( 0. امتیاز از )


علي اکبر مهدي پور

اشاره: يکي از وظايف شيعيان نسبت به حضرت بقية الله‏عليه السلام تکريم و بزرگداشت ايشان است. اين بزرگداشت، نمودهاي گوناگوني دارد. يکي از آن نمودها، تکريم مکان هايي است که به آن حضرت، منتسب است.
اين نوشتار، عهده دار نام بردن از اين مکان‏ها و آداب مربوط به آن‏ها است.
اين قسمت مسجد مقدّس جمکران را معرفي کرده است.
يکي از وظايف شيعيان تجليل و تکريم اماکن منسوب به وجود مقدّس حضرت بقية اللَّه، أرواحنا فداه، است.
آيةاللَّه سيد محمّد تقي موسوي اصفهاني (متوفّاي 1348هجري) در کتاب گران سنگ مکيال المکارم به هنگام شمارش تکاليف مردم در عصر غيبت مي‏نويسند:
شصت و هشتم - بزرگداشت اماکني که به قدوم آن حضرت زينت يافته‏اند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدّس، مسجد جمکران و غير اين‏ها از مواضعي که بعضي از صلحا آن حضرت را در آن جاها ديده‏اند يا در روايات آمده است که آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام ...(1)
از اين رهگذر، بر منتظران ظهور و عاشقان مَقْدَمِ آن امام نور، لازم است که اين اماکن را بشناسند و شيوه‏ تعظيم و تکريم آن‏ها را بياموزند.(2) لذا در صدد برآمديم که به فضل الهي،يکي از اين اماکن مقدّس و مشاهد مشرّفِ متعلّق به آن حضرت يعني مسجد مقدّس جمکران را معرفي کنيم.

1 - مسجد مقدس جمکران
مهم‏ترين پايگاه شيعيان شيفته و عاشقان دل سوخته‏ حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، در شش کيلومتري شهر مذهبي قم است. مطابق آمار، همه ساله، بيش از دوازده ميليون عاشق دل باخته، از سرتاسر ميهن اسلامي و جهان، در اين پايگاه معنوي، گرد مي‏آيند، نماز تحيّت مسجد و نماز حضرت صاحب الزّمان، عجّل‏اللَّه تعالي فرجه الشريف، را در اين مکان مقدّس به جاي مي‏آورند، با امام غايب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر کردار، رازِ دل مي‏گويند، استغاثه مي‏کنند، نداي (( يابن الحسن! )) سر مي‏دهند، از مشکلات مادّي و معنوي خود سخن مي‏گويند، با دلي خون بار، از طولاني شدن دوران غيبت، شکوه‏ها مي‏کنند.
آنان که از شناخت عميق‏تري برخوردارند، به هنگام تشرف به اين پايگاه ملکوتي، همه‏ي حوائج شخصي خود را فراموش مي‏کنند و همه‏ مشکلات دست و پاگير زندگي را به فراموشي مي‏سپارند و تنها (( ظهور سراسر سرور منجي بشر، امام ثاني عشر، حضرت وليّ عصر ، روحي و أرواح العالمين فداه، را مسئلت مي‏کنند؛ زيرا، اگر اين حاجت برآورده شود، ديگر مشکلي نخواهد ماند، و اگر اين حاجت روا نشود، حلّ ديگر مشکلات، مشکل اساسي را حل نخواهد کرد.
* * *
مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 هجري به فرمان حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در کنار روستاي جمکران تأسيس شد. تاريخچه‏ آن - به طوري که در اين نوشتار به تفصيل آمده - به دست شيخ صدوق (متوفّاي 381 هجري) در کتاب مونس الحزين بيان گرديده و کيفيّت نماز تحيّت مسجد و نماز استغاثه به حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.

تاريخچه‏ي مسجد جمکران‏
------------------------------
آن چه مسلّم است، اين است که اين مسجد، بيش از يکهزار سال پيش به فرمان حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در بيداري، - نه در خواب - تأسيس گرديد و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شيعيان و پايگاه منتظران و تجلّي‏گاه حضرت صاحب الزّمان عليه السلام بوده است.
علاّمه‏ي بزرگوار، ميرزا حسين نوري، (متوفّاي 1320 هجري) در کتاب ارزش‏مند نجم ثاقب - که به فرمان ميرزاي بزرگ، آن را تأليف کرد و ميرزاي شيرازي، در تقريظ خود، از آن ستايش فراوان کرد و نوشت: ((براي تصحيح عقيده‏ خود، به اين کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدايت‏اش، به سر منزل يقين و ايمان برسند)) -(3) تاريخچه‏ي تأسيس مسجد مقدّس جمکران را به شرح زير آورده است:
شيخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، در کتاب تاريخ قم از کتابِ مونس الحزين في معرفة الحقّ و اليقين - از تأليفات شيخ صدوق - بناي مسجد جمکران را به اين عبارت نقل کرده است:
شيخ عفيف صالح حسن بن مُثله‏ جمکراني مي‏گويد:
شب سه‏شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجري،(4) در سرايِ خود خفته بودم که جماعتي به درِ سراي من آمدند. نصفي از شب گذشته بود. مرا بيدار کردند و گفتند: (( برخيز و امر امام محمّد مهدي صاحب الزّمان(5)، صلوات اللَّه عليه، را اجابت کن که ترا مي‏خواند )).
حسن بن مثله مي‏گويد: ((من، برخاستم و آماده شدم)). چون به درِ سراي رسيدم، جماعتي از بزرگان را ديدم. سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جايگاه که اکنون مسجدِ ( جمکران ) است، آوردند.)).
چون نيک نگاه کردم، ديدم تختي نهاده و فرشي نيکو بر آن تخت گسترده و بالش‏هاي نيکو نهاده و جواني سي‏ساله، بر روي تخت، بر چهار بالش، تکيه کرده، پيرمردي در مقابل او نشسته، کتابي در دست گرفته، بر آن جوان مي‏خواند.
بيش از شصت مرد که برخي جامه‏ سفيد و برخي جامه‏ سبز بر تن داشتند، بر گرد او روي زمين نماز مي‏خواندند.
آن پيرمرد که حضرت خضر عليه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام عليه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: (( برو به حسن بن مسلم(6) بگو: ((تو، چند سال است که اين زمين را عمارت مي‏کني و ما خراب مي‏کنيم. پنج سال زراعت کردي و امسال ديگرباره شروع کردي، عمارت مي‏کني. رخصت نيست که تو ديگر در اين زمين زراعت کني، بايد هر چه از اين زمين منفعت برده‏اي، برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا کنند.))
به حسن بن مسلم بگو: ((اين جا، زمين شريفي است و حق‏تعالي اين زمين را از زمين‏هاي ديگر برگزيده و شريف کرده است، تو آن را گرفته به زمين خود ملحق کرده‏اي! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشده‏اي! اگر از اين کار بر حذر نشوي، نقمت خداوند، از ناحيه‏اي که گمان نمي‏بري بر تو فرو مي‏ريزد.))
حسن بن مثله عرض کرد: ((سيّد و مولاي من! مرا در اين باره، نشاني لازم است؛ زيرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دليل نمي‏پذيرند .)).
امام عليه السلام فرمود: (( تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در اين جا، علامتي مي‏گذاريم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سيّد ابوالحسن، و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله را از او بگيرد و به ديگران دهد تا بناي مسجد بنهند، و باقي وجوه را از رهق(7) به ناحيه‏ اردهال که ملک ما است، بياورد، و مسجد را تمام کند، و نصفِ رهق را بر اين مسجد وقف کرديم که هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد کنند.
مردم را بگو تا به اين موضع رغبت کنند و عزيز بدارند و چهار رکعت نماز در اين جا بگذارند: دو رکعت تحيّت مسجد، در هر رکعتي، يک بار (( سوره‏ي حمد )) و هفت بار سوره‏ (( قل هو اللَّه احد )) [ بخوانند ] و تسبيح رکوع و سجود را، هفت بار بگويند.
و دو رکعت نماز صاحب الزّمان بگذارند، بر اين نسق که در [ هنگام خواندن سوره‏ ]حمد چون به (( إيّاک نعبد و إيّاک نستعين )) برسند، آن را صد بار بگويند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح رکوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي که نماز تمام شد، تهليل (يعني، لا إله إلاّ الله )(8) بگويند و تسبيح فاطمه‏ زهرا عليها السلام را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آلش، صلوات اللَّه عليهم، بفرستند .)).
و اين نقل، از لفظ مبارک امام عليه السلام است که فرمود:
فَمَنْ صَلاَّهُما، فَکَأَنَّما صَلّي‏ فِي الْبَيْتِ الْعَتيقِ ؛
هر کس، اين دو رکعت [ يا اين دو نماز ] را بخواند، گويي در خانه‏ي کعبه آن را خوانده است ..
حسن بن مثله مي‏گويد: ((در دل خود گفتم که تو اين جا را يک زمين عادي خيال مي‏کني، اين جا مسجد حضرت صاحب الزّمان عليه السلام است.)).
پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!
چون مقداري راه پيمودم، بار ديگر مرا صدا کردند و فرمودند: (( در گلّه‏ جعفر کاشاني - چوپان - بُزي است، بايد آن بز را بخري. اگر مردم پولش را دادند، با پول آنان خريداري کن، وگرنه پولش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بياور و در اين موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه(9) هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بيماران و کساني که مرض صعب‏العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالي همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهاي بسيار دارد. هفت نشان سفيد و سياه، هر يکي به اندازه‏ي يک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در يک طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است .)).
آن گاه به راه افتادم. يک بار ديگر مرا فرا خواند و فرمود: (( هفت روز يا هفتاد روز در اين محلّ اقامت کن )).(10)
حسن بن مثله مي‏گويد: ((من، به خانه رفتم و همه‏ شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم و به نزد علي منذر رفتم و آن داستان را با او در ميان نهادم.
همراه علي منذر، به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: ((به خدا سوگند که نشان و علامتي که امام عليه السلام فرموده بود، اين جا نهاده است و آن، اين که حدود مسجد، با ميخ‏ها و زنجيرها مشخصّ شده است.)).
آن گاه به نزد سيّد ابوالحسن الرّضا رفتيم. چون به سراي وي رسيديم، غلامان و خادمان ايشان گفتند:
((شما از جمکران هستيد؟)). گفتيم: ((آري.)). پس گفتند: (( از اوّل بامداد، سيّد ابوالحسن در انتظار شما است .)).
پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نيکو داد و بسيار احترام کرد و مرا در جاي نيکو نشانيد. پيش از آن که من سخن بگويم، او سخن آغاز کرد و گفت: ((اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. شخصي در عالم رؤيا به من گفت:
(( شخصي به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پيش تو خواهد آمد. آن چه بگويد، اعتماد کن و گفتارش را تصديق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن .)). از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً براي او نقل کرد. سيّد ابوالحسن، دستور داد بر اسب‏ها زين نهادند. سوار شدند. به سوي دِه (جمکران) رهسپار گرديدند.
چون به نزديک دِه رسيدند، جعفر شبان را ديدند که گلّه‏اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به ميان گلّه رفت. آن بز که از پشت سرِ گلّه مي‏آمد، به سويش دويد. حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: (( به خدا سوگند! تا به امروز، من اين بز را نديده بودم و هرگز در گلّه‏ من نبود، جز امروز که در ميان گلّه، آن را ديدم و هر چند خواستم که آن را بگيرم، ميسّر نشد. )).
پس آن بز را به جايگاه آوردند و در آن جا سر بريدند.
سيد ابوالحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمين را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالي آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانيدند.
سيّد ابوالحسن الرّضا، زنجيرها و ميخ‏ها را به قم آورد و در خانه‏ي خود نگهداري کرد. هر بيمار صعب العلاجي که خود را به اين زنجيرها مي‏ماليد، در حال، شفا مي‏يافت.
ابوالحسن محمّد بن حيدر گفت: ((به طور مستفيض شنيدم، پس از آن که سيّد ابوالحسن الرّضا وفات کرد و در محلّه‏ي موسويان ( خيابان آذر فعلي ) مدفون شد، يکي از فرزندان‏اش بيمار گرديد. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجيرها و ميخ‏ها را نيافت.)).

منبع‏شناسي مسجد جمکران‏
------------------------------
منابع تأسيس مسجد مقدّس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزّمان، أرواحنا فداه، بر اساس تسلسل زماني، به شرح زير است:
1 - نخستين کسي که اين داستان را در کتاب خود آورده، ابوجعفر محمّد بن علي بن بابويه، مشهور به شيخ صدوق (متوفّاي 381 هجري) است. ايشان، مشروح آن را در کتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين درج کرده است.
با توجّه به اين که تأسيس اين مسجد در عصر شيخ صدوق‏رحمهم الله واقع شده، و ايشان در قم زندگي مي‏کرد، طبعاً، همه‏ جزئيات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سيّد ابوالحسن الرّضا و ديگر شاهدان عيني، شنيده و نقل کرده است.
کتاب مونس الحزين، همانند ده‏ها اثر گران‏بهاي ديگر شيخ صدوق، در طول زمان، از بين رفته و به دست ما نرسيده است.
2 - حسن بن محمّد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، صاحب کتاب گران سنگ تاريخ قم، شرح آن واقعه را از کتاب شيخ صدوق نقل کرده است.
کتاب تاريخ قم در عصر شيخ صدوق، به سال 378 هجري، در بيست باب به رشته‏ تحرير در آمده است.
3 - حسن بن علي بن حسن بن عبدالملک قمي، به سال 865 هجري آن را به فارسي ترجمه کرده است. (الذريعه، ج 3، ص 276 ).
4 - متن عربي کتاب، به دست مولي محمّد باقر مجلسي، (متوفّاي 1110 هجري) نرسيده، ولي ترجمهفارسي آن به دست ايشان رسيده [ بحار، ج 1، ص 42 ] و احاديث مربوط به قم را در جلد (( السّماء و العالم )) از آن روايت کرده است. ( بحار، ج 60، ص 208 - 221 ).
5 - سيد نعمت‏اللَّه جزائري، صاحب أنوار نعمانيّه (متوفّاي 1112 هجري) ترجمه‏ فارسي آن را ديده و داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را با خط خود، از آن استنساخ کرده است (بحار، 53، ص 254 ).
6 - شاگرد فرزانه‏ علاّمه مجلسي، ميرزا عبداللَّه افندي، (متوفاي 1130 هجري) نسخه‏اي از ترجمه‏ي فارسي آن را در بيست باب، در قم مشاهده کرده و گزارش آن را در تأليف گران‏بهاي خود آورده و تصريح کرده که اين ترجمه، به سال 865 هجري، به دستور خواجه فخرالدين ابراهيم، انجام يافته است. ( رياض العلماء، ج 1، ص 319 ).
7 - سيّد امير محمّد اشرف، معاصر و شاگرد علاّمه مجلسي، صاحب کتاب فضائل السّادات (متوفّاي 1145 هجري) متن عربي آن را ديده و از آن نقل کرده است. (جنة المأوي، ص 47 ).
8 - سيّد محمّد بن محمّد بن هاشم رضوي قمي، به سال 1179 هجري، بنا به خواهش محمّد صالح معلّم قمي، کتابي در اين رابطه تأليف کرده و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است. اين کتاب، احاديث مربوط به شرافت قم و تاريخچه‏ تأسيس مسجد مقدس جمکران را دربر دارد. (الذّريعه، ج 7، ص 216 ).
9 - شايسته‏ي تأمّل است که آقا محمّد علي کرمانشاهي، فرزند وحيد بهبهاني، (متوفّاي 1216 هجري) به متن عربي تاريخ قم دسترسي داشته و در حاشيه‏ خود بر کتاب نقد الرجّال تفرشي، شرح حال (( حسن بن مثله )) و خلاصه‏ داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را به نقل از متن عربي آن آورده است. (بحار، ج 53، ص 234 ).
10 - محقّق و متتبّع بي‏نظير، ميرزا حسين نوري، متوفّاي 1320 هجري، پس از جستجوي فراوان، به هشت باب از ترجمه‏ تاريخ قم دست يافته (جنة المأوي، ص 47 و بحار، ج 53، ص 234 ) و مشروح داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را از ترجمه‏ تاريخ قم، از روي دستخط سيّد نعمت اللَّه جزائري، در آثار ارزشمند خود آورده است:
1- جنة المأوي، چاپ بيروت، دارالمحجّة البيضاء، 1412 هجري، ص 42 - 46.
2- همان، به پيوستِ، بحار الأنوار، چاپ بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجري، ج 53، ص 230 - 234.
3- نجم ثاقب، چاپ تهران، علميه اسلاميّه، بي‏تا، ص 212 - 215.
4- کلمه‏ طيّبه، چاپ سنگي، بمبئي، 1303 هجري، ص 337.
5- مستدرک الوسائل، چاپ قم، مؤسسه آل‏البيت‏عليهم السلام، 1407 هجري، ج 3، ص 432 و 447.
11 - شيخ محمّد علي کچويي قمي (متوفّاي 1335 هجري) مشروح آن را از کتاب‏هاي خلاصة البلدان، نجم ثاقب، کلمه‏ طيّبه، در کتاب ارزشمند أنوار المشعشعين، چاپ قم، کتابخانه آيةاللَّه مرعشي، 1423 هجري، ج اوّل، ص 441 - 449 (چاپ سنگي 1327 هجري، جلد اوّل، ص 184 - 189 )، نقل کرده است.
12 - حاج شيخ علي يزدي حائري (متوفّاي 1333 هجري) مشروح آن را در کتاب إلزام الناصب، چاپ بيروت، مؤسسه‏ اعلمي، 1397 هجري، جلد دوم، ص 58 - 62، به نقل از محدّث نوري، از ترجمه‏ تاريخ قم آورده است.
13 - همه‏ کساني که بعد از محدّث نوري درباره‏ تاريخ قم کتاب نوشته‏اند، مشروح داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را از ايشان نقل کرده‏اند. شيخ محمّد حسن ناصر الشريعه، متوفّاي 1380 هجري، در تاريخ قم، چاپ قم، مؤسسه‏ي مطبوعاتي دارالعلم، 1342 شمسي، ص 147 - 156، يکي از آن افراد است.
14 - همه‏ علماي معاصر که در اين رابطه کتاب نوشته‏اند، همانند علاّمه‏معاصر آيةاللَّه حاج شيخ محمّد غروي، در کتاب گران سنگ المختار من کلمات الإمام المهدي عليه السلام، چاپ قم، 1414 هجري، جلد يکم، ص 440 - 448، نيز به اين واقعه اشاره کرده است.
15 - در اين اواخر، در کتاب‏هاي مستقل و مستندي - مانند موارد زير - به شرح و بسط داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران پرداخته شده است:
1 - تاريخ بناي مسجد جمکران؛
2 - تاريخ مسجد مقدّس جمکران؛
3 - تاريخچه‏ بناي مسجد جمکران؛
4 - توجّه امام زمان به مسجد جمکران؛
5 - توشه‏ مسجد جمکران؛
6 - در بارگاه منتظر؛
7 - در حريم جمکران؛
8 - سيماي مسجد جمکران؛
9 - فيض حضور براي گمشدگان؛
10 - مباحثي چند درباره‏ مسجد جمکران؛
11 - مسجد مقدس جمکران؛
12 - مسجد جمکران المقدس؛
13 - مسجد صاحب الزمان؛
14 - معجزه‏ مسجد جمکران.
براي کسب معلومات وسيع‏تر در مورد آثار ياد شده، به کتابنامه حضرت مهدي عليه السلام تحت عناوين فوق، مراجعه فرماييد.

نظر مرحوم آيةاللَّه حائري در باره‏ مسجد جمکران‏
-----------------------------------------------------
در آخرين فراز از اين مطلب، متذکّر مي‏شويم که اگر بخواهيم نظر مراجع گذشته و معاصر را در مورد مسجد مقدّس جمکران ياد آور شويم، به تأليف کتاب مستقلّي در اين رابطه ناگزير خواهيم بود. لذا اين موضوع را به فرصت ديگري موکول مي‏کنيم. اين بخش را با بيان نظر مرحوم آيةاللَّه حاج شيخ مرتضي حائري (متوفّاي 24 جُمادي الثّانيه 1406 هجري) که همگان با مقام رفيع علمي و تقوايي ايشان، آشنا هستند، حسن ختام مي‏بخشيم.
مرحوم آية الله حائري، کتاب ارزش‏ندي دارند که اين نويسنده، آن کتاب را از محضر معظّم له امانت گرفتم و با اجازه‏ ايشان زيراکس کردم.
هنگامي که دست نويس‏هاي ايشان را به محضر مقدّس ايشان بردم، از خدمت‏شان پرسيدم: ((آيا براي نقل مطالب اين کتاب، مجاز هستم؟)). ايشان، ضمن اين که اجازه دادند، فرمودند: (( من، در اين کتاب، فقط مطالبي را آوردم که بر صحّت آن‏ها اعتقاد دارم و مي‏توانم بر صحّت آن‏ها قسم حضرت عبّاس بخورم .)).
مرحوم آيةاللَّه حائري، در اين کتاب مي‏فرمايند:
مسجد جمکران، يکي از آيات باهرات آن حضرت است. توضيح اين مطلب، در ضمن چند جهت - که شايد خيلي‏ها از آن غافل باشند - مذکور مي‏شود:
1 - داستان مسجد جمکران که در بيداري واقع شده، در کتاب تاريخ قم که کتاب معتبري است، از صدوق، عليه الرّحمه، نقل شده است.
مرحوم آقاي بروجردي که مرد دقيق و ملاّيي بود، مي‏فرمود: ((اين داستان، در زمان صدوق، عليه الرّحمه، واقع شده و اين که او نقل کرده است، دلالت بر کمال صحّت آن دارد.
2 - داستان، مشتمل بر جرياني است که مربوط به يک نفر نيست، براي اين که صبح که مردم بيدار مي‏شوند، مي‏بينند با زنجير، علامت گذاشته شده است که مردم باور کنند. و اين زنجير، مدّتي در منزل سيّد محترمي، ظاهراً به نام سيّد ابوالحسن الرّضا، بوده است و مردم به آن استشفاء مي‏کرده‏اند و بعداً، بدون هيچ جهت طبيعي، مفقود مي‏شود.
3 - جاي دور از شهر و در وسط بيابان، جايي نيست که مورد جعل يک فرد جمکراني بشود، آن هم دست تنها، در يک شب ماه رمضان.
4 - نوعاً، مردم عادي، به واسطه‏ خواب، يک امامزاده را معيّن مي‏کنند و مسجد، از تصوّر مردم عادي، دور است.
5 - اگر پيدايش اين مسجد روي احساسات مذهبي و علاقه‏ مفرط به حضرت صاحب الامر عليه السلام بود، مي‏بايست سراسر، توسّل به آن بزرگوار باشد، چنان که در اين عصر، مردم، بيش‏تر، زيارت حضرت‏اش را در آن مسجد مي‏خوانند و متوسّل به آن حضرت مي‏شوند، در صورتي که در اين دستور معنوي، اصلاً، اسمي از آن حضرت نيست، حتّي تا به حال هم بيشتر معروف به مسجد جمکران است، نه مسجد صاحب الزّمان.
6 - متن دستور، موافق با ادّله‏ديگر است؛ براي اين که هم نماز تحيّت مسجد وارد شده است و هم نماز امام زمان‏عليه السلام با صد بار ((إيّاک نعبد و إيّاک نستعين)) و هم تهليل و تسبيح فاطمه‏زهرا،سلام‏اللَّه عليها.
7 - اين دو داستان که نقل شد، مشهود و يا مثل مشهود خودم بود(11) و داستان‏هاي ديگري هست که فعلاً تمام خصوصيّات آن را در نظر ندارم. بعداً، ان شاءالله، تحقيق کرده، در اين دفتر، بإذنه تعالي، ذکر مي‏کنم.
8 - در آن موقع که زمين، اين قدر بي‏ارزش بوده است، فقط يک مساحت کوچکي را مورد اين دستور قرار داده‏اند، که ظاهراً حدود سه چشمه از مسجد فعلي است که در زمان ما خيلي بزرگ شده است: ظاهراً، آن چشمه‏اي که در آن، محراب هست، و دو چشمه‏ي طرفين باشد.
نگارنده که خالي از وسوسه نيستم و خيلي به نقليّات مردم خوش‏بين نيستم، از اين امارات، به صحّت اين مسجد مبارک قطع دارم. والحمدللَّه علي ذالک و علي غيره من النّعم الّتي لاتحصي.(12)

پيشگويي امير مؤمنان‏عليه السلام از مسجد جمکران‏
---------------------------------------------------------
مطابق نقل خلاصة البلدان از کتاب مونس الحزين شيخ صدوق، امير مؤمنان عليه السلام از مسجد مقدّس جمکران سخن گفته است.
محمّد بن محمّد بن هاشم حسيني رضوي قمي، به تقاضاي مولي محمّد صالح قمّي، به سال 1179 هجري، در باره‏ فضيلت شهر قم و تاريخچه‏ تأسيس مسجد مقدّس جمکران، کتاب ارزش‏مندي تأليف و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است.
شيخ آقا بزرگ تهراني، اين کتاب را مشاهده کرده و گزارش آن را در الذريعه آورده است.(13)
مرحوم کاتوزيان، اين کتاب را در اختيار داشته، فرازهايي از اين کتاب را در کتاب أنوار المشعشعين آورده است.
وي، در اين رابطه، حديثي از امير مؤمنان عليه السلام آورده، که فرازهايي از آن را در اين جا مي‏آوريم و علاقه‏مندان به تفصيل بيش‏تر را به کتاب انوار المشعشعين رهنمون مي‏شويم. او مي‏گويد:
در کتاب خلاصة البدان از کتاب مونس الحزين - از تصنيفات شيخ صدوق - با سند صحيح و معتبر، از امير مؤمنان عليه السلام روايت کرده که خطاب به حذيفه فرمود: (( اي پسر يماني! در اوّل ظهور، خروج نمايد قائم آل محمّد عليه السلام از شهري که آن را قم گويند(14) و مردم را دعوت به حق مي‏کند، همه‏ خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روي آورند و اسلام، تازه شود ...اي پسر يماني! اين زمين، مقدّس است، از همه‏ي لوث‏ها، پاک است ...عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رايت وي بر اين کوه سفيد بزنند، به نزد دهي کهن، که در جنب مسجد است، و قصري کهن - که قصر مجوس است - و آن را (( جمکران )) خوانند. از زير يک مناره‏ آن مسجد بيرون آيد، نزديک آن جا که آتش‏خانه‏ گبران بوده ... )).(15)
از اين حديث شريف، استفاده مي‏شود به طوري که مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، پايگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدّس جمکران نيز در عصر ظهور، جايگاه خاصّي دارد و پايگاه ديگري براي آن حضرت است.
مرحوم کاتوزيان، پس از نقل متن کامل حديث، به شرح و تفسير آن پرداخته، در باره‏ کوه سفيد و قصر مجوس و ديگر تعبيرهايي که در حديث شريف آمده و ما به جهت اختصار نياورديم، به تفصيل، سخن گفته است.(16)
خوانندگان گرامي، توجّه دارند که احاديث ملاحم، چندان نيازي به تحقيق در سند ندارند؛ زيرا، جز معصومان عليهم السلام که با سرچشمه‏ وحي مربوط بودند، شخص ديگري نمي‏توانست خبري بگويد که صدها سال بعد تحقّق پيدا کند.
روزي که اميرمؤمنان عليه السلام به حذيفه از مسجد جمکران خبر مي‏داد، در سرزمين حجاز و عراق، کمتر کسي نام قم را شنيده بود، لذا مي‏بينيم که در احاديث فراواني، به هنگام بحث از قم، به ((در نزديکي ري )) تعبير شده تا به اين وسيله، موقعيّت جغرافيايي شهر قم، براي اصحاب ائمّه عليهم السلام روشن گردد.
از اين رهگذر، احتمال نمي‏رود که احدي از مردم حجاز، نام جمکران را به عنوان يکي از دهات قم شنيده باشد.
نکات ريزي که در مورد قصر مجوس و آتش‏خانه‏ گبران آمده، مطلبي نبود که در حجاز و عراق، کسي از آن آگاه باشد.
به هنگام صدور اين حديث از مولاي متّقيان‏عليه السلام، کسي نمي‏توانست پيش‏بيني کند که در کنار دهِ جمکران، در آينده، مسجدي ساخته خواهد شد و با حضرت بقيّةاللَّه (عج) - که آن روز متولّد نشده بود - ارتباط خواهد داشت.
هنگامي که شيخ صدوق، اين حديث را در کتاب مونس الحزين درج مي‏کرد، بدون ترديد، اين مسجد، مناره نداشت.
هنگامي که صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، اين حديث را از مونس الحزين نقل مي‏کرد، باز هم مسجد مقدّس جمکران، مناره‏اي نداشت؛ زيرا، براي نخستين بار، در سال 1318 هجري، يک مناره در زاويه‏ جنوب شرقي مسجد ساخته شد.(17)
هنگامي که مرحوم کاتوزيان، اين حديث را در کتاب أنوار المشعشعين مي‏نوشت، مسجد جمکران، فقط يک مناره داشت و تا چند سال پيش نيز به همين منوال بود، ولي در اين حديث آمده است که (( از زير يک مناره‏ آن، مسجد، بيرون آيد )).(18)
اين تعبير، صريح است در اين که به هنگام ظهور حضرت بقيّةاللَّه، ارواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، بيش از يک مناره خواهد داشت، در حالي که به هنگام چاپ کتاب ( 1327 هجري) مسجد، فقط يک مناره داشت.

معجزات حضرت بقيّة اللَّه‏عليه السلام در مسجد مقدّس جمکران‏
--------------------------------------------------------------------
کرامات و معجزات و عناياتي که از ائمّه‏ اطهار عليهم السلام صادر گشته و از سوي راويان مورد اعتماد روايت شده، و در کتاب‏هاي مورد استناد ثبت گرديده، منحصر به صدر اسلام و قرون اوّليه‏ي اسلام نيست، بلکه هر روز در گوشه و کنار جهان، بويژه در حرم ائمّه‏ هدي‏ عليهم السلام معجزات و کرامات تازه‏اي تحقّق مي‏يابد که دليل حقّانيّت پيشوايان شيعه، و مايه‏ دل گرمي شيعيان است.
هر يک از شما، يک يا چند معجزه در حرم مطهّر ثامن الحجج امام عليّ بن موسي الرّضا عليه السلام ديده و يا شنيده‏ايد.
اکنون که دوران فرمانروايي حضرت بقيّة اللَّه، أرواحنا فداه، است، همه روزه، ده‏ها نفر در اقطار و اکناف جهان، با توسّل به ذيل عنايت آن حضرت‏عليه السلام، از امراض صعب‏العلاج و ديگر گرفتاري‏هاي خانمان‏سوز، به طور معجزآسا، رهايي مي‏يابند و براي هميشه، خود را رهين عنايت آن حضرت مي‏دانند.
در اين جا، يکي از اين کرامت‏ها را که در شب دوازدهم جمادي‏الاولي 1414 هجري، در مسجد مقدّس جمکران، براي يک کودک سيزده ساله‏ زاهداني روي داد، براي نورانيّت قلب خوانندگان گرامي مي‏آوريم.
اين کودک، سعيد چنداني، دانش‏آموز کلاس پنجم ابتدايي است که در دبستان محمّد علي فائق، در زاهدان، مشغول تحصيل است.
سعيد، در يک خانواده‏ مذهبي، در زاهدان متولّد شده و بر شيوه‏ عقايد اهل تسنّن تربيت يافته است.
مادر سعيد، اگر چه از لحاظ نسب، به خاندان عصمت و طهارت منسوب است، ولي او نيز سنّي حنفي است.
سعيد، يک سال و هشت ماه پيش از تاريخ ياد شده، در يک تعميرگاه ماشين، پايش مي‏لغزد و به چاهي که روغن و فاضلاب تعميرگاه در آن مي‏ريخته مي‏افتد، و جراحت‏هاي مختلفي بر بدن‏اش وارد مي‏شود. اين جراحت‏ها، بهبود مي‏يابد، ولي غدّه‏اي در ناحيه‏ي شکم پديد مي‏آيد. نخست، خيال مي‏کنند که فتق است، ولي با گذشت چند ماه، پزشکان معالج، اظهار مي‏کنند که غدّه‏ سرطاني است و بايد او را براي معالجه به تهران ببرند.
او را به تهران مي‏آورند و در ((بيمارستان هزار تختخوابي)) بستري مي‏کنند. پس از نمونه‏برداري و احراز غدّه‏ بدخيم سرطاني، او را به ((بيمارستان الوند)) منتقل مي‏کنند و غدّه‏اي به وزن يک کيلو و نيم از شکم او بيرون مي‏آورند، ولي در مدّت کوتاهي، جاي غدّه، پر مي‏شود. پزشکان، اظهار مي‏کنند که با اين رشد سريع غدّه، ديگر کاري از ما ساخته نيست.
مادر سعيد، شبي در خواب مي‏بيند که به او مي‏گويند: (( سعيد را به مسجد جمکران ببريد.)).
طبعاً، يک زن سنّي، نمي‏داند که مسجد جمکران کجا است، ولي هنگامي که خواب‏اش را براي ديگران نقل مي‏کند، او را به مسجد جمکران قم راهنمايي مي‏کنند.
وي، سعيد را با ديگر فرزندش، محمّد نعيم، به قم مي‏آورد و بلافاصله به مسجد مقدّس جمکران مشرّف مي‏شوند.
سعيد، روز سه‏شنبه يازدهم جمادي الاولي 1414 هجري ساعت يک و نيم بعدازظهر، وارد مسجد جمکران مي‏شود. خدّام مسجد، وضع او را که به اين منوال مي‏بينند، او را در اتاق شماره‏ هشت زايرسراي مسجد، اسکان مي‏دهند.
مادر سعيد، اَعمال مسجد را فرا مي‏گيرد، با پسرش، محمّد نعيم، اَعمال مسجد را انجام مي‏دهد، آن گاه عريضه‏اي تهيّه مي‏کند و آن را در چاه مي‏اندازد، و با دلي سرشار از اميد، به ذيل عنايت حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، متوسّل مي‏شود.
شب، فرا مي‏رسد و عاشقان حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، طبق رسم سنواتي که شب‏هاي چهارشنبه، از راه‏هاي دور و نزديک، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف مي‏شوند، دسته دسته مي‏آيند، در مسجد، به عبادت و نيايش مي‏پردازند.
مشاهده‏ اين شور و هيجان مردم، در دل مادر سعيد، طوفاني ايجاد مي‏کند. او نيز همراه ده‏ها هزار زاير به عبادت و دعا و تضرّع مي‏پردازد و شفاي فرزندش را از حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، با اصرار و الحاح مسئلت مي‏کند.
هنگامي که به اتاق مسکوني‏اش در زاير سراي مسجد مي‏آيد، دو نفر از خادمان، با اخلاص، به اطاق او مي‏آيند و در آن جا عزاداري مي‏کنند و براي شفاي سعيد، به طور دسته جمعي، دست به دعا برمي‏دارند.
سعيد مي‏گويد:
درست، ساعت سه‏ بعد از نيمه شب بود که در عالم رؤيا ديدم نوري از پشت ديوار ساطع شد و به طرف من به راه افتاد.
او، يک انسان بود، ولي من، از او، فقط نور خيره کننده‏اي مي‏ديدم که آهسته آهسته به من نزديک مي‏شد.
من، ابتدا، مضطرب شدم، ولي سعي کردم که بر خودم مسلّط شوم. هنگامي که نور به من رسيد، به ناحيه‏ سينه و شکم من اصابت کرد و برگشت.
من، از خواب بيدار شدم و چيزي متوجّه نشدم و باز هم خوابيدم. صبح که از خواب برخاستم، سعي کردم که خودم را به عصايم نزديک کنم و عصا را بردارم، ناگاه متوجّه شدم که بدن‏ام سبک شده و آن حالت درد شديد، به کلّي، از من رفع شده است.
در آن وقت، متوجّه شدم که شفا يافته‏ام و آن نور، وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان عليه السلام بوده است .)).
اين معجزه‏ي باهر و کرامت ظاهر، در شب چهارشنبه دوازدهم جمادي الأولي 1414 هجري برابر با پنجم آبان 1372 خورشيدي رخ داد.
سعيد، با مادر و برادر خود، سه شب، در زائرسراي مسجد اقامت کردند. شب سوم که شب جمعه بود، عنايت ديگري شد که اين بار، در بيداري انجام پذيرفت. اينک، متن آن واقعه را از زبان سعيد بشنويد:
شب جمعه، در اتاق شماره‏هشت نشسته بودم و مادرم مشغول تلاوت قرآن بود. احساس کردم که شخصي در کنار من نشست و براي من، رهنمودها و دستورالعمل‏هايي را بيان فرمود.
چون سخنان‏اش تمام شد، برگشتم و کسي را نديدم. از مادرم پرسيدم که: ((مادر! با من بودي؟)). گفت: ((من، قرآن مي‏خواندم، با تو نيستم.)). پرسيدم: ((پس اين کي بود که با من سخن مي‏گفت؟)). مادرم گفت: ((کسي در اين جا نيست.)).
در آن موقع، پتو را بر سرم کشيدم و هر چه به مغزم فشار آوردم که مطالب آن شخص را به خاطر بياورم، چيزي به يادم نيامد. )).
روز جمعه، سعيد و مادرش، به تهران باز مي‏گردند و به بيمارستان الوند مراجعه مي‏کنند. پس از عکس‏برداري، معلوم مي‏شود که سعيد، صحيح و سالم است و از غدّه‏ بدخيم سرطاني، هيچ خبري نيست.
بدين گونه، اين کودک سعادتمند - که به حق، (( سعيد )) نامگذاري شده - از معجزات باهر حضرت وليّ عصر، أرواحنا فداه، بهبودي کامل خود را در مي‏يابد.
دو هفته بعد ( شب چهارشنبه بيست و پنجم جُمادي الأُولي برابر با 19 / 8 / 72) سعيد، با مادرش و برادرش محمّد نعيم، به جمکران آمده بود تا پيشاني ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزّمان‏عليه السلام بسايد و از محضر مولا و مقتدايش تشکّر کند. خوش‏بختانه، حقير هم در مسجد بودم و از داستان شفا يافتن او آگاه بودم. با او به دفتر مسجد رفتم و در حضور ده‏ها نفر از دوستان، مطالب بالا را از زبان سعيد بدون واسطه شنيدم.
مادرش، از خوشحالي، در پوست خود نمي‏گنجيد و بر حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، پيوسته درود مي‏فرستاد و سخناني مي‏گفت که از يک فرد سنّي مذهب بسيار جالب بود. مثلاً مي‏گفت: (( من نمي‏دانم الآن امام زمان عليه السلام کجا است: آيا در درياها، کشتي‏ها را نجات مي‏دهد و يا در آسمان‏ها، هواپيماها را نجات مي‏دهد؟ )).
سعيد، در اين سفر، با کوله‏باري از پرونده‏هاي پزشکي و عکس‏ها و آزمايش‏ها آمده بود، که آنان را به مشتاقان ارائه دهد. از اسناد پزشکي او، مسئولان مسجد، فيلم برداري کردند. از خود سعيد و مادرش نيز فيلمبرداري شد، و سخنان‏شان ضبط گرديد. بي‏گمان، خانواده‏ (( چنداني )) در ميان خانواده‏هاي معتقد اهل سنّت، مبلّغ صميمي و بي‏قرار حضرت بقيّةاللَّه، عجّل اللَّه تعالي فرجه الشّريف، خواهند بود.

جمکران، ميعادگاه عاشقان‏
-----------------------------
در طول سال، شب‏هاي چهارشنبه، مسجد مقّدس جمکران، پذيراي قريب يکصد هزار عاشق دل باخته است که از شهرهاي دور و نزديک، به شهر مقدّس قم روي مي‏آورند و در حرم مطهّر حضرت معصومه عليها السلام پيشاني ادب بر آستان مي‏سايند و آن گاه راهي مسجد مقدّس جمکران مي‏شوند و با امام رؤوف، به راز و نياز مي‏پردازند.
از چهره‏هاي برجسته‏اي که ارادت خاصّي به مسجد مقدّس جمکران داشتند و خوانندگان گرامي با شخصيّت علمي و تقوايي آنان آشنايي دارند، آيات عظام حاج شيخ عبدالکريم حائري، حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي، حاج سيّد محمّد تقي خوانساري، حاج سيّد محمّد حجّت کوهکمري، حاج آقا حسين بروجردي، حاج سيّد حسين قاضي، حاج شيخ محمّد تقي بافقي، حاج آقا مرتضي حائري را مي‏توان نام برد.
براي مرحوم آيةاللَّه حائري، هر وقت مشکلي پيش مي‏آمد، مرحوم آيةاللَّه بافقي را به مسجد جمکران مي‏فرستاد و رفع مشکل مي‏شد.
هر وقت شهريّه حوزه تأمين نمي‏شد، مرحوم آيةاللَّه حجّت، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف مي‏شد و همان روز، شهريّه تأمين مي‏گرديد.
براي مرحوم آيةاللَّه بروجردي، هر وقت مشکلي پيش مي‏آمد، گوسفندي مي‏فرستاد تا در کنار مسجد جمکران قرباني کنند.
براي مرحوم آيةاللَّه گلپايگاني، هر وقت مشکلي پيش مي‏آمد، عريضه‏اي مي‏نوشت و با گروهي از اصحاب و فرزندان خود، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف مي‏شد و توسّل مي‏کرد و رفع مشکل مي‏شد.
مرحوم آيةاللَّه مرعشي، چهل شب چهارشنبه، در مسجد جمکران بيتوته کرد.
آيةاللَّه صافي، در مورد پدر بزرگوارشان، مرحوم آيةاللَّه حاج ملاّ جواد صافي گلپايگاني، نقل فرمودند که ملتزم بود حتّي الامکان، پياده به مسجد جمکران مشرّف شود.
آيةاللَّه حاج سيّد محمّد تقي خوانساري نيز غالباً، پياده مشرّف مي‏شدند.

ختم زيارت عاشورا در مسجد جمکران‏
-----------------------------------------
در عصر زعامت مرحوم آية اللَّه حاج سيّد محمّد حجّت، قحطي و گراني سختي پديد آمد، به طوري که نان سنگک دانه‏اي يک تومان رسيد، در حالي که شهريّه‏ طلاّب در ماه، فقط ده تومان بود.
مرحوم آيةاللَّه حجّت، چهل تن از طلاّب مهذّب و متديّن را دستور داد که به مسجد مقدّس جمکران مشرّف شوند و در پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعي، زيارت عاشورا را با صد سلام و لعن و دعاي صفوان بخوانند و به حضرت موسي بن جعفرعليه السلام و حضرت ابوالفضل‏عليه السلام و حضرت علي اصغر عليه السلام متوسّل شوند و رفع گراني و نزول باران را از خداوند متعال بخواهند.
چهل تَن طلبه‏ مهذّب و متديّن، طبق فرمان مرجعيّت اعلاي تشيّع، به ميعادگاه عاشقان شرفياب شدند. بعد از اداي نماز تحيّت و نماز حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، و توسّل به ذيل عنايت فرمانرواي جهان هستي، به پشت بام مسجد رفتند، ختم زيارت عاشورا را، طبق دستور آن مرجع وارسته، انجام دادند و حوائج خود را با شفيع قرار دادن سه تَنْ باب‏الحوائج، به درگاه حضرت احديّت، عرضه داشتند و مسجد را به قصد قم ترک کردند.
راه قديمي مسجد جمکران، از طرف روستاي جمکران بود. گروه چهل نفري طلاّب، هنوز به دهِ جمکران نرسيده بودند که درهاي رحمت گشوده شد و باران رحمت، سيل‏آسا فرو ريخت و طلاّب، ناچار شدند که لباس‏هاي خود را درآورند، حتّي کفش‏هاي خود را به دست گرفتند، از ميان سيلاب‏ها عبور کردند.
اين حادثه‏ي تاريخي را نخستين بار، از دانشمند معظّم حجّةالاسلام والمسلمين استاد محمّد امين رضوي صاحب کتاب ارزشمند تجسّم اعمال - که خود جزء چهل تن بود - شنيدم.
بسياري از آن چهل تَن، به رحمت ايزدي پيوسته‏اند، ولي الحمدللَّه، برخي از آنان در قيد حيات هستند که خوانندگان گرامي، مي‏توانند از آنان تحقيق کنند.
اخيراً، اين داستان از زبان حضرت آيةاللَّه حاج سيّد مهدي اخوان مرعشي و حجّةالاسلام والمسلمين آقاي گل محمّدي ابهري، منتشر شده است.(19)
بسيار مناسب است که مراجع بزرگوار عصر ما نيز در مشکلات مادّي و معنوي، مردم را به مسجد مقدّس جمکران و ختم زيارت عاشورا به صورت دسته جمعي در آن ميعادگاه عاشقان، فرا خوانند.

خصوصيّت شب چهارشنبه‏
------------------------------
مکرّراً، با اين سؤال مواجه شده‏ايم که ((آيا شب چهارشنبه، خصوصيّتي دارد؟)).
در پاسخ، بايد عرض کنيم که شب چهارشنبه، خصوصيّت دارد. لذا مي‏بينيم که حضرت بقيّةاللَّه، ارواحنا فداه، در همان فرماني که براي تأسيس مسجد جمکران صادر کردند، فرمودند: (( فردا شب که شب چهارشنبه است، آن بز را به همين جايگاه بياور و ذبح کن و روز چهارشنبه که هجدهم ماه رمضان است، گوشت آن را به بيماران صعب‏العلاج انفاق کن که خداوند، همه‏شان را شفا عنايت مي‏کند .)).(20)

دعايِ عَظُمَ الْبَلاء
------------------
در اين جا ياد آوري اين نکته لازم است که در مسجد مقدّس جمکران، از دعاهاي مربوط به حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، مانند (( دعاي ندبه ))، (( دعاي سلام اللَّه الکامل ))، ((زيارت آل ياسين ))، (( دعاي عهد ))،... بويژه از دعاي (( الّلهم عظم البلاء ... )) که بعد از نماز حضرت صاحب الزّمان عليه السلام به آن امر شده است، غفلت نشود.(21)

---------------
پي‏نوشت‏ها:
1) مکيال المکارم، ج 2، ص 314.
2) صاحب مکيال، کيفيّت تعظيم و تکريم آن اماکن را در کتاب مکيال المکارم، ج 2 ص 327 - 330 شرح داده است.
3) اين تقريظ، در آغاز نجم ثاقب چاپ شده است. دست خطّ ميرزاي بزرگ، در کتابخانه‏ي آستان قدس، در يکي از نسخ خطّي کتاب، به شماره‏ي 9361 موجود است.
4) ميرزاي نوري، استظهار کرده‏اند که رقم ((393 هجري)) تصحيف شده و صحيح آن ((373 هجري)) است. (جنّة المأوي‏، ص 47؛ نجم ثاقب، ص 215؛ مستدرک: ج 3، ص 447 ).
5) هرچند راوي اين خبر شيخ صدوق، معتقد است که در زمان غيبت، نبايد نام اصلي حضرت بقيّة اللَّه تلفّظ شود، ولي در اين جا، براي رعايت امانت در نقل، به طور صريح آورده است.
6) به جاي ((حسن بن مسلم))، در نجم ثاقب و جنّة المأوي، (( حسن مسلم )) آمده، ولي در مستدرک ج 3، ص 432 ، (( حسن بن مسلم )) تعبير شده است. البته، نتيجه، مساوي است، و حذف واژه‏ي (( بن )) در نام‏ها، شايع است.
7) رهق، نام روستايي است در دَه فرسخي قم در مسير کاشان، که تا زمان ما، آباد است. [ مستدرک ج 3، ص 432 ].
8) مرحوم نوري، معتقد است که بايد: (( لااله‏الاّاللَّه وحده وحده )) گفته شود. [ بحار، ج 53، ص 231 ].
9) کلمه‏ي (( چهارشنبه )) در نجم ثاقب افتاده، ولي در جنة المأوي و انوار المشعشعين آمده است. و اگر در متن هم نيامده بود، از بررسي متن استفاده مي‏شد؛ زيرا، به طوري که در متن داستان تصريح شده، ديدار، در شب سه‏شنبه، شب هفدهم رمضان بوده است، پس شب هجدهم، شب چهارشنبه، و روز هجدهم روز چهارشنبه خواهد بود.
10) ما، اين تعبير را از جنّة المأوي‏ نقل کرديم، ولي در نجم ثاقب چنين آمده است: (( هفتاد روز يا هفت روز، ما اين جاييم )) (نجم ثاقب، ص 214 ).
با توجّه به اين که اين ملاقات در شب هفدهم رمضان بود، اگر آن را بر هفت حمل کني، بر شب بيست و سوّم رمضان منطبق مي‏شود که شب قدر است، و اگر بر هفتاد روز حمل کني بر بيست و پنجم ذوالقعده منطبق مي‏شود که آن نيز روز مبارکي است .
11) اشاره به دو داستان از عنايات حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در مسجد مقدّس جمکران است، که مرحوم آيةاللَّه حائري آن‏ها را در کتاب خود آورده است.
12) کريمه‏ي اهل‏بيت، ص 484؛ سرّدلبران، ص 248 - 250.
13) الذّريعة، ج 7، ص 216.
14) ترديدي نيست که قيام نخستين حضرت بقيةاللَّه، أرواحنا فداه، از مکّه‏ي معظّمه و کنار خانه‏ي خدا است. اين حديث و احاديث مشابه، به حرکت‏هاي بعدي آن کعبه‏ي مقصود، نظر دارد.
15) انوار المشعشعين، ج 1، ص 453.
16) انوار المشعشعين، ج 1، ص 454 - 458.
17) گنجينه‏ي آثار قم، ج 2، ص 672.
18) أنوار المشعشعين، ج 1، ص 454.
19) مسجد مقدّس جمکران، ص 40؛ زيارت عاشورا و آثار شگفت، ص 55 .
20) جنّةالمأوي، ص 45؛ بحار، ص 53، ص 232.
21) جمال الاسبوع، ص 280.

 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر