( 0. امتیاز از )


فدک چيست و اختلاف حضرت زهرا (س) با حکومت‏بر سر فدک چگونه بود؟ از پاسخ دهى شايسته شما بسيار سپاسگذارم . صديقه خيرى/شيمى

پرسش شما را در دو بخش پاسخ مى‏گوييم:
فدک چيست؟
الف) موقعيت جغرافيايى فدک

فدک دهکده‏اى در شمال مدينه بود که تا آن شهر دو يا سه روز راه فاصله داشت . (1) اين دهکده در شرق خيبر و در حدود هشت فرسنگى (2) آن واقع بود و ساکنانش همگى يهودى شمرده مى‏شدند . امروزه فاصله خيبر تا مدينه را حدود 120 يا 160 کيلومتر ذکر مى‏کنند . (3)
ب) فدک و رسول خدا (ص)

در سال هفتم هجرت، پيامبر خدا (ص) براى سرکوبى يهوديان خيبر که علاوه بر پناه دادن به يهوديان توطئه‏گر رانده شده، از مدينه به توطئه و تحريک قبايل مختلف عليه اسلام مشغول بودند، سپاهى به آن سمت گسيل داشت و پس از چند روز محاصره دژهاى آن راتصرف کرد .

پس از پيروزى کامل سپاه اسلام - با آن که اختيار اموال و جان‏هاى شکست‏خوردگان همگى در دست پيامبر (ص) قرار داشت - رسول خدا (ص) با بزرگوارى تمام، پيشنهاد آنان را پذيرفت و به آن‏ها اجازه داد نصف خيبر را در اختيار داشته باشند و نصف ديگر از آن مسلمانان باشد . بدين ترتيب، يهوديان در سرزمين خود باقى ماندند تا هر ساله نصف درآمد خيبر را به مدينه ارسال دارند .

با شنيدن خبر پيروزى سپاه اسلام، فدکيان که خود را همدست‏خيبريان مى‏ديدند، به هراس افتادند; اما وقتى خبر برخورد بزرگوارانه پيامبر (ص) با خيبريان را شنيدند، شادمان شدند و از رسول خدا (ص) خواستند با آنان همانند خيبريان رفتار کند . پيامبر خدا (ص) اين درخواست را پذيرفت . (4)
ج) تفاوت فقهى حکم خيبر و فدک

رفتار رسول خدا درباره فدک و خيبر يکسان مى‏نمايد; ولى اين دو سرزمين حکم همسان ندارند . مناطقى که به دست مسلمانان تسخير مى‏شود، دو گونه است:

1 . مکان‏هاى که با جنگ و نيروى نظامى گشوده مى‏شود . اين سرزمين‏ها که در اصطلاح «مفتوح العنوة‏» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده مى‏شود، به منظور تقدير از تلاش جنگجويان مسلمان در اختيار مسلمانان قرار مى‏گيرد و رهبر جامعه اسلامى چگونگى تقسيم يا بهره‏بردارى از آن را مشخص مى‏سازد . (5) منطقه خيبر، جز دو دژ آن به نامه‏هاى «وطيح‏» و «سلالم‏» ، (6) اين گونه بود .

2 . مکان هايى که با صلح گشوده مى‏شود; يعنى مردم منطقه‏اى با پيمان صلح خود را تسليم مى‏کنند و دروازه‏هاى خود را به روى مسلمانان مى‏گشايند . قرآن کريم اختيار اين نوع سرزمين‏ها را تنها به رسول خدا (ص) سپرده است (7) و مسلمانان در آن هيچ حقى ندارند .

فدک و دو دژپيش گفته خيبر اين گونه فتح شد . بنابراين، ملک رسول خدا (ص) گشت . طبرى مورخ بزرگ مى‏گويد: «و کانت فدک خالصة لرسول الله (ص) لانهم لم يجلبوا عليها بخيل و لا رکاب; (8) فدک ملک خالص پيامبر خدا (ص) بود . زيرا مسلمانان آن را با سواره نظام و پياده نظام نگشودند .»
د) ارزش اقتصادى فدک

درباره ارزش اقتصادى فدک بسيار سخن گفته‏اند . برخى از منابع شيعى درآمد ساليانه آن را بين بيست و چهار هزار تا هفتاد هزار دينار نوشته‏اند (9) و برخى ديگر، نصف در آمد ساليانه آن را 24هزار دينار نگاشته‏اند . ابن ابى الحديد معتزلى (10) از يکى از متکلمان امامى مذهب چنان نقل مى‏کند که ارزش درختان خرماى اين ناحيه با ارزش درختان خرماى شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود . (11)

به نظر مى‏رسد مى‏توان تا حدودى ارزش واقعى اقتصادى آن را از يک گزارش تاريخى زمان خلافت عمربن خطاب دريافت . وقتى خليفه دوم تصميم گرفت فدکيان يهودى را از شبه جزيره عربستان اخراج کند، دستور داد نصف فدک را که سهم آنان بود، از نظر زمين و درختان و ميوه‏ها قيمت گذارى کنند . کارشناسان ارزش آن را پنجاه هزار درهم تعيين کردند و عمر با پرداخت اين مبلغ به يهوديان فدک، آن‏ها را از عربستان بيرون راند . (12)

بنابراين، مى‏توان ارزش اقتصادى فدک در زمان رسول خدا (ص) و ابوبکر را چيزى نزديک به اين مقدار دانست .

اختلاف حضرت زهرا (س) با حکومت‏بر سر فدک چگونه بود؟

گزارش‏هاى منابع شيعى و سنى نشان مى‏دهد حضرت زهرا (س) و حکومت هر يک دو ادعا درباره فدک داشتند .
الف) ادعاهاى حضرت زهرا (س)

چنان که نزد شيعيان مشهور است، حضرت زهرا (س) فدک را ملک خود مى‏دانست و براى اثبات مالکيت‏خود دو راه را به صورت طولى پيمود; يعنى وقتى از راه اول نتيجه نگرفت‏سراغ راه دوم رفت . (13) اين دو راه عبارت است از بخشش و ارث .
1 . بخشش (نحله)

عمده منابع شيعى و نيز منابع متعدد اهل سنت اين نکته را بيان مى‏کنند که نيمى از فدک در سال هفتم هجرى به ملکيت‏شخص پيامبر اکرم (ص) درآمد و پيامبر (ص) - طبق آيه «و آت ذالقربى حقه; (14) حق خويشان خود را بپرداز» - آن را به حضرت فاطمه زهرا (س) بخشيد . (15)

حضرت فاطمه (س) پس از پيامبر اکرم (ص) براى اثبات اين ادعا حضرت على (ع) و ام ايمن را گواه قرار داد . حکومت‏سخن حضرت زهرا (س) را نپذيرفت و بااين بهانه که اولا حضرت على (ع) در اين گواهى صاحب نفع است و ثانيا - حتى اگر شهادت على (ع) پذيرفته شود - در اثبات امور مالى گواهى دو مرد يا يک مرد و دو زن لازم است، گواهى امام على (ع) و ام ايمن را رد کرد . (16)
نقد راى دستگاه خلافت

کردار حکومت از نظر قوانين و سنت اسلامى مردود است; زيرا:

1 . در آن زمان فدک در دست‏حضرت فاطمه (س) بود . در آيين دادرسى پيامبر اکرم (ص) - البينة على المدعى و اليمين على من انکر شاهد آوردن وظيفه مدعى و سوگند خوردن وظيفه منکر است . پس حضرت منکر به شمار مى‏آمد و بايد سوگند مى‏خورد ديگرى در اين ملک حقى ندارد .

2 . با توجه به آيه تطهير (17) که مفسران شيعه و سنى شان نزول آن را درباره اهل بيت پيامبر اکرم (ص) مى‏دانند، (18) اهل بيت آن حضرت (ع) از هر گونه رجس و پليدى دورند; و بديهى است که مصداق اين آيه نمى‏تواند ادعاى نادرست مطرح کند .

3 . محدثان شيعه و سنى بر اين نکته اتفاق دارند که پيامبر اکرم (ص) درباره حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: «ان الله يغضب لغضبها و يرضى لرضاها; (19) خداوند براى خشم فاطمه خشمگين و براى خشنودى‏اش خشنود مى‏شود .» اين جمله که حکومتگران نيز آن را شنيده بودند، نشان مى‏دهد فاطمه (س) در همه شؤون زندگانى‏اش جز در مسير خداوند گام بر نمى‏دارد و بى‏ترديد چنين فردى هرگز ادعاى دروغ بر زبان نمى‏راند .

4 . شاهد ادعاهاى حضرت زهرا (س) شخصيتى مانند على (ع) است که با آياتى چون «آيه ولايت‏» (20) و آيه تطهير تاييد گرديده و در آيه مباهله به منزله نفس پيامبر (ص) مطرح شده است . (21) افزون بر اين، با بيش‏ترين تاييدات از سوى پيامبر (ص) روبه‏رو است . تنها حديث «على مع الحق و الحق مع على يدور حيث مادار; (22) على با حق است و حق با على است و حق بر محور على مى‏گردد .» براى اثبات درستى گفتار و کردارش کافى است .

اين روايات در جامعه آن روز شايع بود و مسلما حکومتگران با آن‏ها آشنا بودند . بى‏ترديد رد کردن شهادت چنين گواهى نشان دهنده بى‏اعتنايى به آيات و روايات و يا دست‏کم نا آگاهى از آن‏ها است . راستى آيا روا است تصور کنيم شخصيتى که از آغاز اسلام همه هستى‏اش را خالصانه در طبق اخلاق گذاشته و به درگاه خداوند پيشکش کرده است، بخواهد به سود همسرش گواهى دهد .

آيا مى‏توان کسى را که در طول زندگانى‏اش از دنيا به حداقل اکتفا و اموال خود را عمدتا وقف کرده است، به دنياطلبى و گواهى دروغين متهم کرد؟

5 . در ميان اصحاب پيامبر خدا (ص) به نام خزيمة بن ثابت مى‏خوريم که به جهت‏شدت ايمانش پيامبر (ص) او را به لقب «ذوالشهادتين‏» مفتخر کرد و گواهى‏اش را با گواهى دو شاهد برابر شمرد . (23)

اگر پيامبر (ص) شهادت چنين شخصى را در همه موارد با گواهى دو شاهد برابر دانست، چرا حاکم پس از او نمى‏تواند گواهى حضرت على (ع) را که به مراتب از «خزيمه‏» برتر است، با شهادت دو شاهد برابر بداند؟

6 . به گواهى حکومتگران، پيامبر خدا (ص) «ام ايمن‏» را زن بهشتى معرفى کرد (24) واضح است چنين شخصيتى هيچ‏گاه گواهى دروغ نمى‏دهد .

در اين جا از نظر تاريخى پرسشى اساسى رخ مى‏نمايد: به راستى اگر پيامبر اکرم (ص) فدک را به حضرت فاطمه (س) بخشيده بود، چرا آن حضرت (س) نتوانست‏شاهدان بيش‏تر بياورد، با آن که از نظر زمان حدود چهار سال (7 - 11ه) فدک در اختيار وى قرار داشت؟

در پاسخ به اين پرسش بايد ياد آور شد:

1 . گزارش‏هاى اين واقعه نشان مى‏دهد اين بخشش درون خانوادگى بوده و پيامبر (ص) صلاح نديد آن را آشکارا براى مردم اعلام کند . حضرت (ص) تنها افراد بسيار نزديک را بر اين امر گواه گرفت و حتى مصلحت نديد افرادى مانند عباس (عموى رسول خدا) و همسرانش را شاهد اين بخش قرار دهد .

مصالح اين امر را مى‏توان امورى چون متهم شدن به ترجيح خانواده، حسادت‏هاى درون خانوادگى يا بالا رفتن سطح توقع بعضى از همسران دانست .

2 . ممکن است جمعى از شاهدان، با توجه به حاکميت وقت، از شهامت لازم براى گواهى دادن بى‏بهره بودند; چنان که اکثريت جامعه آن روز از ابراز نص غدير خم خوددارى مى‏کردند .

3 . گزارش‏هاى اين واقعه نشان مى‏دهد حضرت فاطمه زهرا (س) در زمان حيات پدر بزرگوارش - با توجه به اين که در آمد فدک بسيار فراتر از نيازهايش بود، نياز جامعه مسلمان آن روز و عدم امکان حضور فعال حضرتش در تدبير اقتصادى آن سامان - اختيار آن را کلا به پدر واگذار کرد تا خود هر گونه صلاح مى‏داند مازاد درآمد آن را مصرف کند . با اين واگذارى بسيارى چنان پنداشتند که تصرفات پيامبر (ص) در فدک تصرفاتى حاکمانه و به عنوان رهبر جامعه مسلمانان است، در حالى که در واقع آن حضرت (ص) همه اين امور را به نحو وکالت تام الاختيار از جانب دختر گرانقدرش انجام مى‏داد . (25)
2 . ارث

پس از آن که حکومت‏شهادت گواهان حضرت (س) را نپذيرفت، حضرت زهرا (س) از راه ديگر وارد شد و از حکومت‏خواست ميراث پدرش را که فدک نيز بخشى از آن است، (26) به او واگذار کند و در اين مورد به نص آيه قرآن درباره ارث متمسک شد: «يوصيکم الله فى الولادکم للذکر مثل حظ الانثيين . . . ; (27) خداوند به شمار درباره [ارث] فرزندانتان سفارش مى‏کند که سهم پسر دو برابر دختر است . . . .»

ظاهر اين آيه عام است و انبيا و غير انبيا را شامل مى‏شود . ابوبکر در برابر اين آيه چنان استدلال کرد که انبيا از خود ارث باقى نمى‏گذارند . حضرت زهرا (س) فرمود: چگونه است که هر گاه تو درگذشتى فرزندانت از تو ارث مى‏برند; اما ما از رسول خدا (ص) ارث نمى‏بريم؟ ! (28) آن گاه به آيات ديگر قرآن که در موارد مختلف از ارث پيامبران گذشته سخن به ميان آورده است، تمسک جست; مانند آيه ششم سوره مريم و آيه شانزدهم سوره نمل . در آيه ششم سوره مريم، حضرت زکريا بيان مى‏دارد که «خداوندا، من از خويشانم که پس از من وارثانم خواهند شد، بيمناکم . . . پس فرزندى به من عطا کن که از من و آل يعقوب ارث برد .» (29) در آيه شانزدهم سوره نمل از ارث بردن سليمان پيامبر، از پدرش داوود پيامبر سخن به ميان آمده است . (30) سؤالى که در اين جا به ذهن مى‏رسد، آن است که اگر حضرت زهرا (س) مى‏توانست فدک را از طريق ارث به دست‏بياورد، بايد مى‏دانست پيامبراکرم (ص) وارثان شرعى ديگرى به عنوان همسران دارد و فدک تنها از آن حضرت (س) نمى‏گشت . پس چرا از ابوبکر مى‏خواهد تمام فدک را از طريق ارث به او واگذار کند؟

در پاسخ بايد گفت:

1 . حضرت (س) تمام فدک را شرعا از آن خود مى‏دانست و چون ادعاى بخشش او را نپذيرفتند، به ادعاى ارث متوسل شد .

2 . اگر آن را از راه ارث به او مى‏دادند، در اين هنگام طبق قانون ارث اسلام تنها 18 آن ميان تمام همسران پيامبر (ص) تقسيم مى‏شد (31) و 78 آن به حضرت (س) مى‏رسيد . بنابراين، طبيعى مى‏نمود که حضرت (س) به جهت فراوانى سهمش ادعاى خود را در ظاهر به صورت کلى بيان دارد .
ب) ادعاهاى حکومت!

حکومت در مقابل حضرت (س) عمدتا دو ادعا مطرح کرد:
1 . صدقه بودن فدک

معناى اين عبارت آن است که پيامبر اکرم (ص) فدک را به کسى نبخشيد و با آن به گونه صدقه جاريه برخورد کرد; يعنى رسول خدا (ص) از درآمد فدک زندگانى شخصى حضرت فاطمه زهرا (س) و ديگر بنى‏هاشم را تامين مى‏کرد و مازاد آن را در راه خدا به مصرف مى‏رساند . (32)

از آن جا که ابوبکر خود را جانشين مشروع پيامبر اکرم (ص) مى‏دانست، مى‏خواست‏با در اختيار گرفتن فدک، اين مشروعيت ادعايى را براى همگان به اثبات برساند و چنان اعتقاد داشت که چشم پوشى از اين زمين نوعى خلل در مشروعيت‏حکومتش پديد مى‏آورد .

اين ادعا با چالش‏هاى زير روبه‏رو است:

1 . ظاهر آيه هفتم سوره حشر که قبلا به آن اشاره شد، آن است که اين سرزمين از سوى خداوند ملک پيامبر اکرم (ص) قرار گرفت .

2 . روايات شيعه و سنى بر اين نکته تصريح دارند که بانزول آيه «و آت ذالقربى حقه‏» پيامبر اکرم (ص) اين زمين را به صورت بخشش به فاطمه زهرا (س) واگذار کرد . جالب آن است در آيه از حق ذالقربى (خويشان نزديک) سخن به ميان آمده و آن را حق ايشان دانسته است . (33)

3 . حتى اگر ظاهر رفتار پيامبر (ص) چيزى غير از ملکيت و عدم بخشش را نشان دهد، وقتى شخصيتى مانند حضرت فاطمه (س) به همراه شاهدانى چون حضرت على (ع) و ام ايمن ادعاى بخشش مى‏کنند بايد ادعاى آن‏ها بر ظاهر رفتار پيامبر مقدم شود .

4 . حتى اگر بپذيريم اين ملک در زمان پيامبر اکرم (ص) صدقه بود، لزوما معناى آن اين نيست که حکومت جانشين پيامبر اکرم (ص) سرپرست اين صدقه خواهد بود; زيرا ممکن است آن را صدقه‏اى خانوادگى و در اصطلاح نوعى وقف خاص بدانيم که متولى آن افرادى از خود آن خاندانند .

چنان که طبق بعضى از گزارش‏هاى اهل سنت، عمر در زمان حکومت‏خود فدک را به حضرت على (ع) و عباس واگذار کرد تا خود در ميان خود همانند پيامبر اکرم (ص) با اين سرزمين رفتار کنند . (34)

5 . حتى اگر تصرفات پيامبر اکرم (ص) راتصرفاتى حاکمانه بدانيم و معتقد باشيم آن حضرت به عنوان حاکم مسلمانان سرپرستى اين ملک را به عهده گرفت، بايد توجه داشت در آن زمان مهم‏ترين چالش ميان حکومت و اهل بيت (ع) مشروعيت‏حکومت‏بود که اهل بيت (ع) آن را طبق نصوص پيامبر اکرم (ص) نمى‏پذيرفتند . در اين موقعيت، بديهى بود زير بار لوازم اين مشروعيت نيز نروند و به عهده گرفتن سرپرستى فدک از سوى حکومت را نپذيرند .
2 . حديث نفى ارث پيامبران

منظور از اين حديث، روايتى است که ابوبکر آن را از پيامبر اکرم (ص) چنين نقل کرد: «انا معاشر الانبياء لانورث ما ترکناه صدقة; (35) ما جماعت پيامبران از خود ارث باقى نمى‏گذاريم . هر چه از ما ماند، صدقه است‏» .

درباره اين حديث‏بايد يادآور شد:

1 . تا آن زمان اين حديث را جز ابوبکر هيچ کس نشنيده بود . بسيارى از محدثان نيز بر اين نکته اتفاق نظر دارند که راوى اين حديث تنها ابوبکر بود . البته بعدها پشتيبانانى چون مالک بن اوس يافت و در دهه‏هاى بعد عمر، زبير، طلحه و عايشه نيز در شمار مؤيدان آن جاى گرفتند . (36)

2 . ابوبکر با نقل اين حديث ناقل سخن پيامبر اکرم (ص) بود و در طرف مقابل، حضرت فاطمه (س) و حضرت على (ع) و ام ايمن ناقل سخن و کردار پيامبر اکرم (ص) مبنى بر بخشش فدک بودند . بديهى است‏باتوجه به فزونى شمار ناقلان در اين سمت و نيز شخصيت آن‏ها که بيش‏ترين تاييدات را از سوى پيامبر اکرم (ص) دارايند، بايد قول آن‏ها بر قول ابوبکر مقدم شود .

3 . اين حديث‏با آيات متعددى از قرآن که در آن ميراث انبيا مطرح شده است، منافات دارد و بديهى است نمى‏توان تنها با يک حديث در مقابل اين آيات صريح ايستادگى کرد .

4 . اگر طبق اين حديث معتقد شويم پيامبر اکرم (ص) هيچ گونه مالى به ارث نگذاشت، چگونه است که طبق نقل اهل نت‏بعضى از اموال آن حضرت (ص) مانند وسايل شخصى و نيز حجره‏هاى آن حضرت (ص) به ارث مى‏رسيد . (37)

پى‏نوشت:

1 . معجم‏البلدان، ياقوت حمومى، ج‏5و6، ص‏417 .

2 . دانشنامه امام على (ع)، ج‏8، ص‏355 (مقاله فدک) .

3 . همان، ص‏351 .

4 . تاريخ الطبرى، محمدبن جرير طبرى، ج‏2، ص‏302و303; فتوح البلدان، ابوالحسن بلاذرى، ص‏42; السقيفة و فدک، ابوبکر احمدبن عبدالعزيز جوهرى، ص‏97 .

5 . الاحکام السلطانية، ابوالحسن ماوردى، ص‏139 .

6 . تاريخ الطبرى، ج‏2، ص‏302 .

7 . حشر (59) : 6 .

8 . تاريخ الطبرى، ج‏2، ص‏302 .

9 . بحارالانوار، مجلسى، ج‏29، ص‏123 .

10 . همان، ص‏116 .

11 . شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج‏16، ص‏236 .

12 . السقيفة و فدک، ص‏98 .

13 . النص و الاجتهاد، سيد عبدالحسين شرف الدين، ص‏61 .

14 . اسرا (17) 26 .

15 . شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏268و275 .

16 . همان، ص‏214و220; فتوح البلدان . ص‏44 .

17 . احزاب (33) : 33 .

18 . فدک فى التاريخ، شهيد سيدمحمدباقر صدر، ص‏189 .

19 . براى اطلاع از مصادر اين حديث در کتب اهل سنت مراجعه شود به: فدک فى التاريخ، ص‏118 .

20 . مائده (5) : 55 .

21 . آل عمران (3) : 61 .

22 . موسوعة الامام على‏بن‏ابى‏طالب (ع)، ج‏2، ص‏237 - 243 .

23 . شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏273 .

24 . الاحتجاج، طبرسى، ج‏1، ص‏121 .

25 . شهيد صدر احتمالاتى چون دورى فدک از مدينه و امکان عدم اطلاع مدنيان و نيز احتمال کشته شدن شاهدان ا حتمالى را ابراز مى‏دارد . (فدک فى‏التاريخ، ص‏187) .

26 . شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏217 .

27 . نساء (4) : 11 .

28 . شرح نهج البلاغه، ج‏16، ص‏218و251 .

29 . واضح است، با توجه به بيمناکى حضرت زکريا از وارثان فعلى خود، مراد او از ارث در اين جا ارث در امور مالى است نه ارث نبوت و حکمت که اين دو قابل ارث نيستند و خدا به هر کس بخواهد عطا مى‏کند .

30 . الاحتجاج، طبرسى، ج‏1، ص‏144 .

31 . نساء (4) : 12 .

32 . شرح نهج‏البلاغه، ج‏16، ص‏216و219و225 .

33 . همان، ص‏268و275 .

34 . همان، ص‏221 - 223 .

35 . همان، ص‏218 .

36 . همان، ص‏221 - 227 .

37 . فدک فى التاريخ، ص‏149 .

نعمت‏الله صفرى فروشانى/دکتراى تاريخ 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر