( 0. امتیاز از )


1 . غريزه جنسي، قوي‏ترين غريزه انساني است که زندگي انساني را از نظر کمي و کيفي مورد تاثير و تاثر قرار مي‏دهد . اين غريزه در کنار غريزه گرسنگي، بسترساز فرهنگ‏هاي انساني در طول تاريخ شده و دين با ورود در اين بستر، معنا بخش فرهنگ انساني مي‏شود; به همين دليل در تاريخ اديان کمتر ديني است که درباره مسئله جنسي سخن نگفته باشد .
2 . غريزه جنسي در يک چارچوب، مورد توجه اديان قرار مي‏گيرد و در چارچوب جهان‏بيني آن دين، جايگاه مسئله جنسي را با توجه به انسان‏شناسي خود، و جهان‏شناسي و اخلاقيات مبتني بر آن، تشريح و تفسير مي‏کند که اغلب دائر مدار آن، انسان واسطه‏اي و متعالي ديني، مثل پيامبران و يا بنيان‏گزاران دين مثل بودا قرار مي‏گيرد .
3 . در غرب مسيحي قرون وسطي که انسان کامل مسيحي محور معرفت‏شناسي، جهان‏شناسي، انسان‏شناسي و سپس جامعه‏شناسي واقع شده بود، درباره مسئله جنسي، چه از بعد انسان‏شناسي و چه جامعه‏شناسي، به همان ميزان قضاوت مي‏شد و چون انسان‏هاي کامل مسيحي، حضرت مسيح و حضرت مريم و حضرت يحيي (ع)، هر سه ازدواج نکرده، در مسيحيت دوري از عمل جنسي، يک شرط براي انسان کامل شمرده شد و کم کم ترک عمل جنسي به ترک کلي عمل جسمي کشانده مي‏شود و در دوران قرون وسطي، انسان‏هايي اعم از زن و مرد، دور از شهرها در نقاط دور افتاده جنگل‏ها و کوه‏ها و بيابان زندگي مي‏کردند که به دور از لذت‏هاي جسمي يک زندگي کاملا مجردانه داشتند . پس حجاب در همين جهت قلمداد مي‏شد; يعني دوري از لذت‏هاي جسماني بطور کامل .
4 . با شروع رنسانس، تفسيري ديگر از انسان کامل ارائه شد که بر فرهنگ جنسي غرب به شدت اثر گذاشت; اين تفسير آن بود که چون خدا در جسم انسان (عيسي) تجلي يافته است، پس جسم انسان تقدس مي‏يابد، به همين دليل سعي در زيباشناسي جسم انسان است و با يک نوع آناتومي جسم انسان و بدست آوردن رگ، پي، ماهيچه، استخوان و ... به ترسيم جسم‏هاي زيبا پرداخته شود که اين مهم به وسيله «لئوناردو داوينچي‏» و «ميکل آنژ» و «رافائل‏» ، بر روي ديواره‏هاي کليساهاي روم و فلورانس انجام مي‏شود . به طوري که جسم‏هاي برهنه و بسيار موزون و هماهنگ بر روي ديوارها ترسيم و يا در مجسمه‏ها تجسم مي‏يابند . شرمگاه اناث حذف و ذکور بسيار کوچک ترسيم مي‏شود تا گفته شود خود جسم مطمح نظر است، نه مسائل جنسي آن، ولي با همين ترسيم انسان برهنه، اولين قدم برهنگي در غرب، توسط نوعي تفسير از انسان کامل رخ مي‏دهد .
5 . دو تفسير حجابي و برهنگي از انسان کامل در غرب، با همان حالت تضادگونه در غرب ادامه يافت تا تفسير يهودي دين مسيحيت در قالب پروتستانيزيم اتفاق افتاد و بر تفسير برهنگي انسان کامل بصورت شديدتر تاکيد شده است و کفه به طرف برهنگي در جامعه غربي سنگيني کرد تا آنکه بر برهنگي انسان به شدت تاکيد شد و اين زماني بود که انقلاب صنعتي رخ داد و ماشين به صحنه زندگي انسان‏ها آمد .
6 . اين تاکيد از سوي فرويد صورت گرفت که بر فرهنگ يهودي در باب جنسيت تاکيد مي‏کرد و نمونه‏هاي آن در نامه‏هاي خصوصي او مشاهده مي‏شود . فرهنگ يهودي يکي از جنسي‏ترين فرهنگ‏هاي ديني است که بر رابطه‏هاي جنسي محارم مثل دختر و پدر، و پسر، و مادر، و برادر و خواهر با ديده اغماض نگريسته است و آنها را بي‏اشکال دانسته است . فرويد با فرهنگ يهودي بر فرهنگ جنسي مسيحيت هجوم برد و سعي کرد که بر برهنگي جنسي، چه از نظر بدني و چه از نظر روحي تاکيد کند و ريشه تمامي عقده‏هاي انساني را در حجاب (به معناي عام) خلاصه کند که مانع عمل جنسي، بطور برهنه، در طول زندگي انساني مي‏شود .
7 . انقلاب صنعتي در غرب و مهاجرت جغرافيايي انسان‏ها از مکان‏هاي کوچک به مکان‏هاي بزرگ و تماس‏هاي دو جنس در سطوح مختلف‏کاري، هنجارشکني جنسي را افزايش داد . حال اگر اين را به برهنگي اجباري زنان، به علت کار با دستگاه‏هاي خطرناک و کشانده شدن زنان به درون دستگاه، توسط لباس‏هاي زنانه اضافه کنيم، به خوبي برهنگي زنان در محيط کار ترسيم مي‏کند . تاثير صنعت تا جايي رسيد که همسران، چه زن و چه مرد، به روابط جنسي فراتر از ازدواج روي آوردند و اين روابط جنسي خارج از عرف و قانون موجب شد که برهنگي زنان در قالب فحشا و فاحشه‏هاي برهنه افزايش يابد (رابطه صنعت و برهنگي در دائره‏المعارف غرب مثل بريتانيکا آمده است) .
8 . ورود ماشين به زندگي عمومي انسان‏ها در غرب، برهنگي را افزايش داد، چرا که ماشين‏ها انسان‏ها را از خانه و خانواده جدا مي‏کرد و حتي ماشين به عنوان جايگزين خانه مطرح شد و خانه‏هاي متحرک در ماشين ترسيم شدند . پس ماشين رقيب خانه و انسان‏هاي ماشين دار رقيب خانواده شدند . پس روابط جنسي غير معمول و غير عادي رواج يافت و روابط جنسي غير معمول، برهنگي را بيشتر رواج داد; مثل نقاشي‏هاي برهنه جنسي و تشويق براي برهنگي (فيلم تايتانيک و شکسپير عاشق به خوبي اين مسئله را نشان مي‏دهد) .
9 . ماشين و محيط کار صنعتي و نظريه مبتني بر فرهنگ يهودي جنسي فرويد، سه عاملي بودند که انقلاب جنسي در غرب را به وجود آوردند . و غرب را از دوران ملکه ويکتوريا به دوران برهنگي وارد کرد و بر همين اساس، گروه‏هايي به وجود آمدند که سخت‏بر برهنگي جمعي تاکيد کرده و برهنگي را نيز معيار گروهي قرار دادند، اين گروه‏ها هيپي‏ها، پانک‏ها، رپ‏ها و ... بودند و سبب رواج برهنگي شديدتر شدند که امروزه به Nake يا برهنه‏هاي مادرزاد مشهور شده‏اند .
10 . بنابراين، در غرب اگر حجاب مطرح شده است، يعني دوري شديد از عمل جنسي و غريزه جنسي (چه زن و مرد) و اگر برهنگي مطرح شده است، يعني آزادي عمل جنسي و رفتن در آن . پس حجاب در غرب، نقطه مقابل انسان و غريزه قرار گرفته است، بطوري که اگر کسي حجاب داشته باشد، عليه انسانيت‏خود قدم برداشته است و بي‏حجابي، يعني برگشت و بازگشت‏به خويشتن خويش .
11 . ولي اين برهنگي به‏جاي بازگشت‏به خويشتن انساني، موجب شد که انسان‏ها از خودشان بيشتر دورتر شوند، اول آنکه برهنگي وسيله‏اي شد که بدن انساني طعمه مطامع اقتصادي شود . بدن فروشي، به صورت فحشا و به صورت مانکن تبليغاتي کالا و به صورت بازيگران فوتبال و ورزش‏هاي ديگر و به صورت هنرمندان سينمايي و تلويزيوني و ... معمول شد; يعني به جاي کرامت انساني، ذلت و رذالت انساني نصيب او گرديد .
12 . انسان‏هاي معمولي‏اي که برهنه شدند نيز به عنوان محل مصرف مد و «ابزارهاي اقتصادگردان سرمايه داري‏» در مصرف تعيين شدند و از لباس زير تا لباس رو، همه تابع مد روز واقع شدند (لباس گشاد يا لباس تنگ و يا ترکيبي از آن دو و . .). ; در نتيجه مد به عنوان تنوع‏طلبي مطرح شد، ولي در واقع سبب غفلت‏زايي مداوم از خود و هم‏نوع خود و جهان اطراف گرديد; بنابراين برهنگي عمومي، از خودبيگانگي عمومي را براي انسان غربي به ارمغان آورد .
13 . برهنگي در غرب، بي‏رغبتي جنسي را براي غربي به ارمغان آورد، چرا که برهنگي سبب تحريک اوليه انسان به طرف عمل جنسي در سنين اوليه بلوغ مي‏شود، ولي در نهايت‏به سرد مزاجي جنسي تبديل مي‏شود، چرا که اسراف جنسي در دوران بلوغ، به بي‏رغبتي جنسي در سنين بالاتر منتهي مي‏شود، مگر آنکه کالاهاي رغبت افزاي جنسي به ميدان بيايد، مثل الکل و يا قرص‏هاي نشاط آور جنسي که باز در دراز مدت سبب بي‏رغبتي جنسي بيشتر خواهد بود و چون غريزه جنسي که نشاط آور زندگي است، به رکود کشانده شود، بنياد خانواده رو به سستي مي‏رود و فحشا جاي آن را پر مي‏کند و افسردگي فردي بر افراد حاکم مي‏شود که به عنوان طاعون عصر غرب مطرح شده است; پس برهنگي بر افسردگي جنسي غرب، و رکود روحي و رواني افراد افزوده است .
14 . حجاب در اسلام براي حفظ نشاط جنسي است، چون حجاب تخيل جنسي را تحريک مي‏کند و سبب مي‏شود که مسئله جنسي معنادار شود و دچار بي‏معنايي نگردد (مثل برهنگي) و چون اسلام بر طبيعت جنسي سخت تاکيد دارد و انسان کامل خود را نه فقط در معنويت انسان کامل، بلکه در مسائل دنيوي و جنسي او مي‏داند (چون نکاح و عمل جنسي از سنت انسان کامل در اسلام مي‏باشد و هر کس از اين سنت روي بر مي‏گرداند، از او نيست) . پس انسان کامل در اسلام الگوي جامع و کامل انسان در دنيا و آخرت و از جمله مسئله جنسي است که بايد مورد تقليد قرار گيرد .
پس حجاب يک فرهنگ جنسي است که سبب گرم واقع شدن غريزه جنسي در سطح يک جامعه و هدايت ارضاي آن در قالب خانواده مي‏شود به همين دليل امروزه شرق به علت محور قرار دادن ارضاي جنسي و حجاب، جنسي‏تر از غرب قرار داده شده است و تاريخ شرق و غرب نيز مؤيد مسئله است و شايد به همين دليل است که عرفان شرقي در هند و عالم اسلام به زبان جنسي بيان مي‏شود; مثل شعر حافظ و ابن عربي که فص محمديه را فص نکاحيه و جنسي ناميده است; به همين دليل است که معنويت از جنسيت جدا نيست و حجاب علاوه بر حفظ کرامت انساني، سبب رشد انگيزه جنسي در جامعه و نيز رشد نشاط جامعه اسلامي مي‏شود، بدون آنکه به سستي و لهو و لعب دچار شود .


نويسنده: ابراهيم فياض

منبع: پگاه حوزه، شماره 117 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر