(
امتیاز از
)
عظمت امام هشتم بهعلت سرآمدي ايشان در خاندان پيامبر بود
حجت السلام رسول جعفريان کارشناس مسائل تاريخي سياسي ضمن تبريک ميلاد امام هشتم، به ابعاد شخصيتي، سياسي و حکومتي اين امام معصوم پرداخت و اظهار داشت: امام رضا (ع) در مقام ولايتعهدي يعني بالاترين مقام سياسي پس از خلافت قرار داشت و ميتوانست مانند بسياري از درباريان فخر فروشي و ارتباطش را با مردم محدود کند.
وي افزود: به عبارت ديگر، زماني که امام رضا (ع)به عنوان وليعهد در خراسان بود موقعيت سياسي مهمي داشت و مورد احترام خاص و عام بود. ايشان به عنوان جانشين خليفه وقت شناخته مي شد و طبيعي بود که مردم، به آن حضرت احترام مي گذاشتند.
حجت الاسلام جعفريان ادامه داد:عظمت حضرت تنها در اين عنوان ولايتعهدي نبود، بلکه به عنوان سرآمد خاندان پيامبر (ص) افتخاري داشت که به اتکاي آن در هر لحظه مي توانست صدها بلکه هزاران نفر را در اطراف خود گرد آورد. مردم او را زبده ترين فردي ميدانستند که از نسل رسول اکرم (ص) باقي مانده است. شاهدش، همان اتفاقي است که در نيشابور در وقت ورود آن حضرت به شهر رخ داد و عالم و عامي براي ديدن او صف کشيدند و قلم به دست نشسته بودند تا روايتي از حضرت بشنوند.
اين استاد دانشگاه تاکيد کرد: همين امام بنا به روايتي که ابن شهر آشوب، نويسنده مشهور شيعه در قرن ششم به نقل از يعقوب بن اسحاق نوبختي روايت کرده است به گونه اي وارد حمام نيشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت داراي چنان مقامي است. البته؛ ابن شهر آشوب مي نويسد: حضرت رضا عليه السلام وارد حمام شد. يکي از کساني که حاضر بود - و ايشان را نمي شناخت - از آن حضرت خواست تا دلاکي او را کرده به اصطلاح امروزه کيسه او را بکشد. حضرت درخواست او را پذيرفت و مشغول کار شد. برخي که امام را مي شناختند آن مرد را در باره امام رضا (ع) آگاه کردند و او مشغول عذرخواهي شد با اين حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلاکي او مشغول بود.
وي در ادامه خاطر نشان کرد: شيخ صدوق در روايتي نقل کرده که وقتي حضرت وارد حمامي شدند که در زمان ايشان به حمام الرضا شهرت داشت، آن اندازه عزيز بود که پس از غسل آن حضرت در آن حمام و اقامه نماز ظهر و بيرون رفتن از آنجا، مردم به حمام رفته از آن آب بهره مي گرفتند. شايد بي مناسبت با بحث تواضع نباشد اشاره کنم که در روايتي آمده که صاحب حمام، در وقت ورود امام (ع) ، از آن حضرت پرسيد: اجازه مي دهيد حمام را براي شما خلوت کنم؟ حضرت فرمود: نيازي به اين کار نيست. مؤمن سبک تر از اين چيزهاست.
حجت الاسلام جعفريان با اشاره به ساده زيستي امام هشتم، يادآور شد: از امام رضا عليه السلام در باره تواضع و حد آن پرسش شد. حضرت فرمود: تواضع مراتبي دارد. از جمله آن که انسان قدر و منزلت و اندازه خود را بشناسد و همانجا و در همان حد متوقع باشد آن هم با قلب سليم و آرام. رفتارش هم با ديگران آنچنان باشد که دوست دارد چنان با او رفتار کنند. اگر بدي هم ديد با نيکي پاسخ دهد. خشمش را هم بتواند رام خويش سازد. از ديگران هم درگذرد. و البته خداوند نيکوکاران را دوست دارد.اين که امام تأکيد دارد که رفتارش با قلب سليم باشد، شايد به اين معناست که مبادا انسان وقتي تواضع مي کند در اين باره به خودش فشار بياورد. اين فشار خود يک حس طلبکاري در انسان پديد ميآورد و فکر مي کند اگر فلان جا تواضع کرده الان ديگر وقت تکبر فرا رسيده است. تواضع رياکارانه هيچ ارزشي ندارد.
وي ادامه داد: امام رضا (ع) برخوردهاي مشاجره آميز را که از سر خودخواهي و بزرگ بيني است مردود دانسته و فرمود چنين رفتارهايي سبب برآمدن غرور و از ميان رفتن عزت انساني مي شود.اين را هم بيفزاييم که اگر ساده زيستي و انزوا ـ که گاه با تواضع اشتباه گرفته مي شود ـ بوي تصوف بدهد، مورد انکار ائمه اطهار (ع) قرار ميگيرد. به همين دليل گاه رواياتي ديده مي شود که ائمه در دوره هاي خاصي لباس هاي شيک مي پوشيدند. اما به طور طبيعي تواضع و ساده زيستي يک اصل بود.
اين استاد تاريخ با ذکر روايتي ديگر افزود: معمر بن خلاد مي گويد از امام رضا عليه السلام شنيدم که فرمود: به خدا سوگند اگر بر سر کار آيم غذاي ساده خواهم خورد و لباس ساده و خشن خواهم پوشيد. آنگاه حضرت به اين وصيت پيامبر (ص) به ابوذر استناد کردند که حضرت به وي فرمود: من لباس زمخت مي پوشم و روي زمين مي نشينم و انگشتانم را مي ليسم و بدون زين سوار بر الاغ مي شوم و کسي را هم پشت سرم سوار مي کنم. آنگاه فرمود: اي اباذر! البس الخشن من الباس و الصفيق من الثياب لئلا يجد الفخر فيک مسلکا. اين ابوذر! لباس زمخت و ساده بپوش تا فخرفروشي در تو راه نيابد.
وي با يادآوري اين روايت از ابراهيم بن عباس در باره اخلاقيات امام رضا عليه السلام که مي گويد زماني که حضرت خلوت مي کرد و سفره غذا پهن مي شد تمامي خدمتکاران را بر سر سفره مي نشاند و با آنان غذا مي خورد افزود: ديگري نقل مي کند که در مسير خراسان که بوديم سفره پهن شد و حضرت خدمتکاران سوداني را هم بر سر سفره نشاند. من اعتراض کردم. حضرت فرمود: خداي ما يکي است. مادر و پدر ما هم يکي است و پاداش، به اعمال ما خواهد بود.
جعفريان در پايان تاکيد کرد: آيا براي جوانان اين مرز و بوم داشتن اين آرزو که اميران و حاکمانشان تواضع بورزند و از سر تواضع با توده ها همراه باشند و در اداره امور انتقاد ديگران را بشنوند و عند اللزوم به مشورت بنشينند و پيران با تجربه را حرمت نهند و دست از تکبر و خودخواهي و غرور بردارند و از گذشتگان عبرت گيرند، عيب است؟ و در يک جمله پاسدار ارزشهاي الهي و انساني باشند و خود را با ديگران برابر ببينند.
انتهای پیام