( 0. امتیاز از )


اشاره:
مقاله حاضر متن سخنرانى آية الله استادى در سومين اجلاس دو سالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى (ع) است که با تلخيص و ويرايش تقديم مى‌شود.

بخشى از مباحثى که در روايات باب مهدويت مطرح شده از مسلمات به شمار مى‌‌آيد. بحث‌‌هايى از قبيل ولادت، امامت، غيبت، گسترش فساد، گناه، انحراف و تحريف در غيبت امام زمان (ع) ، ظهور امام زمان (ع)، تشکيل حکومت جهانى و حاکم شدن عدالت در کل جهان و ... اينها از مسلمات مباحث مربوط به امام زمان (ع) است و براى هر کدام از اينها بخواهيم مى‌‌توانيم مدرک نشان بدهيم و روايت ذکر کنيم، مگر اينکه مخاطب، مخاطب بى‌‌انصافى باشد و بگويد من يقين نکردم و شک و ترديد دارم.

اگر مطلبى در مورد امام زمان (ع) در 150 يا 300 يا 600 روايت آمده باشد جاى ترديد براى هيچکس باقى نمى‌‌گذارد. مثلاً موضوع ظهور امام زمان (ع) در برخى کتاب‌‌هاى روايى با حدود 600 روايت آمده است. البته من اين آمارى که گاهى در بحثم ذکر مى‌‌کنم فقط مستند به کتاب منتخب‌‌الأثر چاپ قبلى است و چاپ جديد را هنوز مراجعه نکرده‌‌ام. يک مطلبى اگر 600 روايت دارد ديگر جاى هيچ شک و شبهه‌‌اى باقى نمى‌‌گذارد.

در منتخب‌‌الأثر حدود 300 روايت نقل شده که ائمه ما دوازه نفرند و دوازدهمى ايشان امام زمان (ع) است. اينها اصلاً جاى شک و ترديد براى کسى نمى‌‌گذارد. بنده اينها را به عنوان محکمات روايات مربوط به امام زمان(ع) نام مى‌‌گذارم. ولى شما مى‌‌دانيد که همانطور که آيات قرآن کريم، محکمات دارد، متشابهات هم دارد. از خود ائمه (ع) ما نقل شده که در روايات ما هم محکم هست و هم متشابه.

اين يک مطلب، مطلب دوم اينکه مسئله مربوط به امامت و حضرت مهدى(ع) يک مسئله عقيدتى است. به صرف اينکه يک يا دو روايت يک مطلبى را بيان کند اگر يقين آور نباشد نمى‌‌شود آن را به عنوان يک مطلب مسلمى در رابطه با امام زمان (ع) نقل کرد و نوشت. در مدارک و منابع روايى ما بايد باشد، ولى اگر در جايى مى‌‌خواهيم براى تعدادى از شيعيان يا تعدادى از مسلمانان اعم از شيعه و سنى راجع به امام زمان (ع) صحبت کنيم بايد توجه داشته باشيم که از روايات متشابه استفاده نکنيم. بايد توجه داشته باشيم به رواياتى که تعدادشان کم است و از حيث سند هم اطمينان بخش نيست و يا معارض دارد تکيه نکنيم. اگر روايتى هست که معارض هم ندارد و از حيث سند هم تا حدى معتبر است ولى با اصول اسلام و هدف رسول خدا (ص) تناسب ندارد، يا لااقل نمى‌‌دانيم تناسب دارد، نبايد در تبيين مطالب مربوط به امام زمان (ع) و تبليغ در مورد آن حضرت مورد استفاده واقع شود.

اينگونه روايات بايد در کتاب‌‌هاى منبع ما باشد و در بحث‌‌هاى گسترده هم به عنوان احتمال گفته شود امّا اگر بناست امام زمان (ع) را معرفى کنيم و از امام زمان (ع) بگوييم، اولاً بايد از مسلمات و محکمات چيزهايى که در روايات هست و اطمينان بخش است استفاده کنيم و ثانياً محکمات و مسلمات را هم به گونه‌‌اى بيان کنيم که از بيان و تبيين ما يک وقت سوء برداشت نشود.

مطلب دوم اينکه بسيارى از برداشت‌‌هاى غلطى که از مسايل مربوط به امام زمان (ع) شده است يا معلول اين است که ما برخى از روايات را که نبايد مطرح شود مطرح کرده‌‌ايم و يا معلول اين است که ما برخى از روايات را که مطرح کردن آنها خالى از اشکال است به خوبى بيان نکرده‌‌ايم.

در زمان غيبت انديشه‌‌هاى مختلفى به وجود آمده است؛ بعضى‌‌ها معتقد شده‌‌اند لازم نيست در زمان غيبت خودسازى کنيم، البته کسانى که به استناد روايات مربوط به امام زمان(ع) بگويند که ما در زمان غيبت حتى به خودمان هم نبايد برسيم افراد کمى هستند، ولى بالاخره ممکن است بعضى ،چنين فکر کنند.
بعضى، که البته تعداد آنها نادر است، مى‌‌گويند ما بايد کارى کنيم که گناه زياد بشود.

دسته ديگر، که شايد تعداد آنها زياد باشد، مى‌‌گويند نبايد خيلى به فکر اصلاح جامعه باشيم، نبايد خيلى به فکر امر به معروف و نهى از منکر باشيم.

افراد ديگرى که تعداد آنها هم کم نيست، مى‌‌گويند اصلاحات،امربه معروف ونهى از منکر، تشکيل حکومت اصلاًلزومى‌‌ندارد و ما منتهايش بايد به خودمان برسيم و بايد خودمان گناه نکنيم، خودمان را حفظ کنيم.
حال اين پرسش مطرح است که اينگونه انديشه‌‌ها از کجا پيدا شده است؟

بنده فکر مى‌‌کنم اينها معلول درست بيان نشدن همان مسلمات و محکمات است. در کتاب منتخب الاثر ظاهراً حدود 150 روايت وجود دارد که در آنها آمده است: يملا الارض عدلاً و قسطاً (يا قسطاً و عدلاً) کما ملئت ظلماً و جوراً ( بعد ما ملئت ظلماً و جوراً)اين از مسلمات و محکمات مطالب مربوط به امام زمان (ع) است . جاى هيچ ترديدى ندارد که امام زمان (ع) وقتى که بيايند عدالت را بر جهان حاکم مى‌‌کنند. امّا اين جمله قبلش آيا درست معنى شده است ؟ آيا اين برداشت درست است که بايد ظلم و جور در سراسر جهان آنقدر گسترده و زياد بشود که اصلاً عدالت و خوبى و فضيلت و ارزش‌‌ها به صفر برسد. بعد حضرت بيايد از صفر قضيه را برگرداند؟ نخست بايد ديد اين پر از ظلم و جور شدن معنى اش چيست؟

آن کسى که مى‌‌گويد بگذار من گناه کنم تا حضرت زودتر بيايد حتماً اينطور فکر کرده که اين گناهى که الان هست کم است و کافى نيست براى آمدن امام زمان بايد يک قدرى به ظلم بيفزاييم تا زياد بشود. آيا معنى عبارت اين است؟

بنده فکر مى‌‌کنم در حال حاضر هم مى‌‌توانيم بگوييم جهان پر از ظلم و جور شده است. چرا نباشد؟ کجاى جهان عدالت آن طور که بايد حاکم است؟ اصلاً اين جمله جهان پر از ظلم و جور شده باشد حتماً يک معنى عرفى دارد؛ زيرا نمى‌‌شود اين طور معنا کرد که بايد عدالت اصلاً نباشد. حتى يک نفر عادل نداشته باشيم تا بگوييم جهان پر از ظلم و جور شده است. الان جهان پر از ظلم و جور است ده سال پيش پر از ظلم و جور بود. خدايش رحمت کناد آيت الله مرحوم حاج شيخ عباس تهرانى يک وقتى همين روايت رابيان کردند و فرمودند اينکه در روايت است بعد ما ملئت اين بعد بلافاصله نيست کسى نبايد اين جور فکر کند که تا پر شد حضرت تشريف مى‌‌آورند. نه، جهان پر از طلم و جور مى‌‌شود بعد حضرت تشريف مى‌‌آورند. ولى فاصله بين پر از ظلم و جور شدن و آمدن حضرت ممکن است صدها سال باشد. کسى نبايد اين جور برداشت کند که الان جهان پر از ظلم و جور نيست پس بايد ظلم و جور زيادتر بشود.

بنده عرض اولم اين است که بعضى از اين عبارات که در روايات ما آمده است اول بايد يک قدرى روى آنها دقت بشود اگر کسى عبارت را آن جور معنا کند که بايد ما به جايى برسيم که عدالت به صفر برسد، حقيقت به صفر برسد، به معنى واقعى کلمه جهان پر از ظلم و جور بشود تا حضرت بيايد اين با خود روايات نمى‌‌سازد.
بنده روايات حاوى اين جمله يملأ الأرض قسطاً و عدلاً را يک دور نگاه کردم؛ در خود اين روايات شايد بيست روايت هست که با اين معنا نمى‌‌سازد؛ زيرا در خود اين روايات هست که وقتى حضرت ظهور مى‌‌کنند شيعيان حضرت از اطراف جهان به طرف حضرت مى‌‌آيند؛ يعنى در همان زمان تعدادى کم يا زياد که آن روشن نيست؛ مسلمان هستند ، شيعه، موحد، مصلح و اهل انجام وظيفه هستند. در بعضى گفته‌‌ها ديدم که کار به جايى مى‌‌رسد که هيچکس لإاله الاّ اللّه نخواهد گفت و آن وقت امام زمان (ع) مى‌‌آيد. اين جور نيست که بايد لإاله الاّ اللّه گفتن به طور کلى از بين برود تا حضرت بيايند. فقط بايد عدل حاکم نباشد. بايد ظلم حاکم باشد که بيشتر هم به حکومت‌‌ها مربوط است؛ يعنى حکومت‌‌هاى جهان وقتى حکومت‌‌هاى ظالمانه بودند جهان پر از ظلم و جور است حکومت‌‌هاى جهان وقتى اهل گناه و انحراف بودند، وقتى معتقد به خداى متعال و ارزش‌‌ها نبودند اين تعبير صادق است.

اين را بنده به اين دليل عرض کردم که اشتباه بودن برخى ديدگاه‌‌ها روشن شود. ديدگاه کسانى که مى‌‌گويند ما نبايد به فکر آماده سازى باشيم . کسانى که مى‌‌گويند ما بايد دست روى دست بگذاريم؛ چون هر چه بيشتر تلاش و کوشش کنيم و در راه صلاح بيشتر قدم برداريم؛ تعداد شيعيان و تعداد آدم‌‌هاى صالح بيشتر خواهد شد.

از حدود بيست روايت استفاده مى‌‌شود که هنگام ظهور حضرت افراد قابل قبولى غير از آن 313 نفر وجود دارند. آن 313 نفر يک خصوصيات بارزى دارند. نبايد باز اين جور تلقى بشود که ياران حضرت فقط 313 نفر هستند. از روايات اين جور استفاده نمى‌‌شود. روايات بايد بررسى شوند. مثلاً روايت اين طور دارد که امام زمان(ع) افراد زيادى را مى‌‌کشد، تا جايى که کسانى که جاهلند مى‌‌گويند امام زمان اگر از فرزندان حضرت محمد(ص) بود يک قدرى رحم داشت. ما اين را به چه مستندى مى‌‌گوييم. مگر امام زمان (ع) نمى‌‌خواهد به سيره رسول خدا (ص) عمل کند؟! مگر همان دين اسلام را امام زمان نبايد توسعه بدهد و به آن عمل کند؟! اين جور ما برخورد کنيم و اين جا و آنجا بگوييم و به شوخى به جدّى به گردن‌‌هايمان اشاره کنيم که حضرت بيايد. نه اين جور نيست. حضرت دشمنان دين را مى‌‌کشند آنهايى که با دين مخالفند.

باز به عنوان يک احتمال عرض مى‌‌کنم و بايد دقت شود آيا اين جمله يملأ الارض همه‌‌اش جنبه اعجازى و خرق عادت دارد؟ درست است که قسمتى از کارهاى امام زمان (ع) اختصاصى است، خرق عادت و اعجاز است ولى همه‌‌اش هم اين طور نيست. هر چه جمعيت معتقد به حضرت در موقع آمدن حضرت بيشتر باشد حضرت زودتر به هدفشان مى‌‌رسند.

اگر همه کارهاى حضرت بر اساس اعجاز و خرق عادت باشد ديگر معنا ندارد که ما دعا کنيم، خدايا ما را از ياران و اعوان امام زمان (ع) قرار بده. من فکر نمى‌‌کنم در هيچ روايتى اين مطلب را پيدا کنيم که حضرت يک شبه همه را عادل مى‌‌کنند. حضرت اين کار انجام مى‌‌دهند ولى با زمينه‌‌هاى آماده که يک قدرى از آن اعجاز است. ولى يک قدرى از آن هم آمادگى خود مردم است. مردمى که تشنه معارف، اعتقادات صحيح و فضايل اخلاق هستند ولى بوق‌‌هاى استکبارى نمى‌‌گذارد. امروز کسانى که با واقعيات مکتب تشيع آشنا هستند منصفانه صحبت کنند. بنده مکرر عرض کرده‌‌ام که اگر ما بتوانيم جلوى تبليغ عليه مکتب اهل‌‌بيت(ع) را بگيريم در طول يکى، دو سال تمام دانشگاه‌‌هاى ممالک اسلامى حتماً شيعه مى‌‌شوند. چون منطق ما منطق بسيار قوى اى است. از آن طرف هم آمادگى هست ولى دشمن نمى‌‌گذارد. امروز ما گرفتار تبليغات هستيم.

آيت الله صافى در يکى از نوشته‌‌هايشان از آيت الله العظمى سيد محمد تقى خوانسارى نقل کرده بودند که : يک وقتى در مکه با يکى از علما صحبت کردم صحبت من در او مؤثر شد، در يک جلسه‌‌اى وقتى خواست براى ديگران صحبت کند، تحت تأثير حرف‌‌هاى من گفت: به شيعه‌‌ها اشکال نکنيد چون عقيده شيعه‌‌ها عقيده فاطمه زهرا(س) است و شما که قبول داريد فاطمه زهرا يک انسان وارسته است و آيه تطهير را دارد. دشمنان اسلام نمى‌‌گذارند اين حرف‌‌ها زده شود، اگر اجازه دهند که اين حرف‌‌ها زده شود همه قبول مى‌‌کنند.
مصلحت نيست که ما بدانيم امام زمان(ع) کى تشريف مى‌‌آورند. بلکه ما بايد براى تعجيل در فرج دعا کنيم و منتظر باشيم و بدانيم که وقتى که امام زمان (ع) بيايند خيلى زود مردم دعوت ايشان را مى‌‌پذيرند و آن حضرت کسانى را مى‌‌کشند که دشمن دين هستند و در مقابل دين موضعگيرى مى‌‌کنند؛ مثل همين مستکبرهايى که امروز هستند. چرا اينها کشته نشوند؟ اگر کسى مى‌‌خواهد با دين طرف شود مى‌‌خواهد يک خار راهى باشد که مردم نتوانند اين راه را طى کنند بايد هم کشته شود.

درست است که امام زمان (ع) با شمشير مى‌‌آيد ولى ايشان کارش را با منطق و متن دين پيش مى‌‌برد. بهترين منطق و معتقدات را دارد. واقعياتى را که بافطريات مردم مطابق است مطرح مى‌‌کند، چرا مردم قبول نکنند؟
بعد از رسول خدا راهى را که ايشان ترسيم کرده بود برگرداندند، کج راهه شد و اين کج راهه مردم را مرتب اين طرف و آن طرف برده است. امّا آن حضرت اين راه را بر مى‌‌گرداند به همان طريق اول.

اين قبيل روايات اگر توضيح داده نشود اصلاً با سيره حضرت نمى‌‌سازد. با سيره رسول خدا و با هدف او هم نمى‌‌سازد. امام زمان (ع) کار پيغمبرى انجام مى‌‌دهد. امام زمان (ع) مثل پيغمبر کارش را پيش مى‌‌برد ولى در محيط آماده‌‌تر.

عرض من همين بود که ما اين رواياتى را که مربوط به امام زمان (ع) است بايد دسته بندى بکنيم. مسلمات و محکماتش را خوب توضيح بدهيم و تبيين کنيم. هم براى خودمان هم براى دنيا و هم براى دنياى اسلام و حتى فراتر از آن. ولى در بعضى جزئيات و خصوصيات که روايات محدود و معدودى دارد و از حيث سند هم ممکن است اطمينان بخش نباشد اينها در منابع روايى ما باشد ولى بر روى آنها تکيه شود و در جاهايى که بناست صحبت گسترده‌‌اى بشود احتمالات ديگر هم ذکر بشود. اگر روى اين گونه روايات تکيه نشود آن برداشت‌‌هاى غلط به وجود نمى‌‌آيد. يک نفر آن طور برداشت مى‌‌کند که اصلاً امر به معروف را بايد کنار بگذاريم، يکى اينطور که حضرت که بيايند شمشيرى در دست گرفته و هر کسى را از دم مى‌‌زند. با اينکه هيچ سندى براى اين حرف در رواياتى که در اختيار ما هست وجود ندارد. با سيره رسول خدا هم نمى‌‌سازد. واقعاً اين روايات فراوانى که اوضاع آخر الزمان را مى‌‌گويد اين هم به نظر من توضيح مى‌‌خواهد.

من در يک بحث ديگرى به يک مناسبت عرض کرده‌‌ام، اگر مثلاً گفتند در آخر الزمان زنا همه جا را مى‌‌گيرد آيا شما فکر مى‌‌کنيد معنى‌‌اش اين است که همه زانى مى‌‌شوند. اگر گفته شد در آخر الزمان همجنس بازى همه دنيا را مى‌‌گيرد آيا اين معنايش اين است که همه همجنس باز مى‌‌شوند؟! اينها يک کارهاى قبيحى است که کثرت بر محدود آن هم صادق است. مثلاً شما يک شهرى را در نظر بگيريد که يک ميليون نفر جمعيت دارد در اين شهر اسلامى در طول سال اگر بيست دزدى بشود همه خواهند گفت دزدى زياد شده، اگر پنج تا نعوذ بالله - زنا بشود همه خواهند گفت زنا زياد شده است. هيچوقت معنى‌‌اش اين نيست که همه اين يک ميليون نفر گناه مى‌‌کنند.

اين رواياتى را که مى‌‌گويد دوره‌‌هايى مى‌‌آيد که چنين و چنان مى‌‌شود نبايد عمومى معنا کنيم. نبايد جورى معنا کنيم که همه دروغ مى‌‌گويند همه خائن مى‌‌شوند .در بعضى روايات ديده‌‌ام که مى‌‌گويند که در آن زمان مثلاً شرورترين مردم قرآء قرآن هستند. آيا اين جور است واقعاً؟ نه، اين يک واقعيتى است که اگر در ميان قاريان قرآن، يا در ميان فقهاى اسلام اعم از شيعه و سنى چهار يا پنج قارى و فقيه نامناسب پيدا شود، معنى‌‌اش اين نيست که همه فقها اين طور هستند. نبايد يک جورى تبيين بکنيم که بد آموزى‌‌ها و پيامدهاى غير قابل قبولى داشته باشد.

باز من خلاصه مى‌‌کنم به نظر من از حيث تتبع و دسته بندى روايات ما تا الان خوب عمل کرده‌‌ايم ولى يک بررسى مجدد لازم دارد تا مسلمات و محکمات روايات از متشابهات تميز داده شود. بايد از مطرح کردن بعضى از مسائلى که براى خود ما هم روشن نيست به طور جد خوددارى شود. مثلاً اينکه حضرت چند سال حکومت مى‌‌کنند، در چند روايت مطرح شده امّا از آنها عدد دقيق و قطعى که بتوان به آن تکيه کرد به دست نمى‌‌آيد. بنابراين نبايد آنها را مطرح کنيم تا بعد در صدد توجيه آنها برآييم.

چيزهايى که نمى‌‌دانيم خيلى فراوان است. آنقدر، مطالب ندانسته داريم اين هم جزو همان‌‌ها است وقتى سؤال هم مى‌‌شود بايد بگوييم نمى‌‌دانيم. حالا به عنوان احتمال گفته شود اشکال ندارد. ولى بعضى از مطالب هست که اگر به عنوان احتمال هم گفته شود زود بايد توضيح داده شود، چون بدآموزى دارد دنباله‌‌هاى ضعيف و ضعيف کننده‌‌اى دارد و روى محيط و افکار اثر مى‌‌گذارد. يکى از بزرگان - خدايش رحمت کناد - مى‌‌گفت، خوب هم مى‌‌گفت، که در تمام مطالب اسلامى آنقدر محکمات داريم که اگر اهل مطالعه و دقت باشيم و نخواهيم هميشه منبرمان حرف تازه داشته باشد بايد آنها را براى مردم بگوييم و از متشابهات و طرح مباحث سؤال برانگيز براى مردم بپرهيزيم.

* سخنرانى آية الله استادى در سومين اجلاس دو سالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى (ع)
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر