( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: * نقش ولايت فقيه در حکومت اسلامي
---------------------------------------------
من به همه ملت، به همه قواي انتظامي، اطمينان ميدهم که امر دولت اسلامي، اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبي بر اين مملکت نخواهد وارد شد. گويندگان و نويسندگان نترسند از حکومت اسلامي، و نترسند از ولايت فقيه. ولايت فقيه آن طور که اسلام مقرر فرموده است و ائمه ما نصب فرمودهاند به کسي صدمه وارد نمي کند؛ ديکتاتوري به وجود نمي آورد، کاري که بر خلاف مصالح مملکت است انجام نمي دهد، کارهايي که بخواهد دولت يا رئيس جمهور يا کس ديگري بر خلاف مسير ملت و بر خلاف مصالح کشور انجام دهد، فقيه کنترل مي کند، جلوگيري مي کند.

صحيفه امام، ج10، ص: 59


* بر خلاف مسير اسلام و ملت حرکت نکنيد
------------------------------------------------
شما از اسلام نترسيد، از فقيه نترسيد؛ از ولايت فقيه نترسيد. شما هم مسير همين ملت را طي کنيد و با ملت باشيد، حساب خودتان را از ملت جدا نکنيد؛ ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان برنامه درست کنيد. شما بايد دنبال ملت باشيد. بايد هوادار ملت باشيد. شما اين قدر اشکال به برنامه هاي اسلامي نکنيد. شمايي که از اسلام هستيد لکن از اسلام درست اطلاع نداريد، مسلم هستيد لکن از احکام اسلام درست مطلع نيستيد، شيعه هستيد لکن از احکام ائمه- عليهم السلام- درست مطلع نيستيد؛ اين قدر کارشکني نکنيد. ملت رأي داده است به جمهوري اسلامي، همه بايد تبعيت کنيد؛ اگر تبعيت نکنيد محو خواهيد شد. بر خلاف مسير ملت، بر خلاف مسير اسلام، راهي را پيش نگيريد، گمان نکنيد که آن طرحي را که اسلام داده است موجب نابودي اسلام ميشود. اين منطق، منطق آدم ناآگاه است.

صحيفه امام، ج10، ص: 59


* خودتان را پيش ملت مفتضح نکنيد!
------------------------------------------
نگوييد ما ولايت فقيه را قبول داريم، لکن با ولايت فقيه اسلام تباه مي شود! اين معنايش تکذيب ائمه است؛ تکذيب اسلام است و شما من حيث لا يشعر اين حرف را مي زنيد. بياييد دنبال ملت که همه با هم به جمهوري اسلامي رأي داده اند و در مقابل آنها يک عده، يک عده بسيار معدود، يک از صد، يک و نيم از صد، با اينکه همه قواي خودشان را جمع کردند رأي خلاف دادند. شما تبعيت بکنيد از اکثريت قريب به اتفاق ملت، تبعيت بکنيد از اسلام، تبعيت بکنيد از قرآن کريم، تبعيت بکنيد از پيغمبر اسلام، مخالفت نکنيد اين قدر. از مجلس خبرگان کناره گيري نکنيد. اين کناره گيري از ملت است؛ کناره گيري از اسلام است. کارشکني نکنيد براي مجلس خبرگان، که اين بر خلاف مسير ملت است؛ بر خلاف مسير اسلام است. خودتان را پيش ملت مفتضح نکنيد. بايد از شما کار صحيح انجام بگيرد؛ وقتي ملت شما را بر خلاف مسير خود دانست طرد مي کند. آگاهانه عمل کنيد، آگاهانه حرف بزنيد.


* شرايط ولي فقيه
-----------------------
شما بعدها مبتلاي به اين هستيد، دانشگاه که باز بشود، مبتلاي به يک همچو اشخاصي هستيد که گاهي با صورت اسلامي وارد مي شوند و همين مسائل که حالا مثلا طرح مي کنند که بايد ولايت فقيه مثلا نباشد اين ديکتاتوري است، و حال آنکه اگر يک فقيهي در يک مورد ديکتاتوري بکند، از ولايت مي افتد پيش اسلام. اسلام هر فقيهي را که ولي نمي کند، آن که علم دارد؛ عمل دارد؛ مشي او مشي اسلام است، سياستش سياست اسلام است، آن را براي اين است که يک آدمي که تمام عمرش را در اسلام گذرانده و در مسائل اسلامي گذرانده و آدم معوجي نيست و صحيح است اين نظارت داشته باشد به اين امرها، نگذارد که هر کس هر کاري دلش مي خواهد بکند. اينها گاهي وقتها با همين صورت سازي که مثلا مي خواهند چه بشود و به ديکتاتوري مي رسد و ديکتاتوري عمامه و عصا و نمي دانم از اين حرفهايي که تزريق کرده اند به آنها و ديکته کرده اند و اينها هم همان را پس مي دهند. مثل بچه ها که يک چيزي را دهنشان مي گذارند پس مي دهند، اينها هم از آن قبيل هستند. شما از اين به بعد ان شاء الله وقتي که دانشگاهها باز بشود، مبتلاي به اين مسائل هستيد و بايد با هوشمندي و با مطالعه و با مشورت بين خودتان افرادي را که مي بينيد يا به اسم آزادي و نمي دانم اين حرفها، که مي خواهند يک آزادي خاصي در کار باشد، دلبخواهي در کار باشد، نه آزادي مطلق، يا به اسم دمکراسي و امثال ذلک، الفاظ جالبي که در هيچ جاي دنيا معنايش پيدا نشده تا حالا، هر کس براي خودش يک معنايي مي کند، به اين طور چيزها گرفتار هستيد که اينها مي خواهند عمل بکنند.

صحيفه امام، ج10، ص: 72


* اهميت ويژه ولايت فقيه
-----------------------------
به حرفهاي آنهايي که بر خلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب مي کنند و مي خواهند ولايت فقيه را قبول نکنند اعتنا نکنيد اگر چنانچه فقيه در کار نباشد، ولايت فقيه در کار نباشد، طاغوت است. يا خدا، يا طاغوت، يا خداست، يا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است. وقتي غير مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتي از بين مي رود که به امر خداي تبارک و تعالي يک کسي نصب بشود. شما نترسيد از اين چهار نفر آدمي که نمي فهمند اسلام چه است؛ نمي فهمند فقيه چه است؛ نمي فهمند که ولايت فقيه يعني چه. آنها خيال مي کنند که يک فاجعه به جامعه است! اينها اسلام را فاجعه مي دانند، نه ولايت فقيه را. اينها اسلام را فاجعه مي دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست. ولايت فقيه، تبع اسلام است.چشمهايتان را باز کنيد! اهل خبره چشمشان را باز کنند. کساني که با ولايت فقيه مخالفت مي کنند بر خلاف اين چيزي که ملت آنها را تعيين کرده است عمل مي کنند.

صحيفه امام، ج10، ص: 221


* اگر متوجه به لوازم اين معنا باشند، مرتد مي شوند!
------------------------------------------------------------
اين قدر تبعيت نکنيد از اين غربيها، از اين شرقيها. کافي است ظلمي که به ما تا کنون شده است. باز هم بايد ما زير بار ظلم برويم؟ باز هم از زير بار اسلام مي خواهند خارج شوند؟ يک مسئله تشريفاتي! بله، آقايان بعضي شان مي گويند مسئله ولايت فقيه يک مسئله تشريفاتي باشد، مضايقه نداريم. اما اگر بخواهد ولي، دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداريم- حتما بايد يک کسي از غرب بيايد دخالت بکند؟!- ما قبول نداريم که يک کسي اسلام تعيين کرده او دخالت بکند. اگر متوجه به لوازم اين معنا باشند، مرتد مي شوند! لکن متوجه نيستند.

صحيفه امام، ج10، ص: 223


* مخالفت با اسلام در قالب مخالفت با ولايت فقيه
-------------------------------------------------------
به صورتهاي مختلف با اسلام مخالفت مي کنند. در مجلس خبرگان به مجرد اينکه صحبت ولايت فقيه شد، شروع کردند به مخالفت. حتي در آخر اين اخيرا، در همين دو روز- سه روز پيش از اين، در يکي از مجالس شان اين منحرفين، اينهايي که از اسلام هيچ اطلاع ندارند، اينهايي که مخالف با اسلام هستند، در مجلس شان گفتند که اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود! و ديگران هم دست زدند براي آن يا تظاهر کردند. اينها از مجلس خبرگان مي ترسند، براي اينکه مجلس خبرگان مي خواهند ولايت فقيه را اثبات کنند. مجلس خبرگان مي خواهند تصويب کنند آن چيزي را که خداي تبارک و تعالي فرموده است، و اينها از او مي ترسند. اينها خيال مي کنند که اگر چنانچه ولايت فقيه پيش بيايد، قضيه قلدري پيش مي آيد و ديکتاتوري پيش مي آيد. در صورتي که در اسلام اين حرفها نيست. خير، اينها حرف مي زنند.اينکه مي گويند که ديکتاتوري پيش مي آيد، نه اين است که ندانند اين طور نيست؛ لکن اينها از اسلام متنفرند. اينها بايد بفهمند اين را که تا اين محراب و منبر هست و تا اين خطابه خوانها و اين اسلام و مسلمين و اين بازار اسلام و اين جوانان مسلمان هستند، نمي توانند کاري بکنند. اينها بايد بفهمند اين را که در خدمت رژيم سابق يا در خدمت اربابهاي رژيم سابق دارند کار مي کنند. اگر فهميده هستند، از روي فهم مي کنند، خائن هستند. و اگر چنانچه از روي بي اطلاعي و جهالت است، جاهل هستند.

صحيفه امام، ج10، ص: 308


* ولايت فقيه، همان ولايت رسول الله (ص)
-------------------------------------------------
قضيه ولايت فقيه يک چيزي نيست که مجلس خبرگان ايجاد کرده باشد. ولايت فقيه يک چيزي است که خداي تبارک و تعالي درست کرده است. همان ولايت رسول الله هست. و اينها از ولايت رسول الله هم مي ترسند! شما بدانيد که اگر امام زمان- سلام الله عليه- حالا بيايد، باز اين قلمها مخالف اند با او. و آنها هم بدانند که قلمهاي آنها نمي تواند مسير ملت ما را منحرف کند. آنها بايد بفهمند اينکه ملت ما بيدار شده است، و مسائلي که شما طرح مي کنيد ملت مي فهمد، متوجه مي شود، دست و پا نزنيد! خودتان را به ملت ملحق کنيد. بياييد در آغوش ملت. قلمهاي شما از تفنگهاي آن دمکراتها به اسلام بيشتر ضرر دارد. نطقهاي شما به اسلام ضررش بيشتر از آن توپهايي است که آنها به جوانان ما مي بندند و تفنگهايي که آنها مي بندند؛ ضررش به اسلام بيشتر است، براي اينکه آنجا دشمن معلوم است، و شما به صورتهاي مخفي به ميدان مي آييد. قلمهاي شما از سرنيزههاي رضا خان بدتر است براي اسلام! و شما مضرتر هستيد از رضا شاه و محمد رضا براي اسلام، براي اينکه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم مي شناختند آنها را، مخالفت مي کردند با آنها، مقاومت مي کردند؛ شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفداري از خلق مسلمان، بر خلاف اسلام داريد عمل مي کنيد.

صحيفه امام، ج10، ص: 309


* تبعيت ولي فقيه از قانون
--------------------------------
شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نمي خواهد به مردم زورگويي کند. اگر يک فقيهي بخواهد زورگويي کند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حکومت مي کند. پيغمبر اکرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهي، نمي توانست تخلف بکند. خداي تبارک و تعالي مي فرمايد که اگر چنانچه يک چيزي بر خلاف آن چيزي که من مي گويم تو بگويي، من ترا اخذ مي کنم و وتينت را قطع مي کنم! به پيغمبر مي فرمايد. اگر پيغمبر يک شخص ديکتاتور بود و يک شخصي بود که از او مي ترسيدند که مبادا يک وقت همه قدرتها که دست او آمد ديکتاتوري بکند، اگر او يک شخص ديکتاتور بود، آن وقت فقيه هم مي تواند باشد. اگر امير المؤمنين- سلام الله عليه- يک آدم ديکتاتوري بود، آن وقت فقيه هم مي تواند ديکتاتور باشد. ديکتاتوري در کار نيست، مي خواهيم جلوي ديکتاتور را بگيريم.

صحيفه امام، ج10، ص: 311


* هدف از ولايت فقيه
-------------------------
ولايت فقيه، ولايت بر امور است که نگذارد اين امور از مجاري خودش بيرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئيس جمهور، که نبادا يک پاي خطايي بردارد. نظارت کند بر نخست وزير که نبادا يک کار خطايي بکند. نظارت کند بر همه دستگاهها، بر ارتش، که مبادا يک کار خلافي بکند. جلو ديکتاتوري را ما مي خواهيم بگيريم، نمي خواهيم ديکتاتوري باشد، مي خواهيم ضد ديکتاتوري باشد. ولايت فقيه، ضد ديکتاتوري است؛ نه ديکتاتوري. چرا اين قدر به دست و پا افتاده ايد و همه تان خودتان را پريشان مي کنيد بي خود؟ هر چه هم پريشان بشويد و هر چه هم بنويسيد، کاري از شما نمي آيد. من صلاحتان را مي بينم که دست برداريد از اين حرفها و از اين توطئه ها و از اين غلطکاريها! برگرديد به دامن همين ملت. همان طوري که توصيه به دمکراتها کردم، به شما هم مي کنم، و شما و آنها را مثل هم مي دانم، منتها شما ضررتان بيشتر از آنهاست!

من توصيه مي کنم به شماها اين قدر اجتماع نکنيد، و اين قدر حرف نزنيد. هر روزي يک چيزي درست کنيد و هر روز يک کاغذ بنويسيد و هر روز يک نشريه اي بدهيد. اينها غلط است! اينها اسباب اين مي شود که نهضت ما خداي نخواسته اگر- اگر، و الا شماکوچکتر از اين هستيد- ...شما داريد کمک مي کنيد به دشمن هاي کشور ما؛ به دشمن هاي ملت ما. خودتان يا ملتفت نيستيد؛ يا از روي التفات مي کنيد. بعضيتان از روي التفات است، بعضي تان هم التفات نداريد به مسأله.

صحيفه امام، ج10، ص: 312


* دست برداريد از اين حرفها، از اين مزخرفات
--------------------------------------------------
..شما کجا بوديد؟ حالا سر درآورديد و حرف مي زنيد، و نمي دانم، به ولايت فقيه اشکال مي کنيد... مگر شما قدرت اين را داريد؟ توي دهنتان مي زنم من! دست برداريد از اين حرفها، از اين مزخرفات. وارد بشويد در جرگه اسلام، وارد بشويد در جرگه مسلمين. بگذاريد که اين مملکت سر و سامان پيدا بکند. او در کردستان، دمکرات در کردستان، خلاف مي کند، آقايان در تهران! بس است ديگر. کفايت کرد!

صحيفه امام، ج10، ص: 317


* توطئه براي انحلال مجلس خبرگان
----------------------------------------
همين آقاياني که فرياد مي زنند که بايد دمکراسي باشد، بايد آزادي باشد، همين آقايان مي نشينند دور هم و يک چيزي پيش خودشان مي گويند و مي خواهند تحميل کنند به ملت. مثلا مجلس خبرگان با اکثريت ملت رفته است و مشغول کار است، حالا مي بينيم که يک دسته چند نفري دور هم جمع مي شوند و مي گويند مجلس خبرگان بايد منحل بشود! من نمي دانم که اين آقايان بايد منحل بشود چه کاره اند که مي گويند بايد منحل بشود. براي چه بايد منحل بشود؟ براي اينکه اين آقايان معمم هستند؟ براي اينکه اين آقايان اهل علم هستند؟ براي اينکه آقايان به اسلام عقيده دارند، احکام اسلام را دارند جاري مي کنند؟ چون گفتند که ولايت فقيه بايد باشد، نظارت فقيه بايد باشد؟ اينها از نظارت فقيه در امور مي ترسند.

صحيفه امام، ج10، ص: 320


* اين بايد يعني چه؟
-----------------------
ما مي گوييم که مگر شما مي توانيد يک اقليت ده نفر، صد نفر، هزار نفري مي تواند که حالا بگويد ملت رأي داده است به جمهوري اسلامي، لکن بايد جمهوري باشد، نه اسلامي؟ اين بايد يعني چه؟ بايد اين کار بشود! اين بايد براي چيست؟ اين صد نفر، هزار نفر، چه کاره اند که در مقابل يک ملت بايد مي گويند؟

صحيفه امام، ج10، ص: 320


* حل مشکلات کشور در گرو آرامش
----------------------------------------
مردم همين را مي خواهند، مردم آن چيزي را که خدا مي خواهد مي خواهند، آن چيزي را که پيغمبر خدا فرموده مي خواهند، بيخود نبايد دست و پا بکنند اينها، بايد به مسير ملت بيايند. و اگر واقعا علاقه مندند که اين مملکت يک مملکت صحيحي بشود، بگذارند يک آرامشي پيدا بشود؛ توطئه در اطراف نشود؛ توطئه در مرکز و در کردستان و در ساير جاها نشود؛ تا يک آرامشي پيدا بشود. وقتي که اين آرامش پيدا شد، آن وقت همه چيز ملت به جاي خودش هست؛ همه چيز ملت درست مي شود؛ دست اجانب کوتاه مي شود، و نمي توانند ديگر برگردند. اما الآن يک دسته در تهران توطئه کنند، يک دسته در کردستان توطئه کنند، يک دسته در بلوچستان توطئه کنند، هر دسته در يک جايي ديگر، ممکن است يک وقتي با اين طور چيزها يک نهضت، خداي نخواسته شکست بخورد. و اگر شکست بخورد، همه چيزتان از بين خواهد رفت.

همه با هم باشيد. همه در مسير ملت باشيد. همه دست به دست هم بدهيد. همان طوري که از اول با هم اين نهضت را آنهايي که شرکت داشتند نهضت را رساندند تا اينجا، باز هم با هم باشيد تا اين نهضت ان شاء الله به ثمر برسد؛ و ان شاء الله آن چيزي را که خدا و رسول خدا مي خواهد و آن چيزي را که قرآن مجيد مي خواهد، آن چيزها عملي بشود. و اين صلاح دين و دنياي همه ملت است و صلاح همه مملکت است. هيچ وقت خيال نکنيد که ديکتاتوري در اسلام است؛ يا ديکتاتوري در روحانيت است؛ يا روحانيت در اين طور چيزها است. ابدا اين حرفها در کار نيست، و ديکتاتوري در کار نيست. شماها ديکتاتوري نکنيد، ملت ما ديکتاتور نيستند! علماي ما هم ديکتاتور نيستند.

صحيفه امام، ج10، ص: 324


* ولايت فقيه جلوي ديکتاتوري را مي گيرد
---------------------------------------------
ما بايد خودمان، شما، همه ملتمان، دست به دست هم بدهيم، و هماني که از اول فرياد مي کرديم که آزادي، استقلال، جمهوري اسلامي، همين را تعقيب کنيم. جمهوري اسلامي؛ يعني احکام اسلام. بايد احکام احکام اسلام باشد. اين حرفهايي که مي زنند که خير اگر چنانچه ولايت فقيه درست بشود ديکتاتوري مي شود، اينها از باب اين است که ولايت فقيه را نمي فهمند چيست. ولايت فقيه نبايد بشود، براي اينکه بايد حکومت ملت باشد. اينها ولايت فقيه را اطلاع بر آن ندارند. مسائل اين حرفها نيست. ولايت فقيه مي خواهد جلوي ديکتاتوري را بگيرد؛ نه اينکه مي خواهد ديکتاتوري کند. اينها از اين مي ترسند که مبادا جلو گرفته بشود! جلوي دزديها را مي خواهد بگيرد. اگر رئيس جمهور با تصويب فقيه باشد، با تصويب يک نفري که اسلام را بداند چيست، درد براي اسلام داشته باشد، اگر درست بشود، نمي گذارد اين رئيس جمهور يک کار خطا بکند. و اينها اين را نمي خواهند. اينها اگر يک رئيس جمهور غربي باشد، همه اختيارات را دستش بدهند، هيچ مضايقه اي ندارند و اشکالي نمي کنند! اما اگر يک فقيهي، که يک عمري را براي اسلام خدمت کرده، علاقه به اسلام دارد، با آن شرايطي که اسلام قرار داده است که نمي تواند يک کلمه تخلف بکند اشکال مي کنند.

صحيفه امام، ج10، ص: 353


* هر که بگويد اسلام، اينها به او اشکال دارند!
-----------------------------------------------------
اسلام دين قانون است. پيغمبر هم خلاف قانون نمي توانست بکند، نمي کرد هم، البته نمي توانست هم بکند. خدا به پيغمبر مي گويد که اگر يک حرف خلاف بزني، رگ وتينت را قطع مي کنم. حکم قانون است. غير از قانون الهي کسي حکومت ندارد. براي هيچ کس حکومت نيست، نه فقيه، و نه غير فقيه، همه تحت قانون عمل مي کنند. مجري قانون هستند همه، هم فقيه و هم غير فقيه همه مجري قانون اند. فقيه ناظر بر اين است که اينها اجراي قانون بکنند؛ خلاف نکنند؛ نه اينکه مي خواهد خودش يک حکومتي بکند، بلکه مي خواهد نگذارد اين حکومتهايي که اگر چند روز بر آنها بگذرد برمي گردند به طاغوتي و ديکتاتوري، مي خواهد نگذارد بشود. زحمت براي اسلام کشيده شد، خونهاي جوانهاي شما در راه اسلام رفت، حالا ما دوباره بگذاريم اساسي را که اسلام مي خواهد درست بکند و زمان امير المؤمنين بوده و زمان رسول الله- صلي الله عليه و سلم- بوده، بگذاريم اينها را براي خاطر چهار تا آدمي که دور هم مي نشينند و پاهايشان را روي هم مي اندازند، و عرض مي کنم چاي و قهوه مي خورند و قلم فرسايي مي کنند؟ مگر ما مي توانيم اينها را بگذاريم؟ مگر ما مي توانيم؟ جائز است براي کسي، براي يک مسلماني که تمام اين خونهايي که ريخته شده هدر بدهد و اسلام را بگذارد کنار؟ به جهت اينکه يک همچو ولايت فقيهي نداريم! خوب، شما نمي دانيد. شما فقيه را اطلاع بر آن نداريد که مي گوييد ما ولايت فقيه نداريم. اين طور ولايت فقيه از روز اول تا حالا بوده. زمان رسول ا... تا حالا بوده. اين حرفها چه است که مي زنند اينها؟ اين اشخاص غير مطلع بر فقه، غير مطلع بر مجاري امور، اين حرفها را مي زنند و اذهان را مشوب مي کنند. آنهايي که از اسلام مي ترسند البته بايد به همه چيز اشکال بکنند، به همه چيز اشکال دارند. از آن طرف، به هر فردي که پيش مي آيد اشکال دارند، از آن ور هم به هر جمعي که پيش مي آيد اشکال دارند. هر که بگويد اسلام، اينها به او اشکال دارند!

صحيفه امام، ج10، ص: 354


* ولايت فقيه؛ هديه اي الهي
----------------------------------
شما موافقت کنيد با اين ولايت فقيه. ولايت فقيه براي مسلمين يک هديه اي است که خداي تبارک و تعالي داده است.

صحيفه امام، ج10، ص: 408


* ديکتاتوري کدام است؟
----------------------------
اينها اصلا اطلاعي ندارند که قضيه ولايت فقيه چي هست. اصلا از ولايت فقيه سر در نمي آورند که اصلا چه هست! در عين حالي که سر در نمي آورند، مي نشينند مي گويند اگر بنا باشد که ولايت فقيه بشود ديکتاتوري مي شود، کذا مي شود! مگر امير المؤمنين که ولي امور مردم بود- ديکتاتور بود؟ مگر خود پيغمبر که ولايت داشت ديکتاتور بود؟ مگر بگويند ولايت براي پيغمبر هم نيست؛ پيغمبر هم مثل ساير مردم! و از اينها بعيد نيست اين را بگويند. لکن جرأت نمي کنند بگويند. ديکتاتوري کدام است؟ در اسلام همچو چيزي مطرح نيست. اسلام ديکتاتور را محکوم مي کند. اسلام يک نفر فقيه را اگر بخواهد ديکتاتوري بکند از ولايت ساقطش مي کند. چه طور ديکتاتوري مي گوييد مي کند اسلام، و اين حرفها را مي زنيد؟ اگر مي دانيد و مي گوييد، چرا بايد در مخالف مسير ملت سير بکنيد و اين مسائل را بگوييد؟ اگر نمي دانيد، چرا انسان ندانسته يک حرفي را بزند؟

صحيفه امام، ج10، ص: 411


* اختيارات ولي فقيه
--------------------------
اسلام با مستمندان بيشتر آشنايي دارد تا با آن اشخاصي که ثروتمند هستند. آن اشخاص هم اموالشان همان طوري که گفتيد، اين اموال بسيار، مجتمع از راه مشروع نيست، اسلام اين طور اموال را به رسميت نمي شناسد. و در اسلام اموال، مشروع و محدود به حدودي است و زايد بر اين معنا ما اگر فرض بکنيم که يک کسي اموالي هم دارد که خير، اموالش هم مشروع است، لکن اموال طوري است که حاکم شرع، فقيه، ولي امر تشخيص داد که اين به اين قدر که هست نبايد اين قدر باشد، براي مصالح مسلمين او مي تواند قبض کند و تصاحب کند. و يکي از چيزهايي که مترتب بر ولايت فقيه است و مع الأسف اين روشنفکرهاي ما نمي فهمند که ولايت فقيه يعني چه، يکيش هم تحديد اين امور است. مالکيت را در عين حال که شارع مقدس، محترم شمرده است، لکن ولي امر مي تواند همين مالکيت محدودي که ببيند خلاف صلاح مسلمين و اسلام است، همين مالکيت مشروع را محدودش کند به يک حد معيني و با حکم فقيه از او مصادره بشود.

صحيفه امام، ج10، ص: 482


* فقيهي که عمرش را صرف در اسلام کرده
-----------------------------------------------
ملت ما اگر بخواهند سردي بکنند، يکي از اموري که توطئه در آن هست اين است که راجع به اين قانون اساسي مردم را سرد کنند. از آنها بپرسيد، خوب اين قانون اساسي که شما مي گوييد که قانوني است ارتجاعي، کدام يکي از اين موادش ارتجاعي است؟ اولي که دست رويش مي گذارند، دست مي گذارند، روي ولايت فقيه. اول، دست آنجا مي گذارند، براي اينکه اين يک طرح اسلامي است و آنها از اسلام مي ترسند. آنها اسلام را ارتجاع مي دانند. آنها جرأت نمي کنند کلمه اسلام را بگويند ارتجاعي است. مي گويند که اينها مي خواهند ما را به هزار و چهار صد سال پيش برگردانند. اين همان تعبير ديگر است، منتها کلمه اسلام را نمي گويند.آن قدر به ولايت فقيه، اثر مترقي بار است که در ساير اين موادي که شما ملاحظه مي کنيد، معلوم نيست مثل آنجا باشد. يک نفر آدمي که همه جهات اخلاقيش و ديانتي اش و ملي بودنش و علم و عملش ثابت است پيش ملت، و خود ملت اين را تعيين مي کنند، اين نظارت مي کند بر اينکه مبادا خيانت بشود. همان رئيس جمهوري که ملت خودشان تعيين مي کنند و ان شاء ا... ديگر از اين به بعد امين تعيين مي کنند، لکن مع ذلک براي محکم کاري يک فقيهي که عمرش را صرف در اسلام کرده است و عمرش را براي اسلام خدمت کرده، مي گذارند ببينند اين چه مي کند؛ مبادا يک وقت خلاف بکند، رئيس جمهوري آتي ما خلاف نمي کند، لکن محکم کاري شده که نگذارند اين خلاف بکند. رؤساي ارتش ما و ژاندارمري ما و اين رؤساي درجه اول، ديگر از اين به بعد اشخاصي نيستند که خيانت بکنند، لکن محکم کاري شده است که همين فقيه را ناظر قرار بدهند. و هکذا آن موارد حساس را نظارت مي کند فقيه و تصرف مي کند فقيه. و اين از اموري است که مترقي ترين موادي است که در قانون اساسي اينها تصويب کردند. و اينها دشمن ترين مواد، پيششان اين است.

صحيفه امام، ج10، ص: 526


* هراس دشمنان از اسلاميت نظام
----------------------------------------
همينها بودند که فرياد مي کردند و مي نوشتند اين را که خوب ديگر اسلام را مي خواهد چه کند؟ خوب بگوييد جمهوري، از اسلام مي ترسيدند خوب به جاي اسلام بگذاريد دمکراتيک، جمهوري دمکراتيک اينها نمي فهمند که اين همه دمکراسي چه. دمکراسي که در عالم معروف است، کجاست؟ کدام مملکت را شما داريد؟ اين ابرقدرتها کدام يکي شان به موازين دمکراسي عمل کرده اند؟ يک دمکراسي که در هر جا يک معنا دارد. در شوروي يک معنا دارد، در آمريکا يک معناي ديگر دارد، پيش ارسطو يک معنايي دارد، پيش حالائيها يک معناي ديگر دارد. ما مي گوييم يک چيزي که مجهول است و هر جا يک معنا از آن مي کنند، ما نمي توانيم آن را در قانون اساسي مان بگذاريم که بعد هر کسي دلش مي خواهد آن جوري درستش کند. ما مي گوييم اسلام، اسلام هر جا يک معنا ندارد، اسلام يک معناست، همه مسلمانها مي شناسند آن را. ما مي گوييم جمهوري اسلامي، ملت ما هم جمهوري اسلامي را خواسته بود.

صحيفه امام، ج10، ص: 527


* با ملت مخالفند براي خاطر اينکه اسلام را مي خواهد

ملت ما با تقريبا اتفاق کلمه، درصد دو، يک و نيم مخالفت- اين مخالفت، اسمش نيست- هميني که ملت ما مي خواست و با اصطلاح آنها دمکراسي بودن اقتضاي اين را مي کرد که همه تسليم باشند در همين، از اول مشغول مخالفت شدند. اينهايي که آن روز مخالف بودند با جمهوري اسلامي، و از اسلامش مي ترسند، نه از جمهورياش. حالا با مجلس خبرگانش، قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت مي کردند، و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت مي کردند، و بعد هم خواهد آمد که با مجلس شورا مخالفت خواهند کرد. و بعد هم با اين رفراندومي که براي قانون اساسي است، خواهند مخالفت کرد. درد همه، اين است که چرا اسلام؟ اين دردشان است. و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلام مي داند، براي اينکه از اسلام مي بيند که آن چيزي که مي خواهد حاصل مي شود. اسلام، هم دنياست و هم آخرت. ملت ما اسلام را مي خواهد و اينها با ملت ما مخالفند براي خاطر اينکه اسلام را مي خواهد. اگر اين ملت مي گفت که جمهوري فقط، اينها همه برايش سينه مي زدند و برايش تبريک مي گفتند. اما حالا که کلمه اسلام آمده توي کار، نه با اين مخالفند. اين ارتجاعي است! اينها اسلام را ارتجاعي مي دانند. اينها خدا را مرتجع مي دانند، يک همچو مردمي اند. اگر اعتقاد به او داشته باشند- اعتقاد که ندارند- اينها با پيغمبر اسلام بدترند تا با شماها؛ براي اينکه اساس را او گذاشته است. اين ارتجاعي بود که شما ملت را نجات داد، اين ارتجاعي بود که دست خيانتکارها را از اين مملکت بريد. و اينها اين را مسئله ارتجاعي مي دانند. اين ارتجاعي بود که شماها را به سرنوشت خودتان حاکم کرد. نمي دانم کي اينها مي خواهند بيدار بشوند و کي مي خواهند دست بردارند از اين مغلطه کاريهاي خودشان، از اين مخالفتهاي خودشان؟ من متأسفم که يک جمعيتي که بايد به اين مملکت خدمت بکنند، بايد الآن قدرداني بکنند که اين ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بيرون کرد و مفت خورها را دستشان را قطع کرد و آدمکشها را بعضيشان را به جزاي خودشان رساند و بعضيشان را هم مي رساند ان شاء ا... من متأسفم که اينها نمي آيند ميدان با اين ملت موافقت کنند. انسان متأسف مي شود از اينکه اين چه افکاري است که اينها دارند. هي ارتجاع، ارتجاع! هر کلمه ارتجاع که مي گويند اگر دلشان را بشکافيد، برمي گردد به اينکه اسلام ارتجاعي است؛ منتها جرأت نمي کنند بگويند. بعضيشان هم با صراحت يک کلمه اي گفتند و توبه کردند بعدش. و معلوم نيست که توبه حقيقي هم باشد.

صحيفه امام، ج10، ص: 528


* ممانعت ولايت فقيه از ايجاد ديکتاتوري
--------------------------------------------
مع الأسف اشخاصي که اطلاع ندارند بر وضعيت برنامه هاي اسلام، گمان مي کنند که اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسي بگذرد، اين اسباب ديکتاتوري مي شود. در صورتي که ولايت فقيه هست که جلو ديکتاتوري را مي گيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديکتاتوري مي شود. آن که جلو مي گيرد از اينکه رئيس جمهور ديکتاتوري نکند، آن که جلو مي گيرد از اينکه رئيس ارتش ديکتاتوري نکند، رئيس ژاندارمري ديکتاتوري نکند، رئيس شهرباني ديکتاتوري نکند، نخست وزير ديکتاتوري نکند؛ آن فقيه است.

آن فقيهي که براي امت تعيين شده است، و امام امت قرار داده شده است، آن است که مي خواهد اين ديکتاتوريها را بشکند و همه را به زير بيرق اسلام و حکومت قانون بياورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ يعني قانون الهي، قانون قرآن و سنت است. و حکومت، حکومت تابع قانون است؛ يعني خود پيغمبر هم تابع قانون، خود امير المؤمنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يک قدم نمي کردند و نمي توانستند بکنند.

صحيفه امام، ج11، ص: 23


* بهترين اصل از اصول قانون اساسي
------------------------------------------
استبداد را ما مي خواهيم جلويش را بگيريم. با همين مادهاي که در قانون اساسي است که ولايت فقيه را درست کرده اين استبداد را جلويش را مي گيرند. آنهايي که مخالف با اساس بودند مي گفتند که اين استبداد مي آورد. استبداد چي مي آورد. استبداد با آن چيزي که قانون تعيين کرده نمي آورد. بلي ممکن است که بعدها يک مستبدي بيايد. شما هر کاري اش بکنيد مستبدي که سرکش است بيايد هر کاري مي کند. اما فقيه مستبد نمي شود. فقيهي که اين اوصاف را دارد عادل است، عدالتي که غير از اين طوري عدالت اجتماعي، عدالتي که يک کلمه دروغ او را از عدالت مي اندازد، يک نگاه به نامحرم او را از عدالت مي اندازد، يک همچو آدمي نمي تواند خلاف بکند. نمي کند خلاف. اين جلوي اين خلافها را مي خواهد بگيرد. ... بهترين اصل در اصول قانون اساسي اين اصل ولايت فقيه است. و غفلت دارند بعضي از آن و بعضي هم غرض دارند.

صحيفه امام، ج11، ص: 465
فارس

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر