( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: برخی می گویند خانه هاى مدینه در عهد رسول صلى اللَّه علیه و آله و پس از آن درهاى لنگه دار چوبى نداشت بلکه فقط پرده هایى بود که از درها آویزان مى شد. پس چگونه زهرا علیهاالسلام بین در و دیوار فشرده شد؟! و چگونه آتش در چوب درب شعله ور گردید؟!

شاید ادعاى اینکه خانه هاى مدینه درب چوبى نداشت(1)، یک مزاح باشد که منظور گوینده صرفاً یک بازى و شوخى دوستانه با برادران یک دل و آرام کردن فضاى موجود پس از مدتى کدورت و ناراحتى بوده است. این مزاح ما را بر آن داشت تا دهها و بلکه صدها متن جمع آورى کنیم که دلالت دارد بر اینکه در عهد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و دوره هاى پس از آن، ورودى خانه هاى مدینه، درهاى لنگه دار قابل باز و بسته شدن، و قابل شکستن و سوختن داشت. این درها قفل و کلید، و حلقه هایى داشته که با آن در مى زدند. گاهى این درها از چوب عرعر، و ساج بود، چنانکه در خانه ى عایشه از آن بود، و گاهى از شاخ و برگ خرما، و گاهى از نوعى چوب دیگر. و گاهى، بر این درها پرده مى زند.

 
نگاهی منطقی

عرب در قبل و بعد بعثت رسول خاتم، همواره در حالتى از آشوب و تشنج به سر مى برد و در قبال قضایاى خونخواهى، جنگ و جدال و دوستى و دشمنى حالات، مفاهیم و حساسیتهاى خاص خود را داشت و در همین زمان با قساوت و خشونت طبیعت و نیز گونه هاى دیگرى از خطرات مواجه بود. حال چگونه مى توان تصور کرد که مرد عرب با احتمالات ترسناک فراوانى که از همه طرف او را در بر گرفته، در حالتى از گشایش و آسایش خاطر زندگى کند خانه اش را بدون درب رها کند. خصوصاً آنگاه که دشمنى بین دو قبیله یا دو گروه باشد که در یک شهر زندگى مى کنند، مثل اوس و خزرج، یا یکى یا هر دو با یهودیان بنى نضیر و بنى قینقاع و بنى قریظه.

 
از لابلای متون

در اینجا بخشى اندک از متون فراوان و بى شمار را مى آوریم که تصریح یا ظهور دارد که خانه هاى مدینه و مکه درهایى داشت که باز و بسته مى شد و مراجعان براى ورود، در مى زدند. این درها که امکان شکسته شدن نیز داشت، دارای کلید و پرده و لنگه هاى چوبى و... بود، چرا که این اقتضاى طبیعت مناطق حارّه است که باید درها باز باشد و پرده اى بر آن آویخته شود تا هم نسیمى به درون اطاق راه یابد و هم زنان از دید مردان بیگانه پنهان بمانند.

از این متون به چند مورد اشاره مى کنیم:

1) درب هاى چوبی و لنگه دار: ابوفدیک از محمّد بن هلال حدیث مى کند که گفت: «... از او درباره ى خانه عایشه پرسیدم. گفت: درش به سوى شام بود. گفتم: یک لنگه داشت یا دو لنگه؟ گفت: یک در بود (در یک متن دیگر آمده: یک لنگه بود). گفتم: جنسش از چه بود؟ گفت: از چوب عرعر یا ساج...».(2)

2) درب بدون حلقه: در روایات آمده که درب خانه رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله را با انگشتان مى زدند یعنى حلقه نداشت.(3)

3) درب بدون قفل: در حدیثى آمده: عمر با یرفأ به خانه ابودرداء آمد که نه شیر رقیقى در خانه داشت نه چراغى داشت و نه دربش چیز (قفل)ى که با آن بسته شود... ، از او اجازه ى ورود خواستند: گفت: داخل شو. درب را فشار داد. دیدیم که چیزى که با آن بسته شود، قفل (پشت بند) ندارد. پس وارد خانه اى تاریک شدیم. (4)

هرچند این حدیث از دوره ى عمر سخن مى گوید اما بر وجود فراوان درب، در دوره ى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله دلالت دارد. زیرا به لحاظ زمانى، فقط چند سالى بین این دو دوره فاصله شده است.

4) درب کلیددار: درب هاى خانه هاى مدینه، کلید نیز داشت. در حالى که پرده نیازى به کلید ندارد.  ملاحظه فرمایید:

دکین بن سعید مزنى گفت: نزد پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله آمدیم. از او طعام خواستیم. فرمود: عمر! برو آنان را طعام ده. عمر ما را به بالاخانه برد. کلید را از نیفه ى شلوارش برداشت و در را باز کرد...(5)

 (5) تعابیر صریح: که دلالت بر وجود درب در صدر اسلام می کند، همچون:

باز و بسته نمودن درب: تعابیرى از قبیل «فتح الباب» (باز کردن درب)، و مانند آن و نیاز به کسى که درب را براى کوبنده باز کند، بیانگر آن است که در از جنس سختى بوده که فرد نمى توانسته آن را از سر راه خود بردارد. چه اگر درب خانه با پارچه اى بسته مى شد، در این صورت کافى بود که به مراجعه کننده گفته شود: وارد شو، تا پرده را به کنار زند و وارد شود.(6) به متون زیر توجه فرمایید:

- سلمان فارسى روایت کرده که فاطمه علیهاالسلام به او فرمود: «دیشب در صحن حجره با اندوهى شدید در فراق پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله نشسته بودم و مى گریستم. در حجره را با دست خودم پیش کرده بودم که در باز شد و سه کنیز بر من وارد شدند که به زیبایى آنان ندیده بودم...».(7)

 

- از عایشه که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله گمان کرد عایشه خوابیده است:  رسول خدا آرام کفشهایش را پوشید و آرام ردایش را برداشت و آرام درب را باز کرد. سپس بیرون رفت و آرام درب را فراز کرد... (8)

 

حرکت درب: ابوموسى اشعرى در حدیث دربانى خود براى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در چاه اریس گفت:

«... ابوبکر آمد و درب را به داخل راند. گفتم: کیست؟ گفت: ابوبکر. گفتم: اجازه ده...».(9)

درب زدن: در موارد فراوانى تعابیر همچون: دقَّ، طرَق، ضَرَب و قَرَعَ البابَ، به معناى درب زدن، آمده است. ظاهراً دو واژه ى اول و آخر: دقّ و قرع به خود درب اختصاص دارد. به مقتضاى این مى بایست درب از جنس چیزى باشد که قابل زدن است و پارچه چنین حالتى ندارد. از این احادیث به عنوان مثال به یک مورد اشاره مى کنیم: سلمان گوید : «به خانه فاطمه علیهاالسلام رفتم. در زدم و اجازه ى ورود خواستم. به من اجازه داد...».(10)

شکستن درب: برخى از متون از شکستن یا بستن درب سخن مى گوید:

عمر از سخن رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درباره ى فتنه اى که همچون موج دریا متلاطم خواهد بود، پرسید. حذیفه به او گفت: یا امیرالمؤمنین! تو را چه به این فتنه؟ بین تو و آن در بسته اى است.

گفت: درب شکسته مى شود یا باز مى ماند؟ گفت: نه، بلکه شکسته مى شود. گفت: این شایسته تر است تا بسته نشود. به حذیفه گفتیم: مگر عمر از درب خبر داشت؟ پاسخ داد: بلى همانگونه که مى داند امشب جلوى فردا قرار داد. من حدیثى برایش گفتم... .(11)

این بود گوشه اى از تعابیرى که بر وجود دربهاى لنگه دار براى خانه هاى مدینه دلالت دارد. بخشهاى عدیده ى دیگرى نیز هست که به منظور رعایت اختصار از ذکر آن خوددارى کردیم. (12)

در این میان، متونى وجود دارد که دلالت دارد خانه زهرا علیهاالسلام (13) درى داشت که برخى تلاش کردند آنرا آتش زنند و بشکنند. اما برخى با ادعاى عدم وجود درب براى خانه هاى مدینه تلاش کرده تا حوادثى را که پس از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله بر زهرا علیهاالسلام گذشت از قبیل هجوم به درب خانه اش و تلاش براى آتش زدن آن و در پى آن زدن دختر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله توسط چند نفر چنانکه پهلویش شکست و فرزندش را سقط کرد، و صدیقه شهیده و صابر محتسب وفات کرد؛ انکار نمایند. آنان با این ادعا مى خواهد ابزار جنایت و در نهایت جنایت را از دامن مرتکبان پاک نماید.

 
پی نوشت:

 

1) آنان استدلال کرده اند به اینکه وقتى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از سفر برگشت و بر درب خانه زهرا علیهاالسلام پرده ى منقوشى دید، از آن ناراحت شد. دلیل دیگر آنان داستان برملا شدن زناى مغیرة بن شعبه است که باد پرده در خانه را به کنارى زد و شاهدان او را در حال ارتکاب این عمل زشت دیدند...  و یا به این روایت تمسک جسته اند که امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف خانه هاى خاندان پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله در دوره ى آن حضرت مى گوید: «... خانه هاى ما اهل بیت محمد صلى اللَّه علیه و آله نه سقف داشت و نه در، و نه پوششى جز از چوبهاى خرما و مانند آن...»

اما دلالت دو حدیث اول بر مطلوب کافى نیست، زیرا چنانکه در روایات فراوان وجود دارد، درب ها عموماً هم لنگه هاى چوبى داشت و هم پرده که وقتى در باز مى شد، پرده آویزان مى ماند.

و در روایت اخیر نیز متن کامل حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام به اینصورت است که: «نحن اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله لا سقوف لبیوتنا ولا أبواب ولا ستور الّا الجرائد وما اشبهها... (بحارالانوار، ج 38، ص 175؛ خصال، ج 2، صص 373- 374)؛ خانه هاى ما اهل بیت محمد صلى اللَّه علیه و آله نه سقف داشت و نه درب، و نه پوششى جز از چوبهاى خرما و مانند آن. نه زیراندازى داشتیم و نه رواندازى. اکثر ما یک لباس را در نماز دست به دست مى کردیم و همه ى ما شب و روز گرسنه بودیم...» ، اولا جمله پایانى این حدیث گویاى استفاده از چوب حاصل شده از برگه‌هاى درخت خرما است؛ چون جریده به معناى چوب باقى مانده پس از تراشیدن اضافات آن است که با بستن آن چوبها کنار یکدیگر براى پوشش و دیوار کشى و در ورودى و غیر آن استفاده مى‌شده است؛ دوما در این روایت، حضرت حالت فقرى را توصیف مى کند که اهل بیت علیهم السلام از آن رنج مى بردند. با ملاحظه اینکه درب هاى خانه هاى اهل بیت علیه السلام از شاخه هاى خرما بود اما خانه هاى دیگران، پرده داشت و درب هایش از غیر شاخه هاى خرما، و از جمله از چوبها بود نه آنگونه که برخى ادعا مى کنند، فقط پرده و پارچه هاى پشمى. (برای اطلاع بیشتر ر.ک: کتاب «رنج های حضرت زهرا علیهاالسلام»، تألیف علامه سید جعفر مرتضی عاملی، صص 273-277 و 541-545.)

2) ر. ک: وفاءالوفاء، ج 2، صص 542، 459،460.

3) همان، ص 464.

4) کنزالعمال، ج 13، ص 552.

5) سنن ابى داوود، ج 4، ص 361، ح 538؛ مسند احمد، ج 4، ص 174.

6) از مطالعه روایات بدست مى آید که به کسى نیاز بوده که درب را براى مراجعان باز کند. چنانکه واژه ى «فتح» (باز کردن)، اشاره دارد که از قبیل پرده و پارچه پشمى نبوده و الّا مناسبتر و درست تر آن بود که گفته شود: «ازاح الستار عن الباب: پرده را از در به کنارى زد».

7) بحارالانوار، ج 91، ص 227؛ ج 42، ص 66؛ ج 92، ص 37؛ مهج الدعوات، ص 5- 9؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 533؛ دلائل الامامه، ص 28، عوالم العلوم، ج 11، ص 81.

و یا این حدیث از جابر و ابوهریره: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «در خانه ات را ببند و نام خدا را یاد کن که شیطان در بسته را باز نمى کند ...» ، سنن ابى داوود، ج 2، ص 339؛ صحیح مسلم، ج 3، صص 386 - 395؛ بحارالانوار، ج 60، ص 204؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1129؛ موطá ص 665، 1683؛ کنزالعمال، ج 16، ص 438؛ ج 15، صص 352، 335- 336؛ از بخارى، مسلم، نسائى، ابوداوود، ابن خزیمه، ابن جنان، بیهقى، و ابن نجار.

8) تاریخ مدینه، ج 1، ص 88؛ از عمدةالاخبار، ص 123- 124؛ ر. ک: وفاءالوفاء، ج 3، ص 883؛ به نقل از مسلم و نسایى؛ همچنین عایشه گفت: پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله در خانه نماز مى خواند در به رویش بسته بود که من آمدم. آمد، در را برایم باز کرد. و بازگشت. مسند احمد، ج 6، ص 31؛ و در حدیث دیگری از عایشه که گفت: «رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درى بین خود و مردم باز کرد یا پرده اى برداشت...»، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 510.

9) صحیح بخارى، ج 2، ص 187؛ وفاءالوفاء، ج 3، ص 65؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 118؛ دلائل النبوه، ج 6، ص 388.

10) بحارالانوار، ج 91، ص 227؛ ج 92، ص 37؛ ج 43، ص 6 68؛ نهج الدعوات، صص 7- 9؛ دلائل الامامه، ص 28؛ همچنین در حدیث پرنده، على علیه السلام مى فرماید: «من به در خانه عایشه رفتم. در زدم. گفت: کیست؟ گفتم: منم، على. گفت: پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله خوابیده. برگشتم. با خود گفتم: پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله خوابیده و عایشه در خانه است؟ پس برگشتم و در زدم. عایشه گفت کیست؟ گفتم: منم، على. گفت: پیغمبر مشغول کارى است. حیا کردم دوباره در بزنم. نتوانستم در آنچه در سینه ام بود، صبر کنم. به سرعت بازگشتم و به شدّت در زدم. عایشه گفت: کیست؟ گفتم: منم، على. شنیدم که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به او مى گوید: عایشه! در را برایش باز کن. پس عایشه در را باز کرد و من داخل شدم...»، ر.ک: الاحتجاج، ج 1، صص 470- 471؛ کشف الیقین، ص 305، بحارالانوار، ج 38، صص 305، 349- 356؛ الطرائف، ص 72؛ از ابن مغازلى.

11) سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1306؛ صحیح بخارى، ج 1، صص 67، 164، 212؛ دلائل النبوه، ج 6، ص 386؛

همچنین در حدیث هجوم به خانه زهرا علیهاالسلام و سخن از آتش یا تهدید بدان، آمده:  «عمر لگدى به درب زد و آن را شکست. درب از شاخه خرما بود. پس وارد شدند...»، تفسیر عیاشى، ج 2، ص 67؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 93؛ بحارالانوار، ج 28، ص 227 ؛ و بر حسب یک نص: فاطمه علیهاالسلام درب را پیش کرد و آن را بست. چون به درب خانه رسیدند، عمر لگدى به درب زد و آن را شکست، الاختصاص، صص 185- 186.

 12) مانند شکاف درب: درى که درز یا شکاف دارد معمولاً از چوب یا شاخه خرما یا چیزى از این قبیل ساخته شده است. واژه ى شق الباب (شکاف درب)، در برخى از متونى که از دوره ى رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله سخن مى گوید، وارد شده است. مثلِ: عایشه: وقتى خبر شهادت جعفر و- عبداللَّه- بن رواحه آمد، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در خانه نشست، چنانکه از چهره اش آثار حزن و اندوه دیده مى شد. من از شکاف در او را نگاه مى کردم. مردى نزد او آمد. گفت: یا رسول اللَّه... ،کنزالعمال، ج 15، ص 732. 13) در عموم روایات و اگر نگوییم همه، لااقل بیشتر متون تاریخى و نیز سخنان صحابه و دیگران، خانه زهرا علیهاالسلام یا درب خانه ى زهرا علیهاالسلام آمده است. خیلى کم مى بینید که تعبیر خانه على علیه السلام آمده باشد. این مسأله قابل توجه است و جا دارد که اسباب و انگیزه هاى دوستداران و دشمنان در این باره، به یک اندازه مطالعه و بررسى شود.

 

منبع: کتاب «رنج های حضرت زهرا علیهاالسلام»، ترجمه «مسأة الزهراء علیهاالسلام»، تألیف علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری، قم، انتشارات تهذیب، چاپ سوم، 1387،صص 273-277 و 541-545 و 535-598.

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر