( 0. امتیاز از )


بطور طبيعي ظهور زن در عرصه‌ي حيات ملي ايرانيان همراه حضور مرد در اين سامان است، از بدو آفرينش تا به امروز، پيوستگي و وابستگي اين دو به يکديگر هويدا است.1 صاحب نظراني که درباره‌ي وضع زنان ايراني و نحوه پوشش آنان در خلال تاريخ بررسي کرده‌‌اند بر اين باورند که اقوام اين مرز و بوم مردمي فکور، پر تلاش و اخلاقي بوده‌اند و گواه بارز بر حيات فکري آنان اعتقاد به وحدانيت خالق و روز رستاخيز مي‌باشد. اين امتياز عظيم نشان دهنده‌ي فضل الهي بر مردم اين ديار است. «هردوت» و «گزنفوت» و ديگر بيگانگان در آثارشان به رغم دشمني‌هاي بين يونان و ايران اذعان داشته‌ا‌ند که ايرانيان مردمي پايبند به مباني ديني، سخت کوش ... بوده‌اند و از تقوي، کرامت و عزت انساني برخوردار بوده‌اند. اين گونه خصوصيات تا ظهور اسلام و پذيرش آن از سوي ايرانيان از وجوه تمايز جوامع ايراني بود. در طي تاريخ هزار و چهارصد ساله به رغم همه‌ي گرفتاري هاي مردم اين مرز و بوم هيچ جهانگرد و مورخ روشن ضميري نيست که از صفا و صميمت ايرانيان سخن نرانده باشد، مرد و زن ايراني به نجابت، حسن خلق، پاکدامني و درستکاري ستوده شده‌اند.2
از نظر پوشش، در فرهنگ پوششي ايل نشينان ايران نه فقط زنان به حفظ حجاب و لباس‌هاي بلند ملزم بودند بلکه مردان نيز البسه‌ي گشاد به تن مي‌کردند حتي بي‌کلاهي را عيب مي‌شمردند.3
درکل، جامعه‌ي ايران تا قبل از آشنايي درباريان با فرهنگ غرب، ‌فضايل سنتي خود را محفوظ نگاه مي‌داشتند، حتي در حرمسراها زنان از قواعد مذهبي چشم نمي‌پوشيدند، حتي جماعتي در حرمسراها بودند که شئون اساسي را به زنان يادآوري مي‌کردند. فقط پس از مسافرت‌هاي فرنگ ناصرالدين شاه وهن زننده در اين زمينه وارد شد. از اين زمان است که مي‌بينيم لباس‌هاي رقاصگان اروپايي به ذائقه شاه خوش مي‌آيد و در ميان گروهي از «عمله‌ي طرب» مرسوم مي‌شود. با وجود اين تا زمان کشف حجاب رضا شاهي يک نمونه هم يافت نمي‌شود که تصوير زنان ايراني حتي درباري سر برهنه و بي‌حجاب نشان داده شود.4
اما رضا شاه در جهت تشديد وابستگي به نظام بين‌المللي که نظام سنتي ايران بزرگ‌ترين رمز آن بود به تجددگرايي روي آورد و پديده‌ي کشف حجاب با آهنگ تندتري پيگيري شد و اجراي آن با خشونت قرين گشت.5
هدف استعمار تهاجم به ارزش‌هاي ديني از جمله «حجاب» زن مسلمان بوده است اقدام رضا شاه عليه پوشيدگي زنان نشانه‌ي عملي و خشن اين تهاجم فرهنگي بود. حضور ميسيون‌هاي مذهبي، نشر مطبوعات متأثر از فرهنگ غربي، نهايتا فکر تشبه به غرب از جمله عواملي بود که به اجراي سياست کشف حجاب کمک کرد. خواسته‌هاي نفساني شهوت‌راناني چون تيمورتاش و همفکران او نيز به روند کشف حجاب کمک کرد. رضا شاه مدعي بود مردم وقتي لباس متحد‌الشکل بپوشند، کلاه پهلوي برسر گذارند و نسبت به تقيدات ديني مست شوند، متمدن خواهند شد. درک او از تمدن رفتار متجدد مآبانه بود، نه اختراع و اکتشاف. شاه مغرور دل خوش بود که با تغيير لباس و کنار گذشتن مذهب، جامعه متمدن خواهند شد. گرچه رضا شاه تجدد مآبي را از اوايل سلطنت در سر مي‌پروراند، متحدالشکل کردن البسه در سال 1307، حضور خانواده‌اش در حرم حضرت معصومه (س) و ديگر اقدامات او مؤيد اين مطلب بود، ولي سفر ترکيه اين تلقي را تقويت کرد. مخبرالسلطنه مي‌نويسد: «فکر تشبه به اروپايي از آنجا [ترکيه]‌ به سر پهلوي آمد».6
رضا شاه بعد از مسافرت ترکيه، از رفع حجاب زن ها صحبت مي‌کرد و به هيأت دولت مي‌گفت: «ما بايد صوره‌ و سنتا غربي بشويم و بايد در قدم اول کلاه‌ها تبديل به شاپو بشود و نيز بايد شروع به رفع حجاب زن‌ها نمود و چون براي عامه‌ي مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند، شما وزراء معاونين بايد پيشقدم شويد... به حکمت، وزير فرهنگ، دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها بايد بدون حجاب باشند و اگر زن و دختري امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند».7
غالبا مطالبي که در ضرورت رفع حجاب از سوي شاه و اطرافيان مورد تأکيد قرار مي‌گرفت اين بودکه وجود حجاب اولا، خلاف تمدن، ثانيا خلاف قانون طبيعت مي‌باشد، ثالثا سبب عدم حضور زن به عنوان نيمي از مردم جامعه در عرصه کار مي‌شود.
در خاطرات افراد متعدد که خود از دست اندرکاران حکومت رضا خاني بودند، تحميلي بودن واقعه‌ي کشف حجاب بيشتر مشهود مي‌گردد. بدالملوک بامداد مي‌نويسد: «... به اشاره اعليحضرت رضا شاه ...، عده‌اي از زنان فرنگي انتخاب... و به آنها گفته شد که مأموريت دارند تا جمعيتي تشکيل بدهند... اين جمعيت در جلسات بعد نام کانون آزادي را براي خود اختيار کرد».
اين کانون به رياست خانم دولت‌آبادي وظيفه داشت براي متجدد کردن بانوان تلاش کند، به دليل مقاومت اجتماعي، کانون عملا کاري از پيش نبرد، قار شد در مدارس تدريجا مجالس جشن و سرور با روي باز و بدون حجاب برگزار گردد.8
انتشار اين خبر با واکنش‌هاي اجتماعي مواجه گرديد. نخستين واکنش را علماي شيراز بروز دادند.
در فروردين 1314 دختران مدرسه‌ي «مهر آيين شيراز» را واداشته بودند که بدون حجاب در مراسمي حاضر شوند. در اين رابطه علماي شيراز تلگرافي اعراض آميز به شاه زدند و اين در شرايطي بود که شاه آماده مي‌شد تا بر برداشتن حجاب زنان دربار و ملکه و دخترانش آنان را با غافله‌ي تمدن غربي همراه سازد. جريان اجبار محصلين به کشف حجاب در تهران و شهرها ادامه يافت. در مقابل اجراي اين سياست بود که واقعه‌ي خونين مسجد گوهرشاد پيش آمد. با انتشار خبر قيام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعي وسيعي فراهم شده بود. اما فقدان رهبري منسجم و خشونت عوامل شاه باعث شد نه تنها اين اعتراض تبلور پيدا نکند بلکه شاه را مصمم به اجراي خشونت بار کشف حجاب نمايد. مقدمات امر اين گونه بودکه در هفده دي ماه 1314 ش. در دانشسراي عالي تهران مراسمي برگزار گرديد. در اين مراسم همسران صاحب منصبان، همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و اين روز به نام «روز آزادي زن» و «کشف حجاب» نامگذاري شد.
حکمت که خود در آفرينش کشف حجاب فعال بود در مورد تبعات اين واقعه مي‌نويسد:
«بلافاصله بعد از مراسم 17 دي دو امر پيش آمد که يکي به حد افراط و ديگري به حد تفريط بود. از يک طرف بعضي از زن‌هاي معلوم الحال به کافه‌ها و رقاص‌خانه‌ها هجوم آورده و همه در مرئي و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقص‌هاي معمول فرنگستان مشغول دست افشاني و پايکوبي شدند و از طرف ديگر مأمورين شهرباني و پليس‌ها در تهران و ... برحسب دستور وزارت کشور به زنان بي‌خبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب مي‌کردند ....»9
در کتاب «خاطرات صدر الاشراف» آمده است: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمي‌دادند ... بعضي از مأمورين زن‌هايي که پارچه روي سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولي نبود از سر آنها کشيده [و]‌ پاره پاره مي‌کردند و اگر زن فرار مي‌کرد او را تا توي خانه‌اش تعاقب مي‌کردند و به اين هم اکتفا نکرده اتاق زن‌ها و صندوق لباس آنها را تفتيش کرده، ... من اين حرکات وحشيانه‌ي مأمورين پست فطرت را در ولايات زياد شنيده بودم ...»10
در اين باره هدايت مي‌نويسد:
« پليس دستور يافت روسري از سر زن‌ها بکشد، ‌روسري‌ها پاره شد و اگر ارزش داشت تصاحب، مدتي زد و خورد بين پليس و زن‌ها دوام داشت».11
وقتي منابع دولتي و عوامل مؤثر حکومت به اين صراحت از مقاومت سخن مي‌گويند معلوم است که اين مقاومت ابعاد بسيار وسيع‌تري داشته است. درست پس از اعلام ضرورت کشف حجاب، مأمورين شهرباني تعرض وسيع را به حريم خانواده‌ها آغاز کردند. اگر ساده انديشانه بپذيريم که کشف حجاب خود تمدن بود و يا راه را به سوي متمدن شدن جامعه مي‌گشود، نمي‌توانيم اين حقيقت را ناديده بگيريم که هيچ رشد و تمدني را نمي‌توان و نبايد به زور چماق حکومت به جامعه تحميل کرد. آيا گسترش تمدن با عفت ناسازگار است؟ هدايت اجتماعي به سوي تمدن نه تنها نياز به زور و فشار ندارد، بلکه به دليل هماهنگي با طبيعت انساني، بدون هيچ اجباري و فقط در پرتو مديريت با شعور سياسي جامعه به سرعت قابل حصول نيز هست.12
رضا شاه اگر به راستي به رشد و اعتلاي اجتماعي جامعه مي‌انديشد و سياست فرهنگي او به معني نابود کردن ارزش‌هاي اسلامي ـ ملي نبود، مي‌بايد که زمينه‌هاي گسترش کار و تلاش و توسعه‌ي اقتصادي را با توسعه‌ي صنعت و فن‌آوري و انواع فعاليت‌هاي شهري پديد مي‌آورد.13
*تهاجم فرهنگي و کشف حجاب
بررسي‌هاي تاريخي نشان مي‌دهد که مقدمات تهاجم فرهنگي در دوران سلطه‌ي قاجار آغاز مي‌شد و مسئله «کشف حجاب» را در راستاي تهاجم غرب بايد بررسي کرد. اين تهاجم در زمان رضا شاه با قلدري و در زمان محمدرضا شاه با خدعه، نيرنگ و تبليغات مسموم کننده انجام گرفت. کشف حجاب نبايستي امري ساده تلقي گردد بايد آن را بسان کليدي دانست که در صورت قرار گرفتن در دست غرب به راحتي درهاي بسته‌ي ملت به روي اجنبي را باز کرد، فساد، فحشا و مواد مخدر را در جامعه رواج داد. منابع انساني و ثروت‌هاي اين ملت به چپاول و غارت غربي ها رفت. آنها که در زمان ناصرالدين قرار داد فروش انحصاري توتون را نتوانستند تحميل کنند اما در قضيه‌ي کشف حجاب موفق مي‌شودند، پس بايد به خوبي آنها را شناخت و از انگيزه‌هايشان آگاه شد. بي‌ترديد در کشف حجاب براي استکبار منافع بسياري وجود داشته، در هر کشور اسلامي که رفته از نخستين اقداماتش کشف حجاب بوده، چنانچه فرانسه در الجزاير به همين اقدام دست زد. مستر همفر، جاسوس انگليس در کشورهاي اسلامي، در بخشي از خاطرات خود آنجا که نقاط قوت مسلمان‌ها را بر مي‌شمارد به مورد حجاب اشاره مي‌‌کند و مي‌گويد: «زنان آنان داراي حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در ميانشان ممکن نيست». امروزه تهاجم فرهنگي ابعاد بسيار متنوع و سازمان يافته‌اي به خود گرفته که مسأله کشف حجاب در اين تهاجم به طور مستقمي مطرح نمي‌شود. لکن يک نتيجه‌ي کلي از آن گرفته مي‌شود و آن شکستن حريم بين زن و مرد و نشاندن آنها به التذاد جنسي حرام و نامشروع است و ام‌الفساد همين جاست. برداشتن حجاب بين زن و مرد و از بين بردن حيا و عفت مقدمه‌اي است براي تباهي نيروهاي انساني و چپاول ملت‌ها، لذا طرح مسئله کشف حجاب دو فايده‌ي بزرگ خواهد داشت: فايده اول عبرت گرفتن از تاريخ که به قول امام راحل (ره) [تاريخ]‌ معلم انسان‌هاست. فايده‌ي دوم، فهم اين نکته که اين توطئه و اين حلقه از تهاجم فرهنگي خاتمه نيافته و دشمن همچنان درصدد است تا با بهره‌گيري از شيوه هاي جديد به نتايج کشف حجاب دست يابد.14
* پيشينه‌ي کشف حجاب در تاريخ معاصر
از فتنه‌هاي مهم بهاييت، فتنه‌ي قره‌العين* بود. وي پس از جذب شدن به بهائيت هسمر خود را به سه فرزند رها کرد و به تبليغ مرام ساخته‌ي استعمار پرداخت. علت جذب وي به «باب» نه از جهت فکري بلکه به شهوت‌ ـ‌پرستي‌اش بود. خاندان او خاندان عفت، زهد و قناعت بودند و در چنين محيطي وسايل عيش و عشرت براي او مهيا نبود، براي رهايي از اين قيد و بند به حزبي پيوست که به هيچ نظم و قاعده‌اي پايبند نبود. لذا قره‌العين به «بابيان» که داراي مرام اشتراک جنسي بودند پيوست و نخستين نغمه‌هاي شوم بي‌حجابي زنان را سر داد و خود را به عنوان نخستين زن بي‌حجاب در تاريخ معاصر مطرح کرد که نه تنها در مجامع بي‌حجاب ظاهر مي‌شد و تبليغ بهاييت مي‌کرد، بلکه بدون هيچ واهمه‌اي عقايد و پندارهاي سخيف بهاييت را در مورد مرام اشتراک جنسي شرح مي‌داد و به حضار بشارت مي‌داد که از اين پس نه تنها زنان آزاد و رها مي‌توانند در مجامع و اجتماعات حضور يابند بلکه يک زن مي‌تواند با چند مرد زندگي زناشويي داشته باشد. بنابراين وي را بايد از جمله‌ي نخستين زناني دانست که در تاريخ معاصر (در زمان زمامداري ناصرالدين شاه) پوشش از سر و تن برگرفت و سنگ بناي بي‌حجابي را در جامعه اسلامي ايران بر جا گذاشت. بعد از اعدام او، اين قضيه خاتمه نيافت و در چهارچوب برنامه‌ي ذکر شده‌، از طرف انجمن‌هاي فراماسونري و غرب زدگان دنبال شد و رضا شاه مجري و تکميل کننده‌ي آن گرديد. در اين راستا در کشورهاي اسلامي چون مصر، الجزاير، ترکيه و افغانستان و... نيز حرکت‌هايي صورت گرفت. در مصر نخستين حرکتي که به عنوان آزادي زنان صورت گرفت در اواخر سلطنت «اسماعيل پاشا» بود. ولي براي اينکه بتواند ملت خود را به شاهراه تمدن برساند، متوسل به افکار غربي‌ها شد و قلم بدستان مزوري در اطراف وي به نوشتن کتب و مقالات پرداختند از جمله‌ي آنها «قاسم بيک امين» بود که جمله‌ي « هر شرط تحولي رفع حجاب است» از اوست. در الجزاير، نيروهاي اشغالگر فرانسه مبارزه‌ي عظيمي عليه حجاب به ويژه چادر شروع کردند. مردم استمار زده مبارزه‌ي منفي خود را بر عليه اين اقدامات آغاز کردند. در ترکيه مصطفي کمال پاشا که بعدها به «آتاتورک» لقب يافت، پس از شکست پادشاه عثماني دست به اسلام‌زدايي زد و دستور داد زن‌ها کشف حجاب کنند و مردان تغيير کلاه به سبک اروپايي دهند.
در افغانستان نيز امان‌الله خاف پادشاه اين کشو رپس از بازگشت از سفر اروپا به اقدامات خود بر عليه حجاب شدت بخشيد و انجمن حمايت از نسوان تشکيل داد که تبليغ بي‌حجابي را در سر لوحه‌ي کارهايش قرار داده بود. امان‌الله با زنش از ايران دين کردند، بي‌حجابي ملکه در افکار عمومي ايران اثر بدي گذاشت که پس از بازگشت پادشاه به کشورش مردم بر سر تغيير کلاه و کشف حجاب عليه او قيام کرده و از سلطنت عزل شد.
در کشور ما نيز همچنان که گفته شد با حرکت‌هاي سخيف قره‌العين جرقه‌ي اين پديده‌ي شوم زده شد و به طور تدريخي ادامه پيدا کرد. فساد پادشاهان قاجار و گرايش آنها به مظاهرتمدن غربي موجب گسترش آن شد. ناصرالدين شاه با سفر به مسکو ضمن ديدار از نقاط ديني اين شهر به تئاتر کارولين مي‌رود، لباس بالرين‌ها توجه وي را جلب مي‌کند. در برگشت به ايران دستور مي‌دهد زنان حرم از اين نوع لباس بپوشند، اين عمل موجب تغييراتي در لباس زنان جامعه شد ولي اين تغيير و تحولات خيلي محدود بود. وضع به همين منوال ادامه داشت تا زمامداري رضا خان فرا رسيد. وي که متعهد به اجراي سياست‌هاي استعمار بود، پس از تاجگذاري به حمايت از کانون‌ها و انجمن‌ها پرداخت. اين مراکز محل مناسبي براي تبليغ بي‌حجابي بود، در سال‌هاي 1305 و 1314 «جمعيت بيداري نسوان» و «کانون بانوان» تأسيس شدند. رياست کانون با صديقه دولت آبادي بود، وي از جمله زناني بود که چند سال قبل از کشف حجاب رسمي، بي‌حجاب از منزل خارج مي‌شد. در اين ايام جرايد کشور در مراقبت شديد اداره‌ي سانسور شهرباني قرار داشتند و مديران آنها وابسته به حکومت و فراماسونري بودند و با ارائه‌ي مقالات و عکس‌هاي زنان بي‌حجاب و گاه عريان زمينه ‌هاي فساد را مهيا مي‌کردند.15
مهم‌ترين زمينه‌ي کشف حجاب تفسير لباس مردان در سال‌هاي 1304 و 1307 و 1314 ش بود. استعمار به خوبي مي‌دانست که مردان نسبت به پوشش زنان خود اهميت زيادي مي‌دهند و يکباره به کشف حجاب تن نمي‌دهند و فشار بدون تهيه‌ي مقدمات همان نتيجه‌اي را خواهد داد که در افغانستان بر سر امان‌الله خان آمد، لذا بهتر آن ديدند که از تغيير لباس مردان شروع کنند تا از اين رهگذر هم ذهن جامعه را نسبت به تغييرات عمده که جزء آداب و سنت‌هاي اجتماعي به شمار مي‌رفت آماده سازند، چرا که مردان بر سر وضع خود و نوع لباس و کلاه... کمتر حساسيت به خرج مي‌دهند و اين تغيير را بعد از کمي فشار خواهند پذيرفت و اين نخستين رخنه در دگرگوني ارزش‌هاي سنتي و ملي خواهد بود و هم چنين عکس‌العمل مردم را بسنجند. با توجه به اينکه براي متخلفين از آن جريمه‌ي نقدي و حبس مقرر کرده بودند. اين خود نوعي فشار بود لذا ابتدا اجبار به تغيير لباس و کلاه را در ادارات اجرا و سپس به صورت عمومي آن را اجباري مي‌کردند تا در فاصله‌ي بين دو اجبار عکس‌العمل‌ها را ارزيابي کرده و نتايج حاصله را استخراج کننده بديهي بود در صورتي که واکنش‌ها عادي بود بيانگر تغيير تفکر و فرهنگ جامعه به شمار مي‌آمد زيرا مسئله‌ لباس، شکل و نوع آن يک مسئله سطحي و ساده نيست بلکه کسي، لباس خود را تغيير مي‌دهد که پيش از آن نوع تفکر و فرهنگ خود را تغيير داده باشد. بالاخره حکومت وابسته‌ي پهلوي با تغيير کلاه پهلوي به شاپور (لگني)، دگرگوني مورد نظرش را به اجرا گذاشت و زمينه را براي کشف حجاب فراهم نمود تا اين که در 17 دي 1314 رضا شاه به همراه تاج الملکوک، شمس و اشرف به دانشسراي مقدماتي رفتند. ملکه و دخترانش بدون حجاب در آنجا ظاهر شدند. از آن روز فجايع اين اقدام ضد اسلامي و ملي در شکل‌هاي مختلف آغاز شد و همه ي نيروهاي امنيتي و نظامي براي اجراي آن بسيج شدند.16
شايد برخي بر اين باور باشند که تغيير لباس و کشف حجاب امري ساده و سطحي بوده است. اين گمان ناشي از عدم شناخت عظمت وجودي زن و مردم و تفاوت‌هاي آن دو مي‌باشد. منتسکيو ضمن اشاره به اين تفاوت‌ها بر لزوم حفظ حيا و حجاب تأکيد کرده و مي‌گويد: «قوانين طبيعت حکم مي‌کند زن خوددار باشد. زيرا مرد با تهور آفريده شده است و زن نيروي خودداري بيشتري دارد. بنابراين تضاد بين آنها را مي‌توان با حجاب از بين برد و بر اساس همين اصل، تمام ملل جهان معقتدند که زنان بايد حيا و حجاب داشته باشند».17
همچنان که گفته شد تغيير لباس در زنان و مردان ناشي از تغيير فرهنگ و عقيده‌ي شخصي است، گرچه در ابتداي سيطره‌ي رضاخان اين مورد با زور سر نيزه تا حدودي در جامعه پياده شد ولي «خو» دادن مردم به آن و پذيرش تدريجي آن از سوي مردم موجب ايجاد نوعي تفکر در خصوص فرهنگ و عقيده گرديد. آيا استعمار و عامل آن رضا شاه در اين مبارزه پيروزگر شدند و با برگرفتن حجاب از سر و تن زن‌ها و گذاشتن و پوشاندن کلاه و لابس اروپايي بر سر و تن مردمان توانستند نور عشق به اسلام را از تن و روح ملت بزدايند.
ملت و روحانيت در اين مبارزه‌ي بي امان حماسه‌هايي خلق کردند که نمونه‌هاي آن را در مبارزه آنها با حکومت محمدرضا پهلوي مي‌توان سراغ گرفت، قيام مسجد گوهرشاد و کشته شدن هزاران نفر از مردم و روحانيت و تبعيد و زنداني شدن جمع کثيري از آنها نقطه‌ي اوج اين مبارزات بود. و از آن واقعه‌ي جانگذاز تا سقوط پهلوي اول و دوم اين مبارزه همچنان ادامه داشت تا اينکه خداوند متعال پاداش اين مبارزات و از جان گذشتگي‌ها را پيروزي انقلاب اسلامي که از بي‌نظيرترين انقلابات تاريخ است، قرار داد و آن را مقدمه اي براي ظهور مهدي موعود (عج) قرار داد.18
* کشف حجاب، اوج ابتذال زن ايراني
درباره کشف حجاب در عصر پهلوي کتاب‌هاي متعددي به نگارش در آمده و از مفاد آنها چنين بر مي‌آيد که بين رضا شاه و آتاتورک رابطه‌اي صميمانه وجود داشت. رضا شاه در زمامداري هفده ساله‌ي خود تنها يک بار به خارج از کشور سفر کرد. سفري که ثمره‌ي آن ابتذال زن ايراني بود. او به ترکيه سفر کرد و آن قدر مجذوب ظواهر آنجا و مردم آن ديار شد که از همان جا تلگرافي به دولت ايران فرستاد و گفت: «اگر کشاورزان بخواهند هنگام کار زير نور آفتاب از گناه تمام لبه استفاده کنند، اشکالي ندارد.19
پيش‌تر گفته شد، تغيير پوشش و تفکر بينابين آن در دوران قاجار شکل گرفت. شاهان قاجار در مسافرت‌هاي فرنگ مرعوب فرهنگ منحط آنجا شده و از پوشش زنان اروپايي خوش‌شان آمده بود بدشان نمي‌آمد که زنان حرمسرايشان از آن نوع لباس بپوشند. در عکس‌هاي برجاي مانده از قاجار زنان بالاپوشي به کل سنتي دارند اما به جاي شلوار، دامني کوتاه با جوراب به تن دارند، نيمي قجري و نيمي اروپايي. ا لبته در هيچ يک از تصاوير زنان اين دوره زني بدون روسري ديده نمي‌شود. با وجود اين، ابتذال زن ايراني زماني شروع شد که پاي او به حرمسراها باز شد. اين ابتذال در عصر پهلوي اول نيز بعد از سفر وي به ترکيه با تبليغات دامنه‌دار و گسترده عليه حجاب شروع شد، اين مسافرت در واقع زمينه‌ي پذيرش کشف حجاب را فراهم نمود. رضا شاه به کشوري سفر کرده بود که پديده‌ي پان ترکيسم آن با محوريت مصطفي کمال پاشا مي‌رفت تا به سبک اروپا شکل بگيرد. درباره شيفتگي رضا خان به ترکيه و اقدامات آتاتورک حتي قبل از اينکه بر اريکه سلطنت ايران تکيه زند، مطالب فراواني گفته شده است.روزنامه‌ي «مورنينگ پست» در شماره‌ي 12 خود مي‌نويسد: «رضا خان به کارهاي مصطفي کمال بسيار شيفته شده و در تقليد از برنامه‌ي سياسي او نيز ترديدي به خود راه نداده است». در شماره‌ي ديگر اين نشريه، عدم تقليد کامل رضا خان از وي را در ابتداي تغيير سلطنت خطر بلشويزم مي‌داند. آنچه در اين سفر بيش از همه توجه رضا شاه را به خود جلب کرد، حضور زنان و دختران بي‌حجاب در مراکز علمي و آموزشي اين کشور بود. به همين جهت پس از اين بازديدها خطاب به سفير کبير ايران اظهار مي‌دارد: «هنوز عقب هستيم و فورا بايد با تمام قوا به پيشرفت سريع مردم، خصوصا زنان اقدام کنيم». تأثير اين مسافرت در رضا شاه به حدي است که خطاب به رييس الوزراء مي‌گويد: «نزديک دو سال [است]‌ که اين موضوع ـ‌کشف حجاب ـ‌سخت مرا به خود مشغول داشته است. خصوصا از وقتي که به ترکيه رفتم و زن‌هاي آنجا را ديدم که «پيچه» و «حجاب» را دور انداخته ... ديگر از هر چه چادري است بدم آمده است . اصلا چادر و «چاقچور» دشمن ترقي و پيشرفت مردم است».20 رضا شاه در دانشسراي عالي تهران گفت:« بسيار مسرورم از اين که مي‌بينم زنان به حقوق و مزاياي خود نائل شده‌اند». معلوم مي‌شود ايشان «برهنگي» را حقوق و مزاياي از دست رفته‌ي زنان مي‌پنداشت. لازم به يادآوري است قبل از اعلام رسمي کشف حجاب، قانون متحدالشکل شدن البسه در سال 1307 ش. در مجلس شوراي ملي به تصويب رسيده بود، در اين مدت هفت ساله رضا شاه کوشيد تا کشف حجاب را موجه جلوه دهد اما به دليل مقاومت روحانيت و مردم مسلمان ايران هرگز جرأت طرح آن را به عنوان يک قانون و تصويب آن در مجلس شوراي ملي نيافت و در حد بخشنامه‌اي بيش باقي نماند، دولت نيز تلاش نمود تا قيمت پارچه و البسه گران نشود. در بخشي از بخش‌نامه‌ي دولت به تاريخ بهمن ماه 1314 چنين آمده بود: منظر به اينکه استقبال خانم‌ها در تهيه‌ي لباس تجدد باعث سوء استفاده‌ي اصناف و کسبه واقع شده و قيمت اجناس زنانه... را ترقي داده، بلديه تهران نرخ معتدلي جهت خياطان و... وضع نموده و ترتيب خاصي هم جهت فروشندگان اجناس زنان داده... و متخلفين مورد تعقيب واقع مي‌شوند».21
موضوع کشف حجاب ساير مکاتبات اداري سال‌هاي نخستين اين دستور را تحت الشعاع قرار داده بود و استمرار مکاتبات و بخشنامه‌ها حکايت از مقاومت مردم در قبال اين واقعه بود.
قبلا اشاره شد بيشترين دلايل حجاب برداري در ظاهر امر به لحاظ عدم حضور فعال زنان در اجتماع و در عرصه‌هاي مختلف علمي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي بود ولي در واقع بي‌بند و باري و برهنگي کعبه‌ي آمال متوليان عياش و لجام گسيخته بود. با دقت در تاريخ اين دوره معلوم مي‌شود زن ايراني مسلمان با حفظ حجاب در تمامي صحنه‌ها حوري قدرتمند داشت، لکن مي‌شود گفت به عمد اين موضوع در تاريخ مورد غفلت واقع شده است. «مورگان شوستر» در اين زمينه مي‌‌گويد: ‌«... در آن ايام تار ظلماني [هنگام اتمام حجت روس به ايران‌]‌ که اوهام مردم در ترديد بود که آيا مجلسي باقي خواهد ماند يا منفصل مي‌شود؟ زنان ايران با هيجان و حرارت قلبي براي محافظت [از] آزادي و محبت فوق العاده [به] وطن خود، آخرين اقدامي که آنان را بر مردمان تفوق و برتري دادند و دليل بر شجاعت‌شان بود، به عرصه‌ي ظهور رساندند. شهرت داشت که نمايندگان در چند جلسه‌ي سري مجلس قرار داده بودند که مطالبات روس‌ها را تسليم نموده و راضي شوند. بازاريان و اهالي پايتخت فرقه فرقه شده بودند... در اين موقع زنان ايران جوابي مهيا نموده و سيصد نفر از جنس ضغيف! از خانه و حرمسراهاي محصور با افروختگي بشره که از عزم ثابت شان خبر مي‌داد، بيرون آمده درحالتي که در چادرهاي سياه و نقاب‌هاي مشبک سفيد مستور بوده و حرکت نظامي مي‌نمودند، بسياري از ايشان در زير لباس يا آستين‌هاي خود تپانچه پنهان داشتند يکسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از رييس مجلس خواهش نمودند که تمام آنها را اجازه‌ي دخول دهد. رييس مجلس به ملاقات نمايندگان ايشان راضي شده... آن هيبت مادران و زوجات و دختران محجوب ايراني، تپانچه‌هاي خود را براي تهديد نمايش داده و نقاب‌ها را پاره کرده و دور انداخته و اراده‌ي عزم آخري خود را اظهار و اعتراف کردند که اگر وکلا مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و برقرار داشتن شرف ملت ايران ترديد نمايند، مردان و فرزندان و خودمان را کشته و اجسادمان را همين جا مي‌اندازيم».22
در بحث‌هاي اقتصادي و فرهنگي نيز تاريخ گوياي اين مطلب است که زنان هميشه در معيشت، اقتصاد جامعه و تعليم و تربيت نقش محوري داشتند.
پس از مشروطيت به دليل امکان ضبط بيشتر حوادث تاريخي، حضور زنان در عرصه‌هاي فرهنگي، آموزشي، سياسي، اقتصادي بيشتر عيان و آشکار شد. در تمامي اين عرصه‌ها زن ايراني مسلمان، فرهيخته و روشنفکر با حفظ حجاب و پاي فشردن به رعايت حريم جامعه مشارکتي فعال داشت. آنان از رواج بي‌بندوباري که بنيان‌هاي اعتقادي، فکري و اخلاقي جامعه را متزلزل مي‌کرد به شدت انتقاد مي‌کردند. روزنامه‌ي شکوفه، نخستين روزنامه‌ي زنان در ايران، در اين باره چنين نوشته است: «اين چه رفتار و حرکاتي است که بعضي از زن‌ها يا بعضي از مردها دارند... به چه طريقه و مذهب صحيح است که در معبر عام، فرق اسلامي را شکسته، پرده‌ي اسلام را دريده، بدون پرده و حجاب، فتح هر باب کرده و بر ضد آيه‌ي شريفه‌ي "ولا يبدين زينتهن الا لبغو لتهن " (بايد ظاهر نسازيد زيور و زينت‌هاي خودتان را مگر از براي شوهران خودتان) ... با آن حرکات و سکنات مخصوص و از اين‌ها بدتر، آن جوانان بي‌غيرت و عصمت، لا مذهب مي‌باشند که خودشان را مانند زنان مي‌سازند و هيچ شرم و حيا از خدا نمي‌کنند و از مردم خجالت نمي‌کشند».23
براي کشف حجاب اجهافات و بد رفتاري‌هاي بسياري بر مردم روا مي‌شد، با فرا رسيدن شهريور 1320 و با خروج رضا خان از ايران، کشف حجاب وارد مرحله‌ي تازه‌اي شد و در دوره‌ي پهلوي دوم علي‌رغم اعلام ظاهري لغو اجباري آن، عملا اين قانون پيگيري شده و با مخالفين به شدت برخورد مي‌شد.
* حجاب زدايي در انديشه‌ي منورالفکران
واقعيت اين است که در بسياري موارد، زن ايراني نقش چنداني در اجتماع نداشته و به دنبال روزنه‌اي بود تا خود را مطرح نمايد. اين امر به دست انديشه‌گران مشروطه که کم و بيش با تمدن و فرهنگ غرب آشنا شده بودند با شعار حجاب زدايي خود را نماياند. اينان راه رهايي از عقب ماندگي زن ايراني و گام نهادن وي را در مسير ترقي، رفع حجاب فرض نموده و نخستين گام [را] که برداشتن روبند و نقات بود، عملي کردند. بدين وسيله قبل از تغيير سلطنت از قاجار به پهلوي زمينه‌ي برداشتن چادر نيز فراهم گشت. اقدامات تجددگرايانه رضا شاه روند حجاب زدايي را سرعت بخشيد تا جايي که به عنوان يکي از محورهاي اساسي سياست فرهنگي دولت وي جاي گرفت. و همچنان که قبلا گفته شد در هفده دي ماه 1314 از سوي خانواده و شخص شاه کشف حجاب به طور رسمي اعلام شده و داشتن حجاب منع گرديد. علي رغم اين اقدام اين رضا شاه نبود که انديشه‌ي کشف حجاب و حجاب زدايي و حرکت به سوي فرهنگ برهنگي را مطرح ساخت بلکه وي اين انديشه را در سطح گسترده‌اي عملي ساخت. اين منورالفکران جنبش مشروطه خواهي بودند که حجاب زدايي را مطرح ساختند. يکي از متقدمان، ميرزا ملکم خان بود، وي اعتقاد داشت که نه تنها بايد در حوزه‌ي فني و فن‌آوري از غرب تقليد کرد؛ که در حوزه‌ي روابط اجتماعي نيز تقليد ضروري است. به ادعاي وي:«غربي‌ها به همان ميزان که در صنايع پيشرفت کرده‌اند، به همان نسبت نيز در روابط اجتماعي پيشرفت نموده‌اند». از منظر اين افراد يکي از زمينه‌ها «حقوق زنان» و تبديل نقش سنتي آنها به نقش امروزي در اجتماع بود. يکي از شيفتگان تمدن جديد غربي که اصل حجاب را نيز مورد حمله قرار مي‌دهد ميرزا فتحعلي آخوند‌زاده است، وي در خصوص تمدن غرب معتقد است: «مردم آسيا حريت کامله را يکبارگي گم کرده‌اند و از لذت مساوات و نعمت حقوق بشريت کاملا محرومند. بر شما لازم است که بزرگ خود (غرب) را بشناسيد، هميشه به امر و نهي او مطيع باشيد و رسم بندگي و آداب انسانيت را ياد بگيريد». وي درباره‌ي حجاب مي‌گفت: «کساني که بعد از اخلاف ما در دين اسلام باني پروتستاتيسم خواهند شد، آيه‌ي حجاب را منسوخ خواهند کرد». وي درباره ي الگو گرفتن زنان ايراني از غرب چنين اظهار نظر مي‌کند: «امروز در بعضي از دول غرب زنان را به امور مملکت داخل مي‌کنيد، چنانچه اين رسم قبل از غلبه‌ي عرب‌ها در ايران جايز بود». از ديگر افراد اين طرز تفکر ميرزا آقاخان کرماني است. وي بيشتر به باستان گرايي توجه دارد تا غرب‌زدگي، نگاه باستان گرايانه‌ي، وي به سلسله‌هاي قبل از اسلام، به ويژه هخامنشيان و ساسانيان و ... است ... با تأسيس دولت ساساني تاريخ ايران روشني مخصوص يافت...»‌ در خصوص اسلام و آيين زند و برتري قائل شدن براي آيين زرتشت ميزرا آقاخان مي‌نويسد: «در عالم ديانت، قانون زند استوارترين آيين‌نامه‌هاي ازمندي سابق بود و مدارش بر پروگرام و نظام ترقي قرار داشت». در انديشه وي انتساب حجاب به عرب‌ها نيز پيداست. اين درحالي است که مخبرالسلطنه «چادر» را رسم ايراني مي‌داند:
«منيژه منم دخت افراسياب برهنه نديده تنم آفتاب»
سخن مشهور وي در ضديت با حجاب چنين است:
«هر شاخه از درخت اخلاق زشت ايران که دست مي‌زنيم ريشه‌ي او کاشته عرب و تخم او بذر مزروع آن تازيان است. يکي از آنها حجاب بي‌مروت زنان است. در ايران باستان، زنان با مردان شريک زندگاني بودند. حال هزار سال است زنان ايران مانند زنده بگوران تازيان در زير پرده‌ي حجاب و کفن جلباب مستور و در خانه‌ها چون کور محجوب ، مهجور گشته‌اند...»24
علي‌رغم اين که چنين انديشه‌گراني موضوع کشف حجاب را مطرح مي‌کردند، اما اقدامات علمي حاکميت در اواخر دوره‌ي قاجار و مخصوصا رضاخان در تغيير پوشش زنان و مردان، بيش از نظرات ارائه شده مؤثر واقع شد. هر چند انديشه‌ي کشف حجاب، مقدمه‌اي بر اقدامات عملي در اين راستاست.


پانوشت‌ها:
1- مرتضي ، جعفري و همکاران ، واقعه کشف حجاب، تهران ، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي ، چاپ دوم ، 1373 ، ص هفت
2- همان ، صص نه ـ ده
3- همان ، ص شانزده
4- همان ، ص نوزده
5- همان ، صص نوزده ـ بيست
6- همان ، ص بيست و سه
7- همان ، صص بيست و سه و بيست و چهار
8- همان ، ص بيست و پنج
9- همان ، صص بيست و پنج ـ بيست و شش ـ بيست و هفت
10- همان ، ص بيست و هفت
11- همان ، ص بيست و هفت
12- همان ، ص بيست و هشت
13- همان ، ص بيست و نه
14- حکايت کشف حجاب، واحد تحقيقات مؤسسه‌ي فرهنگي قدر ولايت، تهران ، مؤسسه‌ي فرهنگي قدر ولايت، 1373، صص 7، 13 و 14
* ـ نام اصلي او «فاطمه» يا «زرين تاج» بود و در يک خا نواده‌ي روحاني به دنيا آمده بود.
15- مهستي، ابوذرجمهري و همکاران، نشست تخصصي کشف حجاب، تهران ، مؤسسه‌ي مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي ، چاپ اول، 1384، صص 136-140
16- همان ، صص 14-142
17- همان ، ص 142
18- همان ، صص 148-149
19- همان ، ص 11
20- همان ، ص 62
21- همان ، صص 15، 12 و 16
22- همان ، صص 22-23
23-همان ، صص ، 23-24
24- همان ، صص 55 ، 56 و 57
نويسنده: هوشنگ سعادت

منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر