(
امتیاز از
)
ابـعـــاد عـلـمـــي و عـمـلـــي شخصيت حضرت فاطمه(س)
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و اهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقية الله في العالمين بهم نتولّي و من أعدائهم نتبرّء الي الله.
شهادت صديقه کبرا فاطمه زهرا (صلوات الله عليها) را به پيشگاه بقية الله (ارواح من سواه فداه) تعزيت عرض ميکنيم و از ذات اقدس الهي مسئلت ميکنيم تولّي عموم علاقهمندان به قرآن و عترت، مخصوصاً ولايتمداري شما برادران و خواهران بزرگوار را ذخيره دنيا و آخرت همه قرار بدهد و همگان را مشمول عنايت ولي عصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد.
درباره فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از دو محور بايد سخن گفت: يک محور، مربوط به تحقيقات علمي است که براي ما ثمره علمي دارد و نتيجه اعتقادي دارد و پشتوانه مسائل اخلاقي، فقهي، حقوقي ما، هم هست. محور دوم، آن بخشي است که مستقيماً به ما مربوط است، ما بايد تأسي کنيم، او را اسوه قرار بدهيم، الگو بدانيم، پيروي کنيم و مانند آن.
آن بخشي که مربوط به مسائل اعتقادي است و ثمره علمي دارد بررسي مقام منيع آن بانو (سلام الله عليها) است که او همتاي قرآن کريم است، همتاي نبوت است، همتاي رسالت است، همتاي ولايت است؛ چيزي از ولي الله مطلق کم ندارد، اينها يک نورند و مانند آن. اين گونه از مباحث به هر نتيجهاي که منتهي بشود براي ما ثمره اعتقادي دارد، ثمره علمي دارد، اما نتيجه عملي ندارد؛ زيرا ما نه آن توان را داريم که آن حضرت را در ولايت مطلقه [و] همتايي قرآن، الگو قرار بدهيم؛ نه چنين مأموريتي داريم. بخش دوم مربوط به سيره و سنت آن حضرت است که ما هم موظفيم بررسي کنيم و هم مأموريم پيروي کنيم.
فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) همتاي قرآن در مقام حدوث و بقاء
آن بخش اول به طور اجمال اينجا مطرح ميشود؛ نه به طور تفصيل براي اينکه پشتوانه علمي بخش دوم خواهد بود، سرّ اينکه اين بانو (سلام الله عليها) حجت بر ائمه (عليهم السلام) است و اگر عليبنابيطالب (سلام الله عليه) نبود، احدي همتاي آن حضرت نبود «آدم و من دونه» اين است که او [فاطمه] مثل خود قرآن کريم در مقام حدوث و بقاء شکل گرفت؛ قرآن از زمين برنخاست (از فکر کسي تدوين نشد، هيچ عالم بشري اين قرآن را تدوين و تنظيم نکرد. سورش، آياتش، معارفش [و] مفاهيمش را بررسي و انشا نکرد) مستقيماً از جهان غيب نازل شد و در طي 23 سال ماند و براي ابد جاي خود را تثبيت کرد، اين سه کار را قرآن کرد يعني از زمين برنخاست [بلکه] از آسمان نازل شد اولاً و نزولش هم 23 سال طول کشيد، ثانياً و ماند که براي ابد بماند، ثالثاً. اين طور نيست که _معاذالله_ قابل زوال باشد، از بين رفتني باشد: لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ . انسان کامل مخصوصاً فاطمه زهرا (سلام الله عليها) هم، وقتي هويت آن حضرت را ارزيابي ميکنيم ميبينيم در همين مثلث خلاصه ميشود: او از زمين برنخاست [بلکه] از آسمان نازل شد و تقريباً همسفر قرآن کريم بود تا قرآن آياتش سورش نازل ميشد، او هم روزانه متکامل ميشد ترقي ميکرد و تا قرآن به پايان رسيد، عمر اين بيبي هم به پايان رسيد و براي ابد ماند؛ گرچه إِنَّکَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ شامل همه انسانها هست. آن مثلث درباره قرآن روشن است؛ همه ما ميدانيم که اين کتابي است از ذات اقدس الهي نشئت گرفته [و] هيچ فکري او را تدوين نکرده [است] از آسمان غيب نازل شده، 23 سال به تدريج اين کتاب نازل شده؛ بعد از اينکه اليَوْمَ أَکْمَلْتُ و ساير آيات نازل شد اين کتاب؛ نه يک کلمه کم نه يک کلمه زياد «الي يوم القيامة» ماندني است. پس از آسمان نازل شد، از غيب نازل شد، اولاً در طي 23سال به تدريج متکامل شد، ثانياً. تا به اليَوْمَ أَکْمَلْتُ و مانند آن رسيد و ماند براي ابد، ثالثاً. جريان فاطمه زهرا (صلوات الله و سلامه عليها) هم همين طور است.
طليعه آسماني پيدايش حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعليها)
وقتي وجود مبارک پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) به مقام شامخ نبوت بار يافتند [و] به معراج رسيدند، در معراج غذايي ميل کردند وقتي از معراج نازل شدند به زمين آمدند ديگر تماسي نداشتند، مگر اينکه آن غذا به صورت نطفه در بيايد، آن ميوه آسماني و غيبي و بهشتي. آن ميوه غيبي و بهشتي وقتي در صلب مطهر رسول اکرم [صلّي الله عليه وآله وسلّم] به صورت نطفه? فاطمه (سلام الله عليها) درآمد در قرار مکين خديجه (سلام الله عليها) مستقر شد؛ پس وجود مبارک اين بانو نظير افراد ديگر (نظير مردها يا زنهاي عادي نيست) که نطفه آنها محصول آب و غذا و ميوه زمين باشد [و] از زمين برخاسته باشد. همان طوري که قرآن نظير کتابهاي بشري نيست که محصول فکر بشر باشد، نطفه وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) هم محصول آن ميوه غيب است (ميوه بهشت است) از زمين برنخاست، منتها اين چند سالي که طول کشيد تا اين نطفه مستقر بشود، اين مقدمه انعقاد نطفه است. بايد وحي نازل بشود، بايد پيامبر به آن مقام وحييابي برسد، بايد آن انقطاع وحي به عنوان آزمون فرا برسد، بايد نوبت معراج فرا برسد، بايد پيغمبر به معراج برود، بايد در معراج آن ميوه بهشتي را ميل کند بعد آن نطفه بشود تا بشود فاطمه. وقتي هم که از معراج آمدند يک سال يا کمتر طول کشيد تا وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) متکونه بشود، اين طليعه پيدايش و تجلي آن بانو در عالم طبيعت است.
همراهي حضرت زهرا (سلاماللهعليها) با قرآن در نشئه دنيا
ضلع دوم اين مثلث آن است که حالا چون 23 سال اين قرآن به تدريج نازل شد؛ اين پنج سال اول تقريباً مقدمه بود براي پيدايش چنين معراجي و چنان ميوهاي و چنين نطفهاي. همراه با نزول آيات و سور و معارف قرآن کريم اين بانو ترقي ميکرد. اگر دو ساله بود در شعب ابيطالب، با آن آيات و مشکلاتي که نازل ميشد ترقي ميکرد و اگر چند سال در مکه تشريف داشتند، با آيات مکي مترقي ميشدند و اگر چند سال در مدينه تشريف داشتند، با آيات مدني مترقي ميشدند.
راههاي ارتباط حضرت زهرا (سلاماللهعليها) با قرآن
وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) از چندين راه با قرآن رابطه داشت (گاهي مستقيم، گاهي غير مستقيم) مستقيمش هم دو نحو بود يک نحو مستقيمش اين بود که از وجود مبارک پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء)، آيات را، تلاوت آيات را، تعليم کتاب و حکمت را، تزکيه را (اين چهار کار را) که وظيفه رسمي پيغمبر بود فرا ميگرفت يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيَاتِهَ،يُعَلِّمُهُمُ الکِتَابَ وَالحِکْمَةَ وَيُزَکِّيهِم ؛ اين چهار برنامه را مستقيماً از مشهد و مکتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده ميکرد و هر روز اين دو شاگرد را به پيشگاه رسول گرامي ميفرستاد يعني حسن و حسين [عليهما السلام] سفيران فاطمه بودهاند. اينکه در آن قصه هست وجود مبارک امام حسن [عليه السلام] گزارش ميداد بعد عرض کرد مادر امروز گويا يک بزرگواري مرا ميبيند «قَلّ بياني و کلّ لساني لعل سيداً يرعاني» اين قضية في واقعه نبود که يک روز گزارش داده باشد، هر روز گزارش ميدادند، منتها آن روز وجود مبارک عليبنابيطالب (سلام الله عليه) از پشت در يا پرده، ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) حسنين [عليهما السلام] را به مشهد و به محضر و به مکتب پيغمبر ميفرستاد، بعد از آنها استنطاق ميکرد که امروز چه آيهاي نازل شد؟ پيغمبر چه فرمود؟ آيه را چنين معنا کرد، چنان معنا کرد اين آيه را با آن آيه چگونه هماهنگ کرد؟ اينها هم را گزارش ميدادند. در تکميل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاکره ميکرد. سفير سومي که وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) داشت عليبنابيطالب بود که باب مدينه علم بود . آن هم مرتب گزارش ميداد؛ امروز اين آيه نازل شد [و] پيغمبر اينچنين معنا کرد، اينچنين تفسير کرد و مانند آن. اين سه راه را که يکي مستقيم و دوتا غير مستقيم وجود مبارک بيبي (سلام الله عليها) داشت. راه ديگري که غير مستقيم است و هر کسي ميتواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تکوين هر فيضي که به انسان عادي ميرسد به وسيله آن انسان کامل است که «بيمنه رزق الوري وَبوجوده ثبتت الارض وَالسماء» ، ولي به حسب ظاهر انسان يک راه مستقيمي هم با ذات اقدس الهي دارد. آن راه را هم خدا وعده داد که اتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُکُمُ اللّهُ . در سوره «انفال» بالاتر از اين را وعده داد إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا؛ شما را به فرقان نائل و متبرک ميکند که بالاتر از علم است. خب اينکه فرمود: تقوا پيشه کنيد از يک سو، خداوند معلم شما ميشود از سوي ديگر ?اتَّقُوا اللّهَ وَيُعَلِّمُکُمُ اللّهُ. اين بيبي (سلام الله عليها) در اثر آن تقواي کامل شاگرد مستقيم ذات اقدس الهي بود معارفي را از آنجا فرا ميگرفت و از اينکه در سوره «انفال» خدا وعده داد: إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا اين بيبي (سلام الله عليها) مثل أعلاي تقوا بود، ذات اقدس الهي فرقان بين حق و باطل را به او عطا کرده است.
اين مجموعه اينقدر ادامه داشت تا قرآن به پايان برسد. همين که در اواخر عمر مبارک پيغمبر (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) قرآن به پايان رسيد و ديگر آيهاي نازل نشد طولي هم نکشيد که اين پدر و آن دختر هر دو رحلت کردند. بيبي (سلام الله عليها) بيش از 75 روز يا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامي (سلام الله عليهما) نماند. تقريباً وقتي نازل شدن قرآن تمام شد، عمر اين بيبي هم تمام شد. او با قرآن نفس ميکشيد، با قرآن کامل ميشد، با قرآن مترقي بود، با قرآن مأنوس بود، منتها قرآن آمد که بماند اين بيبي هم آمد که بماند، بدنش البته رحلت کرده است و اما جان او همچنان زنده است. اين بخش اول که پشتوانه مسائل بخش دوم است.
همتايي حضرت زهرا (سلاماللهعليها) با قرآن در زوال ناپذيري
اما آنچه که ما موظفيم به اين بانو اقتدا کنيم و وظيفه داريم، مأمور هستيم و راهش هم ممکن است آن است که اين بانو (سلام الله عليها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراواني را فرمودند و عمل کردند و تعليم دادند و دستور عمل کردن را هم به ما دادند.
سرّ اينکه در پايان بخش اول به اين نتيجه رسيديم که وجود مبارک فاطمه آمد که بماند؛ نه آمد که برود؛ نظير افراد ديگر نيست که ميآيند و ميروند بلکه او آمد که بماند و اگر اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) درباره عالمان دين فرمود: «العلماء باقون ما بقي الدهر» مصداق کامل و بالذات اين علما خود معصوميناند و چون فرمود: «نحن العلماء وَشيعتنا المتعلمون وَسائر الناس غثاء»و اگر علما شامل غير معصوم بشود بالعرض و بالتبع است. آن عالمي که ارتباطش به اهل بيت کامل است آن ميماند؛ آن عالمي که بهره ولايياش کم است کم ميماند؛ آن که بيولايت است «ذلک ميت الاحياء»مانند ديگران از بين ميرود و از ياد ميرود.
سوره «کوثر» گواه بر زوال ناپذيري حضرت زهرا (سلاماللهعليها)
اما اينکه زهرا (سلام الله عليها) آمد که بماند تحليل بخش پاياني سوره «کوثر» ميتواند سند اين بحث باشد. در جريان سوره «کوثر» يعني إِنّا أَعْطَيْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ، مستحضريد که غالب مفسران شيعه و سني گفتند که عدهاي از صناديد قريش، مشرکان، بدخواهان [و] معاندان براساس همان سنتهاي باطلي جاهليت گفتند: پيغمبر بعد از مردن نام او و مکتب او و ياد او از بين ميرود؛ براي اينکه او که پسر ندارد. درباره دختر باورشان اين بود که.
بنونا بنو أبنائنا و بناتنا بنوهن أبناء الرجال الأباعد؛
اين شعر شعار رسمي جاهليت بود ميگفتند که پسران ما و نوههاي پسري ما اينها فرزندان ما هستند، اما نوههاي دختري ما فرزند ما نيستند؛ اينها فرزند مردان ديگرند «… و بناتنا بنوهن أبناء الرجال الأباعد» اينها براي زن حرمتي قائل نبودند؛ براي فرزندهاي دختر حرمتي قائل نبودند ميگفتند به ما مربوط نيست و ميگفتند: چون پيغمبر پسرش قبلاً مُرد و اکنون پسري ندارد و در اواخر عمر به سر ميبرد و جز دختر چيزي از او نمانده است، با مردن او مکتب او و نام او و دين او سپري ميشود و از بين ميرود. آنها چنين شنائتي و چنين سرزنشي داشتند.
ذات اقدس الهي فرمود به اينکه تو براي هميشه ميماني براي اينکه من به تو چيزي دادم که هيچ کسي نميتواند آن را از بين ببرد و به تو فرزندي دادم که حافظ و مجري آن چيز است. آن چيزي که به تو دادم قرآن است و آن کسي هم که حافظ قرآن، مفسر قرآن، مبيّن قرآن، معلم قرآن، مجري احکام و حدود قرآن است فرزندان همين دخترند، فرمود: إِنّا أَعْطَيْناکَ الْکَوْثَرَ؛ اين کوثر مصاديق فراواني دارد دين است قرآن است و ولايت است إِنّا أَعْطَيْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ؛ يعني آنهايي که تو را شماتت ميکردند بدي تو را ميخواستند، انقطاع نسل تو را ميخواستند، ابتر بودن تو را در نظر داشتند، آنها ابترند؛ نه تو ابتري. اين ابتر اين وصف چون در مقام تحديد است مفهوم دارد. اگر بگويند فلان شخص ابتر است، معنايش اين نيست که ديگري ابتر نيست؛ چون مفهوم ندارد، ولي اگر در لسان تحديد باشد (در ارزيابي حد گزاري باشد) در مرزبندي باشد در تفکيک باشد، اين مفهوم دارد. إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ؛ يعني تو ابتر نيستي، آنها أبترند. آنها منقطع النسلاند تو منقطع النسل نيستي نام او و نام آنها و ياد آنها از بين ميرود و نام تو و ياد تو هميشه ميماند.
پيامهاي سوره «کوثر»
خب، تحليل ذيل اين سوره مبارکه «کوثر» نشأنه آن است چون در مقام تحديد است دوتا پيام دارد: يکي اينکه دشمنان تو منقطع ميشوند و از بين ميروند؛ يکي اينکه تو از بين نميروي تو ابتر نيستي تو متصل و پيوستهاي. اگر وجود مبارک پيغمبر دختر ميداشت و لا غير، بر اساس گمان باطلي و ظن جاهلي جاهليت آن را ابتر ميپنداشتند، يک. و اگر پسر ميداشت پسرش نظير پسر نوح بود باز او ابتر بود، دو. چون اين پسر نه تنها سبب دوام دين پدر نميشد، بلکه مايه انقراض دين پدر بود، سه. اگر فرزند ميداشت فرزند بيتفاوت، کاري به دين نداشت، نه معاند بود، نه مخالف بود، نه مؤالف، باز هم اين شخص ابتر بود. قرآن کريم فرمود: اينچنين نيست که تو فرزند طالح داشته باشي يا بيتفاوت داشته باشي، فرزند صالح داري و مصلح داري و اهل قرآن داري و همتاي قرآن داري و از بين نميرود و از همين دختر هم هست. هم به دختر بها ميدهد هم او را حافظ قرآن ميداند و از نسل او مجريان و مفسران قرآن به بار ميآورد که باعث دوام نبوت و بقاي وحي و مکتب و رسالت باشد که تو ابتر نيستي تو مستدام و مستمري [و] آنها ابترند:إِنَّ شانِئَکَ هُوَ اْلأَبْتَرُ.
بنابراين اين بانو توانست حافظ قرآن باشد چون خودش هم همتاي با قرآن از غيب به زمين آمد اولاً. تا قرآن ادامه داشت او هم تدريجاً متکامل بود ثانياً، وقتي قرآن منقطع شد او هم رحلت کرد ثالثاً، قرآن آمد که براي ابد بماند اين بانو هم نازل شد که براي ابد بماند رابعاً ماندنش هم به همين است.
عصمت، محور حجيّت حضرت زهرا (سلاماللهعليها)
اينکه گاهي گفته ميشود اين بانو حجت بر ائمه (عليهم السلام) است؛ براي اين جهت است که در حجيت، نبوّت يا رسالت يا امامت لازم نيست؛ آنچه که محور حجيت است. عصمت است اگر يک انساني معصوم بود. ما يقين داريم حرف او فعل او تقرير او سکوت او و قيام او و قعود او حجت خداست. اينکه در زيارت «آليس» به پيشگاه ولي عصر (ارواحنا فداه) سلام عرض ميکنيم، به تک تک حالات او سلام عرض ميکنيم؛ براي اينکه تک تک حالات او معصومانه است «السلام عليک حين تقوم، السلام عليکم حين تقعد، السلام عليک حين تقرأ وَتبين، حين ترکع وَتسجد»؛ آن وقتي که برميخيزي، آن وقتي که مينشيني، آن وقتي که سخن ميگويي، آن وقتي که تقرير ميکني، آن وقتي که رکوع داري، آن وقتي که سجود داري. جامع همه اينها همان است که در سوره مبارکه «انعام» آمده است که قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُکِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي خب اگر کسي معصوم بود، حيات و مماتش اين است، شئون حيات و ممات اين است [و] ما به تک تک اين شئون معصومانه? معصوم عرض ادب ميکنيم.
معيار حجيت عصمت است؛ نه نبوت و نه رسالت و نه امامت و چون اين بانو (سلام الله عليها) معصومه است، حجت خداست.
سرّ حجيت حضرت زهرا (سلاماللهعليها) بر ائمه
اينکه گاهي عليبنابيطالب (سلام الله عليه) به سخنان بيبي استشهاد ميکند که فاطمه چنين گفته است اين استدلال به قول حجتالله است؛ اما سر اينکه او حجت بر معصوم هم هست، اين است که ائمه (عليهم السلام) عالم غيباند «بما کان وبما يکون وَبما هو کائن الي يوم القيامة»؛ اما منابع علمي اينها گاهي از رسول اکرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم) شنيدهاند، گاهي از باطن قرآن کمک ميگيرند و گاهي از مصحف فاطمه [است] وقتي امام معصوم (سلام الله عليه) دارد خبر غيب ميدهد؛ از او سؤال ميکنند که اين خبر غيب را از کجا گرفتهاي. ميگويد: در مصحف مادرمان [است] خب، اين مصحف فاطمه چيست؟ همان است که جبرئيل (سلام الله عليه) نازل ميشد و اين معارف را ميفرمود و وجود مبارک فاطمه (سلام الله عليها) تلقي ميکرد؛ بعد به اميرالمؤمنين ميفرمود [و] اميرالمؤمنين املاي او را نوشته و کتابت ميکرد (کاتب اين بخش از وحي هم بود)، شده مصحف فاطمه. آن وحي تشريعي بود که با انقطاع عمر مبارک رسول گرامي (عليه و علي آله آلاف التحية و الثناء) به پايان رسيد.
انقطاع وحي تشريعي و باقي بودن وحي تسديدي
اگر در نهجالبلاغه آمده است که وجود مبارک اميرالمؤمنين درباره رحلت پيغمبر (سلام الله عليهما) فرمود: «لقد انقطع بموتک ما لم ينقطع بموت غيرک من النبوّة والانباء من أخبار السماء» آن ناظر به وحي تشريعي است، وگرنه وحي تسديدي، تعريفي، انبائي (انحا و اقسام وحي) که «الي يوم القيامة» مخصوصاً در شبهاي قدر نازل ميشود، اين دوام دارد. اين گونه از وحيها در شبهاي جمعه در ليالي قدر بر ائمه (عليهم السلام) نازل ميشد و وجود مبارک ولي عصر (ارواحنا فداه) هم نازل ميشود. اين وحي قطع نشده است؛ اينگونه از معارف غيبي به وسيله جبرئيل (سلام الله عليه) نازل ميشد، فاطمه (سلام الله عليها) تلقي ميکرد و اينها را حفظ ميکرد و براي اميرالمؤمنين املا ميفرمود، وجود مبارک اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) اينها را مينوشت، شده مصحف فاطمه و اين مصحف الآن در نزد وجود مبارک ولي عصر (ارواحنا فداه) هست. اين از منابع علم غيب ائمه (عليهم السلام) است که وقتي از يک امام معصومي سؤال ميکردند يا گاهي خود آنها بلا واسطه و قبل از سؤال و مستقيم ميفرمودند: در مصحف جده ما (در مصحف فاطمه) چنين آمده است. اين ميشود حجت خدا بر خلق اجمعين، مخصوصاً در معارف غيبي نسبت به ائمه اطهار (سلام الله عليهم اجمعين).
ضرورت تأسي به حضرت زهرا (سلاماللهعليها)
حالا اين بانو که براي همه ما اسوه است در اين بخش ما موظفيم مثل آن حضرت حرکت کنيم منتها او در حد آفتاب [و] ما در حد شمع او فضاي کل جهان را روشن ميکند منتها ما در زندگي خاص خودمان مثل شمع نور ميدهيم و فضاي زندگي خود را روشن کنيم.
والاترين مصلحت، محصول خالصانهترين عبادت
اين است که فرمود: «من أصعد الي الله خالص عبادته أهبط الله عزّوجلّ إليه أفضل مصلحته» ؛ فرمود: اگر کسي عمل خالص بکند و اين قدرت را داشته باشد که عمل خالص را به پيشگاه ذات اقدس الهي ببرد، ذات اقدس الهي بهترين و والاترين مصلحت او را به او عطا ميکند و نازل ميکند. يک وقت انسان کار خوب انجام ميدهد و ديگر به اين فکر نيست که من اين کار خوب را حفظ بکنم. اين مثل يک باغباني است که يک نهالي را غرس کرده است و ديگر به فکر آبياري او نيست. ممکن است او ديم يعني آنچه که به وسيله باران در بيابانها رشد ميکند، مستدام هم هست. اينها را ميگويند ديم و واژه عربي هم هست. اگر کسي ديمي کار کرد گاهي محصول ميگيرد، گاهي نميگيرد و مانند آن. ما مأموريم که مثل يک باغباني که در کنار منزلش يک گلي يا نهالي را غرس کرده؛ مثل فرزند از او نگهداري کنيم. دائماً مواظب او باشيم حدوثاً و بقائاً. پس يک وقتي کسي کار خير انجام ميدهد به اين فکر نيست که آن را حفظ بکند؛ گاهي آن [کارخير] را ميگويد، گاهي آن را با منت ذکر ميکند گاهي مثلاً خوشش ميآيد که ديگران بازگو کنند يا از آن بهرهبرداري کنند (بهرهبرداري تبليغي و سياسي) اين شخص کار خوب کرده است و اما آن کار خوب زميني است همين جا ماند. برخيها کار خوب انجام ميدهند براي ضبط و نگهداري او هم تلاش و کوشش ميکنند اما تا يک مدت محدودي. برخيها تلاش و کوشششان زياد هست اما آن قدرت را ندارند که بالا ببرند. وجود مبارک بيبي (سلام الله عليها) نفرمود اگر کسي کار خوب بکند، خدا بهترين مصلحت را به او ميدهد فرمود: کار خوب بکن، اين را نگه بدار، اين را هديه بکن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود که نميتواند يک هديهاي را به پيشگاه ذات اقدس الهي اهدا بکند، فرمود: «من أصعد الي الله خالص عبادته أهبط الله عزّوجلّ إليه أفضل مصلحته» اگر يک کسي کار خوب کرد و اين کار را حدوثاً و بقائاً طاهر نگه داشت (آلوده نکرد) و همراه کار خوب رفت؛ چون إِلَيْهِ يَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّيِّبب ، بالا رفتن کار هر کسي نيست؛ بالا برود و اين بار را هم به همراه داشته باشد تا به «لدي الله» برسد و به خدا تقديم بکند. اگر کسي به جايي رسيد که خودش کار خير خود را به خدا تقديم کرد خودش بالا برد؛ نه ملائکه بالا ببرند؛ کار خير را ملائکه ميبرند گزارش ميدهند بالأخره جواب را هم آنها ميآورند؛ آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است، بهرهاش هم کم است، ولي اگر کسي خودش آن هنر را داشته باشد که همراه ملائکه بالا برود و اين کار خير خود را به پيشگاه ذات اقدس الهي تقديم بکند؛ خودش اصعاد کند، خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضلترين مصلحت او را ذات اقدس الهي نازل ميکند؛ خود خدا؛ نه به فرشتهها بگويد: «أهبط الله عزّوجلّ إليه أفضل مصلحته» خب، اين دستوري است که وجود مبارک بيبي به ما داده است فرمود اين کار شدني است [و] اين کار را انجام بدهيد و مانند آن. …
ذکر مصيبت حضرت زهرا (سلاماللهعليها)
… حالا که به اينجا رسيديم من مصيبتم را با همين شعر تلفيق ميکنم که ما نرويم در خانه فاطمه چون خودش به سراغ ما ميآيد «مرو اي گداي مسکين تو در سراي زهرا» ما همين که آمديم اينجا [و] گفتيم: «صلّي الله عليکِ يا بنت رسول الله السلام عليک وَ علي أبيک و علي بعلک و بنيک و علي السرّ المستودع فيک» همين که آمديم، عرض حاجت کرديم. وجود مبارک اميرالمؤمنين در مراسم تجهيز زهرا اشک ريخت عرض کرد: يا رسول الله! براي من بسيار گران و سخت و تلخ است که اين مصيبت را تحمل کنم. «قلّ يارسول الله عن صفيتک صبري» «ستنبئک ابنتک»؛ يا رسول الله! اين دخترت که زود به شما ملحق شدند، تمام جريان سقيفه و غير سقيفه را به عرض شما ميرساند که من هيچ کوتاهي نکردم. هر چه دستور دادي عمل کردم «فأحفها السؤال و استخبرها الحال» ؛ شما هم جريان را يکي پس از ديگري از اين بانو سؤال بکنيد. انسان که دردمند است دردش را بگويد يک مقداري سبک ميشود، بعد عرض کرد: يا رسول الله، براي کوبيدن فاطمه (سلام الله عليها) تنها هيئت حاکم قيام نکرد، اينها مردم را هم شوراندند؛ همه جمع شدند اجماع کردند تا زهرا را منزوي کنند. آن گزارشي که دخترت به عرض شما ميرساند اين است که «بتظافر أمتک علي هضمها» ؛ تنها از دولت برنميآمد که زهرا را منزوي کند تنها از ملت ساخته نبود که زهرا را منزوي کند؛ اين دولت با آن ملت، اين ملت با آن دولت دست نشانده، اجماع کردند که زهرا را منزوي کنند. ميبينيد سخن از فدک نبود. شخصيت فاطمه کسي بود که تا همه جمع نميشدند نميتوانستند او را منزوي کنند؛ گرچه نتوانستند، ولي بالأخره براي انزواي او همه زحمت کشيدند؛ يکي گفت «آتش بياور»؛ يکي گفت «آتش بزن»؛ يکي گفت «غلاف شمشير بياور»؛ يکي گفت «غلاف شمشير بزن»؛ يکي گفت «فدک را بگير» همه جمع شدند، همه جمع شدند: «بتظافر أمتک علي هضمها» اينکه به حضرت امير (سلام الله عليه) پيشنهاد دادند که [فاطمه] يا شب گريه کند يا روز؛ اين نه براي آن بود که مثلاً گريه وجود مبارک حضرت زهرا (سلام الله عليها) نميگذاشت کسي بخوابد [و] باعث اذيت بود؛ اينها نبود. اينها چون مکرر از پيغمبر شنيدند که رضاي زهرا، رضاي خداست؛ غضب زهرا، غضب خداست؛ رضا و غضب فاطمه (سلام الله عليها) رضا و غضب پيغمبر است؛ رضا و غضب پيغمبر رضاي خداست . اينها ميگفتند: اين همه گريه آن حضرت، نشانه آن است که از ما ناراضي است؛ براي اينکه زنهاي مهاجر و انصار بعد از جريان سقيفه وقتي رفتند خطبه دوم را حضرت خواند. اين خطبه دوم خيلي فولادين است؛ يعني براي هر کلمهاش بايد به لغت مراجع کنيم. اين زنهاي مهاجر و انصار آمدند به مردهايشان گفتند، آنها دوباره برگشتند که جبران کنند، فرمود: گذشت. اين خطبه دوم و خطبه اول که خطبه اول در مسجد، خطبه دوم در منزل آنها را بيدار کرد، فهميدند که حضرت از آنها ناراضي است. گفتند: يک قدري نارضايتيشان را کم بکنند، سخن از گريه نبود؛ ميدانستند مقام اين بيبي چيست. مرحوم شيخ مفيد است ظاهراً ايشان نقل ميکند وقتي بيبي (سلام الله عليها) آمده عليبنابيطالب را آن وضع با سر برهنه زير منبر بالاي سرش شمشير ديد فرمود: «لئن لم تکن عنه لأنشرن شعري ولأشقن جيبي ولآتين قبر أبي ولأصيحن إلي ربي» ؛ فرمود: دست از پسر عموي من برداريد وگرنه سرم را براي نفرين کردن برهنه ميکنم سخن از لرزش ستون مسجد نبود. مرحوم شيخ مفيد نقل ميکند که وجود مبارک عليبنابيطالب [عليه السلام] به سلمان فرمود: «يا سلمان إني أري جنبتي المدينة تکفئان» ؛ فرمود سلمان! همين که زهرا تصميم نفرين گرفت من ميبينم دو طرف اين مدينه دارد ميلرزد؛ اگر اين عذاب بيايد چه کنيم: «إنّي أري جنبتي المدينة تکفئان»؛ دو طرف اين شهر دارد ميلرزد؛ نه ستون مسجد. اگر اين شهر زير و رو بشود چه کنيم؟ اين فاطمه است. حالا شما خطبه زينب کبرا (سلام الله عليها) را در کوفه قرائت کنيد؛ ميبينيد بسياري از جملههاي بلند آن خطبه از مادرش گرفته شده [است] بسياري از جملههاي بلند خطبه زينب کبرا (سلام الله عليها) در بازار کوفه از خطبه نوراني فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرفته شده [است] اگر مرحوم صدرالمتألّهين (رضوان الله عليه) در آن رساله شريفش ميگويد حسينبنعلي را در سقيفه بنيساعده شهيد کردند، همين است: «قُتل الحسين ابن علي في السقيفة». اين ميگويد: اگر نبود آن آتش زدن يا آتش آوردن در خانه فاطمه هرگز خيمههاي بچههاي ابيعبدالله را آتش نميزدند، هرگز آن مرغهاي بيپر را…
«السلام عليکم يا اهل بيت النبوة و يا معدن الرسالة و يا مهبط الوحي و رحمة الله و برکاته»
نسئلک اللهم و ندعوک بإسمک العظيم الأعظم الأعز الأجل الأکرم يا الله … يا الله !
پروردگارا ! تو را به ارواح ائمه هداة مهديين انبيا و مرسلين دلهاي ما را ظرف معارف قرآن کريم و عترت طاهرين قرار بده!
اين عرض ارادتها را از همه به احسن وجه قبول بفرما !
خدمات صادقانه اين عزاداران را ذخيره دنيا و آخرت آنها قرار بده !
بين ما و قرآن و عترت جدايي نينداز !
پروردگارا تو را به اسماي حسنايت قسم، تو را به صحف آسمانيات قسم، تو را به انبيا و مرسلين قسم، امر فرج وليّات را تسريع بفرما !
نظام اسلامي، مقام معظم رهبري، مراجع بزرگوار تقليد، حوزههاي فقهي، فرهنگي و دانشگاهي همه را در سايه امام زمان حفظ بفرما !
دولت، ملت، مملکت، تماميت ارضي، جوانها و نوجوانهاي ما، همه را در سايه امام زمان حفظ بفرما !
مشکلات معيشت و اقتصاد و مسکن و ازدواج جوانها را در سايه امام زمان حل بفرما !
بين ما و قرآن و عترت جدايي نينداز !
ارواح مؤمنان عالم (احيا و امواتشان) معلمان ما پدران و مادران ما، علامه طباطبايي، امام راحل، شهداي انقلاب و جنگ، شهداي اين جمع را با اوليا و انبيا محشور بفرما !
پايان امور همه را به خير و سعادت ختم بفرما !
«غفر الله لنا و لکم و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»
*- خلاصه اي از سخنان حضرت آيت الله جوادي آملي در سالروز شهادت حضرت فاطمه سلام الله عليها
انتهای پیام