( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:  آخرین سال حیات پربرکت امام کبیر ما، سال پرماجرایی بود. برعکس بسیاری افراد که در سنین بالا به صورت طبیعی به محافظه کاری هرچه بیشتر روی می آورند، امام نه تنها در آن سال (که حدود 90 سال سن داشتند) محافظه کار نشدند، بلکه در سال آخر عمر بسیاری از شعارهای اسلامی و جهانی خود را هم صادر کردند و در پیام ها و بیانیه ها و سخنرانی های خود، خط مشی انقلاب را ، انقلابی تر از هر زمان دیگری روشن و آشکار ساختند. یکی از این موارد، صدور حکم اعدام برای سلمان رشدی مرتد بود.

فحش‌نامه‌ای با حمایت ویژه

سلمان رشدی، مسلمان زاده ای هندی تبار با تابعیت بریتانیایی بود که کتاب رمان (یا به عبارت بهتر فحش نامه مبتذلی) با نام آیات شیطانی را در سال 1367 منتشر ساخت. این کتاب که سراسر حاوی توهین های شنیع به وجود مقدس پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و برخی همسران و اصحاب ایشان و حضرت جبرئیل بود، به سفارش 580 هزار پوندی گیلتون رتیکن (رئیس انتشارات وایکینگ، که گزارش هایی مبتنی بر صهیونیست بودنش وجود دارد) نوشته شده بود. انتشار کتابی با آن سیر سفارش و انتشار و خصوصاً با آن محتوای مشمئز کننده اش، حکایت از توطئه ای آشکار علیه مسلمانان داشت؛ قطعه‌ای که شاید قرار بود پازلی از یک توطئه بسیار بزرگ تر علیه اسلام و مسلمانان را تکمیل کند.

حکم امام و برهم خوردن پازل استکبار

در همین جا بود که بصیرت الهی امام خمینی به داد جهان اسلام رسید و ایشان در 25 بهمن 67 با صدور پیامی محکم، حکم خدا و وظیفه مسلمین را روشن نمودند:

بسمه تعالی‏

انّا للّه و انّا الیه راجعون‏

به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‏رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‏باشند. از مسلمانان غیور می‏خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان شاءاللَّه. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. و السلام علیکم و رحمئ اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏ (صحیفه امام، جلد 21، صفحه 263)

فشارهای سیاسی و اقتصادی و ایستادگی امام

این حکم الهی موجب شد که جامعه اقتصادی اروپا (همان نهادی که بعدها به اتحادیه اروپا تبدیل شد) روابطش با ایران را به پائین ترین سطح تنزل دهد و 12 کشور اروپایی هم سفرای‌شان را از ایران فرا بخوانند. (ر.ک: چهل تدبیر، نوشته علی الفت پور، نشر پرستا، صفحه 156)

اما این اقدام و زمزمه های تحریم اقتصادی، خللی در اراده امام به وجود نیاورد، چرا که چهار روز پس از حکم اولی و درپی پخش شایعات دروغینی مبنی بر امکان کوتاه آمدن جمهوری اسلامی از حکم امام در صورت توبه کردن سلمان رشدی، دفتر امام اطلاعیه ای صادر کرد و از قول امام، بر ابدی بودن حکم قبلی به رغم همه تبعاتش تأکید نمود.

بسمه تعالی‏

رسانه‏های گروهی استعماری خارجی به دروغ به مسئولین نظام جمهوری اسلامی نسبت می‏دهند که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانی توبه کند حکم اعدام درباره او لغو می‏گردد. امام خمینی- مد ظله- فرمودند:«این موضوع صد در صد تکذیب می‏گردد. سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند.» حضرت امام اضافه کردند:«اگر غیر مسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل می‏خواهد به عنوان جایزه و یا مزد عمل به او بپردازند.»

امام و تبیین توطئه‌های استکبار

اما نکته عبرت انگیز این ماجرا (که موضوع اشاره این نوشتار است) چهار روز پس از این اطلاعیه دفتر امام و در جریان پیام مفصل امام به روحانیون کشور (مشهور به منشور روحانیت) است. امام در این پیام که در 3 اسفند 1367 صادر شده است، به بحث های مختلفی راجع به گذشته و آینده اسلام و انقلاب پرداخته اند (که هر یک حاوی نکات برجسته‌ای است که بررسی جداگانه ای می طلبد) و در قسمتی از آن هم به ماجرای سلمان رشدی خبیث اشاره کرده و فرموده اند: «مسئله کتاب آیات شیطانی کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دینداری و در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهانخواران می‏توانستند، ریشه و نام روحانیت را می‏سوختند ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان شاء اللّه از این پس نیز خواهد بود، به شرط آنکه حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم.من به طلاب عزیز هشدار می‏دهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانی‏نماها و مقدس مآب‌ها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابی‏نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده‏اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی‌های بی‌مورد و ساده‏اندیشی‌ها سبب مراجعت آنان به پست‌های کلیدی و سرنوشت‏ساز نظام شود... نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحم‌های بی‌جا و بی‌مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه‏ای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال بروند... راستی به چه علت است که در پی اعلام حکم شرعی و اسلامی مورد اتفاق همه علما در مورد یک مزدور بیگانه [اشاره به سلمان رشدی] این قدر جهانخواران برافروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتاده‏اند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد عملی مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئه‏های شوم آنان به هراس افتاده‏اند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پر حماسه می‏دانند و از اینکه فضای شرارت آنان محدود شده است و مزدبگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمی‏توانند علیه مقدسات قلمفرسایی کنند مضطرب شده‏اند. من قبلاً نیز گفته‏ام همه توطئه‏های جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که ان شاء الله تمام رگه‏های وابستگی کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما درجا می‏زنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف نظر می‏نماییم.خیلی جالب و شگفت‏انگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتی یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحه‏دار می‏کند عده‏ای در رابطه با آن شهید می‏شوند برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسی و تمدن است اما وقتی بحث اجرای حکم و عدالت به میان می‏آید، نوحه رأفت و انساندوستی سر می‏دهند. ما کینه دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکته‏ها به دست می‏آوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامی و ضد ارزشی است که بنگاههای صهیونیستی و انگلیس و امریکا به راه انداخته‏اند و با حماقت و عجله خود را رو به روی همه جهان اسلام قرار داده‏اند... اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد. ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه‏مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام می‏گذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‏کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده‏ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‏کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‏گذارند. این یک نمونه است که خدا می‏خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‏اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‏اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‏تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است والا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.

...ترس من این است که تحلیلگران امروز، 10 سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه‏گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته‏اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! » (صحیفه امام، جلد 21،صفحات 277 تا 293)

سراب اصلاحات و فرصت‌طلبی دشمنان اسلام

سال 1377، 10سال از صدور منشور روحانیت، 9 سال از ارتحال امام و یک سال از انتخابات دوم خرداد گذشته بود، انتخاباتی که مردم گرچه برای «اصلاح» مفاسد به وجود آمده در دولت های قبلی و برای بازگشت به راه امام به شخص منتخب رأی داده بودند، ولی برخی افراد که خود در همان دولت های قبلی مصدراموری بودند، این رأی را که در اصل «نه به آنها» بود، «نه به اسلام و نظام» تفسیر کردند و لذا مستانه تیغ به روی اسلام و نظام کشیدند و سوگمندانه باید گفت این اقدامات در سایه حمایت ها و یا عدم برخوردهای برخی مسئولین صورت می گرفت و به این ترتیب، دوره ای که قرار بود دوره «اصلاحات باشد»، با اسم اصلاح تبدیل به دوره «افسادات » شد که بررسی همه زوایای آن هم خود مجالی دیگر می طلبد.

یکی از فجایع این دوره، آزاد شدن دهان ها و قلم های افراد جاهل یا مغرض یا زخم خورده از اسلام و انقلاب در تریبونها و نشریات زنجیره ای بود که در سایه تساهل غیر اسلامی برخی مسئولین، علناً مشغول سست کردن اعتقاد مردم و توهین به مقدسات و اشاعه فحشا و منکرات و تبلیغ عقاید سخیف در وجوه مختلف بودند و هرچه را با امیال یا اهداف خود ناسازگار می دیدند، رد می کردند. در این دوره بسیاری از مسلمات اعتقادی رسماًً به زیر سؤال برده شد و به اسم آزادی بیان، به خدا و پیامبر و معصومین و انقلاب و امام و رهبری و... توهین شد. یکی از قطرات این دریای پلیدی، مباحثی بود که در زیر سؤال بردن اصل اسلامی مجازات ارتداد پدید آمد و مشخص بود در این زمان که اصل دستور الهی در باره مرتدان زیر سؤال می‌رود، حکم امام درباره سلمان رشدی مرتد، از تهاجم مصون نخواهد ماند.

نمونه‌هایی از تهاجم به اسلام در سایه تساهل و تسامح

شاید بهتر باشد به جای هر توضیح دیگری مروری داشته باشیم بر برخی از این سخنان سخیف در نشریات زنجیره ای فقط در سالهای 77 و 78 که از بین انبوه شبهات و توهین‌های درج شده در نشریات آن روزها انتخاب شده است (گفتنی است که این سخنان را از کتاب پرمغز «آزادی یا توطئه» که توسط انتشارات فیضیه قم منتشر شده و حاوی جمع آوری برخی از همین قبیل مطالب نشریات زنجیره ای است، نقل می کنیم):

-«قتل مرتد، دخالت در سرنوشت انسان است و چه بسا با قتل یک نفر ضررهای جبران ناپذیری به جامعه وارد آید؛ چه بسا همین مرتد بیدار شود و از خادمین به جامعه گردد.» (هفته نامه پیام هاجر، بهمن 77)

-«حکم ساب النبی والائمه قتل نیست، بلکه باید آن را تحمل کرده، مقابله به مثل هم نکرد.» (هفته نامه آبان، 10 مهر 78، ص 6)

-«قتل مرتد خلاف قرآن و عقل است» (هفته نامه پیام هاجر، مرداد 78)

-«اجرای حکم ارتداد با حقوق انسانی منافات دارد و دفاع از مقدسات نیز نیست.» (روزنامه صبح امروز، 8 مهر 78، صفحه 2)

-«انسان در انتخاب احکام و تغییردادن دین خود آزاد است، کافی است خدا را قبول داشته باشد.» (هفته نامه ایران‌جوان، شهریور 77)

به وقوع پیوستن هشدار امام

گرچه همین جملات، هشدار 10 سال قبل امام را محقق شده نشان می داد ولی در این میان یک مورد بود که گویی دقیقاً برای جواب به امام تهیه شده بود! روزنامه خرداد، در تاریخ 3 اسفند 1377 (یعنی دقیقاً 10 سال پس از آن هشدار امام در منشور روحانیت) در ستون «زنگ مردم» (که شاید هم زنگ نویسندگان تحریره بوده باشد!) نوشت: «سلمان رشدی کتابی نوشت و امام هم احساس وظیفه کردند و فرمان ارتداد او را صادر کردند، حالا هر کس به این فرمان اعتقاد دارد، وظیفه اش این است که بدون چشمداشت و جایزه، از جانش مایه بگذارد و او را بکشد. چرا کسانی که این همه اعتقاد دارند از جانشان نمی گذرند تا او را به قتل برسانند و فقط بلدند که از بودجه بیت المال ببخشند؟» (روزنامه خرداد،3 اسفند 77)

و این تنها گوشه ای بود از مظلومیت امام مظلومی که دشمن ترین دشمنانش، در هنگامه مبارزه با آرمان های او هم خود را «در راه و خط امام» جا می زدند و معلوم نبود اگر درایت خلف صالح آن امام نبود، امروز از دست همین قبیل خط امامی ها به کجا رسیده بودیم.


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر