( 0. امتیاز از )




کاري که درباره بي بي دو عالم مي توان کرد و حوزه علميه عهده دار آن است، مي تواند از اين قبيل باشد که خطبه نوراني آن حضرت تبيين وترويج گردد، با خط خوب نوشته بشود و با ترجمه روان؛ حالا يا منثور يا منظوم همراهش باشد، يک. عده اي که به لطف الهي حافظه قوي دارند و از نعمت حفظ برخوردارند، اين را به خوبي حفظ بکنند، دو؛ مخصوصاً خطباء و گويندگان بتوانند اين خطبه نوراني را حفظ بکنند. سوم جزء متون درسي قرار بگيرد براي مدارس، مخصوصاً براي جامعه الزهراء و مانند آن. چهارم يک تفسير تطبيقي بين خطبه نوراني حضرت زهرا (س) با برخي از خطبه هاي نهج البلاغه نوشته بشود تا کفو بودن و همسر و همسان بودن وجود مبارک زهرا (س) روشن گردد.

تبيين عظمت قرآن و ولايت در خطبه حضرت فاطمه (س)
اين خطبه ما را به عظمت و تفسير قرآن از يک سو و عظمت و تفسير ولايت از سوي ديگر دعوت کرد و به ما فهماند همانطوري که امام خليفه رسول الله است، قرآن هم خليفه رسول الله است. تعبير نوراني حضرت زهرا (س) در اين خطبه نوراني اين است که: فجعلهما خل يفتين و هما الباق يتان لي يوم القيامه؛ چرا که به گفته پيامبر: نّي تار أ ف يکم الثّقل ين ک تاب الله و ع ترتي(1). حضرت فرمود: همان طوري که علي و اولاد علي (عليهم السلام) خليفه رسول الله اند؛ قرآن هم خليفه رسول الله است، کلام الله است، از يک سو. اين کلام را ذات مقدس رسول خدا (ص) مستقيماً دريافت وبه ما منتقل کرد. قرآن در عين حال که کلام الله است، خليفه رسول الله هم است. منتها اهل بيت،کلام الله ناطقند و خليفه رسول الله، قرآن کلام الله تدويني است و خليفه رسول الله است و مشکل جامعه آن روز به دست زهرا (س) حل شد، البته حجت الهي ابلاغ شد تا: ل يهل ک من هلک عن بيّ نه و يحيي من حيّ عن بيّ نه(2). حضرت گرچه خطراتي را تحمل کرد، ولي فاتحانه برگشت و شکست نخورد. همان طور که زين العابدين(ع) وزينب کبري (س) فرمودند: ما شکست نخورديم؛ ما رفتيم، د ين مان را اداء کرديم، حقمان را بيان کرديم، مردم را آگاه کرديم و برگشتيم.
وجود مبارک فاطمه رفت، آن افراد را به گريه درآورد و آنها را ساکت کرد ! وقتي حالت حضرت را ديدند، چند بار گريه کردند و حضرت آنها را ساکت کرد، شروع کرد به سخنراني. قرآن را معرفي کرد، ولايت را معرفي کرد. خطاب کرد به مردم، ايها الناس ! مبادا جزء کساني باشيد که خدا درباره شما گفته باشد: کلاّ بل ران علي قلوب ه م ما کانوا يکس بون(3). مبادا اين دنيا زدگي جلوي چشمتان را بگيرد و نفهميد که ما داريم چه مي گوئيم. و وجود مبارک حضرت امير (ع) منتظر مانده بود تا ببيند فاطمه (س) کي بر مي گردد و چه مي آورد؛ با اجازه او رفت، به عنوان نماينده علي بن أبيطالب رفت، به عنوان نماينده ولايت و امامت رفت، قرآن را معرفي کرد؛ همان طوري که حسين بن علي همين کار را کرد. آيات الهي را معرفي کرد، استدلال کرد، امامت را معرفي کرد، غدير را معرفي کرد، سقيفه را محکوم کرد، نه اينکه او يک گلايه اي داشت در مورد فدک و امثال فدک ! همان طوري که از خود حضرت امير (ع) در نهج البلاغه آمده، فرمود: زير اين آسمان فدک به نام ما بود: ما اصنع ب فدک و غ ير فدک(4).

اهميت ولايت و حکومت اسلامي
شما مي بينيد در دوران حکومت 5 ساله تقريبي،خاورميانه در اختيار علي بن أبيطالب بود. در خاورميانه کسي نبود که حکومت علي را علناً نپذيرد ! هم امپراطوري ايران تسليم شد، هم امپراطوري روم تسليم شد. همه اينها استاندارانشان را علي (ع) معرفي مي کرد.او در يک چنين فضائي رو به عسل مي کند، مي گويد: تو خيلي خوشرنگي، ولي علي نمي داند مزه ات چيست؛ اين علي است !! همه اين اموال سرازير شده بود، از شرق و غرب به حجاز رفت. فرمود: ما به فدک و امثال فدک چه کار داريم.
حضرت زهرا (س) هم که براي يک باغ نرفته بود !! وقتي آن خليفه پليد عباسي به امام هفتم عرض کرد: شما محدوده فدک را مشخص کنيد، حدود چهارگانه فدک را بدهيد تا ما به شما برگردانيم؛ فرمود: کرانه ها و کناره هاي دريا از يک سو و دامنه هاي جبال از سوي ديگر؛ فرمود: فدک اين است. يعني حکومت اسلامي، يعني خاورميانه. هارون گفت: پس براي ما چه مي ماند، آن طوري که شما فدک را معنا کرديد(5) ! فرمود: مگر فدک يک باغ است ؟! فدک يعني نماد حکومت است؛يعني همه انفال، همه درياها، همه کوهها، همه خشکيها و صحاري؛ فدک يعني اين ! محور فدک اين بود؛ وگرنه براي يک باغ که آنهاتلاش نمي کردند...، آنها که دسترنج خودشان را وقف مي کردند!

ايثار اهل بيت (ع)
مگر سوره مبارکه هل أتي، آياتش براي هر کسي نازل مي شود ؟! اينها آن نان طيب و طاهر خودشان را به ديگري دادند:و يطع مون الطّعام علي حبّ ه م سک يناً و يت يماً و اس يراً (6) گرچه ممکن است اين اسير مسلمان شده باشد، ولي ظاهرش اين است که کافر بود. پس کسي روزه بگيرد؛ در هواي گرم باشد، خودش و بچه هايش روزه باشند؛ آنوقت افطاريه خود را به يک کافر بدهند ! اين را شما تحت السماء درچه کسي نشان داريد ؟!در زير آسمان کسي به عظمت اينها نيست،خداي سبحان مثل اينها خلق نکرد !! ما با داشتن اين ذوات مقدس دنبال کي مي گرديم ؟! و وجود مبارک حضرت زهرا آن وقتي شناخته مي شود که بشود نماينده قرآن و عترت و نه فقط نماينده ولايت. او آمده قرآن را هم احياء کرده؛ فرمود: قرآن خليفه خداست، قرآن اينچنين مي گويد.

دردناک ترين فقره خطبه حضرت زهرا (س)
داغ زهرا تنها در آن در و ديوار نيست، در اين است، فرمود: هل تقول اهل م لّتين لا يتوار ثان(7). فرمود:اي کسي که مدعي خلافتي ! مگر مرا مسلمان نمي داني ؟ اهل دو ملت از يکديگر ارث نمي برند. آخر من چرا از پدرم ارث نبرم ؟! مگر مرا مسلمان نمي داني، ما از دو ملّتيم يا از يک ملت ؟! در دين ما شک داري ؟ آن نحله است؛ اگر نحله را قبول نداري، ارث است؛ به هر دو استدلال کرد.سخن از م سمار در که مرحوم آقا شيخ محمد حسين، شيخ مشايخنا فرمود، يک مرحله عاطفي است؛ اما اين سوز عقلي است: ا تقول اهل م لّتين لا يتوار ثان! مگر در اسلام ما شک داري، آخر چرا ارث ما را به ما نمي دهي ؟ انبياء ارث گذاشتند، اولياء ارث گذاشتند، فرزندان پيغمبر ارث گذاشتند.

عظمت توحيدي خطبه حضرت فاطمه (س)
اين مسائل را در ايام فاطميه باز کنيد، روشن کنيد؛ اينها کتاب درسي است. دراين خطبه نوراني حضرت زهرا (س) که فرمود: لا من ش يء خلق (8)،اين معنا بعد از 25 سال در خطبه نوراني علي بن أبيطالب آمده که مرحوم کليني در کافي مي گويد: اگر تمام جن و انس جمع بشوندو در بين آنها انبياء نباشد؛ نمي توانند مثل اين خطبه بياورند. در بين شارحان اصول کافي اوّلين کسي که آمده و تبصره باز کرده؛ مرحوم صدر المتألّهين است که فرموده :آقاي کليني ! مگر هر پيامبري هم مي تواند مثل علي حرف بزند ؟! بگو انبياي « اولوا العزم ».نگو اگر جن و انس جمع بشوند و در بينشان پيغمبري نباشد؛بلکه اين قيد را هم اضافه بکن، بگو: فقط (انبياي عظام ) بعدها مرحوم مجلسي (رض) آمده، اين استثناء را زده و گفته: اهل بيت مستثني هستند. اينها مي توانند، در آن جائي که ما کلّم رسول الله الع باد ب کن ه عقل ه قطّ (9) اهل بيت يکسانند.
همين علي بعدها اين جمله را گفت که: لا من ش يء خلق(10). آنوقت آن شبهه ازليّت ماده را به تعبير مرحوم ميرداماد حضرت امير حل کرد؛ 25 سال قبل از حضرت امير،در خطبه نوراني حضرت زهرا حل مي شود که جهان را ذات أقدس له نه » م ن شيء » آفريد که ق دم آن ماده ثابت بشود، نه « م ن لا شيء» آفريد تا عدم بشود مبدأ قابلي؛ و رفع نقيضين هم نيست، چون نقيض » م ن شيء »، » م ن لا شيء »، نيست؛ «لا م ن شيء » است.اينها حدأقل همين يک جمله، يک هفته درس عميق مي خواهد که چه فرق است بين « م ن شيء » با «لا م ن شيء » نقيض « م ن شيء »، « م ن لا شيء » است يا « لا م ن شيء » ! اينها بايد مطرح بشود؛ اينها معناي احياي ولايت است، اينها معناي مطرح شدن اهل بيت (عليهم السلام) در حوزه هاي علميه است.
بيانات آيت الله جوادي آملي (دام ظله العالي) در خطبه دوم نماز جمعه قم؛ 19/ 3/ 1385
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) مستدرک الوسائل/ 3/ 355 (2) انفال/ 42 (3) مطفّفين/ 14 (4) نهج البلاغه/ نامه 45
(5) ر. ک: بحار الأنوار/ 29/ 200 (6) انسان/ 8 (7) بحار الأنوار/ 29/ 227
(8) ر. ک: بحار الأنوار/ 29/ 221 (9) الکافي/ 1/ 23 (10) الکافي/ 1/ 134

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر