(
امتیاز از
)
فاطمه عليها السلام ازنگاه اهل بيت
فاطمه از نگاه پيامبر صلوات الله عليه
پيامبر گرامـى اسلام در مـوارد گوناگـون و به مناسبت هاى مختلف و تعبيـرات متفاوت دربـاره مقام و عظمت فاطمه(س) سخـن گفته است. رسول خدا که خود مربى آن حضرت بـوده و در پرورش جنبه هاى وجـودى فاطمه زهرا(س) بزرگتـريـن نقـش را داشته است، بهتـر از هـر کـس مى تواند در باره او و ويژگيهاى والايش سخـن بگويد. در ايـن قسمت به چنـد گفتار از پيامبـر(ص) در باره فاطمه(س) بسنـده مـى شـود.
فاطمه محور حق و باطل است
در روايات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پيامبر(ص) نقل شده است: "ان الله ليغضب لغضب فاطمه و يرضـى لرضاها "(1) خداوند به هنگام خشمگين شدن فاطمه خشمگيـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روايات چنيـن نقل شده است: "انها بضعه منى يوذينى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـايـد، مـرا آزرده کـرده است ". و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و يسرنـى ما سـرها "(3) ؛ آنچه او را شـاد نمـايـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد ".
او بهترين زنان جهان است
پيامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسيار فرمود: فاطمه(س) بهتريـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسين در محضر پيامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اينان اهل بيت و گرامـى تريـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار کسانـى که اينها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار کسانـى که اينان را دشمـن مـى دارند .. . و کمک کـن کسانـى را که به اينها کمک مـى کننـد و آنان را از هر ناپاکـى، پاک گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود:
يا على! تـو امام امت و جانشيـن مـن هستى، که مومنان را به سوى بهشت مى کشانى و گـويا مى بينـم دخترم فاطمه در حالى که بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زيادى اطـراف اوينـد، وارد صحنه قيامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى که در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج کند و زکات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و بعد از مـن ولايت على را پذيرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است. سؤال شد: آيا او سرور زنان ايـن جهان است؟
فرمود: مريم دختر عمران، سرور زنان ايـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولين و آخـريـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ايستد، در حالـى که هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى کنند، و همان طـور که فرشتگان مريـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نيز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـويند: " ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علـى نساء العالميـن " (4)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزيد و پاکيزه گـردانيـد و در ميان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.(5) سيـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود که هيچ مسلمانـى تـوانايـى انکـار آن را نـداشت؛ از ايـن رو امامان معصـوم(ع) و پيروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ايـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانيت علـى(ع) استفاده مـى کردند و مخالفان هـم تـوانايى انکار آن را نداشتند.
آيه تطهير در باره فاطمه است
انس بـن مالک نقل مى کند: پيامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام که براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسيد، مى فرمـود: اى اهل بيت پيامبر! نماز، و آنگاه آيه "انمـا يـريـد الله ليذهب عنکـم الـرجـس اهل البيت و يطهرکــم تطهيرا "(6) را قرائت مى کرد.
فاطمه در نگاه علي عليه السلام
مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)
حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانيت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى کرد؛ از جمله:
1ـ در جريان سقيفه على(ع) ضمـن برشمردن فضايل و کمالات خـويـش و اينکه او بايـد بعد از پيامبر رهبـرى و هـدايت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آيا آن کسـى که رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزيد و فرمـود:
خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم يا تـو؟! ابوبکر پاسخ داد: تو هستى.( 7)
2ـ در جريان شوراى شـش نفره که به توصيه خليفه دوم براى انتخاب جانشيـن وى تشکيل شده بـود و حضرت علـى(ع) يکـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به ساير اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آيا در بيـن شما به جز مـن کسى هست که همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)
3ـ معاويه به علـى(ع) نامه اى مـى نـويسد و براى خـود افتخارها و امتيازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتيازهاى بـى اسـاس معاويه، به فضيلتها و امتيازهاى خـود اشاره کرده، مى فرمايد: نمى بينى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهيد نمودند که همگان از فضيلتى برخوردار بـودند، تا آنکه شهيد ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشيد و به سيدالشهدا ملقب گرديـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تکبير او را مخصـوص گرداند؟! نمى بينى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخيره اي از فضيلت براى خود نهادند، و چـون يکى از ما را ضربتى رسيد و دست وى جدا گرديد (جعفر بـن ابى طالب)، طيارش خـواندند که در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحيـن که با دو بال پـريد؟! و اگـر نبـود که خدا خـود ستـودن را نهى کرد، گـوينده (علـى) فضيلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد که دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...
فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع)
امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گراميـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را ديـدم که در شب جمعه در محراب عبادت ايستاده و پيـوسته تا هنگامـى که خـورشيد پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول رکـوع و سجـود بـود، و شنيـدم که براى مردان و زنان باايمان دعا مى کرد و اسامى يکايک آنها را مـى بـرد و براى خويشتـن چيزى از خدا نخـواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گـونه که براى ديگران دعا مى کنى، براى خـود دعا نمى کنى؟
فرمود: فـرزنـدم! اول همسـايه، بعد از آن خـانه . (9)
فاطمه(س) از نگاه امام حسين(ع)
امام حسيـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت يـاد کرده و از اينکه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى کند و آن را از امتيازات و برترى خـود بر ديگران به حساب مـىآورد. در جريان عاشـورا ايـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود .
در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسيـن(ع) بر مرکب خويـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حرکت کرد و اشعارى خـواند که مضمونش چنين بود:
... عمر سعد با لشکرى سنگيـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت کار ناشايستـى که از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است که به روشنايـى خـورشيـد و ماه (پيامبـر و علـى) افتخار مـى کردم. به علـى که پـس از پيامبر برترين بود و به پيامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتريـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـريـن انسـانها هستم.
فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع)
امام سجـاد(ع) نيز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته است؛ از جمله:
فراگيرى دعاى فاطمه
امام سجاد(ع) مـى فرمايد: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى که خـون از بدنـش مى جـوشيد، به سينه چسبانيد و فرمود: پسرم! دعايى را که مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پيامبـر آن را از جبـرئيل فـرا گـرفته که به هنگام گرفتارى و نياز شـديـد و مشکلـى که براى وى پيـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گير و بخوان:
"بحق يـس و القرآن الحکيـم و بحق طه و القـرآن العظيـم يا مـن يقدر على حوائج السائليـن، يا مـن يعلـم ما فى الضمير، يا منفس عن المکروبين يا مفرج عن المغمـوميـن، يا راحم الشيخ الکبير، يا رازق الطفل الصغير، يا مـن لا يحتاج الى التفسير صلى على محمد و آل محمد. " (10)
شفاعت فاطمه برآورده مى شود
امام سجاد(ع) مـى فرمايد: آن گاه که قيامت فرا رسـد ، منادى ، ندا دهد : در ايـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهيد. هنگامـى که چنين اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى کننـد و از ايـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: کسانى که به آيات ما ايمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد،(11) به جز مسلمـانـانـى که دوستـدار اهل بيت هستند، همگـى سـرها را بزير اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ايـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته اي خدمت وى مى فرستـد و مـى گـويد:
حاجتت را از مـن بخواه! فاطمه(س) عرضه مى دارد: پروردگارا، حاجت مـن آن است که مرا و کسانـى که فرزندان مرا يارى کردنـد، مـورد عفو قرار دهى.(12)
فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع)
از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) رواياتـى بسيار نقل شده است از جمله اين سخـن امام صادق(ع) نقل مى کند که جابـر به امام باقر(ع) عرض کرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدايت گردم! درباره فضيلت جده ات فاطمه(س) حديثى برايم نقل کـن که هـر گاه آن را بـراى شيعيان نقل کنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى کند: چـون روز قيامت فرا مـى رسد، براى پيامبران و انبياى الهى، منبرهايـى از نـور نصب مـى کننـد که منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد: اى محمد! سخنرانى کـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـويـم که هيچ کدام از پيامبران همانند آن را نشنيده باشند.
آن گاه براى اوصياء منبرهايى از نـور نصب مى کنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود که از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد:
اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بيان مـى کند که هيچ کـس از اوصياء هماننـد آن را نشنيـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پيامبران منبرهايى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسيـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـوييد.
آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى کنند که هيچ کـدام از فرزنـدان پيـامبـران، همـاننـد آن را نشنيـده بـاشند. آن گـاه جبـرئيل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد کجاست؟ خديجه دختر خـويلد کجاست؟ مريـم دختر عمران، آسيه دختر مزاحـم، ام کلثـوم مـادر يحيـى کجـاينـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خيزنـــد.
سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن کيست؟
محمد و على و حسـن و حسين مى گويند: از خداى يکتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرمايد: اى اهل محشر! مـن کرامت را براى محمد و على و حسـن و حسين و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاييـن بينـدازيـد و چشمها را فرو بنـديد، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئيل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى که فرشتگان زيادى او را احاطه کرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى که به نزديک بهشت مـى رسد، درنگ مى نمايد. خـداونـد مـى فرمايـد: درنگ شما براى چيست؟ فرمان دادم که شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنيـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرمايد:
اى دختر حبيبـم! برگرد و نظر افکـن و هر کـس را که دوستى تو يا دوستى يکي از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شيعيان و دوستانـش را همانند پرنده اى که دانه خـوب را از دانه بد جدا مى کند، از بيـن جمعيت جدا مى کند، هنگامى که شيعيان آن حضرت همراهـش به نزديک بهشت رسيدند، آنان نيز درنگ مـى کنند.
خداوند مى فرمايد: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چيست، در حالـى که فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت کرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داريـم در چنيـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرمايد: دوستان مـن! نظر افکنيد و هر کـس که به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد يا شما را مهمانـى کرده يا به شما لباس داده يا شـربت آبـى به شما داده يا در غياب شما از شمـا دفـاع کـرده، بـرگيـريـد و همـراه خـود به بهشت ببـريـد.
سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شک کننـده يا کافـر يا منافق (و بقيه از بـرکت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!(13)
فاطمه(س) در نگاه امام صادق(ع)
از امـام صـادق(ع) در مقـام و مـرتبت و عظمت مـادرش فــاطمه(س) روايات زيادى نقل شـده که دو نمـونه ذکر مـى شـود: معرفت او بـر همگان لازم است مرحوم مجلسى در ضمـن روايتى از امام صادق(ع) نقل مـى کنـد: فاطمه صـديقه کبـرا است. محـور حـرکت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.(14)
روايت ديگري از امام صادق(ع) در ذيل آيه شـريفه "انا انزلناه فـى ليله القـدر "است که مـى فرمايد: منظور از "ليله " فاطمه و منظور از "قدر " خداوند است. هر کـس فاطمه را آن گونه که سزاوار است بشنـاسـد ، " ليلة القـدر " را درک کرده است. (15)
فاطمه(س) در نگاه امام کاظم(ع)
سليمان بن جعفـر مـى گـويـد: از حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع) شنيدم: در خانه اى که اسم محمد، على، حسن، حسين، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.(16)
از حضرت موسى بـن جعفر(ع) نقل شده است: همـانـا فـاطمه، صـديقه و شهيده است . (17)
فاطمه(س) در نگاه امام رضا(ع)
از حضرت علـى بـن مـوسـى الرضا(ع) روايات متعددى در باره مقام و جـايگـاه رفيع حضـرت فـاطمه(س) شده است.
روايت متعددي درباره مقام و جايگاه رفيع حضرت فاطمه (س) از حضرت علي بن موسي الرضا (ع) نقل شده است .
اگر علـى(ع) نبـود، همسرى براى فاطمه(س) يافت نمـى شد حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از علـى(ع) نقل مى کند که پيامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـريـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش کرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى کرديم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پيش خود در ايـن باره مخالفت نکردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نياوردم، بلکه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود. جبرئيل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرمايد: اگر علـى(ع) را نمـىآفريـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زميـن يافت نمى شد. (18)
برترى فاطمه(س) بر همگان
همسرى با فاطمه زهرا(س) آنچنان سبب کمال و بـرترى و مباهات است که امام رضا(ع) از پدر و اجداد گراميـش نقل مى کند که پيامبر به علـى(ع) فرمـود: سه فضيلت به تـو داده شد که به مـن داده نشـده است. على(ع) عرض کرد: چه چيزهايى به مـن داده شده است؟
فرمـود: تو پدرزنى همچون من دارى،که مـن چنين پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، که به من داده نشده است، حسـن و حسين به تـو داده شده، که به مـن داده نشـده است.(19)
فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع)
از آن حضرت در باره حضـرت زهـرا(س) رواياتـى نقل شـده که به دو مورد بسنـده مـى شـود. مـوسـى بـن قاسـم گويد به حضرت جواد عرض کردم: تصميـم گرفته بودم براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف کنـم. گفتنـد که به نيابت جانشينان نمى شود طواف کرد. فرمود: هر قدر که مى توانى طواف کـن، چون ايـن کـار جـايز است.
سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسيــدم و راجع به طـوافهايى که براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضيحاتى دادم. سپـس عرض کردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نيز طـواف کردم و گاهى هـم نکردم. فرمـود: آن را زياد انجام بده ، زيرا که برتريـن چيزى است که بدان عمل مى کنى.(20)
فاطمه(س) به روايت امام هادى(ع)
آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـديقه طاهـره به "فاطمه " از رسـول خـدا نقل مـى کنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت "فـاطمه " ناميدند که خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد.(21)
فاطمه(س) در نگاه امام عسکرى(ع)
از امام حسـن عسکـرى(ع) نيز رواياتـى دربـاره حضـرت فـاطمه(س) رسيده است.
بهشت درخشان از نور زهرا است
امام حسـن عسکرى(ع) از پدران بزرگـوارش از على(ع) نقل مى کند که پيامبر(ص) فرمـود: آن هنگام که خـداونـد آدم و حـوا را آفريـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى کـردنـد. آدم به حــوا گفت:
خداوند هيچ مخلـوقى بهتر از ما نيافريده است. خداوند به جبرئيل فرمـود: اين دو بنـده ام را به فردوس بريـن ببر! زمانـى که وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـويـى افتاد که جامه اى زيبـا از جامه هاى بهشتـى در بر داشت و تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشـش آويخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئيل گفت: حبيبـم جبـرئيل! ايـن بانـو که از زيبايـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، کيست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پيامبرى است که از نسل تـو مي باشد که در آخر الزمان خـواهـد آمـد. گفت: ايـن تاجـى که بر سر دارد ، چيست؟ پاسخ داد:
شوهرش على بـن ابى طالب است. گفت: اين دو گوشواره که بر دو گوش او است، چيست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسين مى باشند. آدم گفت:
حبيبـم! آيـا اينـان پيـش از مـن آفـريـده شـده اند؟
گفت: بلـى، اينان در علـم مکنـون خداوند چهار هزار سال پيـش از آنکه تـو آفـريـده شـوى، وجـود داشتنـد.(22)
پاداش عالمان
از آن حضرت نقل شده است: زنـى خـدمت حضرت زهرا شرفياب شده، عرض مى کند: مادر ناتـوانى دارم که نسبت به مسايل نماز شبهاتى دارد. مـرا فـرستـاده است که از شمـا بپـرسـم.
حضـرت پاسخ او را داد: مجـددا سـوال ديگـرى مطـرح کـرد که پاسخ شنيد. باز هـم سوالى ديگر تا به ده سـوال رسيد و پاسخ گرفت. زن از سؤال هاى ِ بسيار ، شرمنده شده، گفت: بيش از ايـن شما را به زحمت نمـى انـدازم! حضـرت فـرمـود: هـرچه مـى خـواهـى، سـوال کن.
سپـس براى تقويت روحيه وى فرمود: اگر به کسى کارى واگذار کنند، مثلا بار سنگينـى را به او بـدهند که به ارتفاع بلندى حمل کند و در برابر صـد هزار دينار مزد بـدهند، آيا احساس خستگـى مـى کند؟
زن پاسخ داد: خير. حضرت فرمود: مـن در مقابل هر پرسشى که جـواب مـى گـويـم، پاداشـى به مراتب بيشتر از ايـن از خـداونـد دريافت مـى کنـم. پـس سزاوارتر است از جـواب پـرسش ها خسته نشـوم. آنگاه فرمود: از پدرم(ص) شنيدم که فرمـود: در روز قيامت عالمان شيعه، در پيشگاه خداوند حاضر مى شـوند و به اندازه دانششان و کوششى که در راه ارشاد بندگان خدا نمـوده اند،به آنان مقام و مرتبه داده مى شـود، به طورى که به برخى از آنان يک ميليون نور مى دهند.(23)
فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج)
عده اى از شيعيان درباره جانشينـى حضـرت امام حسـن عسکرى(ع) با يکـديگر اختلاف داشتنـد. در ايـن باره خـدمت حضـرت بقيه الله(عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـريـان اختلاف را ذکـر کـردند.
حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود: " و فى ابنة رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه " (24) دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نيکويى است.
حضـرت حجت بـن الحسـن العسکـرى(عج) که جهان را بـا ظهور و احکام نورانى خـود متحـول مى کند و آنچنان حکـومتى در روى زميـن تشکيل مـى دهـد که تا به حال ايجاد نشـده است و عدالت را در تمام کـره زميـن حاکـم مى گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حکومتى خود مى داند.
آنچه گذشت جلـوه اى از سخـن معصـومان عليهم السلام در باره عظمت و جايگاه رفيع فاطمه زهرا(س) بـود. به اميـد آنکه مـورد عنايت آن حضرت واقع شـود و در جهان ابدى، ما را مشمول شفاعت خـويـش قرار دهد.
پي نوشت :
1ـ بحار، ج43، ص54.
2ـ اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، تحقيق موسسه آل البيت قـم، چاپ اول، 1417، ج1، ص294.
3ـ بحـار، ج43، ص،26 / عوالـم العلوم، 1/11، ص148.
4- آل عمران /42.
5- بحـار، 43، ص24،حديث ،2 منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج3، ص360، موسسه انتشاراتى علامه، قم.
6ـ احزاب، 23.
7- بحار،ج29، ص11.
8ـ احتجاج، ، ص321.
9- بحار، ج 43، صص 81-82، حديث 3.
10- بحار، ج 92، ص 196.
11ـ زخرف، 69.
12ـ عوالـم العلـوم، 1780/2/11 ـ 1779.
13ـ بحـار، ج43، ص64/ عوالم، ج2،ص116.
14ـ همان، ج43، ص105.
15ـ بحار، ج43، ص65، حديث 580.
16ـ سفينه البحار، ج4، ص295.
17ـ مرآه العقول،ج5، ص315.
18ـ بحار، ج43، ص،92/ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41، حـديث 177.
19ـ مسنـد الـرضـا، ج1، ص119، حـديث 81.
20- کافى، ج4، ص314، حديث 2.
21ـ همان، ص74.
22ـ لسان الميزان، ج3، ص346.
23ـ همان، ص3، حديث3.
24ـ همان، ج53، ص180.
نويسنده : مريم نوراني
انتهای پیام