( 0. امتیاز از )


سلام بر انتظار، سلام بر منتظران، سلام بر آنان که تبلور باران نورند. سلام بر آنان که اشتياق را با انتظار درآميخته و از آن عشقي پاک و مقدّس ساخته‌‌اند. سلام بر منتظران هميشه بيدار شيعه که انتظار را وسيله شناختن به حق و تاختن به ناحق مي‌دانند.

 

سلام بر سردار بزرگ پنهان در سراپردة غيب که به انتظار ياري بندگان فتاده در سيلاب حيرت است. آن موعود که منتظران چشم به راه، به ياد او، چشم به افق‌هاي دور دوخته‌‌اند تا با آمدنش شکوفايي گل‌هاي اميد را به نظاره نشينند.

سلام بر تو اي کشتي نجات! سلام بر تو اي حجت خدا در زمين! اي صاحب اختيار! اي مهدي امّت و اي قائم منتظر و اي عدل مُشْتَهَر!...

آنچه درپي مي‌آيد قطره‌اي از درياي بيکران «معرفت» به قبله خوبان، مهرتابان، موعود آخرالزمان است؛ اميد که مباحث کوتاه و فشرده مطروحه در سالروز ميلاد با سعادتش، بذر محبت را بيش از پيش در قلوبمان بيفشاند و اطاعت از محبوب را در اعمالمان به بار نشاند و «زيارت» و «شفاعت» اولياء الهي را ارمغانمان سازد.

جشن نيمه شعبان و راز شکوهمندي آن

جشن نيمه شعبان جشن آمادگي است، آمادگي براي شرکت در نهضتي بزرگ و انساني، نهضتي که سازنده و حيات‌بخش است. آغاز آن با ظهور مهدي(عج) و فرجام آن شکست سيه‌روزي‌ها، جهل‌ها و شرک‌ها، فسادها و جنايت‌هاست. آمادگي براي حرکتي مستمر و توأم با زمينه‌سازي‌ها، با مقاومت زيادتر و تلاش بيشتر، براي وصول به ايده حکومت اسلامي و وحدت و برابري امم.

آنکس که ولادت مهدي اين چنين را جشن مي‌گيرد به‌حقيقت مي‌خواهد اعلام آمادگي براي شرکت در اين نهضت کند و آنکس که به نام مهدي و از شنيدن لقب قائم(عج) قيام مي‌نمايد مي‌خواهد بگويد که من جان برکف آماده و مهياي قيام هستم و در اين قيام آمادگي همه‌جانبه دارم.

جشن تولد امام زمان(عج) جشن زنده شدن آرزوها، احياي اميدها، رونق گرفتن تمناهاي عالي انساني و خلاصه جشن منتظران است. با تولد مهدي(عج)، شادي و اميد در دل مشتاقان و آرزومندان تحقق وعدة الهي، يعني وعده قسط و عدل جهاني و پيروزي مستضعفان، زنده مي‌شود. پاسداشت اين جشن از سوي مردم، بدان جهت که حيات و تولد مهدي(عج) سرنوشت‌ساز و عامل توجيه بقا و راز زندگي توأم با حيثيت و شرافت ماست.

بشر درپي حلّ تباهي‌ها

بشر به‌خاطر تشنگي فراوان روحي جهت دستيابي به پايگاهي استوار و جاويد، هر روز به سويي سر مي‌کشد، و ليکن چون به سر چشمه حيات دست نمي‌يابد، مردابها و گندآبها نه تنها تشنگي او را رفع نمي‌کنند، بلکه بر بيماريهاي روحي و جسمي او مي‌افزايند. افسردگي و اضطراب و خستگي از اوضاع حاکم برجهان، متفکران بشر را به جستجو دربارة «نظريه‌ها» و يا «انديشه‌‌»هاي نوين براي دگرگون‌سازي نظامات اجتماعي کشانيده است؛ اما به هر «ايده» يا «انديشه»اي که چنگ مي‌زنند – گرچه برخي مشکلات حل مي‌شود – اما دشواري‌هاي ديگري پديد مي‌آيد.

خردمندان اين نکته را دريافته‌‌اند که جهان به طور جدي در منجلاب فساد و تباهي به سر مي‌برد و تمام مکاتب اجتماعي کنوني در حل اين تباهي‌ها به بن‌بست رسيده‌‌اند.

افسردگي‌ها و دردهاي فکري و روحي و امراض درمان‌ناپذير جسمي موجب شده که اين وجدان خسته انسان حق‌جو، آماده پذيرش عقيده مهدويت شود. عقلاي بشر در اين عصر براين باورند که ظهور شخصيتي اصلاح‌گر که تمامي گيتي را زير سايه حکومت عادلانه واحد ببرد، بسان ضرورتي در هستي لازم و بايسته است.

اعتقاد به مهدويت، ضرورت اجتماعي

در کنار فساد اخلاقي و بي‌عفتي عمومي نسلهاي امروزي و رسميت يافتن روابط خلاف انسانيت در کشورهاي به ظاهر مترقي و آشفتگي‌هاي سياسي در جهان، فرصتي گرانبها بدست آمده و گروهي که خود را از غرق شدن در منجلاب فساد حاکم در دنيا حفظ کرده‌‌اند، براي شنيدن سخن حق آماده‌ شده‌‌اند در اين جو نوين، در سايه کم‌رنگ‌شدن تعصب و تحجّر مذهبي و برخورد ايده‌ها و انديشه‌ها، بايد عقيده مهدويت را نه تنها به عنوان يک انديشه مذهبي و ديني، بلکه به عنوان يک مسئله فکري و ضرورت اجتماعي مطرح کرد. زيرا اصل مهدويت در ضمير ناخودآگاه و عقل نهفته همه مردم جهان وجود دارد، بطوري که هرگز کسي را نمي‌توان يافت که برخوردار از قدرت فکر و انديشه سالم باشد و در ضمير و عقل و خرد خود پذيراي اين مسئله نباشد. زيرا اين وضع آکنده از فساد و سرشار از دشواري‌ها و بحران‌ها و جنايات و جنگ‌ها و تباهي‌ها، مصلح و نجات‌دهنده‌اي را مي‌طلبد که توازن به هم خورده جهان را بازگرداند و بشريت را از اين همه فلاکت و بدبختي برهاند.

عقيدة اصلاح جهان در پناه يک حکومت واحد جهاني

عقيده اصلاح جهان در پناه يک حکومت واحد جهاني که يک انسان صالح و کاملي در رأس آن باشد، سابقه‌اي ديرينه دارد. «افلاطون» فيلسوف يوناني جامعه ايده‌آلي را طرح‌ريزي مي‌کند که در آن نه از ظلم و ستم اثري است و نه از فقر و بدبختي. غايت نظام سياسي افلاطون پيدايش «مدينه فاضله» است. افراد در آن جامعه به صورت اشتراکي زندگي مي‌کنند. از نظر افلاطون جامعه مطلوب زماني به وجود مي‌آيد که يا زمامداران فيلسوف شوند و يا فيلسوفان زمامدار.

«سر توماس مور» دولتمرد و حقوقدان انگليسي – 1535 م - در کتاب خود به نام «اتوپيا» که در سال 1516 ميلادي منتشر شد، سرزميني با 54 شهر را در جزيره اي هلال‌گونه ترسيم مي‌کند که با حکومت شورايي اداره مي‌شود. در اين مدينه فاضله، مالکيت زمين و اموال، عمومي و اشتراکي است، زر و زيور قيمت ندارد، سکه و اسکناس ضرب و چاپ نمي‌شود، همه فقط روزي 6 ساعت کار مي‌کنند، آموزش و پرورش براي همگان رايگان است، فرهنگ مذهبي همراه با آزادي فضاي جامعه را پوشانيده، گرچه جرائم به شدت کاهش يافته، ولي باز در صورت تجاوز به حريم قانون، درپي بررسي عادلانه کيفر جرائم به طور جدي انجام مي‌گيرد، اما با هدف تربيتي.

و در کشور «خورشيد»ي که «توماس کاميانلا» - 1639 م – متفکر ايتاليايي طرح‌ريزي کرده، مانند مدينه فاضله افلاطون اين انتظار نهفته است که تضاد و دشمني برچيده شود، مقدار کار مساوي باشد، درآمد يکسان تقسيم شود. او اين شهر آرماني خود را برفراز تپه‌اي در جزيره «سيلان» ساخته و در مجموع هفت دژ تودر تو و يک معبد مرکزي دارد. زندگي اهالي اين شهر با کار همگاني و درآمد اشتراکي و بهره‌وري متساوي به رهبري حکيمي رباني به خوشبختي و نيکي مي‌گذرد. او در اين شهر امکان تحقق عدالت و وحدت را در ميان بشر طرح کرده است.

انديشه اداره جهان در سايه يک حکومت واحد و صالح سابقه زيادي دارد و اکثر انديشمندان بدان اقرار کرده ‌اند و حتي کساني که در برابر مکتب انبيا سر تسليم فرود نياورده‌‌اند، به ضرورت تشکيل چنين جامعه‌اي اعتراف کرده‌‌اند، چرا که اين اعتقاد ريشه در سرشت آدمي دارد، هيچ صاحب خردي نمي‌پذير که جهان پيوسته تا انجام حياتش در ستم و بيداد غوطه‌ور باشد.

بررسي موضوع انتظار

از جمله مسائلي که بيش يا کم مورد تعبيرهاي ناروا و حتي سوء برداشت‌ها قرار گرفته، مساله انتظار است که در اين بخش بطور مختصر مورد بررسي قرار مي‌گيرد و نکات کليدي آن در چند مبحث زير بيان مي‌گردد:

مبحث اول ـ معني و مفهوم انتظار:

انتظار ـ از نظر لغت ـ به معني چشم به راه بودن، چشمداشت و به عبارت ديگر نوعي اميد به آينده داشتن است. خط اميد به آينده‌اي زيبا و بازگشت و منفور کسي که عمل نابهنجاري را انجام داده بايد منتظر عقوبت و کيفر آن باشد و کسي که عمل خيري را انجام داده منتظر دريافت پاداش و نتيجة احسان خود است.

انتظار ـ از ديد مذهب ـ اميدي است به آينده‌اي نويدبخش و سعادت‌آفرين که در آن ستم و تبعيض، تعدي و اجحاف وجود ندارد. بدکاري و بدخواهي محکوم است، ظلم و نابرابري از جامعه رخت برمي‌بندد و بشريت طريق فضيلت را در پيش مي‌گيرد. انتظار نوعي تخليه براي تخليه است. نوعي آمادگي براي پاک شدن، دورماندن از زشتي‌ها، ستمبارگي‌ها، وصول به تزکيه نفس، تجديد قواي خود براي شرکت در نهضتي عظيم و انساني، يافتن صفا و نورانيت است.

مبحث دوم ـ پيشينة تاريخي انتظار:

انتظار و عقيده به آينده ـ FUTURISM ـ (فتوريسم) مساله‌اي جديد از پديده‌هاي قرن ما و هزاره ما نيست. امري نيست که با ظهور اسلام و تشيع رخ نموده باشد. سابقه‌اي دارد بس دراز و شايد نزديک به پيدايش دومين نسل انسان در کره زمين باشد. ما اين سابقه را در نزد اقوام گوناگون ـ بابليان قديم، هنديها، اقوام سلت، مردم چين و اقوام ايراني ـ ، فرهنگ‌ها، مکاتب و مذاهب ـ زبور، زند، شاکموني، ديدز، باکتيل، انجيل، جاماسب‌نامه، تورات و قرآن ـ به عيان مي‌بينيم.

مبحث سوم ـ فطري و عام بودن انتظار:

مسأله انتظار همانند اعتقاد به آفريدگار است که در دلها ريشه دارد. دل خدا را مي‌خواند و چشم در انتظار مهدي(عج) است. اين موضوع را فطري مي‌دانيم از آن بابت که مسأله مشترک بين همة انسانها، مذاهب، مکاتب و انديشه‌هاي متنوع است. با استدلال بيان شده جاي هيچگونه شک و شبهه باقي نمي‌ماند که موضوع انتظار امري عمومي و همگاني است. همة مردم از شرقي و غربي، از سفيد و سياه بدان اذعان داشته و وابسته‌اند.

مبحث چهارم ـ انتظار در تشيع:

انتظار شيعه همچون ديگر انتظارها، اميد به فتح و پيروزي‌ نهايي و اميد به ظفر اهل حق است. اميد آن است که تعاليم قرآن به رهبري امام حقّ و عدل در سراسر جهان گسترش پيدا کندو آينده از آن حقّ، زمين ميراث توده‌هاي مستضعف و غلبه بر استثمارگران باشد.

احاديث و روايات اسلامي در اين زمينه آنچنان داراي صراحت و قطعيت است که در صدور آن شکّي نمي‌توان روا داشت. ديدگاه وحي ـ قرآن ـ و عترت درهم‌آميخته و مسأله را به گونه‌اي صريح و روشن کرده است. بيش از يکصد آيه از قرآن کريم به مصلح کل حضرت بقية‌الله ـ ارواحنافداه ـ تفسير و تأويل شده است. علامه بزرگوار، ملامحمد باقر مجلسي در دايرة‌المعارف بزرگ شيعه، بحارالانوار 70 آيه را به استناد احاديث اهل بيت عصمت و طهارت(ع)، دربارة ظهور يکتا بازماندة از حجت‌هاي حضرت احديت نقل کرده است. همچنين برخي از بزرگان، کتاب‌هايي را در اين زمينه به رشته تحرير درآورده‌اندکه ازآن جمله کتاب «المحجة فيما نزل في القائم»(عج) تأليف محدث بزرگ سيدهاشم بحراني است که شامل 120 آيه است که به استناد احاديث معصومان(ع) به ظهور مهدي(عج) تفسير شده است.

مبحث پنجم ـ ابعاد عملي انتظار:

از آن جا که انتظار، حافظ ابعاد عملي مکتب است، به چند بعد از ابعاد عملي آن تنها اشاره مي‌شود: دين‌داري؛ پارسايي؛ تقيد مکتبي؛ امربه معروف و نهي از منکر؛ اخلاق اسلامي و آمادگي نظامي.

مبحث ششم ـ ماهيت انتظار:

در ضمن مباحثه ارائه شده بيش يا کم معلوم شده است که انتظار چه مي‌خواهد و ماهيت آن چيست. در عين حال براي اينکه جوانب مسأله بهتر روشن شود زمينه‌هاي زير را مي‌توان به عنوان ماهيت امر مورد بررسي قرار داد. اميد به آينده‌اي روشن؛ اميد به نجات از ذلّت؛ فريادي از درون؛ اعتراض به نظامات موجود؛ افشاگري‌ها و محاکمه سياستمداران و مسئولان نالايق امروز و زمامداران فاسد جامعه بشري.

مبحث هفتم ـ خواست‌هاي بشر از انتظار:

خواست‌هاي بشر در انتظار اين است: اقتدار معنوي بر بشريت حاکم گردد؛ سيستم کنترل جهاني پديد آيد؛ امنيت و آسايش تأمين گردد؛ سياست تباني‌هاي مخوف که جهت نابودي مستضعفان است ريشه‌کن شود؛ تبعيضات و تعصبات جاهلانه و جاه‌طلبي‌ها محو و نابود شوند؛ هواهاي نفساني و طغيانها و عصيانها و قانون‌شکني‌ها تحت کنترل درآيند و محکوم گردند؛ خيانت‌ها و نابساماني‌ها و بيدادگري‌ها از جامعه رخت بربندند؛ توسعه‌طلبي‌ها و استعمار و استثمارها و استبدادها و انحراف‌ها و کثري‌ها و سيه‌روزي‌ها ريشه‌کن گردد و ....

تصوير واقعي جهان در عصر بعد از ظهور

ذهن بشر امروز کوتاهتر از آن است که بتواند تصوير واقعي جهان در عصر بعد از ظهور را حتّي در انديشة خويش به دقّت ترسيم کند، زيرا آنچه در دوران پس از ظهور آشکار مي‌شود در بسياري از موارد در تمامي تاريخ بشر بي‌سابقه بوده است و اگر هم در برهه‌هايي از تاريخ، توسط انبياي اعظام و يا اوصياي آنها نمونه‌هايي از آن ايجاد شده باشد، هم گذرا بوده است و هم محدود زيرا در بسياري از موارد حتّي سفراي الهي نتوانسته‌اند آن طرح‌هاي نيکوي خود را در عالم خارج تحقّق بخشند و تلاشهاي آنان با اهريمن‌صفتي برخي هواخواهان ناتمام مانده است و خود نيز در آن راه جان باخته‌اند.

اينک به برخي از شکوفايي‌هاي تصوير واقعي جهان در عصر بعد از ظهور در زير اشاراتي خواهيم داشت:

1ـ حقيقت علوم آشکار و کاملتر خواهد شد (آنچه از دانش در عصر همه پيامبران آشکار شده تنها دو حرف است و در دوران حکومت حضرت مهدي(عج) 25 حرف ديگر از دانش آشکار خواهد شد).

2ـ سطح دانش‌هاي باطني بالا مي‌رود.

3ـ ارتباطات در دوران حکومت حضرت مهدي(عج) به شکوفايي فاحش خود مي‌رسد.

4ـ شاخص سلامت و بهداشت همگاني به بالاترين حد تکامل خواهد رسيد.

5‌ ـ نگراني‌ها و دغدغه‌هاي بشر در بحث امنيت فردي، اجتماعي و جهاني نه تنها مرتفع بلکه بيش از حد باورش تأمين و به ثبات و آرامش مي‌رسد.

6‌ ـ در سايه حکومت حضرت مهدي(عج) گشايش‌هاي اقتصادي حاصل، نظام فقرمداري نابود و رفاه اقتصادي تحقق مي‌يابد.

7ـ در عصر طلايي حضرت مهدي(عج) عدالت اجتماعي و آباداني محقق و به اوج خود مي‌رسد.

8‌ ـ يکتاپرستي گسترش مي‌يابد.

کي خواهي آمد!

بيا که با تو هر روز ، امروزند و بي‌تو هر روز، ديروز؛ با تو من مي‌خندم، مي‌گريم، مي‌بالم، مي‌شورم، مي‌نازم، مي‌تازم، و مي‌مانم؛ بي‌تو، من ماندن را نيز از ياد برده‌ام، با تو هر رمز و رازي گشوده است و بي‌تو هرواژه‌، رمزي است. آري با تو باران پيام‌برِ طراوت است و بي‌تو باران هق‌هق گريه، آمدنت را بارها در زير سايبان «کميل» گريسته‌ايم و در روشناي آفتاب «ندبه» نام تو آواز داده‌ايم، هر سپيده‌دم، بر «عهد» خود تازه نموديم و با «آل‌ياسين» تو را سلام داديم، اي موعود! بوي آمدنت کي مي‌آيد! اي مهربانِ دور از نظر! اي هميشه سبز!

 

*منابع:

1ـ خورشيد مغرب، محمدرضا حکيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373

2ـ سيرة عملي اهل بيت، سيدکاظم ارفع، طلوع آزادي، 1376

3ـ منتخب‌الاشرفي الامام الثاني عشر، حضرت آيت‌الله العظمي صافي گلپايگاني، تهران، مرکز نشر کتاب

4ـ حکومت جهاني مهدي(عج)، حضرت آيت‌الله العظمي مکارم شيرازي، مدرسه الامام علي‌بن ابيطالب، 1375

5‌‌ ـ بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسي، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق

6 ـ سپيدة اميد، سيّدحسين اسحاقي، بوستان قم، 1380

7ـ آيندة جهان، جلال برنجيان، طور تهران، 1381

8ـ نگاهي به مسأله انتظار، دکتر علي قائمي، انتشارات هجرت

9ـ البرهان في‌ تفسيرالقرآن، سيدهاشم بحراني، تهران، دارالکتب العلميه

10ـ الارشاد، محمدبن محمدبن نعمان (مفيد)، بيروت، موسسه الاعلمي.
 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر