(
امتیاز از
)
«نجمالدين اربکان» پيروزي انقلاب را سرآغاز پيروزهاي ديگر اسلام ميدانست
صدای شیعه: آيتالله سيد هادي خسروشاهي، خاطرات خود از مرحوم نجمالدين اربکان، اولين رييسجمهور اسلامگراي ترکيه را در وبگاه رسمي خود منتشر کرده است. در اين مطلب، تقيد اين چهره محبوب ترک و اسلامي به انجام فرايض ديني، تلاش براي عزت و سربلندي مسلمانان و همچنين علاقه و دلبستگي او به انقلاب اسلامي ايران ذکر شده است. متن کامل اين نوشته در خبرگزاري فارس منتشر ميشود.
*خسروشاهي و اولين ديدار با اربکان
پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، بارها و بارها به ترکيه ـ آنکارا و استانبول ـ سفر کرده بودم. در نخستين سفر با اتوبوس «ميهن تور» از تهران تا فرانسه و آلمان، از طريق ترکيه رفته بودم. بعدها با هواپيما... در آنکارا با چند روزنامه، از جمله هفتهنامه پرتيراژ «اتحاد» و روزنامه «زمان» مصاحبه کردم که در صفحه اول آن دو نشريه به چاپ رسيد...
شبي در آنکارا با هدايت يکي از برادران، در جلسي هواداران «ملا سعيد نورسي» که به نورجيها معروف بودند، شرکت کردم، خيلي خوشحال شدند و کلماتي نيز به ترکي بيان کردم که مورد استقبال حضار قرار گرفت... ولي روز بعد، يکي ديگر از برادران به نام صالح اوزجان که مدير ماهنامه «هلال» بود و آن را هميشه براي من مي فرستاد. هشدار داد که جلسات شبانه نورجيها قدغن است و گاهي مأمورين امنيتي حمله ميکنند و تمامي حضار را ميگيرند تا دادگاه درباره آنها نظر بدهد...
ديداري با «محمد شوکت ايچي» مدير روزنامه «زمان» داشتم و نهاري ميهمان صالح اوزجان که عضو رابطه العالم الاسلامي در مکه بود، و با او از همانجا آشنا شده بودم ...
ديگر در جلسات نورجيها شرکت نکردم اما مکاتبه و مبادله فرهنگي ما پس از مراجعت به ايران، آغاز شد و ادامه يافت و شايد دهها نامه از همان زمان از رهبري و مرشد آنها در اختيار دارم که در آنها، سلام و تقدير ملا سعيد نورسي را به حقير ابلاغ کردهاند... مرکز اين مکاتبات، شهر «اورفه» بود و نامهها اغلب با امضاي «نور طلبه لري».... کتابها و رسالههاي ملا سعيد نورسي را هم که اغلب با حروف عربي به صورت پلي کپي تکثير ميکردند، براي من ميفرستادند که هنوز در کتابخانه متروکه، موجود است.
اين ارتباطات پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران گسترش يافت و ما به مناسبت جشن پانزدهمين قرن بعثت پيامبر اکرم (ص) گروهي از آنان را به ايران دعوت کرديم و آنها نيز با مسرت شرکت کردند...
نورجيها، پس از وفات ملا سعيد نورسي، دچار انشعاب شدند و رهبر هر کدام از گروه ها، سازمان و تشکيلات خاص خود را ايجاد کردند که البته به نوبه خود، همي آنها فعال هستند و راه و روش ملا سعيد را در پيش گرفته اند و نشريات خود را، که عمدتاً رساله هاي ملا سعيد است، به زبانهاي مختلف چاپ و منتشر ميسازند.
پس از پيروزي انقلاب و انتصاب براي سفارت واتيکان، براي سفر به ايتاليا، در دوران سفارت واتيکان، به علت حوادث جنگ تجاوزکارانه عراق بعثي به ايران، و عدم امکان پروازهاي متعدد از ايران به اروپا، گاهي مجبور بودم که از طريق ترکيه، استانبول، عازم محل مأموريت بشوم و به طور طبيعي، يکي دو روز هم در استانبول، مي ماندم و دنبال کارهاي فرهنگي و تماس با برادران و رفقاي ترک ...
در يکي از اين سفرها، طبق قرار قبلي توسط برادران ترک، به ديدار آقاي نجم الدين اربکان، رهبر سلامت ملي پارتي سي ـ حزب سلامت ملي ـ در دفتر حزب، در استانبول رفتم... خيلي استقبال کرد. اعضاء حزب و هوادارنش او را با لقب «خوجه» ـ مرشد يا استاد ـ صدا مي کردند و خيلي به او احترام ميگذاشتند و دست او را ميبوسيدند، از اين استقبال او که تا دم درب به استقبال ـ و بدرقه ـ آمد تعجب کردند... اما او که متوجه استغراب آنها شده بود، گفت: «بيزيم بو حوجا، افندي، ايرانلي قارداشميز دور، ببيز اونون زيارتنه گستمميز لازمي دور اما شوافندي، محبت ايدب، کنديمز گو اوشنه گلميشدي...»
«اين خوجي ما، يک برادر ايراني ما است. لازم بود که ما به ديدار او برويم، اما او محبت کرده و به ديدار ما آمده است... و ما از اين احترام گذاري و اخلاق او بايد سپاسگزار باشيم...»
شايد يک ساعتي در خدمت اربکان بودم. بدون هيچگونه خودنمايي! و يا قيافه مرشد و خوجه بودن، با من صحبت کرد و البته از اينکه من ميتوانستم به ترکي استانبولي صحبت کنم، خيلي خوشحال بود. (ترکي استانبولي با ترکي آذري ما تفاوت هايي در لغات، کيفيت بيان و اداي کلمات دارد).
* اربکان شيفته و مسرور انقلاب اسلامي بود
سخن از انقلاب اسلامي بود... نجمالدين اربکان بسيار مسرور و شيفته انقلاب بود و آن را پيروزي اسلام در منطقه و سرآغاز پيروزيهاي ديگر ميدانست و از امام خميني (ره) به نيکي و خير ياد ميکرد. من به طور سربسته از استمرار سکولاريسم در ترکيه و مذهب شدن «آتاتورکيسم»! اظهار نگراني کردم... و او به تفصيل شرايط کشورش را بيان کرد و گفت در نظامي که حدود 60 سال است به کمک غرب و توسط لائيک ها اداره شده و آنها در همي امور ريشه دواندهاند، بايد با احتياط و به تدريج به سوي حاکميت اسلام در همه زمينهها پيش برويم... هرگونه شتاب، با توجه به پشتيباني غرب از اين امر، با سرکوب ژنرالها روبرو خواهد شد... ولي من اميد دارم که به ياري خدا به تدريج به اهداف خود برسيم و اين راه را عدنان مندرس آغاز کرد، اما ديديد که او را با يک اتهام واهي اعدام کردند... جرم واقعي او، اسلام خواهي بود... ما اميدواريم که با استفاده از تجربيات گذشته اين راه را ادامه دهيم و حتي در اين راه حاضريم با لائيکها ائتلاف کنيم تا اکثريت را در مجلس به دست آوريم و سپس نخست وزير و رئيس جمهور تعيين کنيم...
من با آرزوي موفقيت و دعا براي سلامتي نجمالدين از او خداحافظي کردم و به ايتاليا رفتم... مدتي گذشت و حزب او که بعدها عنوان حزب رفاه را براي ادامه فعاليت قانوني خود برگزيد، پيروز شد و با حزب خانم چيلر ائتلاف نمود و به قدرت رسيد و ديديم که چند ماه بعد، با کودتاي ژنرالها، دولت سرنگون شد و باز لائيکها به صحنه آمدند. و اربکان و يارانش با اتهامهاي واهي، به دادگاه کشيده شدند...
* توجه اربکان به نماز جمعه
در بحران تجاوز عراق به ايران، با همکاري رهبري حرکتهاي اسلامي مصر و ترکيه و سودان و رهبران جهادي افغانستان، نشستي به عنوان کنفرانس وحدةالمسلمين در پاکستان ـ اسلام آباد ـ منعقد گرديد که دعوتها توسط ژنرال ضياءالحق بعمل آمده بود ولي بعدها شنيدم که هزينه کنفرانس را آلسعود پرداخته بودند...
در اين کنفرانس تقريباً همه رهبران همه حرکتهاي اسلامي جهان اسلام از شيخ محمد حامد ابوالنصر، مرشد اخوان مصر تا شيخ حسن الترابي مرشد حرکت اسلامي سودان تا شيخ عمر عبدالرحمن رهبر حرکتهاي جهادي مصر و همه رهبران حرکتهاي جهادي افغانستان و قاضي حسين امير جماعت اسلامي پاکستان و بالاخره نجمالدين اربکان در آن حضور و شرکت فعال داشتند.
رابط وصل ايران به اين کنفرانس، که هسته اصلي آن در لندن، در منزل دکتر عزام مصري و با شرکت اينجانب تشکيل شده بود، بنده بودم و از ايران آيتالله جنتي و آيتالله تسخيري و آقاي سيد محمود موسوي سفير ما در پاکستان و آقاي البرزي از وزارت امور خارجه مرکز، و حقير شرکت داشتيم که ماجراي کار کنفرانس و صدور قطعنامه که در متجاوز شناختن عراق پيشقدم گرديد، داستان ديگري دارد... اما نکتهاي که در گوشهاي از اين کنفرانس، هنوز به يادم مانده است، مسئله آقاي نجمالدين اربکان بود. عدهاي از ميهمانان در هتل هيلتون اسلام آباد اسکان يافته بودند... بقيه در هتلهاي ديگر... نجمالدين اربکان و هيئت همراه، و همچنين هيئت ايراني در اين هتل اقامت داشتند...
روزي در لابي هتل با آقاي اربکان که پس از سال ها مرا ميديد و خيلي اظهار خوشحالي ميکرد، نشستيم و «گپ زديم»... خيلي از ادامه جنگ ناراحت بود و با ملايمت ولي با تأثر عميق، از تجاوز عراق و قتل عام مسلمانان، انتقاد ميکرد و خواستار پايان يافتن جنگ بود!
در مورد همکاري نظام اسلامي با «ترکيه» سخن به ميان آمد که نجمالدين اربکان با لبخند مليحي در پاسخ سئوال من که چه بايد کرد؟ گفت: خيلي کارها ميتوان انجام داد، اما دوستان جمهوري اسلامي دوستان ايراني خيلي خوب حرف ميزنند اما به آنها عمل نميشود!.. و من البته اين نکته را در آن زمان پس از مراجعت به ايران به آقاي دکتر ولايتي منتقل کردم...
نکته بسيار جالبي که براي من خيلي اهميت و ارزش داشت، اين بود که يک شب پس از پايان کار کنفرانس به هتل برگشتيم... همراه آقاي البرزي در گوشهاي نشستيم که وقت پرواز به ايران را تعيين کنيم...
در پشت ستون مقابل ما، نجمالدين اربکان با چند نفر از يارانش نشسته بود و البته ما را نميديد... پيشکار او از نزد مسئول پروازهاي ميهمانان به نزد او آمد و تعداد پروازها از اسلامآباد به اسلامبول را شرح داد. نجمالدين اربکان فقط به يک نکته اشاره کرد و گفت: «نوع شرکت هواپيمائي و ساعت پرواز شب يا روز مهم نيست، حتماً ترتيبي بدهيد که چون فردا جمعه است، من به نماز جمعه برسم.»
اين نکته خيلي ارزش داشت و نشان دهنده ايمان اين مرد به معتقدات مذهبيش بود. او در مسافرت است و نماز جمعه بر او واجب نيست. چندين روز است که شب و روز در کنفرانس و ملاقاتها گذرانده و بجاي اينکه بگويد زودتر برسم استراحت کنم!، به فکر آن بود که طوري سفر او تنظيم شود که به نماز جمعه برسد...
آقاي البرزي که ترکي نميدانست، از حيرت! و قيافه من شگفت زده شد و پرسيد مگر اربکان چه گفت: موضوع را به ايشان گفتم بر تعجبش افزود... و اينکه ايمان و عقيده چهها که نميکند. و اين آخرين ديدار من با اربکان بود... و اکنون که به رحمت حق پيوسته است، اميدوارم که راه او در ترکيه ادامه يابد و دوستان جديد، در مسير تکاملي حرکت اسلامگرايانه نورجيها و رفاهيها و سعادتيها و عدالتيها و فتحالله گلنها، گامهاي بلندتري بردارند...
... بي مناسبت نيست اشاره کنم که آقاي رجب طيب اردغان، وقتي شهردار اسلامبول بود و شهر را مثل يک دسته گل تميز و آباد ساخته بود، يک کنفرانس براي بزرگداشت علامه اقبال لاهوري ترتيب داد که از کشورهاي اسلامي منطقه براي شرکت در آن دعوت کرده بود... از ايران نيز اينجانب را دعوت کرده بود که با يکي دو نفر از اساتيد در اين کنفرانس شرکت کنم و من همراه آيتالله شيخ حسين گوگاني استاد دانشکده الهيات تهران و آقاي دکتر حسين رزمجو استاد دانشکده ادبيات مشهد در اين کنفرانس شرکت کردم و سخنراني مبسوطي هم ايراد کردم که براي برادران ترک جالب بود و جاويد اقبال، فرزند علامه محمد اقبال لاهوري نسخه آن سخنراني را گرفت که به زبان اردو ترجمه کرده و در پاکستان منتشر سازد... آقاي رجب طيب اردوغان که خود نيز در کنفرانس شرکت کرد و در افتتاحيه آن سخناني بيان نمود، يکي از تربيت يافتگان مکتب نورجيها و نجمالدين اربکان است و با اينکه از حزب او جدا شد و حزب عدالت و توسعه ـ آق پارتي ـ را تأسيس کرد و پس از پيروزي در انتخابات هم چند ساليست دولت تشکيل داده است، اما همواره احترام مرشد يا خوجه خود اربکان را نگه داشت و عليرغم انتقاد اربکان از بعضي سياست هاي وي همچنان با احترام و تقدير با او روبرو شد...
اربکان ها و اردوغانها و گل ها و گلن ها در ترکيه، هميشه نيستند... و يا هميشه در رأس امور نخواهند بود.. اميد دارم که جمهوري اسلامي ايران و برادرمان دکتر صالحي وزير محترم امور خارجه با استفاده از فرصت ها، در تحکيم روابط بکوشند و به وعده هاي عملي نشده در زمينههاي مختلف وفا کنند که الفرص تمّر مرّ السحاب
* نجمالدين اربکان، پدر اسلامگرائي در ترکيه
... نجمالدين در سال 1926 م در شهر «سينوب» ترکيه به دنيا آمد ... در سال 1948 در رشتي مهندسي ميکانيک از دانشکده فني استانبول فارغالتحصيل شده و دکتراي خود را در اين رشته، در سال 1951 در آلمان به دست آورد.
نجمالدين پس از برگشت به ميهن به فعاليتهاي اقتصادي ـ اجتماعي ـ سياسي پرداخت و نخستين حزب اسلامگرا را به نام «حزب نظام ملي» در سال 1970 تأسيس نمود که به دنبال استقبال مردم از آن، توسط ژنرالهاي کودتاچي «منحله» اعلام شد... ولي نجمالدين دو سال بعد ـ 1972 ـ «حزب سلامت ملي» را تشکيل داد و توانست در انتخابات مجلس 50 نفر را به پارلمان ترکيه بفرستد...
و پس از ائتلاف با حزب «جمهوري خواه خلق» دولت تشکيل دهد... ولي با کودتاي ژنرالها باز از فعاليت سياسي محروم شد... او در سال 1987 پس از بازيافت حقوق سياسي خود، «حزب رفاه» را پايهگذاري نمود و به فعاليت گستردهاي در سراسر ترکيه دست زد و سرانجام توانست با به دست آوردن اکثريت آراء به عنوان حزب اول، به نخستوزيري برسد که در اين دوران خدمات ارزندهاي از جمله تأسيس گروه «دي ـ 8» ـ متشکل از 8 کشور اسلامي ـ انجام داد...
در سال 1998 با انحلال «حزب رفاه» نجمالدين به حکم دادگاه به مدت پنج سال از فعاليت سياسي منع شد.. ولي به محض پايان مدت، او «حزب سعادت» را تشکيل داد...
نجمالدين در اين مسير، بارها دستگير و زنداني شد و يا از فعاليت سياسي منع شد ولي او هيچوقت از آرمان و هدف خود دست برنداشت و در 85 سالگي باز به فکر تشکيل دولت بود... که درگذشت.
نجمالدين بيترديد پرچمدار و پايهگذار حرکت اسلامگرائي نوين در ترکيه بود و با درگذشت او اين حرکت خاموش نخواهد شد... شاگردان او، ولو در حزبي جدا و سنگري ديگر، به راه او ادامه خواهند داد. که يکي از آن ها «عبدالله گل» رئيس جمهوري و ديگري «رجب طيب اردوغان» نخست وزير فعلي ترکيه است...
اردوغان عليرغم انتقادهاي تند اربکان از سياست او هرگز لب به پاسخگويي نگشود و احترام استاد را نگه داشت و اکنون درگذشت وي را به ملت ترکيه تسليت گفته و ضمن تجليل از شخصيت مبارز و خستگيناپذير اربکان، براي او طلب رحمت از خداوند نموده است. او در بيانيه خود نوشت: «عرصه سياسي ترکيه فرد برجسته و فرهيختهاي را از دست داد، فردي که عمر و زندگي خود را وقف ياد گرفتن و ياد دادن کرده بود.» خداوند او را غريق رحمت خود سازد و در جنّت خلد جايش دهد.
فارس
مطلب در سایت استاد خسروشاهی
انتهای پیام