(
امتیاز از
)
آيا موسيقيهاي عرفاني يا اشعار عارفانه ميتواند ما را به خدا نزديکتر کند؟
صدای شیعه: پايگاه اطلاعرساني بنياد بينالمللي علوم وحياني، بياناتي از آيتالله جوادي آملي درباره اينکه «آيا موسيقي کمال انساني را در پي دارد يا باعث سقوط سالک ميشود؟» منتشر کرده است که در پي ميآيد.
انسان داراي بينش و گرايش است. از نظر بينش و علم، بسياري افراد امکان ترقي دارند؛ يعني اين استعداد در ما وجود دارد که خوب و بد را بفهميم. اين استعداد با درس و بحث شکوفاتر ميشود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در يک مرز مشترک قرار داريم؛ يعني هم بدها را به خوبي تشخيص ميدهيم و هم خوبها را.
* انسانها در برابر بد و خوب گرايش يکساني نداريم. ما به کارهاي خوب گرايش کامل داريم
اما در حوزه گرايش، ما انسانها در برابر بد و خوب گرايش يکساني نداريم، ما به کارهاي خوب گرايش کامل داريم و به کارهاي بد هيچ گرايشي نداريم، پس بينش ما به بد و خوب يکسان است؛ اما گرايش ما به آنها اينگونه نيست؛ براي مثال ما غذاي خوب و بد يا سودمند و زيانبار را به صورت يکسان تشخيص ميدهيم و تشخيص ما درباره هر دو يکسان است؛ اما گرايش دستگاه گوارش ما به هر دو يکسان نيست، دستگاه گوارش غذاي خوب را به راحتي هضم ميکند؛ امّا غذاي مسموم را تحمل نکرده، با تهوع پس ميزند. اين رفتار در روح انسان هم وجود دارد. روح اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خيانت، و صدق و کذب را به صورت يکسان تشخيص ميدهد؛ اما به همه اينها گرايش يکسان ندارد؛ يعني به عدل، امانت و صدق گرايش دارد، به همين دليل، وقتي کودکي براي نخستين بار دروغ ميگويد، بدنش ميلرزد؛ ولي هنگام راستگويي با شجاعت حرف ميزند.
براي تنظيم دستگاه بينش و دانش (عقل نظري)، بايد راههاي برهاني، نظير فلسفه ، حکمت، کلام و عرفان را بپيماييم و براي تنظيم گرايش (عقل عملي)، بايد کارهاي عملي را پيبگيريم.
«عقل عملي» همه تصميمگيريهاي گرايشي انسان را بر عهده دارد و کارهايي نظير عزم، اراده، محبت، اخلاق، نيت و... را مديريت ميکند. اگر اين مدير به درستي تربيت شود، در برابر فتواهاي عقل نظري خضوع ميکند؛ يعني براي انجام هر کار از عقل نظري فتوا ميگيرد؛ ولي اگر اين مدير به درستي تربيت نشود، خودسري کرده، از مرکز فرهنگي خود که عقل نظري و دانش است، استفتا نميکند و به عکس از زيرمجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر ميخواهد و بر اساس ميل آنها عمل ميکند. بدين ترتيب، عقل عملي ديگر مدير نيست، بلکه شيطان است. براي آنکه اين مدير هدايت شود، راههاي فراواني وجود دارد. يکي از راههاي هدايت، چنان که در دعاي شريف کميل آمده است: «وسلاحه البکاء»، اشک، آه و گريه است که اسلحه دروني مؤمن است.
* اما بايد بکوشيم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شويم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به وجود ميآورد
بنابراين، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواستههاي غضب و شهوت ميايستد و از آنها پيروي نميکند، در غير اين صورت، طبق ميل خشم و شهوت تصميم ميگيرد. برخي ميگويند: من هر کار بخواهم انجام ميدهم و به کسي کاري ندارم؛ يعني اين انسان از مرکز فرهنگي روح پيروي نميکند و در پي ارضاي خواستههاي شهوت و غضب است. اگر عقل عملي کسي با دعا، مناجات و گريه سر و کار داشته باشد، نرمش صادق مييابد و از عقل نظر پيروي ميکند و بر خلاف رضاي خدا کاري انجام نميدهد. خواندن و گفتن شعرها يا نثرهاي دلپذير، در نرمي عقل عملي بسيار مؤثر است.
* موسيقي عرفاني ممکن است اشکي را به همراه بياورد اما آن اشکي کاذب است
ما بايد بکوشيم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شويم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به وجود ميآورد. همانطور که خنده صادق و کاذب وجود دارد، گريه صادق و کاذب هم وجود دارد: گاه انسان با يک طنز ادبي ظريف ميخندد که خندهاي صادق است. گاهي هم با قلقلک ميخندد که کاذب و بيارزش است. گريه هم اينگونه است: گاه انسان براي مظلوميت امام حسين(عليهالسلام) گريه ميکند. گاهي هم با مارش عزا ، بيآنکه متوفا را بشناسد، اشک ميريزد که اشکي کاذب است. موسيقي ممکن است چنين خطري داشته باشد؛ يعني اشکي کاذب به همراه بياورد و ما خيال کنيم که در عقل عملي ما نرمش ايجاد کرده است. اين مشکل موسيقيهاي به اصطلاح عرفاني است. ساير موسيقيها هم مسلماً مخرب و مخدراند و موجب نافرماني عقل عملي از عقل نظري ميشوند و انسان را در دام گناه ميافکنند. مرحوم الهي قمشهاي ميفرمود: من شعري درباره نَيازُردن مور سرودم که برخي آن را از شعر جناب فردوسي ظريفتر ميدانند.
فردوسي فرموده است:
ميازار موري که دانهکش است / که جان دارد و جان شيرين خوش است
و مرحوم الهي قمشهاي ميفرمايد:
هرکس که دلي دارد يک مور نيازارد / کان مور هم از دلبر، دارد اثري بر دل
سپس فرمود: زماني به خراسان رفته بودم و در آنجا با انجمن ادبي خراسان ملاقاتي داشتم، در آن ديدار دو غزل از خود به آنها تقديم کردم تا در اين باره که کدام غزل از جواني و کدام يک در پيري سروده شده، داوري کنند و آنها کاملاً وارونه داوري کردند. گفتند: پس چرا شور و عشق در سروده ايام پيري شما بيشتر است. گفتم: بايد به همين صورت باشد. شاعر هرچه پيرتر شود، عاشقتر ميشود. در جواني شور و عشقي خام دارد و در پيري ميفهمد که معشوق حقيقي کيست.
انسان هرچه بالاتر ميرود، حرفهايش عاشقانهتر و شورانگيزتر ميشود. آنگاه همان طور که در قدم نخست نواختن را رها کرد، در گام بعدي خواندن را هم کنار مينهد. البته خواندن، اگر غنا نباشد، از بهترين نعمتها است. اگر ميخواهيد در بهشت از صوت خوش داود(عليهالسلام) (قاري بهشت)بهرهمند شويد، بايد از گوش خود مواظبت کنيد تا هر چيزي را نشنود. در اين صورت، در گام سوم به جايي ميرسيد که وقتي اشعار يا مطالب اخلاقي عرفاني را مطالعه ميکنيد، اشک از ديدگانتان جاري ميشود.
انتهای پیام