فضائل حضرت خدیجه(س) از نگاه آیتالله العظمی صافی
صدای شیعه: این مرجع تقلید در آستانه فرا رسیدن دهم رمضان المبارک، سالروز رحلت بانوی نمونه و فداکار، ام المومنین، حضرت خدیجه(س)، در نوشتاری با عنوان "بانوی نمونه اسلام"، به بیان عظمت شخصیت این بانوی بزرگ اسلام پرداخته است.
آنچه در پی ميآيد، متن نوشتار آيتالله صافي گلپايگاني است که به مناسبت وفات حضرت خدیجه(س)، بانوی فداکار و نمونه و الگوی بانوان مسلمان، آن را به رشته تحریر در آورده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خديجه عليها السلام نمونه برجسته کمال، نبوغ، فهم و بينش بود که همانند آن را در ميان مردان و زنان، کمتر ميتوان يافت، و عفّت، نجابت، طهارت، سخاوت، حسن معاشرت، صميميّت، مهر و وفا از جمله صفات برجسته او بود.
در جاهليّت، خديجه را طاهره و سيّده نساء قريش ميخواندند و در اسلام، يکي از چهار بانويي که بر همه بانوان بهشت فضيلت و برتري دارند، شناخته شد و جز دختر ارجمند و عزيزش، هيچ بانويي اين مقام و فضيلت را نيافت.
او براي رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم نعمتي بزرگ، و رحمتي از رحمات واسعه خداوند متعال بود.
براي مرد، به ويژه مردي که بيرون خانه و در اجتماع به فعاليّتهاي بزرگ مشغول بوده و مقاصد عظيم داشته باشد و عهدهدار پيکار و جهاد بوده و مورد يورش مخالفان و هجوم دشمنان باشد، بهترين آرامش دهنده قلب و روح و نگهبان پايداري و استقامت و رفع کننده خستگي و ناراحتي، همسر هوشيار و خردمند و مهربان و دلسوز است.
اگر مردي در خارج از خانه با دشمنان گرم پيکار گشته و به حملههاي وحشيانه، استهزاء، سرزنش و اذيّت و آزار مردم گرفتار گردد و در منزل نيز با همسري نادان و بدخو و ترسو، ضعيف و شماتت گر، روبرو شود که او را از کار و هدف وي و پيمودن راهي که مدّ نظر اوست باز دارد و او را سرزنش کند و به ترک دعوا و تسليم شدن به دشمنان وادار نمايد، از اينکه هر روز شوهرش مورد شتم و استهزاي جاهلان قرار ميگيرد، خسته و ناخوشايند باشد و در پي حلّ مشکلات همسر خويش برنيايد، بي شک مشکلات و دشواريهاي آن مرد، دو چندان خواهد شد.
پيامبر اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم آورنده بزرگترين رسالت آسماني، از طرف خدا مأمور بود که با خرافات و مظاهر شرک و بت پرستي و ستمگري و محروميّت تودههاي ضعيف و فقر و جهل و ناداني، فساد و فحشا و آنچه رذايل بود، مبارزه و با گردنکشان، مشرکان و بت پرستانِ متعصّب، رؤساي قبايل و سران استثمار، با عادات و اديان باطل و تعصّبات کورکورانه جهاد کند.
مشرکان، همه توان و قدرت خويش از جمله: شجاعان پيلتن و مردافکن، شعراي دشنام ده و ناسزاگو، اراذل و اوباش، زن و مرد، خويش و بيگانه، را براي مبارزه با اهداف آن حضرت بسيج کردند؛ و تا آنجا که ميتوانستند او و چند تن از يارانش را اذيّت کردند؛ ميزدند؛ رنج داده، ناسزا ميگفتند؛ سر راهش را با خار و خاشاک ميبستند؛ در حال نماز و پرستش به او توهين کرده و روابط خود را با او و يارانش قطع نمودند. طعام و خوار و بار را در اختيار او و کسان و پيروانش قرار نميدادند و در کل، محيط خارج، عليه پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم به پيکار و نبرد برخاسته بود و همه مشرکان با دعوت و رسالتش مخالفت مينمودند.
با وجود اين همه دشمن، و موانع و مشکلات، اگر در ميان همه اين دشمنان، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم هر روز وقتي به خانه ميآمد، با چهره گرفته و معترض همسرش، آن هم همسري که سيّده زنان قريش و داراي آن شخصيّت و صاحب آن همه ثروت و مکنت بود، روبرو ميشد که از راه دلسوزي و ترحّم و يا اعتراض، از او ميخواست تا از دعوت خويش دست بردارد و خود را مورد اين همه اهانت و استهزاء قرار ندهد، در چه وضع عجيب و دشواري قرار ميگرفت؟!
اگر آن همسر محترم که ثروت کم نظير خودش را در اختيار شوهر قرار داده بود تا در راه خدا و دستگيري از فقيران انفاق کند، پيشنهاد ميداد که: مناسب است با قوم و قبيلهات که حاضرند تو را امير و پادشاه خود قرار دهند، سازش کني؛ و با دين و روش آنها کاري نداشته باشي و زندگي آرام و راحت ما را به يک زندگي سرشار از حادثه و نگراني تبديل ننمايي، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم چگونه او را قانع ميساخت؟ و چه کسي توانايي مرهم گذاشتن بر جراحات روح و جسم آن حضرت را داشت؟
بيشک سراسر زندگي پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از داخل و خارج خانه، فشار و مانع و سختي ميشد. ولي لطف خدا دريچههاي قلب خديجه را چنان به سوي درک حقّانيّت دعوت اسلام باز کرد و آن چنان دلش را نوراني و سرشار از معرفت و حکمت گردانيده بود که هرگز پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم با چنان منظره اسفناک، در داخل خانه روبرو نشد.
دکتوره «بنت الشّاطي» ميگويد: «آيا همسري غير از خديجه اين استعداد را دارا بود که دعوت تاريخي شوهرش را وقتي از غار حرا آمد، با ايمان قوي و آغوش باز و مهر و عطوفت استقبال کند، بي آن که در راستي او و اينکه خداوند او را تنها نخواهد گذاشت، شکّي در دل راه بدهد؟
آيا جز خديجه، هيچ بانوي ثروتمندي که در ناز و نعمت و آسايش و احترام زيسته، ميتوانست با کمال رضايت و خرسندي از زندگي اشرافي، اموال بسيار و عزّت و توانگري چشم بپوشد؛ تا در دشوارترين لحظات زندگي کنار همسرش بايستد و او را در بلايا و مشکلات موجود در راه تحقّق هدفي که به حقّانيّت آن ايمان داشت، ياري کند؛ حاشا و کلّا! فقط خديجه چنين بود و زنان ديگر چون او نيستند، مگر آنکه در طبقه و رتبه او باشند.» (1)
خداوند به جاي شهر مکّه، مردم مکّه و مهر و محبّت آنها و استقبال ايشان از دعوت به توحيد خديجه را به پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم عطا کرد، و او هنگامي که حضرت به خانه ميآمد، به استقبال وي ميشتافت و از حال وي پرسش ميکرد و از او دلجويي مينمود و رحمت و نصرت و لطف خدا را به ياد او آورده، گرد و غبار را از چهره درخشانش ميشست؛ و ملالت آزار قوم را با تسلاّهاي گرم از دلش ميزدود.
«ابن اسحاق» ميگويد: سخني از قوم در ردّ و تکذيب، که موجب اندوه و آزردگي فکر و خاطرش شود، نميشنيد؛ مگر آن که خدا آن اندوه را به واسطه خديجه برطرف ميساخت. خديجه سنگيني سخنان سخت را بر او سبک ميکرد و او را تصديق مينمود. و رفتار و جسارتهاي مردم را بي ارزش و بي اهميّت ميشمرد.
آري، خديجه نخستين زني بود که دين اسلام را پذيرفت و با پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم نماز خواند؛ و جز علي بن ابي طالب عليه السلام ـ که همواره پيش و بعد از بعثت، ملازم و پيرو پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم بود و از راه و روش پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم لحظهاي جدا نشد ـ کسي از بندگان خدا سابقه اسلام او را ندارد.
خديجه با دورانديشي و افکار حکيمانه، خردمندي و حدس صائبي که داشت، دعوت پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را پذيرفت، و سوابقِ نيکو و درخشان رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم و اخلاق و صداقت و راستگويي و امانتداري، ياري ضعفا و دستگيري از فقرا، تواضع، قناعت و ايثار و بخشش و مهمان نوازي و ساير صفات پسنديده آن حضرت، همه در نظر خديجه ـ آن زن آزموده حکيمه ـ مجسّم بود؛ و ميدانست آن سوابق عالي و ملکوتي، در چنان محيط تاريک و پر از فساد و تباهي از علايم نبوّت است.
خديجه، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را به خوبي شناخته و دريافته بود که او از باطل پرهيز دارد و از دروغ بيزار است.
بنابراين خديجه در پذيرفتن اسلام، هيچ گونه صبر و ترديدي نکرد؛ و از همان قدم اوّل، يار و مددکار پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم شد و ثروت و اموال خود را براي ياري دين خدا، در اختيار پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم قرار داد.
خديجه نيز چون پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از آزار مشرکان و بت پرستان بي نصيب نماند؛ زنها از او کناره گرفته و رفت و آمد با او را قطع کردند؛ به او زخم زبان ميزدند و سخنان درشت ميگفتند، حتّي در هنگام زايمان به کمک او نميآمدند و او را تنها ميگذاشتند.
امّا خديجه، آيندهاي را ميديد که ديگران نميديدند. او ميدانست دين محمّد حقّ است؛ و طولي نخواهد کشيد که پرستش خداي يگانه، جاي پرستش بتها را خواهد گرفت؛ و خدا پيامبرش را ياري ميکند و روز به روز بر شهرتش افزوده ميشود.
آري، خديجه در اسلام مقامي يافت که از ميان بانوان، جز دخترش که سيّده نساء عالمين است کسي به آن مقام و افتخار دست نيافت، و خدا نسل پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را از چنين بانويي قرار داد.
پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم در عين نشاط جواني، در سنِّ بيست و پنج سالگي با خديجه که چهل سال از عمر خويش را پشت سر گذاشته بود، ازدواج کرد. و حدود بيست و چهار سال، خديجه چراغ خانه پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم و انيس و غمخوار او بود و پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم تا خديجه زنده بود، يعني تا سنّ پنجاه سالگي خودش و شصت و پنج سالگي خديجه، زن ديگري اختيار نکرد.
بعد از خديجه هم اگر چه به اقتضاي حکمتها و مصالحي، زنهاي متعدّدي گرفت، ولي هيچ يک از آنها جاي خديجه را نگرفتند و فراقي را که از فقدان خديجه در خانه رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم پيدا شد، پر نکردند، و پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم از آنها صاحب فرزندي نشد و نسل او از خديجه باقي ماند.
پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم خديجه را فراموش نکرده و از اخلاق و صفات او ياد ميفرمود؛ به کساني که با او آشنا و دوست بودند، احسان و لطف ميکرد.
«عايشه» ميگويد: «بر احدي از زنهاي پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم آن قدر غيرت نورزيدم که بر خديجه غيرت ورزيدم. براي اينکه پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم بسيار از او ياد ميفرمود و اگر گوسفندي ذبح ميشد، از آن براي دوستان خديجه ميفرستاد». (2)
و نيز از «عايشه» روايت شده است که: «رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم از خانه بيرون نميرفت، مگر آن که خديجه را ياد ميکرد و بر او به خوبي و نيکي مدح و ثنا ميفرمود.
روزي از روزها غيرت مرا گرفت، گفتم: او پير زني بيش نبود و خدا بهتر از او را به شما عوض داده است. پيامبر صلّي الله عليه وآله و سلّم غضبناک شد؛ به طوري که موي جلوي سرش از خشم تکان ميخورد؛ سپس فرمود: «نه، به خدا، بهتر از او را خدا به من عوض نداده، ايمان آورد به من، وقتي مردم، کافر گرديدند و تصديق کرد مرا، هنگامي که مردم مرا تکذيب ميکردند و در اموال خود با من مواسات کرد، وقتي مردم مرا محروم ساختند و خدا از او فرزنداني روزي من کرد و از زنان ديگر محروم فرمود». (3)
«انس بن مالک» روايت کرده که رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: «بهترين زنان عالم مريم بنتِ عمران و آسيه بنت مزاحم و خديجه بنت خُوَيْلِد و فاطمه بنت محمّد صلّي الله عليه وآله وسلّم هستند».(4)
از «ابن عبّاس» روايت شده که: پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم چهار خط در زمين کشيد و فرمود: «آيا ميدانيد اين چيست؟» عرض کردند: «خدا و رسول خدا داناتر است.» پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: «فاضلترين زنان بهشت، خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمّد صلّي الله عليه وآله وسلّم و مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم ـ همسر فرعون ـ ميباشند.» (5)
در «سيره ابن هشام» روايت کرده که: جبرييل خدمت رسول خدا آمد و گفت: «خديجه را از طرف خدا سلام برسان».
پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم فرمود: يا خَديجَةٌ هذا جِبْريلُ، يُقْرِئُکِ السَّلام مِنْ رَبِّکِ. فَقَالَتْ خَديجَةُ : اَللهُ السَّلامُ وَمِنْهُ السَّلامُ، وعَلي جِبْريلَ السَّلامُ» (6)
و به روايت «حاکم»، خديجه فرمود: اِنّ اللهَ هُوَ السَّلامُ وَ عَلي جِبْريلَ السَّلامُ، وَ عَلَيْکَ السَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه».(7)
يکي از مزاياي خديجه اين بود که همواره پيش از بعثت و بعد از بعثت، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم را تعظيم ميکرد و سخنش را تصديق مينمود. فضايل خديجه و کرايم اخلاق او بسيار است که قلم ناتوان امثال بنده توان بيان آن را ندارد. سَلامُ الله عَلَيْها وَ عَلي بَعْلِها رَسُولِ اللهِ صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَي ابْنَتِها سَيَّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ عَلي صَهْرِها عَلِيٍّ اَميرِ الْمُؤمِنينَ وَ سَيِّدِ الْمُسْلِمينَ وَ عَلي اَبْنائِهَا الْاَئِمَّةِ الطّاهِرينَ.
لطف الله صافي
پي نوشتها:
1- اهل البيت ـ توفيق ابو علم، ص 102، ترجمه نقل به معني.
2- اسدالغابه، ج 5، ص 436 و کتب ديگر.
3- همان.
4- اسدالغابه، ج 5، ص 437؛ الاستيعاب، بهامش الاصابة، ج 4، ص 284 و 285.
5- همان.
6- کشف الغمه، ج 2، ص 124؛ اي خديجه، اين جبرئيل است که از جانب پروردگارت به تو سلام ميفرستد، پس خديجه عرض کرد: «خداوند، سلام است، و هر سلامي از اوست و بر جبرئيل سلام باد».
7- کشف الغمه، ج 2، ص 124؛ خداوند، سلام است و بر جبرئيل و بر تو سلام و رحمت و برکات خدا باد.
در دهمين سال بعثت، در دهم ماه مبارک رمضان، اُمُّ المؤمنين خديجه، بانوي مؤمنه و فداکار، پس از شصت و پنج سال عمر پر برکت درگذشت و رسول خدا ایشان را به دست خويش، در حجون مکّه مکرّمه دفن کردند و حزن و اندوه آن حضرت در مصيبت همسر فداکارش به حدّي زياد شد که آن سال را «عامُ الْحُزْن» نام نهادند.
انتهای پیام