(
امتیاز از
)
پيشگويي امير مؤمنان(ع) از بناي مسجد جمکران
علي اکبر مهدي پور
اشاره: يکي از وظايف شيعيان نسبت به حضرت بقية اللهعليه السلام تکريم و بزرگداشت ايشان است. اين بزرگداشت، نمودهاي گوناگوني دارد. يکي از آن نمودها، تکريم مکان هايي است که به آن حضرت، منتسب است.
اين نوشتار، عهده دار نام بردن از اين مکانها و آداب مربوط به آنها است.
اين قسمت مسجد مقدّس جمکران را معرفي کرده است.
يکي از وظايف شيعيان تجليل و تکريم اماکن منسوب به وجود مقدّس حضرت بقية اللَّه، أرواحنا فداه، است.
آيةاللَّه سيد محمّد تقي موسوي اصفهاني (متوفّاي 1348هجري) در کتاب گران سنگ مکيال المکارم به هنگام شمارش تکاليف مردم در عصر غيبت مينويسند:
شصت و هشتم - بزرگداشت اماکني که به قدوم آن حضرت زينت يافتهاند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدّس، مسجد جمکران و غير اينها از مواضعي که بعضي از صلحا آن حضرت را در آن جاها ديدهاند يا در روايات آمده است که آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام ...(1)
از اين رهگذر، بر منتظران ظهور و عاشقان مَقْدَمِ آن امام نور، لازم است که اين اماکن را بشناسند و شيوه تعظيم و تکريم آنها را بياموزند.(2) لذا در صدد برآمديم که به فضل الهي،يکي از اين اماکن مقدّس و مشاهد مشرّفِ متعلّق به آن حضرت يعني مسجد مقدّس جمکران را معرفي کنيم.
1 - مسجد مقدس جمکران
مهمترين پايگاه شيعيان شيفته و عاشقان دل سوخته حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، در شش کيلومتري شهر مذهبي قم است. مطابق آمار، همه ساله، بيش از دوازده ميليون عاشق دل باخته، از سرتاسر ميهن اسلامي و جهان، در اين پايگاه معنوي، گرد ميآيند، نماز تحيّت مسجد و نماز حضرت صاحب الزّمان، عجّلاللَّه تعالي فرجه الشريف، را در اين مکان مقدّس به جاي ميآورند، با امام غايب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر کردار، رازِ دل ميگويند، استغاثه ميکنند، نداي (( يابن الحسن! )) سر ميدهند، از مشکلات مادّي و معنوي خود سخن ميگويند، با دلي خون بار، از طولاني شدن دوران غيبت، شکوهها ميکنند.
آنان که از شناخت عميقتري برخوردارند، به هنگام تشرف به اين پايگاه ملکوتي، همهي حوائج شخصي خود را فراموش ميکنند و همه مشکلات دست و پاگير زندگي را به فراموشي ميسپارند و تنها (( ظهور سراسر سرور منجي بشر، امام ثاني عشر، حضرت وليّ عصر ، روحي و أرواح العالمين فداه، را مسئلت ميکنند؛ زيرا، اگر اين حاجت برآورده شود، ديگر مشکلي نخواهد ماند، و اگر اين حاجت روا نشود، حلّ ديگر مشکلات، مشکل اساسي را حل نخواهد کرد.
* * *
مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 هجري به فرمان حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در کنار روستاي جمکران تأسيس شد. تاريخچه آن - به طوري که در اين نوشتار به تفصيل آمده - به دست شيخ صدوق (متوفّاي 381 هجري) در کتاب مونس الحزين بيان گرديده و کيفيّت نماز تحيّت مسجد و نماز استغاثه به حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.
تاريخچهي مسجد جمکران
------------------------------
آن چه مسلّم است، اين است که اين مسجد، بيش از يکهزار سال پيش به فرمان حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در بيداري، - نه در خواب - تأسيس گرديد و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شيعيان و پايگاه منتظران و تجلّيگاه حضرت صاحب الزّمان عليه السلام بوده است.
علاّمهي بزرگوار، ميرزا حسين نوري، (متوفّاي 1320 هجري) در کتاب ارزشمند نجم ثاقب - که به فرمان ميرزاي بزرگ، آن را تأليف کرد و ميرزاي شيرازي، در تقريظ خود، از آن ستايش فراوان کرد و نوشت: ((براي تصحيح عقيده خود، به اين کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدايتاش، به سر منزل يقين و ايمان برسند)) -(3) تاريخچهي تأسيس مسجد مقدّس جمکران را به شرح زير آورده است:
شيخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، در کتاب تاريخ قم از کتابِ مونس الحزين في معرفة الحقّ و اليقين - از تأليفات شيخ صدوق - بناي مسجد جمکران را به اين عبارت نقل کرده است:
شيخ عفيف صالح حسن بن مُثله جمکراني ميگويد:
شب سهشنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجري،(4) در سرايِ خود خفته بودم که جماعتي به درِ سراي من آمدند. نصفي از شب گذشته بود. مرا بيدار کردند و گفتند: (( برخيز و امر امام محمّد مهدي صاحب الزّمان(5)، صلوات اللَّه عليه، را اجابت کن که ترا ميخواند )).
حسن بن مثله ميگويد: ((من، برخاستم و آماده شدم)). چون به درِ سراي رسيدم، جماعتي از بزرگان را ديدم. سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جايگاه که اکنون مسجدِ ( جمکران ) است، آوردند.)).
چون نيک نگاه کردم، ديدم تختي نهاده و فرشي نيکو بر آن تخت گسترده و بالشهاي نيکو نهاده و جواني سيساله، بر روي تخت، بر چهار بالش، تکيه کرده، پيرمردي در مقابل او نشسته، کتابي در دست گرفته، بر آن جوان ميخواند.
بيش از شصت مرد که برخي جامه سفيد و برخي جامه سبز بر تن داشتند، بر گرد او روي زمين نماز ميخواندند.
آن پيرمرد که حضرت خضر عليه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام عليه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: (( برو به حسن بن مسلم(6) بگو: ((تو، چند سال است که اين زمين را عمارت ميکني و ما خراب ميکنيم. پنج سال زراعت کردي و امسال ديگرباره شروع کردي، عمارت ميکني. رخصت نيست که تو ديگر در اين زمين زراعت کني، بايد هر چه از اين زمين منفعت بردهاي، برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا کنند.))
به حسن بن مسلم بگو: ((اين جا، زمين شريفي است و حقتعالي اين زمين را از زمينهاي ديگر برگزيده و شريف کرده است، تو آن را گرفته به زمين خود ملحق کردهاي! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشدهاي! اگر از اين کار بر حذر نشوي، نقمت خداوند، از ناحيهاي که گمان نميبري بر تو فرو ميريزد.))
حسن بن مثله عرض کرد: ((سيّد و مولاي من! مرا در اين باره، نشاني لازم است؛ زيرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دليل نميپذيرند .)).
امام عليه السلام فرمود: (( تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در اين جا، علامتي ميگذاريم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سيّد ابوالحسن، و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را بياورد و منفعت چند ساله را از او بگيرد و به ديگران دهد تا بناي مسجد بنهند، و باقي وجوه را از رهق(7) به ناحيه اردهال که ملک ما است، بياورد، و مسجد را تمام کند، و نصفِ رهق را بر اين مسجد وقف کرديم که هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد کنند.
مردم را بگو تا به اين موضع رغبت کنند و عزيز بدارند و چهار رکعت نماز در اين جا بگذارند: دو رکعت تحيّت مسجد، در هر رکعتي، يک بار (( سورهي حمد )) و هفت بار سوره (( قل هو اللَّه احد )) [ بخوانند ] و تسبيح رکوع و سجود را، هفت بار بگويند.
و دو رکعت نماز صاحب الزّمان بگذارند، بر اين نسق که در [ هنگام خواندن سوره ]حمد چون به (( إيّاک نعبد و إيّاک نستعين )) برسند، آن را صد بار بگويند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نيز به همين طريق انجام دهند. تسبيح رکوع و سجود را نيز هفت بار بگويند. هنگامي که نماز تمام شد، تهليل (يعني، لا إله إلاّ الله )(8) بگويند و تسبيح فاطمه زهرا عليها السلام را بگويند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پيغمبر و آلش، صلوات اللَّه عليهم، بفرستند .)).
و اين نقل، از لفظ مبارک امام عليه السلام است که فرمود:
فَمَنْ صَلاَّهُما، فَکَأَنَّما صَلّي فِي الْبَيْتِ الْعَتيقِ ؛
هر کس، اين دو رکعت [ يا اين دو نماز ] را بخواند، گويي در خانهي کعبه آن را خوانده است ..
حسن بن مثله ميگويد: ((در دل خود گفتم که تو اين جا را يک زمين عادي خيال ميکني، اين جا مسجد حضرت صاحب الزّمان عليه السلام است.)).
پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!
چون مقداري راه پيمودم، بار ديگر مرا صدا کردند و فرمودند: (( در گلّه جعفر کاشاني - چوپان - بُزي است، بايد آن بز را بخري. اگر مردم پولش را دادند، با پول آنان خريداري کن، وگرنه پولش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بياور و در اين موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه(9) هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بيماران و کساني که مرض صعبالعلاج دارند، انفاق کن که حق تعالي همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهاي بسيار دارد. هفت نشان سفيد و سياه، هر يکي به اندازهي يک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در يک طرف و چهار نشان در طرف ديگر آن است .)).
آن گاه به راه افتادم. يک بار ديگر مرا فرا خواند و فرمود: (( هفت روز يا هفتاد روز در اين محلّ اقامت کن )).(10)
حسن بن مثله ميگويد: ((من، به خانه رفتم و همه شب را در انديشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم و به نزد علي منذر رفتم و آن داستان را با او در ميان نهادم.
همراه علي منذر، به جايگاه ديشب رفتيم. پس او گفت: ((به خدا سوگند که نشان و علامتي که امام عليه السلام فرموده بود، اين جا نهاده است و آن، اين که حدود مسجد، با ميخها و زنجيرها مشخصّ شده است.)).
آن گاه به نزد سيّد ابوالحسن الرّضا رفتيم. چون به سراي وي رسيديم، غلامان و خادمان ايشان گفتند:
((شما از جمکران هستيد؟)). گفتيم: ((آري.)). پس گفتند: (( از اوّل بامداد، سيّد ابوالحسن در انتظار شما است .)).
پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نيکو داد و بسيار احترام کرد و مرا در جاي نيکو نشانيد. پيش از آن که من سخن بگويم، او سخن آغاز کرد و گفت: ((اي حسن بن مثله! من خوابيده بودم. شخصي در عالم رؤيا به من گفت:
(( شخصي به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پيش تو خواهد آمد. آن چه بگويد، اعتماد کن و گفتارش را تصديق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن .)). از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً براي او نقل کرد. سيّد ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زين نهادند. سوار شدند. به سوي دِه (جمکران) رهسپار گرديدند.
چون به نزديک دِه رسيدند، جعفر شبان را ديدند که گلّهاش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به ميان گلّه رفت. آن بز که از پشت سرِ گلّه ميآمد، به سويش دويد. حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: (( به خدا سوگند! تا به امروز، من اين بز را نديده بودم و هرگز در گلّه من نبود، جز امروز که در ميان گلّه، آن را ديدم و هر چند خواستم که آن را بگيرم، ميسّر نشد. )).
پس آن بز را به جايگاه آوردند و در آن جا سر بريدند.
سيد ابوالحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمين را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نيز از اهالي آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانيدند.
سيّد ابوالحسن الرّضا، زنجيرها و ميخها را به قم آورد و در خانهي خود نگهداري کرد. هر بيمار صعب العلاجي که خود را به اين زنجيرها ميماليد، در حال، شفا مييافت.
ابوالحسن محمّد بن حيدر گفت: ((به طور مستفيض شنيدم، پس از آن که سيّد ابوالحسن الرّضا وفات کرد و در محلّهي موسويان ( خيابان آذر فعلي ) مدفون شد، يکي از فرزنداناش بيمار گرديد. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجيرها و ميخها را نيافت.)).
منبعشناسي مسجد جمکران
------------------------------
منابع تأسيس مسجد مقدّس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزّمان، أرواحنا فداه، بر اساس تسلسل زماني، به شرح زير است:
1 - نخستين کسي که اين داستان را در کتاب خود آورده، ابوجعفر محمّد بن علي بن بابويه، مشهور به شيخ صدوق (متوفّاي 381 هجري) است. ايشان، مشروح آن را در کتاب مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين درج کرده است.
با توجّه به اين که تأسيس اين مسجد در عصر شيخ صدوقرحمهم الله واقع شده، و ايشان در قم زندگي ميکرد، طبعاً، همه جزئيات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سيّد ابوالحسن الرّضا و ديگر شاهدان عيني، شنيده و نقل کرده است.
کتاب مونس الحزين، همانند دهها اثر گرانبهاي ديگر شيخ صدوق، در طول زمان، از بين رفته و به دست ما نرسيده است.
2 - حسن بن محمّد بن حسن قمي، معاصر شيخ صدوق، صاحب کتاب گران سنگ تاريخ قم، شرح آن واقعه را از کتاب شيخ صدوق نقل کرده است.
کتاب تاريخ قم در عصر شيخ صدوق، به سال 378 هجري، در بيست باب به رشته تحرير در آمده است.
3 - حسن بن علي بن حسن بن عبدالملک قمي، به سال 865 هجري آن را به فارسي ترجمه کرده است. (الذريعه، ج 3، ص 276 ).
4 - متن عربي کتاب، به دست مولي محمّد باقر مجلسي، (متوفّاي 1110 هجري) نرسيده، ولي ترجمهفارسي آن به دست ايشان رسيده [ بحار، ج 1، ص 42 ] و احاديث مربوط به قم را در جلد (( السّماء و العالم )) از آن روايت کرده است. ( بحار، ج 60، ص 208 - 221 ).
5 - سيد نعمتاللَّه جزائري، صاحب أنوار نعمانيّه (متوفّاي 1112 هجري) ترجمه فارسي آن را ديده و داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را با خط خود، از آن استنساخ کرده است (بحار، 53، ص 254 ).
6 - شاگرد فرزانه علاّمه مجلسي، ميرزا عبداللَّه افندي، (متوفاي 1130 هجري) نسخهاي از ترجمهي فارسي آن را در بيست باب، در قم مشاهده کرده و گزارش آن را در تأليف گرانبهاي خود آورده و تصريح کرده که اين ترجمه، به سال 865 هجري، به دستور خواجه فخرالدين ابراهيم، انجام يافته است. ( رياض العلماء، ج 1، ص 319 ).
7 - سيّد امير محمّد اشرف، معاصر و شاگرد علاّمه مجلسي، صاحب کتاب فضائل السّادات (متوفّاي 1145 هجري) متن عربي آن را ديده و از آن نقل کرده است. (جنة المأوي، ص 47 ).
8 - سيّد محمّد بن محمّد بن هاشم رضوي قمي، به سال 1179 هجري، بنا به خواهش محمّد صالح معلّم قمي، کتابي در اين رابطه تأليف کرده و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است. اين کتاب، احاديث مربوط به شرافت قم و تاريخچه تأسيس مسجد مقدس جمکران را دربر دارد. (الذّريعه، ج 7، ص 216 ).
9 - شايستهي تأمّل است که آقا محمّد علي کرمانشاهي، فرزند وحيد بهبهاني، (متوفّاي 1216 هجري) به متن عربي تاريخ قم دسترسي داشته و در حاشيه خود بر کتاب نقد الرجّال تفرشي، شرح حال (( حسن بن مثله )) و خلاصه داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را به نقل از متن عربي آن آورده است. (بحار، ج 53، ص 234 ).
10 - محقّق و متتبّع بينظير، ميرزا حسين نوري، متوفّاي 1320 هجري، پس از جستجوي فراوان، به هشت باب از ترجمه تاريخ قم دست يافته (جنة المأوي، ص 47 و بحار، ج 53، ص 234 ) و مشروح داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را از ترجمه تاريخ قم، از روي دستخط سيّد نعمت اللَّه جزائري، در آثار ارزشمند خود آورده است:
1- جنة المأوي، چاپ بيروت، دارالمحجّة البيضاء، 1412 هجري، ص 42 - 46.
2- همان، به پيوستِ، بحار الأنوار، چاپ بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجري، ج 53، ص 230 - 234.
3- نجم ثاقب، چاپ تهران، علميه اسلاميّه، بيتا، ص 212 - 215.
4- کلمه طيّبه، چاپ سنگي، بمبئي، 1303 هجري، ص 337.
5- مستدرک الوسائل، چاپ قم، مؤسسه آلالبيتعليهم السلام، 1407 هجري، ج 3، ص 432 و 447.
11 - شيخ محمّد علي کچويي قمي (متوفّاي 1335 هجري) مشروح آن را از کتابهاي خلاصة البلدان، نجم ثاقب، کلمه طيّبه، در کتاب ارزشمند أنوار المشعشعين، چاپ قم، کتابخانه آيةاللَّه مرعشي، 1423 هجري، ج اوّل، ص 441 - 449 (چاپ سنگي 1327 هجري، جلد اوّل، ص 184 - 189 )، نقل کرده است.
12 - حاج شيخ علي يزدي حائري (متوفّاي 1333 هجري) مشروح آن را در کتاب إلزام الناصب، چاپ بيروت، مؤسسه اعلمي، 1397 هجري، جلد دوم، ص 58 - 62، به نقل از محدّث نوري، از ترجمه تاريخ قم آورده است.
13 - همه کساني که بعد از محدّث نوري درباره تاريخ قم کتاب نوشتهاند، مشروح داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را از ايشان نقل کردهاند. شيخ محمّد حسن ناصر الشريعه، متوفّاي 1380 هجري، در تاريخ قم، چاپ قم، مؤسسهي مطبوعاتي دارالعلم، 1342 شمسي، ص 147 - 156، يکي از آن افراد است.
14 - همه علماي معاصر که در اين رابطه کتاب نوشتهاند، همانند علاّمهمعاصر آيةاللَّه حاج شيخ محمّد غروي، در کتاب گران سنگ المختار من کلمات الإمام المهدي عليه السلام، چاپ قم، 1414 هجري، جلد يکم، ص 440 - 448، نيز به اين واقعه اشاره کرده است.
15 - در اين اواخر، در کتابهاي مستقل و مستندي - مانند موارد زير - به شرح و بسط داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران پرداخته شده است:
1 - تاريخ بناي مسجد جمکران؛
2 - تاريخ مسجد مقدّس جمکران؛
3 - تاريخچه بناي مسجد جمکران؛
4 - توجّه امام زمان به مسجد جمکران؛
5 - توشه مسجد جمکران؛
6 - در بارگاه منتظر؛
7 - در حريم جمکران؛
8 - سيماي مسجد جمکران؛
9 - فيض حضور براي گمشدگان؛
10 - مباحثي چند درباره مسجد جمکران؛
11 - مسجد مقدس جمکران؛
12 - مسجد جمکران المقدس؛
13 - مسجد صاحب الزمان؛
14 - معجزه مسجد جمکران.
براي کسب معلومات وسيعتر در مورد آثار ياد شده، به کتابنامه حضرت مهدي عليه السلام تحت عناوين فوق، مراجعه فرماييد.
نظر مرحوم آيةاللَّه حائري در باره مسجد جمکران
-----------------------------------------------------
در آخرين فراز از اين مطلب، متذکّر ميشويم که اگر بخواهيم نظر مراجع گذشته و معاصر را در مورد مسجد مقدّس جمکران ياد آور شويم، به تأليف کتاب مستقلّي در اين رابطه ناگزير خواهيم بود. لذا اين موضوع را به فرصت ديگري موکول ميکنيم. اين بخش را با بيان نظر مرحوم آيةاللَّه حاج شيخ مرتضي حائري (متوفّاي 24 جُمادي الثّانيه 1406 هجري) که همگان با مقام رفيع علمي و تقوايي ايشان، آشنا هستند، حسن ختام ميبخشيم.
مرحوم آية الله حائري، کتاب ارزشندي دارند که اين نويسنده، آن کتاب را از محضر معظّم له امانت گرفتم و با اجازه ايشان زيراکس کردم.
هنگامي که دست نويسهاي ايشان را به محضر مقدّس ايشان بردم، از خدمتشان پرسيدم: ((آيا براي نقل مطالب اين کتاب، مجاز هستم؟)). ايشان، ضمن اين که اجازه دادند، فرمودند: (( من، در اين کتاب، فقط مطالبي را آوردم که بر صحّت آنها اعتقاد دارم و ميتوانم بر صحّت آنها قسم حضرت عبّاس بخورم .)).
مرحوم آيةاللَّه حائري، در اين کتاب ميفرمايند:
مسجد جمکران، يکي از آيات باهرات آن حضرت است. توضيح اين مطلب، در ضمن چند جهت - که شايد خيليها از آن غافل باشند - مذکور ميشود:
1 - داستان مسجد جمکران که در بيداري واقع شده، در کتاب تاريخ قم که کتاب معتبري است، از صدوق، عليه الرّحمه، نقل شده است.
مرحوم آقاي بروجردي که مرد دقيق و ملاّيي بود، ميفرمود: ((اين داستان، در زمان صدوق، عليه الرّحمه، واقع شده و اين که او نقل کرده است، دلالت بر کمال صحّت آن دارد.
2 - داستان، مشتمل بر جرياني است که مربوط به يک نفر نيست، براي اين که صبح که مردم بيدار ميشوند، ميبينند با زنجير، علامت گذاشته شده است که مردم باور کنند. و اين زنجير، مدّتي در منزل سيّد محترمي، ظاهراً به نام سيّد ابوالحسن الرّضا، بوده است و مردم به آن استشفاء ميکردهاند و بعداً، بدون هيچ جهت طبيعي، مفقود ميشود.
3 - جاي دور از شهر و در وسط بيابان، جايي نيست که مورد جعل يک فرد جمکراني بشود، آن هم دست تنها، در يک شب ماه رمضان.
4 - نوعاً، مردم عادي، به واسطه خواب، يک امامزاده را معيّن ميکنند و مسجد، از تصوّر مردم عادي، دور است.
5 - اگر پيدايش اين مسجد روي احساسات مذهبي و علاقه مفرط به حضرت صاحب الامر عليه السلام بود، ميبايست سراسر، توسّل به آن بزرگوار باشد، چنان که در اين عصر، مردم، بيشتر، زيارت حضرتاش را در آن مسجد ميخوانند و متوسّل به آن حضرت ميشوند، در صورتي که در اين دستور معنوي، اصلاً، اسمي از آن حضرت نيست، حتّي تا به حال هم بيشتر معروف به مسجد جمکران است، نه مسجد صاحب الزّمان.
6 - متن دستور، موافق با ادّلهديگر است؛ براي اين که هم نماز تحيّت مسجد وارد شده است و هم نماز امام زمانعليه السلام با صد بار ((إيّاک نعبد و إيّاک نستعين)) و هم تهليل و تسبيح فاطمهزهرا،سلاماللَّه عليها.
7 - اين دو داستان که نقل شد، مشهود و يا مثل مشهود خودم بود(11) و داستانهاي ديگري هست که فعلاً تمام خصوصيّات آن را در نظر ندارم. بعداً، ان شاءالله، تحقيق کرده، در اين دفتر، بإذنه تعالي، ذکر ميکنم.
8 - در آن موقع که زمين، اين قدر بيارزش بوده است، فقط يک مساحت کوچکي را مورد اين دستور قرار دادهاند، که ظاهراً حدود سه چشمه از مسجد فعلي است که در زمان ما خيلي بزرگ شده است: ظاهراً، آن چشمهاي که در آن، محراب هست، و دو چشمهي طرفين باشد.
نگارنده که خالي از وسوسه نيستم و خيلي به نقليّات مردم خوشبين نيستم، از اين امارات، به صحّت اين مسجد مبارک قطع دارم. والحمدللَّه علي ذالک و علي غيره من النّعم الّتي لاتحصي.(12)
پيشگويي امير مؤمنانعليه السلام از مسجد جمکران
---------------------------------------------------------
مطابق نقل خلاصة البلدان از کتاب مونس الحزين شيخ صدوق، امير مؤمنان عليه السلام از مسجد مقدّس جمکران سخن گفته است.
محمّد بن محمّد بن هاشم حسيني رضوي قمي، به تقاضاي مولي محمّد صالح قمّي، به سال 1179 هجري، در باره فضيلت شهر قم و تاريخچه تأسيس مسجد مقدّس جمکران، کتاب ارزشمندي تأليف و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است.
شيخ آقا بزرگ تهراني، اين کتاب را مشاهده کرده و گزارش آن را در الذريعه آورده است.(13)
مرحوم کاتوزيان، اين کتاب را در اختيار داشته، فرازهايي از اين کتاب را در کتاب أنوار المشعشعين آورده است.
وي، در اين رابطه، حديثي از امير مؤمنان عليه السلام آورده، که فرازهايي از آن را در اين جا ميآوريم و علاقهمندان به تفصيل بيشتر را به کتاب انوار المشعشعين رهنمون ميشويم. او ميگويد:
در کتاب خلاصة البدان از کتاب مونس الحزين - از تصنيفات شيخ صدوق - با سند صحيح و معتبر، از امير مؤمنان عليه السلام روايت کرده که خطاب به حذيفه فرمود: (( اي پسر يماني! در اوّل ظهور، خروج نمايد قائم آل محمّد عليه السلام از شهري که آن را قم گويند(14) و مردم را دعوت به حق ميکند، همه خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روي آورند و اسلام، تازه شود ...اي پسر يماني! اين زمين، مقدّس است، از همهي لوثها، پاک است ...عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رايت وي بر اين کوه سفيد بزنند، به نزد دهي کهن، که در جنب مسجد است، و قصري کهن - که قصر مجوس است - و آن را (( جمکران )) خوانند. از زير يک مناره آن مسجد بيرون آيد، نزديک آن جا که آتشخانه گبران بوده ... )).(15)
از اين حديث شريف، استفاده ميشود به طوري که مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، پايگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدّس جمکران نيز در عصر ظهور، جايگاه خاصّي دارد و پايگاه ديگري براي آن حضرت است.
مرحوم کاتوزيان، پس از نقل متن کامل حديث، به شرح و تفسير آن پرداخته، در باره کوه سفيد و قصر مجوس و ديگر تعبيرهايي که در حديث شريف آمده و ما به جهت اختصار نياورديم، به تفصيل، سخن گفته است.(16)
خوانندگان گرامي، توجّه دارند که احاديث ملاحم، چندان نيازي به تحقيق در سند ندارند؛ زيرا، جز معصومان عليهم السلام که با سرچشمه وحي مربوط بودند، شخص ديگري نميتوانست خبري بگويد که صدها سال بعد تحقّق پيدا کند.
روزي که اميرمؤمنان عليه السلام به حذيفه از مسجد جمکران خبر ميداد، در سرزمين حجاز و عراق، کمتر کسي نام قم را شنيده بود، لذا ميبينيم که در احاديث فراواني، به هنگام بحث از قم، به ((در نزديکي ري )) تعبير شده تا به اين وسيله، موقعيّت جغرافيايي شهر قم، براي اصحاب ائمّه عليهم السلام روشن گردد.
از اين رهگذر، احتمال نميرود که احدي از مردم حجاز، نام جمکران را به عنوان يکي از دهات قم شنيده باشد.
نکات ريزي که در مورد قصر مجوس و آتشخانه گبران آمده، مطلبي نبود که در حجاز و عراق، کسي از آن آگاه باشد.
به هنگام صدور اين حديث از مولاي متّقيانعليه السلام، کسي نميتوانست پيشبيني کند که در کنار دهِ جمکران، در آينده، مسجدي ساخته خواهد شد و با حضرت بقيّةاللَّه (عج) - که آن روز متولّد نشده بود - ارتباط خواهد داشت.
هنگامي که شيخ صدوق، اين حديث را در کتاب مونس الحزين درج ميکرد، بدون ترديد، اين مسجد، مناره نداشت.
هنگامي که صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، اين حديث را از مونس الحزين نقل ميکرد، باز هم مسجد مقدّس جمکران، منارهاي نداشت؛ زيرا، براي نخستين بار، در سال 1318 هجري، يک مناره در زاويه جنوب شرقي مسجد ساخته شد.(17)
هنگامي که مرحوم کاتوزيان، اين حديث را در کتاب أنوار المشعشعين مينوشت، مسجد جمکران، فقط يک مناره داشت و تا چند سال پيش نيز به همين منوال بود، ولي در اين حديث آمده است که (( از زير يک مناره آن، مسجد، بيرون آيد )).(18)
اين تعبير، صريح است در اين که به هنگام ظهور حضرت بقيّةاللَّه، ارواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، بيش از يک مناره خواهد داشت، در حالي که به هنگام چاپ کتاب ( 1327 هجري) مسجد، فقط يک مناره داشت.
معجزات حضرت بقيّة اللَّهعليه السلام در مسجد مقدّس جمکران
--------------------------------------------------------------------
کرامات و معجزات و عناياتي که از ائمّه اطهار عليهم السلام صادر گشته و از سوي راويان مورد اعتماد روايت شده، و در کتابهاي مورد استناد ثبت گرديده، منحصر به صدر اسلام و قرون اوّليهي اسلام نيست، بلکه هر روز در گوشه و کنار جهان، بويژه در حرم ائمّه هدي عليهم السلام معجزات و کرامات تازهاي تحقّق مييابد که دليل حقّانيّت پيشوايان شيعه، و مايه دل گرمي شيعيان است.
هر يک از شما، يک يا چند معجزه در حرم مطهّر ثامن الحجج امام عليّ بن موسي الرّضا عليه السلام ديده و يا شنيدهايد.
اکنون که دوران فرمانروايي حضرت بقيّة اللَّه، أرواحنا فداه، است، همه روزه، دهها نفر در اقطار و اکناف جهان، با توسّل به ذيل عنايت آن حضرتعليه السلام، از امراض صعبالعلاج و ديگر گرفتاريهاي خانمانسوز، به طور معجزآسا، رهايي مييابند و براي هميشه، خود را رهين عنايت آن حضرت ميدانند.
در اين جا، يکي از اين کرامتها را که در شب دوازدهم جماديالاولي 1414 هجري، در مسجد مقدّس جمکران، براي يک کودک سيزده ساله زاهداني روي داد، براي نورانيّت قلب خوانندگان گرامي ميآوريم.
اين کودک، سعيد چنداني، دانشآموز کلاس پنجم ابتدايي است که در دبستان محمّد علي فائق، در زاهدان، مشغول تحصيل است.
سعيد، در يک خانواده مذهبي، در زاهدان متولّد شده و بر شيوه عقايد اهل تسنّن تربيت يافته است.
مادر سعيد، اگر چه از لحاظ نسب، به خاندان عصمت و طهارت منسوب است، ولي او نيز سنّي حنفي است.
سعيد، يک سال و هشت ماه پيش از تاريخ ياد شده، در يک تعميرگاه ماشين، پايش ميلغزد و به چاهي که روغن و فاضلاب تعميرگاه در آن ميريخته ميافتد، و جراحتهاي مختلفي بر بدناش وارد ميشود. اين جراحتها، بهبود مييابد، ولي غدّهاي در ناحيهي شکم پديد ميآيد. نخست، خيال ميکنند که فتق است، ولي با گذشت چند ماه، پزشکان معالج، اظهار ميکنند که غدّه سرطاني است و بايد او را براي معالجه به تهران ببرند.
او را به تهران ميآورند و در ((بيمارستان هزار تختخوابي)) بستري ميکنند. پس از نمونهبرداري و احراز غدّه بدخيم سرطاني، او را به ((بيمارستان الوند)) منتقل ميکنند و غدّهاي به وزن يک کيلو و نيم از شکم او بيرون ميآورند، ولي در مدّت کوتاهي، جاي غدّه، پر ميشود. پزشکان، اظهار ميکنند که با اين رشد سريع غدّه، ديگر کاري از ما ساخته نيست.
مادر سعيد، شبي در خواب ميبيند که به او ميگويند: (( سعيد را به مسجد جمکران ببريد.)).
طبعاً، يک زن سنّي، نميداند که مسجد جمکران کجا است، ولي هنگامي که خواباش را براي ديگران نقل ميکند، او را به مسجد جمکران قم راهنمايي ميکنند.
وي، سعيد را با ديگر فرزندش، محمّد نعيم، به قم ميآورد و بلافاصله به مسجد مقدّس جمکران مشرّف ميشوند.
سعيد، روز سهشنبه يازدهم جمادي الاولي 1414 هجري ساعت يک و نيم بعدازظهر، وارد مسجد جمکران ميشود. خدّام مسجد، وضع او را که به اين منوال ميبينند، او را در اتاق شماره هشت زايرسراي مسجد، اسکان ميدهند.
مادر سعيد، اَعمال مسجد را فرا ميگيرد، با پسرش، محمّد نعيم، اَعمال مسجد را انجام ميدهد، آن گاه عريضهاي تهيّه ميکند و آن را در چاه مياندازد، و با دلي سرشار از اميد، به ذيل عنايت حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، متوسّل ميشود.
شب، فرا ميرسد و عاشقان حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، طبق رسم سنواتي که شبهاي چهارشنبه، از راههاي دور و نزديک، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف ميشوند، دسته دسته ميآيند، در مسجد، به عبادت و نيايش ميپردازند.
مشاهده اين شور و هيجان مردم، در دل مادر سعيد، طوفاني ايجاد ميکند. او نيز همراه دهها هزار زاير به عبادت و دعا و تضرّع ميپردازد و شفاي فرزندش را از حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، با اصرار و الحاح مسئلت ميکند.
هنگامي که به اتاق مسکونياش در زاير سراي مسجد ميآيد، دو نفر از خادمان، با اخلاص، به اطاق او ميآيند و در آن جا عزاداري ميکنند و براي شفاي سعيد، به طور دسته جمعي، دست به دعا برميدارند.
سعيد ميگويد:
درست، ساعت سه بعد از نيمه شب بود که در عالم رؤيا ديدم نوري از پشت ديوار ساطع شد و به طرف من به راه افتاد.
او، يک انسان بود، ولي من، از او، فقط نور خيره کنندهاي ميديدم که آهسته آهسته به من نزديک ميشد.
من، ابتدا، مضطرب شدم، ولي سعي کردم که بر خودم مسلّط شوم. هنگامي که نور به من رسيد، به ناحيه سينه و شکم من اصابت کرد و برگشت.
من، از خواب بيدار شدم و چيزي متوجّه نشدم و باز هم خوابيدم. صبح که از خواب برخاستم، سعي کردم که خودم را به عصايم نزديک کنم و عصا را بردارم، ناگاه متوجّه شدم که بدنام سبک شده و آن حالت درد شديد، به کلّي، از من رفع شده است.
در آن وقت، متوجّه شدم که شفا يافتهام و آن نور، وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان عليه السلام بوده است .)).
اين معجزهي باهر و کرامت ظاهر، در شب چهارشنبه دوازدهم جمادي الأولي 1414 هجري برابر با پنجم آبان 1372 خورشيدي رخ داد.
سعيد، با مادر و برادر خود، سه شب، در زائرسراي مسجد اقامت کردند. شب سوم که شب جمعه بود، عنايت ديگري شد که اين بار، در بيداري انجام پذيرفت. اينک، متن آن واقعه را از زبان سعيد بشنويد:
شب جمعه، در اتاق شمارههشت نشسته بودم و مادرم مشغول تلاوت قرآن بود. احساس کردم که شخصي در کنار من نشست و براي من، رهنمودها و دستورالعملهايي را بيان فرمود.
چون سخناناش تمام شد، برگشتم و کسي را نديدم. از مادرم پرسيدم که: ((مادر! با من بودي؟)). گفت: ((من، قرآن ميخواندم، با تو نيستم.)). پرسيدم: ((پس اين کي بود که با من سخن ميگفت؟)). مادرم گفت: ((کسي در اين جا نيست.)).
در آن موقع، پتو را بر سرم کشيدم و هر چه به مغزم فشار آوردم که مطالب آن شخص را به خاطر بياورم، چيزي به يادم نيامد. )).
روز جمعه، سعيد و مادرش، به تهران باز ميگردند و به بيمارستان الوند مراجعه ميکنند. پس از عکسبرداري، معلوم ميشود که سعيد، صحيح و سالم است و از غدّه بدخيم سرطاني، هيچ خبري نيست.
بدين گونه، اين کودک سعادتمند - که به حق، (( سعيد )) نامگذاري شده - از معجزات باهر حضرت وليّ عصر، أرواحنا فداه، بهبودي کامل خود را در مييابد.
دو هفته بعد ( شب چهارشنبه بيست و پنجم جُمادي الأُولي برابر با 19 / 8 / 72) سعيد، با مادرش و برادرش محمّد نعيم، به جمکران آمده بود تا پيشاني ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزّمانعليه السلام بسايد و از محضر مولا و مقتدايش تشکّر کند. خوشبختانه، حقير هم در مسجد بودم و از داستان شفا يافتن او آگاه بودم. با او به دفتر مسجد رفتم و در حضور دهها نفر از دوستان، مطالب بالا را از زبان سعيد بدون واسطه شنيدم.
مادرش، از خوشحالي، در پوست خود نميگنجيد و بر حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، پيوسته درود ميفرستاد و سخناني ميگفت که از يک فرد سنّي مذهب بسيار جالب بود. مثلاً ميگفت: (( من نميدانم الآن امام زمان عليه السلام کجا است: آيا در درياها، کشتيها را نجات ميدهد و يا در آسمانها، هواپيماها را نجات ميدهد؟ )).
سعيد، در اين سفر، با کولهباري از پروندههاي پزشکي و عکسها و آزمايشها آمده بود، که آنان را به مشتاقان ارائه دهد. از اسناد پزشکي او، مسئولان مسجد، فيلم برداري کردند. از خود سعيد و مادرش نيز فيلمبرداري شد، و سخنانشان ضبط گرديد. بيگمان، خانواده (( چنداني )) در ميان خانوادههاي معتقد اهل سنّت، مبلّغ صميمي و بيقرار حضرت بقيّةاللَّه، عجّل اللَّه تعالي فرجه الشّريف، خواهند بود.
جمکران، ميعادگاه عاشقان
-----------------------------
در طول سال، شبهاي چهارشنبه، مسجد مقّدس جمکران، پذيراي قريب يکصد هزار عاشق دل باخته است که از شهرهاي دور و نزديک، به شهر مقدّس قم روي ميآورند و در حرم مطهّر حضرت معصومه عليها السلام پيشاني ادب بر آستان ميسايند و آن گاه راهي مسجد مقدّس جمکران ميشوند و با امام رؤوف، به راز و نياز ميپردازند.
از چهرههاي برجستهاي که ارادت خاصّي به مسجد مقدّس جمکران داشتند و خوانندگان گرامي با شخصيّت علمي و تقوايي آنان آشنايي دارند، آيات عظام حاج شيخ عبدالکريم حائري، حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي، حاج سيّد محمّد تقي خوانساري، حاج سيّد محمّد حجّت کوهکمري، حاج آقا حسين بروجردي، حاج سيّد حسين قاضي، حاج شيخ محمّد تقي بافقي، حاج آقا مرتضي حائري را ميتوان نام برد.
براي مرحوم آيةاللَّه حائري، هر وقت مشکلي پيش ميآمد، مرحوم آيةاللَّه بافقي را به مسجد جمکران ميفرستاد و رفع مشکل ميشد.
هر وقت شهريّه حوزه تأمين نميشد، مرحوم آيةاللَّه حجّت، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف ميشد و همان روز، شهريّه تأمين ميگرديد.
براي مرحوم آيةاللَّه بروجردي، هر وقت مشکلي پيش ميآمد، گوسفندي ميفرستاد تا در کنار مسجد جمکران قرباني کنند.
براي مرحوم آيةاللَّه گلپايگاني، هر وقت مشکلي پيش ميآمد، عريضهاي مينوشت و با گروهي از اصحاب و فرزندان خود، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف ميشد و توسّل ميکرد و رفع مشکل ميشد.
مرحوم آيةاللَّه مرعشي، چهل شب چهارشنبه، در مسجد جمکران بيتوته کرد.
آيةاللَّه صافي، در مورد پدر بزرگوارشان، مرحوم آيةاللَّه حاج ملاّ جواد صافي گلپايگاني، نقل فرمودند که ملتزم بود حتّي الامکان، پياده به مسجد جمکران مشرّف شود.
آيةاللَّه حاج سيّد محمّد تقي خوانساري نيز غالباً، پياده مشرّف ميشدند.
ختم زيارت عاشورا در مسجد جمکران
-----------------------------------------
در عصر زعامت مرحوم آية اللَّه حاج سيّد محمّد حجّت، قحطي و گراني سختي پديد آمد، به طوري که نان سنگک دانهاي يک تومان رسيد، در حالي که شهريّه طلاّب در ماه، فقط ده تومان بود.
مرحوم آيةاللَّه حجّت، چهل تن از طلاّب مهذّب و متديّن را دستور داد که به مسجد مقدّس جمکران مشرّف شوند و در پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعي، زيارت عاشورا را با صد سلام و لعن و دعاي صفوان بخوانند و به حضرت موسي بن جعفرعليه السلام و حضرت ابوالفضلعليه السلام و حضرت علي اصغر عليه السلام متوسّل شوند و رفع گراني و نزول باران را از خداوند متعال بخواهند.
چهل تَن طلبه مهذّب و متديّن، طبق فرمان مرجعيّت اعلاي تشيّع، به ميعادگاه عاشقان شرفياب شدند. بعد از اداي نماز تحيّت و نماز حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، و توسّل به ذيل عنايت فرمانرواي جهان هستي، به پشت بام مسجد رفتند، ختم زيارت عاشورا را، طبق دستور آن مرجع وارسته، انجام دادند و حوائج خود را با شفيع قرار دادن سه تَنْ بابالحوائج، به درگاه حضرت احديّت، عرضه داشتند و مسجد را به قصد قم ترک کردند.
راه قديمي مسجد جمکران، از طرف روستاي جمکران بود. گروه چهل نفري طلاّب، هنوز به دهِ جمکران نرسيده بودند که درهاي رحمت گشوده شد و باران رحمت، سيلآسا فرو ريخت و طلاّب، ناچار شدند که لباسهاي خود را درآورند، حتّي کفشهاي خود را به دست گرفتند، از ميان سيلابها عبور کردند.
اين حادثهي تاريخي را نخستين بار، از دانشمند معظّم حجّةالاسلام والمسلمين استاد محمّد امين رضوي صاحب کتاب ارزشمند تجسّم اعمال - که خود جزء چهل تن بود - شنيدم.
بسياري از آن چهل تَن، به رحمت ايزدي پيوستهاند، ولي الحمدللَّه، برخي از آنان در قيد حيات هستند که خوانندگان گرامي، ميتوانند از آنان تحقيق کنند.
اخيراً، اين داستان از زبان حضرت آيةاللَّه حاج سيّد مهدي اخوان مرعشي و حجّةالاسلام والمسلمين آقاي گل محمّدي ابهري، منتشر شده است.(19)
بسيار مناسب است که مراجع بزرگوار عصر ما نيز در مشکلات مادّي و معنوي، مردم را به مسجد مقدّس جمکران و ختم زيارت عاشورا به صورت دسته جمعي در آن ميعادگاه عاشقان، فرا خوانند.
خصوصيّت شب چهارشنبه
------------------------------
مکرّراً، با اين سؤال مواجه شدهايم که ((آيا شب چهارشنبه، خصوصيّتي دارد؟)).
در پاسخ، بايد عرض کنيم که شب چهارشنبه، خصوصيّت دارد. لذا ميبينيم که حضرت بقيّةاللَّه، ارواحنا فداه، در همان فرماني که براي تأسيس مسجد جمکران صادر کردند، فرمودند: (( فردا شب که شب چهارشنبه است، آن بز را به همين جايگاه بياور و ذبح کن و روز چهارشنبه که هجدهم ماه رمضان است، گوشت آن را به بيماران صعبالعلاج انفاق کن که خداوند، همهشان را شفا عنايت ميکند .)).(20)
دعايِ عَظُمَ الْبَلاء
------------------
در اين جا ياد آوري اين نکته لازم است که در مسجد مقدّس جمکران، از دعاهاي مربوط به حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، مانند (( دعاي ندبه ))، (( دعاي سلام اللَّه الکامل ))، ((زيارت آل ياسين ))، (( دعاي عهد ))،... بويژه از دعاي (( الّلهم عظم البلاء ... )) که بعد از نماز حضرت صاحب الزّمان عليه السلام به آن امر شده است، غفلت نشود.(21)
---------------
پينوشتها:
1) مکيال المکارم، ج 2، ص 314.
2) صاحب مکيال، کيفيّت تعظيم و تکريم آن اماکن را در کتاب مکيال المکارم، ج 2 ص 327 - 330 شرح داده است.
3) اين تقريظ، در آغاز نجم ثاقب چاپ شده است. دست خطّ ميرزاي بزرگ، در کتابخانهي آستان قدس، در يکي از نسخ خطّي کتاب، به شمارهي 9361 موجود است.
4) ميرزاي نوري، استظهار کردهاند که رقم ((393 هجري)) تصحيف شده و صحيح آن ((373 هجري)) است. (جنّة المأوي، ص 47؛ نجم ثاقب، ص 215؛ مستدرک: ج 3، ص 447 ).
5) هرچند راوي اين خبر شيخ صدوق، معتقد است که در زمان غيبت، نبايد نام اصلي حضرت بقيّة اللَّه تلفّظ شود، ولي در اين جا، براي رعايت امانت در نقل، به طور صريح آورده است.
6) به جاي ((حسن بن مسلم))، در نجم ثاقب و جنّة المأوي، (( حسن مسلم )) آمده، ولي در مستدرک ج 3، ص 432 ، (( حسن بن مسلم )) تعبير شده است. البته، نتيجه، مساوي است، و حذف واژهي (( بن )) در نامها، شايع است.
7) رهق، نام روستايي است در دَه فرسخي قم در مسير کاشان، که تا زمان ما، آباد است. [ مستدرک ج 3، ص 432 ].
8) مرحوم نوري، معتقد است که بايد: (( لاالهالاّاللَّه وحده وحده )) گفته شود. [ بحار، ج 53، ص 231 ].
9) کلمهي (( چهارشنبه )) در نجم ثاقب افتاده، ولي در جنة المأوي و انوار المشعشعين آمده است. و اگر در متن هم نيامده بود، از بررسي متن استفاده ميشد؛ زيرا، به طوري که در متن داستان تصريح شده، ديدار، در شب سهشنبه، شب هفدهم رمضان بوده است، پس شب هجدهم، شب چهارشنبه، و روز هجدهم روز چهارشنبه خواهد بود.
10) ما، اين تعبير را از جنّة المأوي نقل کرديم، ولي در نجم ثاقب چنين آمده است: (( هفتاد روز يا هفت روز، ما اين جاييم )) (نجم ثاقب، ص 214 ).
با توجّه به اين که اين ملاقات در شب هفدهم رمضان بود، اگر آن را بر هفت حمل کني، بر شب بيست و سوّم رمضان منطبق ميشود که شب قدر است، و اگر بر هفتاد روز حمل کني بر بيست و پنجم ذوالقعده منطبق ميشود که آن نيز روز مبارکي است .
11) اشاره به دو داستان از عنايات حضرت بقيّةاللَّه، أرواحنا فداه، در مسجد مقدّس جمکران است، که مرحوم آيةاللَّه حائري آنها را در کتاب خود آورده است.
12) کريمهي اهلبيت، ص 484؛ سرّدلبران، ص 248 - 250.
13) الذّريعة، ج 7، ص 216.
14) ترديدي نيست که قيام نخستين حضرت بقيةاللَّه، أرواحنا فداه، از مکّهي معظّمه و کنار خانهي خدا است. اين حديث و احاديث مشابه، به حرکتهاي بعدي آن کعبهي مقصود، نظر دارد.
15) انوار المشعشعين، ج 1، ص 453.
16) انوار المشعشعين، ج 1، ص 454 - 458.
17) گنجينهي آثار قم، ج 2، ص 672.
18) أنوار المشعشعين، ج 1، ص 454.
19) مسجد مقدّس جمکران، ص 40؛ زيارت عاشورا و آثار شگفت، ص 55 .
20) جنّةالمأوي، ص 45؛ بحار، ص 53، ص 232.
21) جمال الاسبوع، ص 280.
انتهای پیام