(
امتیاز از
)
وقتی که امام یزدی را رسوا کرد ویزدی به روی خود نیاورد!
صدای شیعه: در قسمت اول این مقاله به چند ادعای بی پایه و اساس ابراهیم یزدی در مورد چگونگی حضورش در نجف هنگام هجرت امام به پاریس و جوانب آن پرداخته شد و ماجرا را تا موضوع حرکت ماشین های حامل امام و یارانش به سمت کویت بررسی نمودیم. در این قسمت برخی دیگر از این ادعاها را واکاوی می کنیم:
یزدی: کی بود کی بود من بودم!
امام و همراهان پس از خروج از نجف با سه ماشین به سمت مرز کویت می روند تا از پس از ورود به کویت، به سوریه یا کشور اسلامی دیگری هجرت کنند. یکی از این سه ماشین، مخصوص امام و فرزندشان بود (و همانطور که در قسمت قبل بررسی کردیم، به ابراهیم یزدی اجازه حضور در ماشین امام داده نشده بود) و دو ماشین دیگر به همراهان و بدرقه کنندگان تا مرز کویت اختصاص داشت.
با رسیدن به مرز کویت و پس از آن که مأمورین مرزی کویت امام را می شناسند، از ورود ایشان و دیگر همراهان (به جز آقای مُهری که در کویت اقامت داشت) به این کشور جلوگیری می شود. لذا امام و سه همراهشان (حجج اسلام احمد خمینی، فردوسی پور و املایی) را پس از تحمل مشقاتی، شب هنگام به هتلی در بصره می فرستند.
البته دکتر یزدی را به دلیل آمریکایی بودن گذرنامه اش و تمام شدن مدت مجاز اقامتش در عراق، در مرز نگه می دارند تا به بغداد و از آن جا به آمریکا بفرستند.
این اجمال قضیه بود و تا این زمان اساساً بحث رفتن به کشوری غیر مسلمان مطرح نشده بود و پیشنهاد رفتن به پاریس، چنانکه بدان خواهیم پرداخت، بعداً مطرح شد، ولی یزدی در بیان خاطراتش تلاش می کند تا وقایع را به گونه ای تحریف نماید که منجر به حضور او در ماشین امام و ارائه پیشنهاد سفر به پاریس (به عنوان اولین پیشنهاد کننده) شود.
وی مدعی است که در مسیر عزیمت به کویت این پیشنهاد را به امام داده است. او می گوید: «به اتفاق هم سوار ماشین شدیم و آنجا بود که من پیشنهاد سفر به فرانسه را به امام دادم. به آقای خمینی گفتم وضعیت دنیا اینگونه است، برای چه میخواهید به سوریه بروید؟ فرانسه مکان مناسبتری برای ادامه فعالیتها خواهد بود.» (روزنامه سیاست روز،17/11/1387)
وی در ادامه به چگونگی ملحق شدن مجددش به امام در فردای آن روز و پذیرفتن پیشنهادش از جانب امام پرداخته و می گوید: «مرا به هتل بصره نزد ایشان بردند و در هتل بصره بود که ایشان به من گفتند: "من نظر تو را درباره رفتن به پاریس پذیرفتم. اما به این شرط که وابسته به گروهی نباشم و در خانه کسی وارد نشویم".» (آفتاب نیوز،21/11/85)
و سرانجام پس از این تعاریف به اهمیت و نتایج درخشان این تصمیم می پردازد تا سود این سفر تاریخ ساز را یکسره به حساب خود واریز کرده باشد: «به هر حال ما وارد پاریس شدیم. عرض من این است که رفتن شاه از ایران نبود که به انقلاب جان داد. بلکه 119 روزی که آیتالله خمینی در پاریس بود بسیار تعیین کننده بود و جنبش اسلامی ایران را از یک جنبش ملی و منطقهای به صورت یک انقلاب ملی و جهانی درآورد. هیچ روزنامهنگار و رسانه گروهی در غرب نبود که پاریس نیامده و مصاحبه نکرده باشد.» (همانجا)
یادگار امام: من فرانسه را پیشنهاد کردم
درباره دروغ بودن حضور ابراهیم یزدی در ماشین امام در قسمت پیشین دلایلی ذکر شد و نشان می دهد که مطرح شدن پیشنهاد سفر به پاریس در ماشین، سالبه به انتفای موضوع است، اما درباره این موضوع که نفس این پیشنهاد برای اولین بار در جایی دیگر و از جانب کسی دیگر مطرح شده است، نیز دلایل متقنی وجود دارد که دروغ بودن این ادعای یزدی را روشن تر می کند.
مرحوم حاج احمد خمینی در خاطراتشان صریحاً ذکر نموده اند که این پیشنهاد از جانب ایشان و در صبح همان شبی مطرح شده است که با امام در هتل بصره بودند. ایشان می گوید: «نماز صبح را با امام خواندم و بعد از نماز از تصمیمشان جویا شدم. گفتند: "سوریه."
گفتم: "اگر راه ندادند؟ اگر آن ها هم برخوردی مثل کردند بعد کجا؟"
کشورهای همسایه یکی یکی بررسی شد. کویت که نگذاشت، شارجه و دوبی و از این قبیل به طریق اولی نمی گذارند، عربستان که مرتب فحش می داد. افغانستان و پاکستان که نمی شد. می ماند سوریه و امام درست تصمیم گرفته بودند، ولی بی گدار به آب نمی شد زد. می بایست وارد کشوری شد که ویزا نخواهد و از آن جا با مقامات سوری تماس گرفته شود که آیا حاضرند بدون هیچ شرطی ما را بپذیرند؛ یعنی امام به هیچ وجه محدود نگردند. چرا که اگر محدودیت بود، عراق که منزلمان بود. فرانسه را پیشنهاد کردم. زیرا توقف کوتاهمان در فرانسه می توانست مثمر ثمر باشد و امام می توانستند بهتر مطالبشان را به دنیا برسانند. امام پذیرفتند.» (دلیل آفتاب، نشر عروج، صفحه 74)
مرحوم فردوسی پور نیز که به اتفاق آقای املایی در اطاق دیگر همان هتل بودند، در خاطراتشان صریحاً از اتخاذ این تصمیم توسط امام، قبل از آمدن ابراهیم یزدی به هتل، صحبت می کنند.
رسوا شدن یزدی توسط امام و از تک و تا نیفتادن او!
اما از همه مهم تر سخنان و نوشته های خود امام در این زمینه است. ایشان در تقریظی چهار سطری که جهت تقدیر از زحمات ابراهیم یزدى در ایام اقامت در فرانسه نگاشته اند، آورده اند: «در سفرى که ناچار به پاریس منتهى شد، جناب آقاى دکتر یزدى از لحظه اول همراهى نمودند و مدت چهار ماه و چند روز تحمل زحماتى ارزنده نمودند و...» (صحیفه امام،جلد6، صفحه7) همان طور که مشهود است امام در نوشته ای که مخصوص این موضوع و شخص ابراهیم یزدی بوده است، فقط به همراهی او در این سفر از ابتدا اشاره نمودند و هیچ ذکری از پیشنهاد وی برای عزیمت به پاریس مطرح نکردند و اساساً چون این نوشته برای قدردانی از خدمات یزدی در این سفر بود، اگر این پیشنهاد از جانب او مطرح شده بود حتماً از آن هم ذکری می نمودند، چراکه در صورت واقعی بودن این ادعا که پیشنهاد دهنده سفر به پاریس یزدی بوده، این خود بزرگ ترین خدمت او محسوب می شد.
مهمتر آنکه امام در تاریخ 10 مهر 1358 در جمع اعضای دولت موقت (که ابراهیم یزدی هم عضو آن بود و در آن جلسه هم حاضر بود) وقایعى از دوران تبعید را اینگونه بیان می کنند: «من در بصره بنا بر این گذاشتم که نروم به سایر بلاد اسلامى، براى اینکه احتمال همین معنا را در آنجاها مىدادم. بنا گذاشتیم برویم فرانسه. ... ما هیچ بنا نداشتیم که به پاریس برویم. مسائلى بود که هیچ اراده ما در آن دخالت نداشت. هر چه بود، و تا حالا هر چه هست و از اول هر چه بود با اراده خدا بود. من هیچ براى خودم یک چیزى که، عملى خودم کرده باشم، یک چیزى براى خودم قائل باشم نیستم، براى شما هم قائل نیستم. هر چه هست از اوست. کارهایى مىشود که ما اصلًا در ذهنمان نمىآمد که این کار مثلًا باید بشود مىشد، و مىدیدیم که نتیجه دارد.» (صحیفه امام، جلد10، صفحه196)
چنانکه مشاهده می شود امام صریحاً مکان اخذ این تصمیم را در بصره (یعنی پس از بازگردانده شدن از مرز کویت) اعلام می کنند که می دانیم در آن زمان یزدی در کنار امام حضور نداشته و این سخن امام علاوه بر رد ادعای یزدی، کاملاً منطبق بر سخن مرحوم سید احمد آقا و آیت الله فردوسی پور است.
اما از آن جا که گویا ابراهیم یزدی در بیان ادعاهای دروغین، گوی سبقت را از دیگران ربوده و سابقه ای بس طولانی دارد و در زمان حیات امام نیز در ظاهر چنین ادعاهایی را مطرح می نموده است، امام نیز در انتهای وصیتنامه خود چهار نکته را تذکر می دهند، که یکی از آن ها این چنین است: «از قرار مذکور، بعضی ها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده، این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهاى اسلامى احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولى پاریس این احتمال نبود.» (صحیفه امام، جلد21، صفحه452)
امام پس از آن که با چنین تذکری سعی در جلوگیری از تحریف تاریخ می نمایند، طی تذکر بعدی به آیندگان گوشزد می نمایند که مبادا برخی از افراد بخواهند از تعاریف ایشان نسبت به خودشان سوءاستفاده کنند: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلامنمایى بعضى افراد ذکرى از آنان کرده و تمجیدى نمودهام، که بعد فهمیدم از دغلبازى آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالى بود که خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مىنمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلى او است.» (همانجا)
اما جالب آنجاست که به رغم همه این پیش گیری ها و تذکرات، ابراهیم یزدی باز هم در تحریف تاریخ تلاش می کند به گونه ای که اصلاً به روی خود نمی آورد که رسوا شده و حتی این تعابیر روشن و صریح امام را به نفع خود تفسیر می کند و تذکر اول امام در وصیتنامه را هم تأویلاتی خاص می نماید.
رضا اکبری آهنگر
ادامه دارد...
انتهای پیام