(
امتیاز از
)
نظر آیت الله العظمی روحانی پیرامون شکستن پهلوی حضرت زهرا (س) و شهادت حضرت محسن
سؤال: خواهشمند است که ما را به نصوصى معتبر در مورد شکستن دنده و پهلوى فاطمه عليهاالسلام راهنمايى فرماييد.
جواب حضرت آیت الله العظمی روحانی :
بسمه تعالی
کسى که سخنان تاريخ نگاران مسلمان و روايات رسيده در مورد رويدادهاى تلخ پس از رحلت پيامبر را پىگيرى کند، فکر نمىکنم در اين مورد دستخوش ترديد گردد. اينک به برخى از آنچه در اين مورد آمده است مىنگريم: 1. مرحوم «کلينى» ( مرحوم «محمّد بن يعقوب رازى»، مشهور به «ثقة الْإسلام کلينى»، صاحب کتاب کافى از دانشمندان نامدار مذهب اهل بيت است، که در سال 329 از هجرت در بغداد جهان را بدرود گفت و اينک قبرش در بازار بغداد است.)به سند صحيح از امام کاظم در باب مولد فاطمه عليهاالسلام حديث دوّم، چنين آورده است: «إنَّ فاطمه صِدِّيْقَةٌ شَهِيدةٍ»؛ فاطمه عليهاالسلام صديقه شهيد است. و مرحوم مجلسى در «مرآة العقول» پس از توصيف خبر فوق به درستى و صحيح بودن، در شرح اصول کافى چنين مىنويسد: بىترديد اين خبر دلالت بر اين دارد که فاطمه عليهاالسلام، شهيد راه حق است؛ و اين از اخبارِ متواتر است، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت و انحصار قدرت از سوى جريان سقيفه، قنفذ درب خانه فاطمه عليهاالسلام را چنان بر شکم آن بانوى بزرگ زد که پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، فرزندش را که پيامبر محسن ناميده بود، ناخواسته از دست داد و دستخوش بيمارى گرديد و سرانجام به شهادت رسيد. (اصول کافى/ ج 5/ ص 315.) آنگاه مرحوم مجلسى به بيان رواياتى از علماى شيعه و اهل سنّت مىپردازد که اين موضوع را تأييد مىکند. از آن جمله روايتى است طولانى از «سليم بن قيس هلالى» که فرازى از آن چنين است: فاطمه عليهاالسلام شهيد راه خداست، و سبب آن هم اين است که پس از غصب خلافت به وسيله جريان سقيفه، قنفذ برده عمر فاطمه عليهاالسلامرا زد و به شدت هُل داد و در نتيجه آن جنايت، دندهاى از پهلوى آن حضرت شکست و بر اثر آن، جنين خود را افکند، و دستخوش بيمارى گرديد و به شهادت رسيد. ( اصول کافى/ ج 5/ ص 315.) 2. و نيز از جمله آن روايات بسيار، اين روايت طولانى است که مرحوم صدوق، از ابنعبّاس و او از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آورده است که فرازى از آن چنين است: ... و هنگامىکه فاطمهام را مىبينم، بهياد مىآورم آن ظلم و بيدادى را که پس از رحلت من در حق او انجام مىشود، گويى مىنگرم که زور و ذلّت از سوى ظالمان بر خانه او واردشده، حرمت او درهمشکسته، حقوق او غصب گرديده، از ارث خود بازداشته شده، و پهلويش را مىشکنند و فرزندش را به دنيا نيامده، مىکشند! و او نداى دادخواهى سرمىدهد و مىگويد: وامحمّداه! امّا کسى به دادخواهى و نداى مظلوميت او پاسخ مثبت نمىدهد! و او از ظلم و شرارت استبداد پناه و دادرس مىجويد، اما کسى به او پناه نمىدهد و دادش را از بيدادگران نمىستاند. (صدوق/ متوفى 381 هجرى/ أمالى/ ج مجلس 24/ ص 100 - 99.) 3. و نيز از جمله آن روايات بسيار، زيارتنامه فاطمه عليهاالسلام است که مرحوم سيّدبن طاووس در کتاب «اقبال الْأعمال» آن را آورده است، که فرازى از آن چنين است: وَ صَلِّ عَلىَ الْبَتُولِ الطّاهِرَة... تا مىفرمايد: الْمَغْصُوبِ حقُّها، و الْمَمْنُوعِ إرْثُها أَلْمَکْسُور ضِلْعُها... ؛ ( ... و نيز چنين آمده است: «السَّلامُ عَلَيْکِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِيْنَ! السَّلامُ عَلَيْکِ يا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ أَجْمَعينَ! السَّلامُ عَلَيْکِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ، الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها! أَللّهُمَّ صِلِّ عَلى أَمَتِکَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّکَ وَ زَوْجَةِ وَصِىِّ نَبِيِّکَ، صَلاةً تَزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِکَ الْمُکَرَّمِيْنَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرَضِيْنَ.» اقبال/ ص 152. براى او چند زيارتنامه ديگر از امامان نور رسيده، که در کتابهاى دعا و زيارات آمده است.) و درود بفرست بر فاطمه بتول، همان بانوى پاک و پاکمنش و پاکروش...، همان بانويى که حقوق او غصب شد، و از ميراث پدرى بازداشته شد، و در فشار بيدادگران دندهاش شکست... اما روايات بيانگر برافروختن آتش بر درب خانه فاطمه عليهاالسلام، فشردن آن حضرت ميان در و ديوار، اسقاط جنين او - که ملازم با شکسته شدن دنده و پهلوى اوست - بسى فراوان است. اين روايات را علماى شيعه و اهل سنّت آوردهاند. در اين رابطه به کتاب مرحوم شيخ الطّائفه ابوجعفر طوسى در تلخيص شافى بنگريد که چنين مىنويسد: شيعه و علماى شيعه بر اين رويداد غمبار اتفاق نظر دارند که فاطمه عليهاالسلام، هدف بيداد «عمر» قرار گرفت و او چنان ظالمانه بر شکم دختر پيامبر صلىاللهعليهوآله زد که جنين او را - که محسن ناميده شده بود - ساقط نمود و به شهادت رساند. آرى، روايت بيانگر اين واقعت تلخ، و آوردن هيزم براى به آتشکشيدن خانه فاطمه عليهاالسلام که گروهى از دوستداران اهل بيت در آن پناه جسته بودند، در ميان رهروان مذهب اهلبيت عليهمالسلام مشهور و معروف است... تا مىنويسد: البته ما اين روايت را از طريق علماى اهل سنّت از جمله «بلاذرى» آورديم، و روايات علماى شيعه در اين مورد بسيار است و هيچ اختلافى هم در ميان آنان در اين مورد نيست. (تلخيص شافى/ ج 3/ ص 76.) مسعودى، مؤلف کتاب معروف «مروج الذّهب» در کتاب ديگر خودش، به نام «اثبات الوصيّة» چنين مىنويسد: پس، طرفداران خليفه به سوى منزل اميرمؤمنان عليهالسلام روى آوردند و بر آن خانه يورش بردند و با به آتش کشيدن درب خانه، آن حضرت را زورمدارانه از خانهاش بيرون آوردند، و سرور بانوان بهشت، فاطمه عليهاالسلامرا ميان در و ديوار فشردند تا فرزندش محسن را سقط نمود... ، ( اثبات الوصيّة/ ص 122.) (عباس عموى پيامبر از اميرمؤمنان پرسيد: چرا عمر از حقوق کارگزارانش، به عنوان ماليات کاست، امّا از حقوق و مزاياى «قُنفذ» چيزى نکاست و آن را بهطور کامل پرداخت، آن حضرت برگرد خويش نظاره کرد، و در حالى که جام ديدگانش لبريز از اشک گرديد و فروباريد، در پاسخ او فرمود: «شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوطِ، فَماتَتْ وَ فِى عَضُدِها أَثَرُهُ کَأَنَّهُ الدُّمْلُج.» پرداخت کامل حقوق «قنفذ» براى قدرشناسى از او بهخاطر تازيانههاى بيدادى بود که بر پيکر فاطمه نواخت؛ بهگونهاى که وقتى دخت محبوب پيامبر جهان را بدرود گفت، اثر آن تازيانه بيداد در بازوى او بسان بازوبند نمايان بود. کتاب سُليم بن قيس/ ص 134.)
منبع :http://www.rohani.ir/estefta/
انتهای پیام