(
امتیاز از
)
منزلت فاطمه ي زهرا نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله 2
در جلد دهم از بحار از کافي از امام صادق عليه السلام روايت شده که:
" فاطمه ي زهرا نزد رسول خدا آمده و از برخي از مسائل زندگي شکايت نمود، رسول اکرم به ايشان تنه اي از خوشه خرما داده و فرمودند: آنچه در آن است فرا بگير و در آن چنين بود: آن کس که به خدا و روز رستاخيز ايمان دارد همسايه ي خود را آزار نرساند و به همين ترتيب آن کس که ايمان به خدا و قيامت دارد ميهمان خويش را اکرام مي نمايد و آن کس که به پروردگار و روز پاداش و کيفر اعتقاد دارد سخن به خير مي گويد و گرنه ساکت باشد."
و از جمله تعاليم اسلامي که فاطمه ي زهرا در مورد آن نهايت اهتمام را مي فرمود مراعات شرافت زن و حفظ حيثيت او به وسيله حجاب و پوشش بود زيرا که صديقه ي طاهره مي دانستند که ميليونها رسوائي و جرم و زشتکاري به خاطر بي حجابي و لاقيدي زنان در امر پوشش و نيز اختلاط آنان با مردان بدون رعايت موازين شرعي پيش مي آيد يعني همان اموري که متاسفانه امروزه در زمان ما و در جهان ما به نام آزادي زن و ترقي وي ناميده مي شود.
و اگر شما خواننده ي عزيز، اين مطلب را که بسياري از جرايم و جنايات به خاطر عدم رعايت پوشش و عفاف زن صورت مي گيرد قبول نداري و تصديق نمي کني روزنامه ها و مجلاتي را که هر روز و هر هفته در کشورهاي اسلامي و غير اسلامي چاپ و منتشر شده و آزادي معروف شده ، و از سوغاتهاي تمدن ماشيني غرب است به درستي دريابي. و فراموش نکن که صد يک اين افتضاحات و فجايع و حوادث اسف انگيز در زماني که زنان مقيد به حجاب و عفاف بودند و به حلال و حرم معتقد مي بودند و در آن زماني که حتي از اينکه مردي غريبه آنانرا ببيند استنکاف داشتند واقع نمي گرديد ولي امروزه که زنان جهان با نهايت بي اعتنائي و بي تفاوتي و بلکه رغبت و ميل چهره ي خويش و اندام برهنه ي خود را در معرض ديد صدها و بلکه هزاران نفر از مردان اجنبي قرار مي دهند اين همه جنايات و خيانت ها و بي عفتي ها را شاهد و ناظر هستيم و تاسف آور خواهد بود اگر زماني پيش آيد که زنان مسلمان نيز بخواهند از زنان پيشرفته غرب!! الگو بگيرند و زندگي خود را بر اساس زندگي آنان جهت بخشند؟!
در اينجا به بيان دو حديث که متضمن و بيانگر اعجاب رسول خدا نسبت به سخن دخت گرانقدرش فاطمه ي زهراست مي پردازيم تا ضمن تاييد و تصديق پيامبر مکرم درباره ي دختر عزيزش به ميزان اهميت و ارزشي که صديقه ي طاهره به رعايت پوشش زن روا مي دارند توجه يابيم:
ابو نعيم در حليه الاولياء جلد دوم صفحه 40 نقل مي کند که:
" رسول اکرم سوال فرمودند: ارزنده ترين و گراميترين زيور و زينت براي زنان چيست؟ انس بن مالک گويد ما نتوانستيم پاسخ دهيم علي عليه السلام به منزل رفته و اين سوال را به وي در ميان نهاد فاطمه زهرا فرمودند: مي خواستيد بگوئيد بهترين زيور زن آن است که مردان آنان را نبينند و آنان مردان را نبينند. پس علي عليه السلام به سوي رسول خدا آمده و اين پاسخ را به عرض ايشان رسانيد. پيامبر اکرم فرمودند: فاطمه درست گفته چه که او پاره ي تن من است".
اين روايت به گونه اي ديگر هم نقل شده به اين صورت که:
" علي عليه السلام از فاطمه ي زهرا سوال کردند: بهترين چيز براي زنان کدامست؟ پاسخ دادند: اينکه آنان مردان را نبينند و مردان نيز ايشان را نبينند. اين پرسش و پاسخ را علي عليه السلام براي رسول خدا نقل کرده و پيامبر فرمودند: همانا که فاطمه پاره ي تن من است.
ابن مغازلي شافعي در مناقب خود از علي بن الحسين( امام سجاد) نقل مي کند:
" مرد کوري از فاطمه ي زهرا اجازه خواست که وارد بر او شود( در خانه وارد شود) صديقه ي طاهره خود را از وي پوشانيد. پيامبر فرمودند: چرا خود را از او پوشاندي و حال آنکه وي ترا نمي بيند. پاسخ دادند: اگر او مرا نمي بيند من که وي را مي بينم و مضافا شامه ي او که بوي مرا استشمام مي نمايد. پيامبر فرمودند: شهادت مي دهم که تو پاره ي تن من هستي."
و همچنين از اين بزرگوار ادعيه ي فراواني نقل شده که به وسيله ي آن دعاها پروردگار خود را خوانده اند و خواننده مي تواند در کتب ادعيه آنها را بيابد ولي در اينجا براي خالي نبودن فايده يک حزر و يک دعاء رابيان مي داريم:
دعاء نور: درماني شگفت آور براي تب
دعاء نور در ميان تمام طبقات شيعه از علماء و غير آنان به عنوان دعائي که مروي از صديقه ي طاهره است مورد قبول و پذيرش قرار گرفته و در طي قرون و اعصار اين موضوع به تحقق پيوسته که اين دعاء تاثير خاصي در شفاء فرد تبدار دارا مي باشد و علماء ما اين دعاء را در کتب خود نقل فرموده اند و از آن جمله سيد اجل و بزرگوار سيد رضي الدين علي بن طاووس در کتاب نفيس خود مهج الدعوات اين دعا را نقل فرموده اند و خلاصه آنکه فاطمه ي زهرا به سلمان فارسي اين دعا را ياد داده و به ايشان فرمودند: اگر مي خواهي مادامي که در دنيا زندگي مي کني تب ترا عارض نگردد پس بر اين دعا مواظبت کن که پدرم به من ياد داده و من هر صبح و شام آنرا مي خوانم:
بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله النور. بسم الله نور النور. بسم الله نور علي نور. بسم الله الذي هو مدبر الامور. بسم الله الذي خلق النور من النور. الحمدالله الذي خلق النور من النور. و انزل النور علي الطور. في کتاب مسطور. في رق منشور. بقدر مقدور علي نبي محبور الحمد الله الذي هو بالعز مذکور. و بالفجر مسهور. و علي السراء و الضراء مشکور. و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين.
سلمان گويد: ولله به بيش از هزار نفر در مکه و مدينه اين دعا را آموختم که تب بر آنان عارض شده بود و به اذن خدا شفا يافتند.
و نيز در کتاب مهج الدعوات سيد بن طاووس رحمت الله عليه آمده که رسول خدا اين دعا را به فاطمه ي زهرا آموخت:
" اللهم ربنا و رب کل شييء منزل التورات و النجيل و الفرقان فالق الحب و النوي، اعوذ بک من کل دابت انت اخذ بناصيتها، انت الول فليس قبلک شييء و انت الاخرت فليس بعدک شييء و انت الظاهر فليس فوقک و انت الباطن فليس دونک شيي صل علي محمد و علي اهل بيته و عليه السلام و اقض غني الدين و اعنني من الفقر و يسرلي کل الامر يا ارحم الراحمين".
وقتي که اي خواننده ي محترم علم زهراي مرضيه و شدت اتصال وي را به رسول خدا دانستي اکنون با من بيا و ببين چه مطالب ناصواب و خالي از حقيقتي را عقاد در کتاب خويش( فاطمه و فاطميون) ذکر نموده آنگاه بخند يا گريه کن. وي چنين خرافه اي را در کتاب فوق ذکر نموده است:
" فطرت و تعصب ديني در دختر پيامبر و خديجه ي کبري آن چنان بود که از آنچه به عنوان قانون و قاعده ي مذهبي پذيرفته بود به شدت دلبستگي خويش را اظهار مي نمود و آنچه را که بنابر اعتقادش صحيح نمي دانست مرتکب نمي گرديد تا جائي که گمان مي برد خوردن غذاي پخته شده باعث مي شود که شخص خورنده بايد تجديد وضو کند اين مطلب را مي توان از حديثي که حسن بن حسن بن حسن بن علي از فاطمه ي زهرا نقل مي نمايد دقيقا دريافت. وي از فاطمه ي زهرا نقل مي نمايد: " رسول خدا بر من وارد شدند و مقداري گوشت چسبيده به استخوان ميل فرمودند. در اين هنگام بلال شروع به اذان دادن کرد پيامبر برخاست تا نماز بگزارد من دست برده و پيراهن ايشان را گرفته و گفتم پدرجان آيا وضو نمي گيري؟ پدرم فرمودند: براي چه وضو بگيرم دختر عزيزم. گفتم: وضو به خاطر گوشتي که با آتش تماس گرفته است. رسول خدا فرمودند: آيا بهترين غذاهاي شما غذائي نيست که با آتش تماس گرفته باشد.( پخته شده باشد)." پس فاطمه با جهل خود نسبت به مسائل شرعيه زندگي را بر خويشتن سخت مي گرفت و با وجودي که شرع زندگي را آسان گرفته ولي وي بر خود دشوار مي نمود".
و من نمي دانم که چگونه در رد اين دروغها که ساخته و پرداخته دست هاي هوي و هوس بوده و زبانهاي دروغگو و منحرف آنها را به عرصه ي وجود در آورده اند قلم زنم آيا جاي آن ندارد که از عقاد مصدر اين افسانه و کتابي که اين مطالب را نقل کرده طلب کنيم ولي مسلم است که خواننده ي دقيق به راحتي مي تواند با نظري اندک ساختگي بودن حديث را دريابد.
در عين حال ما مي پرسيم که: آقاي عقاد حضرت زهرا سلام الله عليها از چه کسي معارف مذهبي و احکام اسلامي را فراگرفته بود؟ آيا اولين مصدري که به صديقه ي طاهره درس داد پدر بزگوار او يعني شخص رسول اکرم صلي الله عليه و آله نبودند؟ آيا ديگر معلم فاطمه ي اطهر شوي گرانقدرش علي مرتضي نبود و قبل از اين دو آيا نخستين آموزگار سيده ي زنان جهان قرآن کريمي نبود که در خانه ي وي نازل شد؟
پس اين توهمات از کجا آمده و اين نوع اعتقاداتي که آقاي عقاد بيان مي دارد از کجا اخذ گرديده مگر جز آنست که فاطمه ي زهرا بايد اين دانشها را از آموزگاران خود گرفته باشد؟!
آقاي عقاد بايد بفرمايند که اين بزگوار چنين مطالب مضحکي را از قرآن آموخته و يا از رسول اکرم و يا از علي بن ابيطالب؟
چگونه مي توان پذيرفت فاطمه ي زهرا نسبت به چنين حکمي که با آن هر روزه در تماس است جاهل باشد مگر آنکه بگوييم العياذ بالله صديقه ي طاهره اين احکام را از دروغگويان و مساله سازان فراگرفته و لذا جامه ي پدر را مي گيرد و از وي مي خواهد که نماز بدون وضو نخواند!!
من که نمي دانم ولي شايد عقاد و سازندگان اين مطلب خنده آور بدانند که ايشان از چه منبعي اين حکم را آموخته است؟
اکنون بر مي گرديم و درباره ي استعدادهاي نهفته فاطمه ي زهرا که مجال بروز و ظهور پيدا ننموده سخن مي گوئيم: اگر صديقه ي طاهره از آنچه زيست مقدار زيادتري زندگي مي نمود با فراغت بال و مجال فراوانتر مي توانست دنيا را ازعلم و فرهنگ و معرفت پر نمايد و اين مطلب صرف ادعا نيست زيرا که اين بزرگوار در طول عمر خويش بيش از دو ساعت فرصت نيافت تا ميزان فهم و دانش و کمال خويش را اظهار نمايد و آن هم همان دو ساعتي بود که در مسجد پدرش رسول خدا خطبه خواند و نيز ساعتي که زنان براي عيادت وي آمده بودند برايشان سخناني ايراد فرمود. ولي بايد بگوئيم ايشان جز اندک زماني در قيد حيات نبودند و آنجه از تاريخ تولد و شهادت ايشان بر مي آيد آنکه اين بزرگوار و اين مظلومه ي بزرگ عمر و زندگانيش به بيست سال نرسيد و واقعا اگر عمر اين فخر زنان جهان به پنجاه و شصت سال مي رسيد و مجال کافي براي اظهار دانش و کمال خويش مي يافت چه ثروت فراواني را براي امت اسلامي از نظر فکر و علم و انديشه و معرفت باقي مي گذارد ولي افسوس که دنيا طلبان نگذاشتند و جهان انساني را از چنين وجود ارزنده اي محروم کردند و مانع از اضائه و افاده ي صديقه طاهره گرديدند که به راستي رحمت خدا از آنان دور باد.
نکته اي که لازم به تذکر است و مي تواند به عنوان تکمله بحث فوق مطرح باشد آنکه با منزلت خاص و قرابت مخصوصي که صديقه طاهره نسبت به رسول اعظم مي داشتند طبيعي است که نبي مکرم وي را از آينده و آنچه که بر سر او خواهد آمد خبر داده بودند و اين مطلب بسيار ساده مي تواند مورد قبول قرار گيرد که در صورتي که نبي مکرم بسياري از مردمان را از آنچه بعد از رحلت خود پيامبر اتفاق خواهد افتاد و حتي از اشراط ساعت و علائم قيامت بياگاهند، چگونه مي توان پذيرفت که ايشان نداند که بر سر اهل و بيت و دختر گراميش فاطمه ي زهرا چه خواهد آمد و يا بداند و آنانرا نياگاهاند؟
آري رسول خد آنانرا بر آنچه در آينده بر سرشان خواهد آمد و بلاهائي که مردم پس از وفاتش بر آن عزيزان وارد خواهد کرد آگاه ساخته بود و مگر روايات فراواني بيانگر اين معني نيست که پيامبر گرامي به جمع فراواني خبر شهادت دلسوز و جانگداز فرزند عزيزش ابا عبدالله الحسين را داده بودند.
پس يقينا رسول مکرم به دخت گراميش فاطمه زهرا سلام الله عليها مصيبتها و ناگواريها و ضديتها و دشمنيها را خبر داده بودند و خصوصا در روزهاي آخر عمر و بالاخص در شب و روز آخر حيات خويشتن. البته موقعيت و مجال آن مقدار اقتضاء نمي کرد که رسول خدا براي دختر خويش نقاب از روي تمام وقايعي که در آينده اتفاق خواهد افتاد بردارند و به صراحت کل رخدادها را براي وي بيان نمايند ولي قطعا از مسائلي که وي را آگاه فرموده بودند اين بود که وي پس از پدر عزيزش جز اندک زمان قليلي زندگي نخواهد کرد و آنگاه به پدرش ملحق خواهد گرديد و به درجات عالي و رفيق اعلي خواهد پيوست و همچنين به وي اطلاع داده بودند که پس از رحلت نبي گرامي اوضاع دگرگون گرديده و احوال متغير خواهد گرديد.
در جلد دهم بحار از امالي شيخ مفيد از عبدالله بن عباس نقل شده:
" وقتي که زمان رحلت رسول اکرم نزديک شد آنقدر گريه کردند تا محاسنش از شدت اشک تر گرديد. به ايشان عرض شد يا رسول الله براي چه گريه مي کنيد؟ فرمودند: براي ذريه و فرزندان خويش گريه مي کنم و بر آنچه بر سر آنان از بدکاران امتم خواهد آمد گوئي دخترم فاطمه را مي بينم که بعد از من به وي ظلم مي شود و هر چه فرياد بر مي آورد پدرم، هيچکس به فرياد او نمي رسد. اين سخن را فاطمه ي زهرا شنيده و شروع به گريه کردند. رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: اي دختر عزيزم گريه مکن .فاطمه عليها السلام پاسخ دادند: پدر جان من بر آنچه پس از تو بر سر من خواهد آمد نمي گريم من از فراق شما گريه مي کنم. پيامبر فرمودند: بشارت باد بر تو اي دختر محمد زيرا که تو به سرعت به من مي پيوندي و تو اولين کسي هستي که به من ملحق خواهي گرديد."
در جلد دهم بحار از امالي از ابن عباس از رسول خدا نقل شده که فرمودند:
" زماني که فاطمه را مي ديدم آنچه را که بر سر او پس از من خواهد آمد به ياد مي آوردم گوئي مي بينم که ذلت در خانه اش وارد شده و حريم وي هتک گرديده و حقش غصب شده و از ارثش محرومش کرده و پهلويش را شکسته اند و جنينش را سقط کرده و مقتول نموده اند. مي بينم که او فرياد مي زند يا محمدا ! ولي کسي به وي جواب نمي دهد استغاثه مي کند ولي کسي به فرياد رسي او نمي آيد و بعد از من همواده محزون و اندوهگين و گريان خواهد بود گاهي انقطاع وحي را از خانه اش به ياد خواهد آورد و گاهي فراق مرا متذکر خواهد گرديد.
هنگامي که شب بر آن خانه دامن گسترد به وحشت افتد و به ياد شبهائي افتد که در آنها صدا و نداي قرآن را از دهان من مي شنيد. آري وي را مي بينم که بعد از عزت يافتن در زمان پدر به ذلت و خواري پس از من دچار خواهد شد....."
اخبار و احاديثي که از رسول اکرم درباره ي آنچه پس از وي بر اهل بيتش وارد خواهد آمد جدا فراوانند و آخرين باري که رسول گرامي اهل بيت خود يعني علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را از حوادث آينده خبر دادند در مرض موت خود و چند ساعت قبل از وفاتشان بود.
در جلد ششم بحار از تفسير فرات بن ابراهيم از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده که:" رسول اکرم صلي الله عليه و آله به فاطمه ي زهرا عليه السلام فرمودند( در همان مرضي که از دنيا رفتند) پدر و مادرم فداي تو باد. به سراغ شويت فرستاده و وي را به اينجا بخوان. فاطمه ي زهرا به امام حسن يا امام حسين فرمودند به سوي پدر خود رفته و بگو جدت او را خواسته. پس به سراغ علي عليه السلام رفته و پيغام را رساندند. آنگاه علي عليه السلام آمده وبر رسول خدا وارد شد در حاليکه فاطمه ي زهرا نزد وي بودند و اين چنين نوحه سرائي مي فرمودند:
چه اندوهگينم از اندوه تو اي پدر جان. رسول اکرم فرمودند: فاطمه جانم پس از من از امروز ديگر براي من اندوهي نخواهد بود ولي دخترم تو نيز همان مطلبي را که پدرت در فقدان فرزند خويش ابراهيم مي گفت بگو که اشک از ديدگان مي ريزد زيرا که قلب به درد مي آيد ولي ما هرگز چيزي که پروردگار را به غضب آورد بر زبان نخواهيم راند و ما به خاطر تو اي ابراهيم اندهگينيم."
در جلد ششم بحار آمده که:
" رسول مکرم علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را خوانده و به تمام کساني که در اتاق بودند فرمودند: بيرون رويد و به ام سلمه فرمود در اتاق بايست و نگذار کسي داخل شود.
سپس به علي فرمودند علي جان نزديک بيا علي نزديک آمد آنگاه دست فاطمه را گرفته و بر سينه ي خود نهاد و مدتي طولاني بر همان حال بود بعد دست علي را به دست ديگر خود گرفته و خواست سخن بگويد که گريه به شدت بر وي هجوم آورده و مجال سخن گفتنش نداد. آنگاه فاطمه ي زهرا نيز به شدت به گريه کردن پرداخت و از گريه شديد رسول خدا علي و حسن و حسين نيز شديدا گريه مي کردند. فاطمه زهرا سلام الله عليها عرض کرد اي رسول خدا از گريه ات قلبم را تکه تکه کردي و جگرم را سوزاندي اي سرور و سالار انبياء، اي امين پروردگار و اي فرستاده حق، اي حبيب خدا و نبي او پس از تو بر سر فرزندانت چه خواهد آمد و چه ذلتي بعد از تو بر من وارد خواهد شد و چه کسي براي علي برادر و ناصر دين تو خواهد بود و وحي خدا پس از تو چه خواهد شد؟
باز به شدت گريه کرده و خود را به روي پدر انداخته و شروع به بوسيدن وي کرد. به دنبال فاطمه ي زهرا علي و حسن و حسين عليهم السلام نيز خو را به روي پيامبر افکندند. رسول مکرم سر خويش را بلند کرد و دست فاطمه را که در دست خويش گرفته بود در دست علي نهاد و به وي فرود اي ابوالحسن اين وديعه ي خدا و رسول خداست در دست تو پس امانت پروردگار و پيامبر او را حفظ نما. اي علي اين دختر والله سيده ي زنان بهشت است از گذشته تا حال و آينده. آري او را اگر شبيهي و مانندي باشد مريم کبري است. علي جان سوگند به خدا من به اين مقام و مرتبت نرسيدم مگر آنکه آنچه براي خود از خدا خواستم براي او نيز خواستم و خدايم هم آنچه خواستم به او عنايت فرمود. علي جان فاطمه هر چه به تو بگويد انجام بده زيرا هر چه او بگويد همانست که جبرئيل مي گويد. علي بدان من از آنکس راضيم که فاطمه از وي راضي باشد که رضايت او رضاي خدا و ملائکه او نيز هست. برادرم علي! واي بر کسي که دخترم فاطمه را مورد ستم و ظلم قرار دهد، واي بر آنکسي که حق وي را به ناحق از او بگيرد و واي بر آنکس که حرمت او را هتک نمايد. آنگاه فاطمه ي زهرا را به خويشتن چسبانيد و سر او را بوسيد و فرمود پدرت فداي تو باد فاطمه جان.
رسول اکرم صلي الله عليه و آله در اين ساعت آخر سر خود را بر سينه ي علي نهاده بود ولي تو گوئي بدون فاطمه قلب وي آرام نمي يافت لذا به دفعات فراوان فاطمه را به روي سينه ي خود مي کشيد و در اين حالت اشکهاي وي مانند باران سرازير بود به حدي که محاسن شريفش را کاملا تر کرده بود و پوششي که بر روي او کشيده بودند نيز از شدت گريه به کلي خيس شده بود. در اين حالت حضرت امام حسن و امام حسين عليهما السلام خود را بر روي پيامبر انداخته و پاهاي وي را مي بوسيدند و با صداي بلند گريه مي کردند. علي عليه السلام سعي مي کرد که آنان را از روي پيامبر بردارد ولي رسول خدا مي فرمودند آنانرا رها کن و بگذار مرا ببويند و من نيز آنان را ببويم و مرا سير ببينند و من نيز آنانرا سير ببينم زيرا که پس از من بر آنان دشواريهاي فراوان خواهد رسيد و حوادثي تکان دهنده آن دو را احاطه خواهد نمود. خدا آن کس را که بر آنان ستم نمايد لعنت نمايد و از رحمت خود دور بدارد. پروردگارا من پس از خود آن دو و صالح مومنان( يعني علي عليه السلام) را به تو مي سپارم".
خواننده ي گرامي ديگر از گريه ي فاطمه ي زهرا و شدت آن در اين ساعات سوال مکن زيرا مسلم است که او از اينکه پدر مهربان و عطوف و دلسوز و فرستاده ي بزرگوار پروردگار را در آستانه ي مرگ مي بيند چه حالي دارد. آري وي پدر خويش را با اشکهاي ريزان اينگونه مخاطب قرارداده بود: جانم فداي تو پدرم و زندگيم فداي زندگيت، پدر جان! آيا با من سخني نمي گويي، پدر جان ن به تو مي نگرم و مي بينم که در حال مفارقت از دنيا هستي و مي بينم که لشگريان مرگ تو را به سختي در خود گرفته اند.
رسول اکرم فرمودند: آري دخترجان، من از تو جدا مي شوم، سلامم بر تو باد.
در کشف الغمه آمده که پيامبر سپس فرمود:
" دختر جان! تو بعد از من مظلوم وافع خواهي شد پس از من بر تو ستم خواهند نمود. پاره ي تن من هر که تو را بيازارد مرا آزرده و هر که به تو جفا کند بر من جفا رواداشته و هر که با تو پيوند نمايد با من پيوند نموده و هر که از تو ببرد از من بريده، هر که با تو انصاف ورزد با من انصاف ورزيده زيرا که تو از مني و من از تو و تو پاره ي تن مني و روح و روان من که در ميان دو پهلويم مي باشد. سپس فرمود: به خداي تعالي از کساني که از امت من بر تو ستم نمايند نزد خدا شکايت خواهم کرد."
لحظاتي بيش نگذشته بود که علي عليه السلام برخاست و فرمود: خداي متعال اجر شما ر در مصيبت و فقدان پيامبرتان زياد گرداند زيرا که خداي تعالي رسول گرامي را به سوي خود برد.
در اين هنگام صداي ضجه و گريه بلند شد. آن روز، روز بزرگي از تاريخ بشر بود که در آن ضربه و مصيبت عظيمي بر قلوب مسلمانان وارد آمد و مسلما کمتر روزي در تاريخ بشر شاهد اين همه زن و مرد گريان بوده است.
و مسلم است که اين ساعت دردناک و تلخ تاثر انگيزترين روز زندگاني فاطمه زهرا سلام الله عليها بود و حال چگونه اين دقايق بر قلب صديقه ي طاهره گذشت. آري آن لحظات که وي پدر خود را مي ديد که بدون حرکت آرميده است چگونه سپري شد خدا مي داند.
فاطمه ي زهرا فرمود: پدرجان من چه نزديک به پروردگار خود گرديده اي. پدر جان جنت فردوس ماواي توست. اي پدرجان جبرئيل را از مصيبت فقدان تو آگاه مي کنيم، پدر عزيزم به پروردگارش آنگاه که او را خواند پاسخ داد. علي عليه السلام مي فرمود: يا رسول الله و حسنين عليهماالسلام مي فرمود: يا جداه، يا جداه.
علي عليه السلام برخاسته و به غسل و حنوط و کفن و دفن او پرداخت و آماده ي نماز گزاردن بر پيکر پاک پيامبر شد و در اين مراسم فاطمه ي زهرا سلام الله عليها نيز از جمله کساني بود که بر پيکر پاک پدر ارجمند خويش در همان نوبت اول که نماز ميت واجبه را بر پيکر پيامبر گزاردند نماز گزارد. تا آن لحظه اي که بدن رسول خدا به خاک سپرده شد گريه ي صديقه ي طاهره بر وي مستمر و متصل بود تا اينکه به خانه برگشت در حاليکه زنان جمع بودند. پس فرمود: انا لله و انا اليه راجعون. خبر آسمان قطع شد آنگاه در رثاي پدر خويش ابياتي را ذکر فرمود و به انس بن مالک فرمود آيا توانستيد خاک افشاندن بر بدن پاک پيامبر خدا را بر خويشتن گوارا نماييد؟
در کشف الغمه از امام باقر عليه السلام نقل شده که:
" فاطمه ي زهرا را کسي پس از وفات رسول اکرم صلي الله عليه و آله گشاده رو و خندان نديد و به همين حالت بود تا از دنيا رفت ."
و در روايت ديگري چنين آمده که فقط روزي مختصر تبسمي فرمود. از عمران بن دينار است که فاطمه ي زهرا پس از رسول خدا هيچگاه نخنديد تا اينکه بر اثر شدت مصائب وارده از فقدان پدر از دنيا رفت.
انتهای پیام