(
امتیاز از
)
جنبش امل و امام موسی صدر (قسمت دوم)
پرورش و تحصيلات امام سيّد موسي صدر
امام سيد موسي صدر در 15 مارس 1928م در شهر قم چشم به جهان گشود وتحصيلات ابتدايي و دبيرستاني خود را در همانجا به پايان برد. وي در حوزة علمية قم به تحصيل علوم ديني پرداخت و تحصيلات دانشگاهي را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران دنبال کرد. او نخستين کسي است که با لباس روحانيت به دريافت ليسانس حقوق نايل آمد.
وي افزون بر تسلط به زبانهاي عربي و فارسي با زبانهاي فرانسوي و انگليسي نيز آشنايي داشت و مدتي به تدريس فقه و منطق در حوزة علمية قم پرداخت.
در قم مجلة مکتب اسلام را که از معتبرترين مجلات ديني قم به شمار ميرفت، تأسيس کرد و سالها عهدهدار آن بود.
در 1954 عازم عراق شد و چهار سال در نجف اشرف اقامت گزيد و در درس و بحث فقه و اصول مراجع بزرگي چون سيد محسن حکيم، شيخ محمدرضا آل ياسين و سيد ابوالقاسم خوئي حضور يافت.
در 1955م ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند، دو پسر و دو دختر شد.
تأليفات
تأليفات وي به شرح زير است:
1. الاسلام و ثقافه القرنالعشرين (اسلام و فرهنگ قرن بيستم)؛
2. الاسلام و التربيه المدنيه (اسلام و تربيت مدني)؛
3. الاسلام والعبادات (اسلام و عبادات)؛
4. الاسلام و التطور (اسلام و تحول)؛
5. تأملات حول بعث تعاليم الاسلام (نگاهي بهرسالت تعاليم اسلام)؛
6. الاسلام والمرأة (اسلام و زن)؛
7. المعاملاتالجديدة في تنويرالفقهالاسلامي (معاملات جديد در پرتو فقه اسلام).
ايشان همچنين بر تأليفات زير مقدمههاي طولاني نوشته است:.
1. کتاب تاريخ فلسفة اسلامي، هنري کربن، پروفسور فرانسوي.
2. کتاب القرآن الکريم و العلوم الطبيعيه ، مهندس يوسف مروة.
3. کتاب فاطمه الزهراء وتر فی غمد، اديب، سليمان کتاني. اين کتاب جايزة بهترين کتاب را دربارة فاطمةالزهرا دريافت کرده است.
عزيمت امام موسيصدر به لبنان
امام سيد موسي صدر در 1955 براي نخستين بار به سرزمين نياي خويش، لبنان، سفرکرد و با خويشاوندان خود در صور، شحور و معرکه آشنا شد و به عنوان مهمان درمنزل مرحوم علامه سيدعبدالحسين شرفالدين، رهبر ديني اقامت گزيد .شرفالدين پس از آگاهي از استعدادها و ويژگيهاي امام صدر، در مجالس خويش بهگونهاي درباره او سخن ميگفت که شايستگي وي را براي تصدي جانشينياش به شيعيان لبنان القا کند.
پس از وفات علامه سيد عبدالحسين شرفالدين، فرزندان وي با ارسال نامهاي از امام صدر دعوت کردند و آيةاللَّه العظمي مرحوم بروجردي نظر امام صدر را به ضرورت اجابت اين دعوت جلب کردند. بدين ترتيب، امام صدر در اواخر 1959 به لبنان رفت و در شهر صور در منزل سيد عبدالحسين شرفالدين ساکن شد.
فعاليتهاي امام صدر پيش از تأسيس مجلس اعلاي شيعيان
امام صدر ابتدا در شهر صور به تدريس علوم ديني و معارف اسلامي پرداخت. وي با گسترش دامنة فعاليتهاي ديني خود از طريق سخنرانيها، سمينارها، جلسات و ديدارها، از مرز وعظ و ارشاد پا فراتر نهاد و به امور جامعه پرداخت. ابتدا از روستاهاي مختلف جبل عامل، سپس از روستاهاي منطقه بعلبک و هرمل ديدار کرد و از نزديک عقبماندگي و محروميت ساکنان اين مناطق را لمس کرد. آنگاه با سفر به ساير مناطق لبنان، ضمن آشنايي با اوضاع مردم از طريق ايراد سخنراني و گفت وشنود، روابط نزديکي با قشرها و فرقههاي گوناگون جامعه برقرار کرد. همواره مردم را از فرقهگرايي برحذر ميداشت، و آنان را به اتحاد، اتفاق، الفت، مودت و توجه به مباني و مفاهيم اخلاقي که از اصول و اهداف تمامي اديان است، فرا ميخواند. همچنين مردم را به اجتناب از احساسات نژادپرستانه و مبارزه با مفاسد اجتماعي و الحاد دعوت ميکرد.
وي در شهر صور موفق شد با گدايي و ولگردي مبارزه کند و روابط برادرانهاي ميان شهروندان فرقههاي گوناگون برقرار سازد.
در بُعد فعاليتهاي اجتماعي، در دهها طرح مشارکت کرد و در بسياري از انجمنهاي خيريه و فرهنگي سهيم شد. انجمن «البر و الاحسان» را دوباره سازماندهي کرد و خود بر امور آن اشراف داشت، با جمعآوري و کمک و اعانات، بنيادي اجتماعي براي سرپرستي يتيمان و رسيدگي به امور تحصيلي آنان تأسيس کرد.
از ديگر اقدامات ايشان احداث مدرسه عالي پرستاري، دانشسراي «بيتالفتاة» و مرکز مطالعات اسلامي است.
امام صدر به بسياري از کشورهاي عربي، اسلامي، آفريقايي و اروپايي سفر کرد و با شرکت در کنفرانسهاي اسلامي به ايراد سخنراني پرداخت. در کنار رسيدگي به اوضاع مسلمانان لبنان، به اقليتهاي لبناني نيز توجه داشت و ضمن بررسي شيوه زندگي اروپاييان با محققان فعال اروپا در زمينههاي انساني، اجتماعي و فرهنگي نيز ارتباط برقرار کرد.
وي پس از وقوف بر اوضاع شيعيان لبنان و مناطق و نهادهاي آنان احساس وظيفه کرد که بايد نابسامانيها را سامان دهد، بهويژه که نظام فرقهگرايي، سخت در آن کشور حاکم بود و هريک از فرقهها تشکيلات خاص خود را داشتند. به عنوان مثال بهموجب حکم شمارة 18 مورخ 13/1/1955، اهل سنت تشکيلات مستقلي داشتند، و به موجب حکم مورخ 13/7/1962 تشکيلات دروزيها نيز مستقل شده بود و تنها شيعيان فاقد تشکيلات رسمي بودند.
از اين رو، امام صدر در انديشة تأسيس مجلسي بود که همچون ساير فرق، شيعيان را سرپرستي کند. اما همواره اقدامات ايشان با مخالفت بعضي از رهبران سياسي ديگر فرقهها و برخي نيروهاي خارجي روبرو ميشد. وي سالها انديشه خود را پيگرفت و سرانجام در کنفرانس مطبوعاتي مورخ 15/8/1966م در بيروت، بهطور مستند وبا ذکر آمار و ارقام، دردها و محروميتهاي اين فرقه را برشمرد و علل درخواست تأسيس اين مجلس را به تفصيل شرح داد و حتي اعلام داشت که اين درخواست صورت مردمي يافته و اميد شيعيان به آن است.
اين دعوت با اتفاقنظر نمايندگان شيعيان مبني بر پيشنهاد قانوني براي تأسيس تشکيلات موردنظر به بار نشست و بالاخره اعضاي پارلمان در جلسه مورخ 16/12/1967 به اتفاق آرا آن را به تصويب رساندند. و براساس آن «مجلساسلامي اعلاي شيعيان» براي سرپرستي امور شيعيان و دفاع از حقوق و مصالح، و بالا بردن سطح زندگي و فرهنگ آنان تأسيس شد. متن قانون تصريح داشت که اين مجلس بايد يک رئيس داشته باشد تا به عنوان نماينده فرقه و مذهب از همان حقوق و امتيازات رؤساي ساير فرق و اديان برخوردار شود.
فعاليتهاي امام پس از تصدي رياست مجلس اعلاي شيعيان
امام سيد موسي صدر در 23/5/1969م به عنوان نخستين رئيس مجلس اعلاي شيعيان انتخاب شد. دورة رياست، طبق اساسنامة مجلس، شش سال تعيين شده بود، اما از آنجا که دوران رياست پيشوايان ديگر فرقهها مادامالعمر بود، از اين رو مدت رياست رئيس مجلس اسلامي اعلاي شيعيان تا شصتوپنجسالگي تعديل يافت. اين تعديل طبق اصول متداول با موافقت اعضاي شوراي عمومي مجلس در تاريخ 29/3/1975 صورت گرفت.
برنامههاي امام صدر
امام صدر طي سخنراني مورخ 29/5/1969 در حضور رئيس جمهور لبنان و در نخستين بيانيه مورخ 10/6/1969 اصول کلي برنامة کاري خويش را به عنوان رئيس مجلس اعلاي شيعيان به شرح زير اعلام کرد:
1. ساماندهي امور شيعيان و بهبود بخشيدن به اوضاع اجتماعي و اقتصادي آنان؛
2. ايفاي کامل نقش اسلامي در سطوح فکري، عملي و جهادي؛
3. تلاش براي يکپارچگي کامل مسلمانان و جلوگيري از تفرقه آنان؛
4. همکاري با کليه فرقههاي لبنان در راستاي حفظ وحدت اين کشور؛
5 . انجام مسئوليتهاي ملي و قومي و حفاظت از استقلال، آزادي و تماميت ارضي لبنان؛
6. مبارزه با جهل، فقر، عقبماندگي، ستم اجتماعي و فساد اخلاقي؛
7. حمايت از مقاومت فلسطين و مشارکت عملي به همراه کشورهاي عربي در آزادسازي سرزمينهاي اشغالي.
تلاش در حمايت از جنوب لبنان و پايداري مردم
ماههاي نخست رياست امام صدر با تجاوزات اسرائيل به منطقه مرزي جنوب که داراي تراکم جمعيتي بود همزمان شد. امام صدر با تأکيد از مقامات لبنان درخواست کرد، روستاهاي مرزي را سنگربندي کنند و با مسلح کردن فرزندان جنوب براي دفاع، آنان را آموزش نظامي بدهد، و با اجراي قانون خدمت نظام وظيفه، طرحهاي توسعه را در منطقه به اجرا گذارند.
وي در کنار اين حرکتها مردم جنوب را نسبت به خطرهاي موجود آگاه ميساخت و آنان را به عدم مهاجرت از روستاهاي مرزي و رويارويي با تجاوزات اسرائيل دعوت ميکرد.
در اثر اين فشارها، حکومت لبنان در 12/1/1970م تصميم گرفت طرح جامعي را جهت تقويت مناطق مرزي جنوب به اجرا گذارد.
بسيج مردمي امام صدر براي نجات جنوب
تأسيس مجلس جنوب
امام صدر با ايراد سخنراني در همة مناطق لبنان همچنان به مطرح کردن اوضاع جنوب لبنان در سطح ملي ادامه داد، و تمام جامعه لبنان را براي نجات جنوب بسيج کرد.
درپي تجاوز مورخ 12/5/1970 اسرائيل به روستاهاي مرزي جنوب که تلفات سنگينجاني و مالي به روستاها وارد کرد و منجر به مهاجرت بيش از 50 هزار شهروند از سي روستاي مرزي شد، امام صدر در 13/5/1970 از پيشوايان ديني فرقههاي گوناگون جنوب دعوت به عمل آورد و با توافق آنان «هيئت ياريرساني جنوب» را تأسيس کرد که رياست آن به خود وي و معاونت آن به کاردينال آنتونيوس خريش، که بعدها به مقام کاردينالي فرقه ماروني رسيد، محول شد. اين هيئت تمامي درخواستهاي امام صدر براي حمايت و توسعه جنوب را پذيرفت.
آنگاه امام صدر به منظور حمايت از جنوب، مردم را به يک اعتصاب ملي مسالمتآميز و فراگير يکروزه فراخواند. لبنانيها به اين دعوت پاسخ مثبت دادند و اعتصاب عمومي در 26/5/1970 به عنوان يک رويداد بزرگ ملي به اجرا درآمد.
پارلمان شامگاه همان روز تشکيل جلسه داد و زير فشار بسيج عمومي طرحي را به تصويب رساند که امام صدر مفاد آن را تهيه کرده بود. به موجب اين طرح قرار شد، يک سازمان عمومي ويژة جنوب تشکيل شود که مأموريت آن، پاسخگويي به نيازهاي منطقه جنوب و فراهم کردن وسايل آرامش آن باشد. اين قانون در 2/6/1970م بهاجرا درآمد و براي پشتيباني از آن، «مجلس جنوب» تأسيس يافت و به نخستوزيري ملحق شد.
درآمدهاي اين مجلس تا نيمه سال 1980م به بيش از دويست ميليون ليره لبنانيرسيد که براي تقويت پايداري جنوبيها و جبران خسارتهاي مالي تجاوزات اسرائيل و تأمين هزينههاي طرحها و خدمات عمومي جنوب اختصاص يافت.
حرکت امام صدر در حمايت از محرومان
با ادامة تجاوزات اسرائيل عليه جنوب لبنان در 1971م وپس از آن، امام صدر همچنان پرچمدار دفاع از اين منطقه بود و همواره اعلام ميکرد که فروپاشي اين منطقه به معناي فروپاشي لبنان است. وي پيوسته بر درخواستهاي خويش در مورد خدمت نظام وظيفه اجباري، احداث پناهگاههاي عمومي، سنگربندي روستاها و تأمين وسايل مدرن دفاعي پافشاري ميکرد.
در کنار اين درخواستها، امام صدر با انجام حملات تبليغاتي از مقامات لبنان خواست که براي توسعه مناطق محروم اقدام کرده، تبعيض فرقهاي را لغو کنند و در انتصابات وزارتي، مشاغل دولتي و بودجههاي طرحهاي توسعه با فرقه اسلامي شيعه منصفانه برخورد کنند.
حکومت جديد لبنان5، حق قانوني مجلس اعلاي شيعيان را در پرداختن به امور عمومي انکار کرد. از اين رو، اين حمله تبليغاتي با بيتوجهي دولت روبهرو شد. امام صدر در 2/2/1974 ضمن اعلام مخالفت خود با حکمرانان و مسئولان لبناني، تصريح کرد:
آنان حقوق محرومان را ناديده ميگيرند و به وظيفه خود در بازسازي و آباداني مناطق عقبمانده عمل نميکنند و با رفتار خويش امنيت و کيان ميهن را به خطر مياندازند.
امام صدر در گردهماييهاي بزرگ مردمي، از جمله گردهمايي عظيم بعلبک در تاريخ 17/3/1974م و گردهمايي صور با شرکت بيش از يکصد هزار شهروند، به حملات خود برضد دولت اوج بخشيد. شرکتکنندگان با امام صدر عهد بستند که اينحملات را ادامه دهند و تا زماني که يک محروم يا يک منطقه محروم در لبنان باقي باشد، از پاي ننشينند.
اين چنين بود که «جنبش محرومان» زاده شد. امام صدر اصول کلي آن را به شرح زير ترسيم کرد:
جنبش محرومان بر ايمان واقعي به خدا و آزادي و کرامت کاملانسان استوار است. اين جنبش با محکوم کردن ستمگري اجتماعي و نظام فرقهگرايي سياسي، بيمحابا با استبداد، فئوداليسم، سلطهگري و اختلاف طبقاتي شهروندان ميستيزد و ضمن پايبندي به حاکميت ملي و تماميت ارضي لبنان، مبارزات همهجانبه خود را ضد استعمارگران، متجاوزان و آنان که به آب و خاک اين کشور چشم طمع دوختهاند، ادامه ميدهد.
پس از برپايي اين قبيل گردهماييها، فرماندهي ارتش لبنان به درخواستها توجه کرد و در تاريخ 20/6/1974 کميتههاي مشترکي متشکل از کارشناسان ارتش و کارشناسان انتخابي امام صدر براي بررسي درخواستهاي بيستگانه و مشخص کردن ابزارهاي اجرايي آن شکل گرفت. اين کميتهها گزارشهايي دربارة اين درخواستها تدوين کردند که متأسفانه بينتيجه ماند. امام صدر همچنان به فعاليتهاي گستردة خويش ادامه داد و در پيامي در 4/8/1974 از ناحية روحانيان مسلمان شيعه خطاب به حکومت خواستار تأييد حرکت و توجه به خواستهها شد و دولتمردان را از ادامة بيتوجهي برحذر داشت.
سرانجام پس از گفتگوهاي پياپي با شخصيتهاي کشور، رؤساي فرق و احزاب، نخبگان و انديشمندان لبناني، 190 انديشمند بيانيهاي را امضا کردند و درخواستهاي مذکور را تأييد کردند.
سپس امام صدر به فکر تشکيل جلسة هيئت عمومي مجلس اعلاي شيعيان در تاريخ 13/9/1974، با شرکت بيش از يکهزار نفر از علما، نمايندگان و کارمندان بلندپايه شيعه و نخبگاني از افراد فعال و صاحبنظر در زمينههاي سياسي، اجتماعي، فني، اقتصادي و فکري افتاد. اين هيئت به اتفاق آرا با تأييد مطلق امام صدر در جهاد ملياش براي تحقق درخواستها، و محکوم کردن موضع انفعالي دولت نسبت به آن، کلية اختيارات را به امام صدر تفويض کرد تا وي تدابير لازم را براي اهداف مورد نظر اتخاذ کند.
به دنبال اين جريان، حکومت استعفا کرد و کابينه جديد متعهد شد که در برابر اين درخواستها موضع مثبتي اتخاذ کند. ولي چند ماهي از عمر کابينه جديد نگذشته بود که زير فشار حادثه قتل معروف سعد، نماينده سابق مجلس، و حادثه اتوبوس عينالرمانه ناچار به استعفا شد. چندي بعد، اين دو حادثه سبب آغاز جنگ داخلي لبنان شد. رئيس کابينه وقت، رشيد صلح، در بيانيهاي که در پارلمان قرائت کرد، علل استعفا را يادآور شد. در اين بيانيه آمده بود:
امتيازات فرقهاي که زيربناي نظام سياسي لبنان را تشکيل ميدهد، به مانعي مبدل شدهکه هرگونه پيشرفت را سد ميکند و جلو تساوي واقعي ميان شهروندان ومحروميتزدايي و بالا بردن سطح مناطق محروم را ميگيرد.
نقش امام صدر در ايجاد گروههاي مقاومت لبنان (امل)
امام موسيصدر در سخنراني مورخ 20/1/1975 در مراسم عاشورا، شهروندان لبناني را به تشکيل واحدهاي مقاومت لبنان براي رويارويي با تجاوزات و توطئههاي اسرائيل در آواره ساختن لبنانيها فراخواند. چرا که دفاع از ميهن تنها از وظايف حکومت نيست، بلکه ملت نيز بايد در چنين شرايطي به ياري دولت بشتابد.
امام صدر درکنفرانس مطبوعاتي مورخ 6/7/1975 ولادت گروههاي مقاومت لبنان (امل) را اعلام کرد و آن را همچون:
نهالها و شکوفههاي جوانمردي و ايثارگري کساني خواند که پيام ميهن زخمي را به گوش جان شنيدهاند؛ ميهني که اسرائيل از همهسو و با هر وسيله به تجاوز عليه آن ادامه ميدهد.
ايشان توضيح داد که جوانان امل دعوت وي را براي حمايت از ميهن و حفظ حيثيت امت لبيک گفتهاند. امام صدر درتاريخ 20/1/1975، در روزهايي که تجاوزات اسرائيل عليه جنوب لبنان به اوج خود رسيده بود و مقامات مسئول به وظيفه خود عمل نميکردند، از همة لبنانيها خواست تا به اين مهم بپردازند.
جوانان امل درجنوب لبنان، درچندين درگيري با دشمن صهيونيستي (مثلاً در
نبرد طيبه) دلاوريهاي تحسينبرانگيزي از خود نشان دادند، و در برابر حملات مکرر اسرائيل به جنوب، شهيداني تقديم کردند. آنان نقش مهمي در –جلوگيري از صهيونيستي کردن نوار مرزي و نيز پايداري شهروندان روستاهاي جنوبي ايفا کردند.
دستاوردهاي وي در طرحها و واگذاري املاک به اوقاف
امام صدر در آغاز تصدي رياست مجلس اعلاي شيعيان براي تأمين مکان مجلس در يک ساختمان آبرومندانه چهار طبقه به مساحت 6475 مترمربع تلاش فراوانيکرد. اين ساختمان که در محلة حازميه و در حومة جنوب شرقي بيروت واقع بود و مالکيت آن به نام شيعيان به ثبت رسيد، سالنهاي بزرگي براي جلسات عمومي داشت.
امام صدر همچنين براي تمليک زميني در محله خلده به مساحت 7904 مترمربع تلاش کرد، وسرانجام درآن يک ساختمان هفت طبقه تأسيس گرديد که «مدينه الزهراء الثقافيه والمهنيه»6 نامگذاري شده است.
امام موسيصدر، سپس براي اجراي طرحهاي زيرمجموعة مجلس اعلاي شيعيان، زميني به مساحت 15034 مترمربع از اراضي روستاي غبيري در حومة جنوب غربي بيروت، محلة جناح، تدارک ديد و بيمارستان «الزهراء» وابسته به مجلس را تأسيس کرد. آنگاه 190 هزار مترمربع از اراضي وردانيه (جاده صيدا به بيروت) را براي تأسيس مؤسسات اجتماعي، فرهنگي و صنعتي خريداري و آن را وقف شيعيان کرد. وي همچنين 900 هزار مترمربع از زمينهاي اللبوه ـ بعلبک را به منظور تأسيس مدرسه کشاورزي و اجراي طرحهاي ديگر خريداري کرد و آن به انجمن «البر و الاحسان» که از مؤسسات عامالمنفعه شيعيان لبنان است، و خود بر آن نظارت داشت، واگذار کرد. همچنين براي گسترش تأسيسات و تجهيزات انجمن البر و الاحسان درصور، کوشيد تا مؤسسات حرفهاي وابسته به آن را توسعه دهد و مدرسة عالي پرستاري را بنيان گذارد. وي مرکز نيکوکاري امام خوئي را جهت سرپرستي فرزندان شهدا در برجالبراجنه (حومه جنوبي بيروت) و در بعلبک و هرمل احداث کرد.همچنين مراکزي بهداشتي در برجالبراجنه و کوي سُلَّم درحومة جنوبي بيروت و صور برپا کرد و يک مدرسه آموزش ديني در صور را راهاندازي کرد. ارزش اين املاک، تأسيسات و تجهيزات به بيش از يکصد ميليون ليره لبناني ميرسد.
موضع امام موسيصدر در جنگ داخلي لبنان
با شعلهور شدن اين جنگ در 13/4/1975، امام صدر تلاشهاي خيرخواهانه خود را نزد همه گروههاي درگير آغاز کرد تا آتش فتنه را خاموش کند، و اوضاع آشفته و خانمانسوز را سامان بخشد. از اين رو در 15/4/1975 با ارسال پيامي، نسبت به توطئهها و نقشههاي فتنهبرانگيز دشمن هشدار داد و لبنانيها را به «حفظ ميهن و تلاش براي تحقق آرمانهاي انقلاب فلسطين» فراخواند و از انقلابيون فلسطيني خواست «مسأله فلسطين را در اعماق وجود و در قلب لبنان جاي دهند.»
امام صدر با دعوت شماري از نخبگان انديشمند و نمايندگان گروههاي لبناني، در 18/4/1975، با 77 تن از آنان در مجلس اعلاي شيعيان به مذاکره نشست و سرانجام آنان از ميان خود کميتهاي به نام «کميته آرامسازي ملي» تشکيلدادند. اين کميته بيدرنگ با نماينده مقاومت فلسطين ديدار کرد وبهمأموريت خويش مبني بر آرامسازي اوضاع و مشخص کردن علل جنگ ويافتن راهحلهاي فوري، کوتاهمدت و بلندمدت پرداخت. اين کميته رهنمودهاي امام صدر را مبني بر لزوم حفظ همزيستي فرقههاي لبناني، استفاده از گفتگو و روشهاي دمکراتيک بهعنوان راهي جهت تحقق اصلاحات سياسي
و اجتماعي، محکوم کردن سرکوب فرقهاي و ضرورت حفظ همزيستي لبنانيها ـ فلسطينيها و حفاظت از انقلاب فلسطين به کار بست.
با ادامه درگيريها، دولت لبنان در 26/5/1975 استعفا کرد. دشواريهايي در برابر تشکيل کابينه جديد رخ نمود که خطر تجزيه کشور را به همراه داشت. امام صدر در 27/6/1975 در مسجد «الصفا»ي بيروت به تحصن و روزهداري پرداخت و اعلام داشت:
تحصن ميکنيم تا برادران لبناني و فلسطيني از برادرکشي باز ايستند ... ما ميخواهيم ادامة خشونت را با عبادت، تحصن و روزهداري بشکنيم، زيرا سلاح نهتنها بحران را حل نميکند، بلکه کشور را به تجزيه ميکشاند.
وي خواستار «تسريع در تشکيل حکومت ملي براي بازگردانيدن صلح و برقراري آشتي ملي شد تا کشور بازسازي، و درخواستهاي محرومان اجابت شود» و سرانجام اقدامات مجدانة وي با تأييد و استقبال گسترده محافل ديني تمامي فرقهها و محافل مردمي و سياسي روبهرو شد. در 1/7/1975 کابينه جديد تشکيل شد. از اين رو وي با دريافت وعده انجام درخواستهاي طرحشده و تلاش در تحقق آنها به تحصن خويش پايان داد و به منطقه بعلبک ـ هرمل شتافت تا به محاصرة روستاي مسيحينشين «القاع» پايان بخشد و اوضاع منطقه را آرام سازد.
از همان آغاز جنگ داخلي لبنان، امام صدر طي سخناني در جلسه مورخ 13/9/1975 مجلس اعلاي شيعيان اعلام داشت:
وخامت اوضاع امروزبه سقوط لبنان، تضعيف مقاومت فلسطين، آسيب ديدن سوريه، زيان کشورهايعربي و به نفع دشمن صهيونيستي ميانجامد.
از اينرو از همان ابتدا، بر دعوت ازگروههاي درگير به «آشتي ملي براساس مباني جديد براي حفظ يکپارچگي کشور و تحقق عدالت اجتماعي و محروميتزدايي و نيز حفظ جنوب لبنان» اصرار ميورزيد. خواستة وي در مورد مباني جديد براي حفظ يکپارچگي کشور بر اين ديدگاه استوار بود:
لبنانيها از زمان استقلال و هنگام تصويب ايجاد لبنان بزرگ، بر سر اصول اساسي ملي توافق نکردند و از بيم تجزيه، از پرداختن به اين موضوع اجتناب ورزيدند و درعوض به تعارفات و به کارگيري عبارتهاي چندپهلو پرداخته و براي مشکلات خويش راهحلهاي نيمبند برگزيدند. به گونهاي که تقريباً وحدت ملي لبنان احساس نميشد.
امام صدر با ابتکار عملي که در تاريخ 4/10/1975 در کنفرانس رؤساي ديني فرقههايگوناگون لبنان از خود نشان داد، تا مقدمات برقراري آشتي ملي را فراهم کند، به نتايج زير دست يافت:
1. لزوم استمرار همزيستي فرقهها در لبنان؛
2. دعوت به گفتگو و متوقف کردن جنگ؛
3. ضرورت تحقق عدالت اجتماعي؛
4. برخورد منصفانه با محرومان؛
5. پايبندي به اصل حاکميت ملي و محکوم کردن هرگونه تلاش براي تجزيه لبنان؛
6. حمايت از مسأله فلسطين.
امام موسي صدر در تاريخ 27/11/1975 اصول و مباني آشتي ملي را اعلام کرد و طي آن پيشنهادهاي مشخصي را براي اصلاحات مطلوب در کلية زمينهها ارائه داد. زماني که رئيسجمهور و نخستوزير لبنان در تاريخ 30/11/1975 لبنانيها را به آشتي ملي دعوت کردند، وي به تأييد آنان شتافت.
از جمله فجايعي که در آن دوران روي داد، کشتار «شنبه سياه» در 6/12/1975 است که نزديک به دويست تن از فرزندان شيعيان لبنان در آن کشته شدند. فاجعه ديگر کشتار کارگران بيگناه بندر بيروت و آتش زدن و تجاوز به منازل مسلمانان در 11/12/1975 بود. پس ازآن، آنها را از محلههاي غوارنه، سبنيه، رويسات جديد، عين بياقوت و زلقا که در مناطق داراي اکثريت مسيحي واقع شده بودند، کوچانيدند. نشانههاي دخالت اسرائيل با اقدام ارتش آن در تجاوز به نوار مرزي در پارهاي مواضع و ورود به خاک لبنان و بمباران هوايي گسترده در 2/12/1975 نمودار شد. لبنان به عنوان اعتراض شکايتي به شوراي امنيت تسليم کرد. در اين شرايط امام صدر در سخنراني مورخ 21/12/1975 در صور اعلام کرد که نشانههاي تجزيه کشورآشکار شده است. وي نسبت به خطرات برپايي يک اسرائيل جديد در لبنان و تصفيه مسأله فلسطين و تجاوز اسرائيل به جنوب هشدار داد. او مردم را به فراگيري آموزشهاي نظامي، حمل اسلحه براي دفاع از خويشتن و کشور و جلوگيري از تجزيه فرا خواند. وي حمايت از اقليتهاي ديگر فرقههاي مقيم در مناطق مسلماننشين را مورد تأکيد قرار داد.
حرکت
امام موسي صدر با يک اتومبيل فولکس واگن دست دوم روزانه 200 تا 250 کيلومتر ميان روستاها و شهرهاي جنوب، سپس بيروت و بقاع تا شمال و جبل را ميپيمود و با طبقات مختلف مردم ديدار و گفتگو ميکرد. با آنان در مسائل گوناگون به بحث ميپرداخت و با نفوذ کلامي که داشت بر آنان تأثير ميگذاشت. کساني که او راميشناختند، اتفاق نظر داشتند که وي مردي فوقالعاده است. با کسانيکه خود را مطرح ميکردند، يا وراثت آنان را به جايگاه رهبري سياسي نشانده بود، متفاوت بود.
شعار هميشگي وي اين بود:
اگر اهل شرطبندي نيستي نگذار کسي بر سر تو شرط ببندد، شرطبندي براي چه؟!
صور، نقطة آغازين
آغاز حرکت امام موسيصدر از شهر صور بود؛ جايي که با بافت اجتماعي شيعه، سني و مسيحي، شيعيان اکثريت دارند و بزرگترين شهرستان جنوب است. شهر صور بندر آزاد است و با تاريخ ديرينه خود توانسته پس از بيروت، طرابلس و صيدا به يکي از مهمترين شهرهاي لبنان بدل شود. صور در صدر شهرهاي شيعه نشينلبنان قرار دارد. سطح فرهنگ آن در مقايسه با روستاهاي پيرامون آن شايان توجه است. صور از نخستين شهرهاي لبنان در شمال فلسطين اشغالي است. حرکت ديني در صور فعال، و در کنار آن موج فعاليت
جريانات سياسي و گروههاي مترقي عرب، قوميگرا، چپگرا، و نيز ــ به تعبير امام صدر ــ پايگاههاي «فئوداليسم» قوي است.
در اين شهر جعفريه، سادات آل شرفالدين، سيد هاشم معروف حسني، شيخ سبيتي، حرکت فعال قوميگرايان عرب و نامزد آن محمد زيات، باشگاه همبستگي (تضامن) و حزب بعث سوسياليست عربي به عضويت دکتر علي الخليل، کاظم الخليل و برادر و فرزندانش، مروان آل اسعد، محمد حيدر و ديگران حضور دارند. بالاتر از همه، يک جناح ناصري مردمي در صور وجود دارد که افرادي از همة جريانها در آن عضوند.
ميان اين جريانها همواره کشمکشهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي دراوج خود برپاست. اين درحالي است که حکومت نيز ميکوشد، حضور خود را اعمال کند. اين شهر دردورانهاي کَميل شمعون و سليمان فرنحبيه به ترتيب زير نفوذ کاظم خليل و کاملاسعد قرار داشت، ولي همواره بر ضد جريانات حزبي ديگر بود.
امام موسيصدر شهر صور را براي فعاليت ديني و سياسي خود برگزيد و در اينگزينشِ هوشمندانه بسيار موفق بود. زيرا صور در يک منطقه مياني بين روستاييکوچک و شهري بزرگ قرار داشت و اين امر موجب دگرگوني ارزشها، آداب و رسوم، فرهنگ و سطح آگاهي ديني و سياسي ميشد.
صور نمونة بارز طرح جايگزين بود که امام موسيصدر به خاطر آن لبنان را برگزيد. در آن هنگام که مبارزه با فئوداليسم سياسي و احزاب چپگرا و نارضايتي از حکومت روزبهروز شدت مييافت، فعاليت حزبي نيز همچنان رشد ميکرد وتحولات آن پايههاي فعاليتهاي سنتي در لبنان را تهديد ميکرد. شايد اهميت تحولات جنوب، در حال سرايت کردن به ساير مناطق کشور بود. محروميت طبيعي و بيتوجهي عمدي به بقاع در جنوب، عکا در شمال، و نيز ديگر مناطق، زمينه مساعدي را براي تحرکات سياسي با بُعد اجتماعي فراهم ميکرد و پيروزيهاي پياپي تودههاي مردم عامل وحشت نظام شده بود.
هرگونه تحرک عربي به رهبري عبدالناصر از مصر، به تمام جهان عرب سرايت ميکرد و تأثير بزرگي در لبنان داشت. چراکه اين کشور بهدليل ويژگيهاي شناختهشدة تاريخياش، آماده بهرهبرداري از اين قبيل موجها بود.
فؤاد شهاب
رفتار دولتمردان لبنان در برخورد با مناطق محروم يکسان نبود. فؤاد شهاب بيش از ساير رؤساي جمهور آن کشور واقعيتهاي مناطق محروم و دورافتادة لبنان را درک ميکرد، و بيش از همه آمادة تلاش براي رفع آن محروميتها بود. وي در دوران پس از انقلاب 1958 تا پايان دورة رياست جمهوريش در 1964، با خودداري از تجديد دورة رياست جمهوري خود، زيربناي قابل قبول دولت جديد را پيريزي کرد. ظاهراً تا به امروز مورد بهرهبرداري است، هرچند درگذر دورههاي متوالي از محتواي اصلاحي تهي شده است.
آيا همزماني ميان تحرک دولت با حرکت امام صدر براي انجام اصلاحات اتفاقي و ناخواسته بوده، تا هر يک درچارچوب خود به فعاليت اصلاحي بپردازند و خارج از آن حرکتي انقلابي به وقوع نپيوندد؟
يکي از رهبران شيعه اعتقاد دارد که دوران فؤاد شهاب بيش از ديگر دورانها آمادگي برخورد منصفانه با شيعيان را داشته است. براي اثبات اين نظر، واقعة زير بازگو ميشود.
فؤاد شهاب بلافاصله پس ازبه قدرت رسيدن، از همه ارگانهاي دولتي خواست، وضعيت واقعي لبنان را گزارش کنند تا براي مشکلات، راهحلهايي بينديشد. وي افزون بر گزارشهاي رسمي و غيررسمي دربارة وضع شيعيان لبنان، در 1959 به هنگام تشکيل جلسه هيئت وزيران که براي انتصاب کارمندان پاية يک ودو کشور و صدور احکام آنان منعقد شده بود، متوجه شد که در يکي از ادارات آنچنان محدوديتي براي کارمندان شيعه ايجاد کردهاند که هرگز به آنجا راه نيافتهاند. از آنجا که از وضع شيعيان و شمار آنان آگاه بود، از امضاي احکام انتصابات تا حل مشکل و رفع اين تبعيض آشکار خودداري کرد. از اين رو ابتدا سه تن از مهندسان شيعه به اسامي محمود فؤاز، علي شعيتو و مالک شحص را به آن اداره منتقل کرد.
فؤاد شهاب در ارزيابي واقعيتهاي اداري و اجتماعي لبنان، تحقيق هيئت «ايرفد» فرانسه به رياست پدر لوبريه را مورد استناد قرار داد. پدر لوبريه در ديدارهاي مکرر و جلسات طولاني با فؤاد شهاب، بيشتر بر محور وضع مناطق محروم، اصلاح نابسامانيهاي اداري، واقعيت فرقهها و ضرورت برخورد منصفانه با شيعيان تکيه ميکرد.
بازگشت به حرکت
عملکرد امام با انعطافپذيري شديد و جذب طبقات گوناگون متمايز و برجسته بود. وي ميکوشيد از ديدگاه اشخاصي که با آنان ديدار ميکرد، آگاه شود. رفتار احترامآميز وي با آنان، اعتماد توأم با دوستي صادقانه را تداعي ميکرد. اين امر براي آنان که با وي نشست و برخاست داشتند و يا حتي يک بار با او ملاقات کرده بودند، به اثبات رسيده بود. هرکس گمان ميکرد که امام به او بيش از ديگران علاقه دارد. اين يکي از رازهاي موفقيت در رهبري دولت، حزب ، فرقه و يا هر تشکل ديگري است که داراي ماهيت کار گروهي است.
وي در تحرکات سياسي خود شيوههاي متعددي داشت. ابتدا حضور علني در سمينارها و سخنرانيها را در تمام لبنان برگزيد. وي از پشت تريبون سمينار«لبنان» سربرآورد و شاخص شد. ميشل الاسر بنيانگذار اين سمينار از سخنرانان اصلي بود. شيخ موريس الجميل7 بيش از همه شيفتة رفتار و افکار اصلاحي امام شده، و براي نجات لبنان با وي هم عقيده بود ... علاوه بر او شخصيتهاي ديگري چون غسان تويني، شارل مالک، خليل تقيالدين، سليمانفرنجيه، پيرحلو و پدر يواکيم مبارک نيز بر همين باور بودند.
وي به کليساها راه يافت. از آن طريق و با شعار «محروميت، فرقه نميشناسد»، بلکه درد همة فرقههاست، مسيحيان را مخاطب قرار داد. در کليساي ماروني «ديرالأحمر» در يکي از فقيرترين روستاهاي لبنان سخنراني کرد. در جمع عربهاي واديخالد، که از لبنانيهاي اصيل و سني مذهب در مرزهاي شمالي لبنان است، به سخنراني پرداخت. همچنين از کليساي مزياره در شهرستان زغرتا ديدن کرد، و با طبقة فقير و محروم آن به گفتگو نشست. سخنرانيهاي وي در تمامي مناطق لبنان فراگير شد و مصاحبههاي مطبوعاتيش همه رسانههاي تبليغاتي را پوشش داد. تا آنجا که به يکي از برجستگان کشور تبديل شد. امام
موسي صدر در بيشتر روستاها وشهرهاي شيعهنشين لبنان، به عنوان يک رهبر سياسي، پرآوازه شد. و هر روز موقعيتش استوارتر ميشد و گروههاي مردمي جديدي را به خود جلب ميکرد.
حال که رهبري امام موسيصدر فراهم آمد و اهداف فکري و سياسي وي روشنشد، کار و تلاش به صورت وظيفه درآمد و از همين ديدگاه چارهانديشي براي محرومان شکل گرفت.
امام موسيصدر برآن بود که انديشه اگر با عمل قرين نباشد، هرگز کارساز نيست. ناگزير بايد کاري کرد که بر واقعيات استوار باشد و محروميت تحميلي از سوي نظام رخت بربندد. از اين رو وي مسأله محرومان را دور از فرقهگرايي به عنوان يک فکرفراگير مطرح کرد. از آنجا که بافت اجتماعي لبنان از فرقههاي گوناگون تشکيل شده و انديشه لزوم برخورد منصفانه با طبقات و فرق و مذاهب را فردي روحاني چون امام موسي صدر مطرح کرده است، و وضعيت ميهن بر بافت و ساختار سياسي و بازتابهاي اداري و اقتصادي مبتني بر پايههاي فرقهاي استوار بوده، و بنا به ملاحظات فراوان ديگر، طبيعي بود که اين دعوت بر شيعيان بيشتر تکيه کند. زيرا شيعيان باني اين فکر بودند، و از ديگر فرق محرومتر و پرشمارتر بودند، و در حرکتهاي اجتماعي ـ سياسي حضوري گستردهتر داشتند.
فعاليت اجتماعي
امام صدر در برخورد منصفانه با محرومان در دو جهت حرکت کرد:
نخست، همسو با حرکت خودجوش محرومان، و ديگري هماهنگ با حرکت واقعنگري، که در اين درخواست مردم از دولت براي برخورد منصفانه باتمامي فرق و مذاهب متبلور بود. از آنجا که شيوه دوم، ناظر بر مواضع وي در برابر حکومتهاي گوناگون بود و به شرح آن در بخشهاي ديگرخواهيم پرداخت، به پارهاي از فعاليتها و تلاشهاي او در مورد نخست، از رهگذر رهبري محرومان که پيشتاز اين حرکت در بيروت بود، ميپردازيم.
انجمن مبارزة اجتماعي
در 1955 انجمني به نام «انجمن مبارزه اجتماعي» تأسيس شد. بانيان اين انجمن، شيعيان فعال داراي مشاغل آزاد بودند، و مکان آن در بيروت، خيابان عمربن الخطاب در منطقه رأسالنبع بود. اين انجمن با شعارهاي عدالت اجتماعي و برابري، رفع ستم از محرومان ِشيعه را در سرلوحه اهداف خود داشت. بهرغم اينکه طرح اجتماعي و عمومي انجمن داراي بعد سياسي بود، ولي عناصر اصلي آن از صحنه فعاليت سياسي دور مانده بودند.
برجستهترين مسئولان اين انجمن عبارت بودند از:
1. دکتر عدنان حيدر، دبيرکل (که همزمان نايب رئيس حزب هيئت ملي به رياست امين عريسي بود و فعاليت اين حزب در آغاز دهه هفتاد متوقف شد.)
2. پزشکان: فؤاد خليفه، احمد عزالدين، نزار رضا، و مالک بدرالدين.
3. وکلا: نصرت ابوخليل، عبدالحسين زينب و محمد زريق.
4. قضات: محمدعلي صادق، زيدالزين، خليلالزين، علي خليفه، حسين حمدان و دکتر محمد فرحات.
5 . مهندس محمد شعيتو.
6. شاعر ابراهيم بري.
7. بازرگانان: محمود صفا، حبيب کرکي، علي قللبيي و احمد حسن خليل.
8 . فرماندار وقت جبل لبنان (نماينده کنوني)، احمد اسير و ديگران.
اين انجمن در بيروت براي حمايت از خواستهاي شيعيان مغبون و محروم، حرکت خود را آغاز کرد. هنگامي که امام موسي صدر از اين منزل به آن منزل، از اين مدرسه به آن مدرسه و از اين مسجد به آن کليسا در حرکت بود، ميکوشيد با شيعيان فعال، بهويژه کساني که نقش مستقيم و خبرگي لازم را در فعاليتهاي اجتماعي داشتند، ديدار کند. بنابراين طبيعي بود که با رهبري اين انجمن نيز به گفتگو بنشيند، و روابط خويش را با آن بيش از پيش مستحکم کند، تا بعدها يکي از بانيان اصلي آن باشد.
دکتر حيدر، دبيرکل اين انجمن، بعدها يکي از معاونان رئيس مجلس اعلاي شيعيان شد. قاضي محمدعلي صادق و قاضي زيدالزين امروزه در بخش مدني مجلسعضويت دارند. همچنين مهندس محمد شعيتو، مديرکل مجلس، و ديگران در کنار وي ماندند.
اگر فعاليت اجتماعي انگيزه امام براي همکاري با اين انجمن باشد، زيربناي روابط سازماني بعدي اين دو، براساس درک مشترک انجمن و امام استوار بود و بر دو عنصر دوري گزيدن از احزاب و فئوداليسم مبتني بود. بدين ترتيب خط سومحرکت از سوي امام موسيصدر در لبنان پيريزي شد.
آغاز
در30/12/1957 علامه سيدعبدالحسين شرفالدين، مرجع ديني بزرگ شيعيان، به رحمت ايزدي پيوست. وي اعتبار ديني و اخلاقي والايي داشت و از نظرصدور فتوا و معرفت و دانش آوازهاي بلند داشت. در آن هنگام قرار شد پيکر آن مرحوم براي دفن در عتبات عاليات به نجف اشرف انتقال يابد. در مجالس سوگواري فرزندان وي سيدعبداللَّه و سيدجعفر8 براي قبول تسليت ارتحال آن مرجع بزرگ ايستاده بودند. در کنار آن دو، يک روحاني بلندقامت به نام موسي صدر بود که نسب وي همانند آنان به آل شرفالدين ميرسيد.
پس از بازگشت فرزندان مرحوم به صور، تلاش جدي براي جستجوي کسي که بتواند خلأ سيد عبدالحسين، آن مرد دنيا و دين، را پر کند آغاز شد. در آن هنگام نامهاي از سيد عبداﷲ که به نجف بازگشته بود به دست برادرش سيد جعفر رسيد. اين دو برادر در مجموعه نامههايي که مبادله کردند، در مورد انتخاب يک روحاني براي ادامة راه پدرشان در علم و عمل، به رايزني پرداختند. سيدجعفر، برادر باجناقش رضا9 ، يعني سيد موسي صدر را به برادر خود پيشنهاد کرده، مينويسد:
من و تو او را ميشناسيم، پدر مرحوممان نيز او را ميشناخت و به نيکي از وي ياد و سفارش ميکرد.
سيد عبدالحسين شرفالدين در 1936 با سيد صدرالدين صدر در قم ملاقات داشت و با فرزندان وي آشنا شده بود. در آن هنگام سيد موسي هشت سال بيش نداشت. هوش و ذکاوت خارقالعادهاش موجب شده بود که سيد عبدالحسين شرفالدين آيندهاي درخشان براي وي پيشبيني کند.
اين ديدار پس از نوزده سال در 1955 در شهر صور تجديد شد. آنگاه که سيد موسي صدر بيستوهفت سال داشت و به عنوان مهمان در منزل سيد عبدالحسين بسر ميبرد، و با سيد عبداﷲ و سيد جعفر همراه و مأنوس بود.
اين ديدارها سجاياي اخلاقي سيد موسي صدر را به همگان شناساند، و تمهيدات واقعي عزيمت وي را به لبنان در 1959 فراهم کرد.
مجلس اعلای شيعيان
آيا تأسيس مجلس اعلای شيعيان ضرورت داشت؟
بسياري پاسخ اين سؤال را چنين دادهاند:
هيچکدام به اين فکر نبوديم، حتي امام صدر اعتقاد نداشت که اين مجلس ويژة شيعيان لبنان باشد، زيرا ما بخشي جداييناپذير از مسلمانان و شهروندان اين کشور هستيم.
اما در اين باره دو نکته قابل تأمل است.
نخست: در لبنان، قبل از مجلس اعلاي شيعيان، 15 مجلس فرقهاي وجود داشت وشانزدهمين مجلس به آنها افزوده شد. به عبارت ديگر پيش از شيعيان اينگونه نهادهاي مذهبي تأسيس يافته بود. بنابراين، مجلس شيعيان واپسين مجلسي بود که در اينکشور فرقهاي تأسيس يافت. پيش از اين دست اندرکاران هرگز به اين فکر نيفتاده بودند.
دوم: ماده سوم اساسنامه مجلس که قابل تأمل است، تصريح ميکند که اين مجلسپيش درآمد تحقق بخشيدن به وحدت اسلامي در سطح فرقهاي و تثبيت وحدت مليفراگير در تمام لبنان است.
در تحقق اين امر، امام و ديگران نقش بسزايي در اتفاقنظر مسلمانان براي تأسيسمجلس اسلامي داشتند. ولي عملاً مجالي براي به بار نشستن اين فعاليت وجود نداشت.
نخستين تلاش در 1956
پاسخ اين سؤال که چه کسي در انديشه تأسيس «مجلس اعلاي شيعيان» بود، مشکل است. پيش از تلاش سيدصدر تلاشهايي صورت گرفته بود. ازجمله تلاش سيد شفيق مرتضي نماينده شهر بعلبک در 1956 که مورد تأييد مرحوم احمد أسعد، رئيس پارلمان وقت بود، ولي با مخالفت کَميل شمعون روبهرو شد، و درخواست وي در پارلمان بايگاني شد.
تلاش ناکام دوم
شيخ محمدنقي صادق، از علماي برجستة جنوب لبنان، در دهه پنجاه تلاشديگري براي تأسيس نهادي براي شيعيان در لبنان مبذول داشت که چون سران شيعهنسبت به آن دلسرد بودند، با شکست روبهرو شد.
چرا مجلس؟
اينک چرا امام موسيصدر تصميم گرفت مجلس شيعيان را در لبنان تأسيس کند؟
بسياري بر اين باورند که امام در تلاش خود براي تأسيس اين مجلس پاسخ مثبتي به نياز مبرم شيعيان داده است. زيرا برخورد رسمي با شهروندان لبناني از ميان فرقهها وسران مدني و ديني انجام ميگيرد. مشاغل دولتي در انحصار فرقههاست، نه براساس شايستگي و استعداد افراد. فرد نالايق فرقه يا مذهب معيني چه بسا به شغلي بسيار بهتراز فرد لايق و کاردان فرقه يا مذهب ديگري دست يابد. چراکه توازن يا عدم توازن فرقهاي چنين امري را اقتضا ميکند. از آنجا که محروميت مادي شيعيان آنان را درآخرين ردة اجتماعي قرار ميداد، و سران سياسي فرقهها در آن هنگام، همچون امروز، متناسب با تلاش شهروندان مناطق خويش براي انتخاب و به رياست رسانيدن آنان توجهي نميکردند، و رهبران مذهبي فرقهها نيز از زندگي اجتماعي که پيگيري مسائل و مصالح روزمره شهروندان را اقتضا ميکرد، دوري ميگزيدند، اينتوجيهات در مجموع انگيزهاي شد تا شهروندان قوياً در انديشه ايجاد مجلس خاص فرقه خود باشند. زيرا طبيعي است که با فقدان يک دولت دادگر، شهروندان براي حفظ منافع و مصالح خويش به تشکلهاي گروهي ديگري روي آورند.
بدون ترديد بافت فرقهاي لبنان موجب شده است که حتي در موارد عادي کارآيي اين فرقهها از کارآيي دولت بيشتر باشد، تا چه رسد به مرحله خطرناکي که کشور در آغاز دهه هفتاد شاهد آن بود، و طي آن احساسات فرقهاي رفتهرفته شدت يافت تا در 1975 به اوج خود رسيد.
بنابراين، شگفت نيست که «مجلس اعلاي شيعيان» ساماندهي امور شيعيان و تلاش براي اوضاع اجتماعي و اقتصادي آنان را در سرلوحة برنامه خويش قرار دهد. و بند جديدي را مبني بر «حمايت از مقاومت فلسطين و مشارکت عملي با کشورهاي برادر عرب براي آزادسازي سرزمينهاي غصبشده» به دستور کار خود بيفزايد.
مخالفان
از همان ابتدا، بسياري مخالفت خود را با مجلس ويژة شيعيان در لبنان ابراز ميداشتند. رهبران بسياري از فرق ديگر از نظر اصولي با تأسيس چنين مجلسي سخت مخالف بودند، و اعتقاد داشتند که تأسيس چنين نهاد فرقهاي به وحدت مسلمانان آسيب ميرساند.
در کنار اين مخالفت، اعتراض ديگري رخ نمود، مبني بر اينکه شيعيان نبايد نهادهاي همانند نهادهاي حکومت عثماني داشته باشند تا اعضاي آن به خدمت دولت درآيند. زيرا اين رويه با وظيفة قيام برضد حکومت ستمگر منافات دارد. اين منطق نيز با اعتراضات فراواني روبهرو شد و با کمرنگ شدن آن سرانجام به دست فراموشي سپرده شد. سيد موسي صدر مستقيماً با مخالفت طرفهاي چهارگانه ذيل مواجه بود:
1. روحانيان شيعي مناطق مختلف لبنان که با فکر تأسيس مجلس با سيد موسي صدر اختلاف نظر داشتند، و هرکدام به شکلي ابراز مخالفت ميکردند. اما چون فاقد موضع سازمانيافته بودند، شکست خوردند.
2 . سياستمداران شيعه که برخي از آنان تا به امروز همچنان بر ضد اين فکرند، و براين اساس با مجلس و سياست پيشين و کنوني آن مخالفت ميورزند.
3. نهادهاي اجتماعي، تربيتي و فرهنگي اعتقاد داشتند که عاقبت به صورت زايده اين مجلس درخواهند آمد، در نتيجه شخصيت و تلاش ويژه آنها طي دهها سال قبل، بر باد خواهد رفت. بدين جهت با اين فکر مخالفت نموده و از آن استقبال نکردند. ايننهادها با موفقيتي به مراتب بيش از نهادهاي خود مجلس همچنان برپا هستند.
4. مخالفتهاي اسلامي که معتقد است وجود مجلس فرقهاي جديد براي مسلمانان در تثبيت وحدت آنان سهيم نخواهد بود (شايد اکنون وقت مناسبي براي ارائة ديدگاههاي متباين پيرامون اين مسأله حساس نباشد). مخالفتها هرچه باشد، از نظر بسياري قابل توجيه بود. خصوصاً که تواناييها، طرحها و بلندپروازيهاي اين مرد که فعالانه و پرتحرک در طول و عرض لبنان آمدوشد ميکند، معمولي نيست. با توجه به صفات رهبري که «او» از آن برخوردار است، و حجم حمايت مردمي، آن مرد يک رهبري سياسي و ديني است که در موضع مسئوليت مستقيم قرار داده نشده است. از همه مهمتر اينکه وي از نظر موقعيت مذهبي و منطقه جغرافيايي در شرايطي کاملاً مناسب حرکت ميکرد، زيرا در جنوب لبنان عمليات چريکي مسلحانه برضد دشمن صهيونيستي رفتهرفته جا ميافتاد. در جنوب لبنان نيز اکثريت فرقهاي سکونت داشت که با محروميت دست به گريبان بود. وي آمده بود تا سخنگوي محرومان و ايثارگران باشد.
تأسيس مجلس
کنفرانس مطبوعاتي 15/8/1966 امام موسيصدر که براي تبيين دردها ونشانههاي محروميت شيعيان لبنان برگزار شد، پيشدرآمدي براي تأسيس مجلس بود. بهويژه آنکه وي با عنوان کردن رنج و مصيبتي که متوجه شيعيان ميشد، انگيزههاي تأسيس اين مجلس را بيان ميکرد.
سيدموسي صدر با ارتباطات گستردهاي که با بسياري از معتمدان و سران سياسي واجتماعي فرقهها داشت، زمينههاي ورود به نبرد تأسيس مجلس را فراهم ساخته بود. همينکه زمينة اين موضوع را فراهم آورد، نمايندگان فرقه به دعوت وي پاسخ مثبت دادند و پيشنهاد قانون ساماندهي امور فرقه را به دورة نخست پارلمان در 1967 ارائه کردند.
در آن هنگام راهروهاي پارلمان شاهد درگيريهاي شديد جريانات سياسي و فرقهاي گوناگون بود. پارهاي مخالف بودند و برخي تصويب قانون را تأييد ميکردند. طرح پيشنهادي قانون مدتها در دستور کار پارلمان بود. سرانجام صبري حماده، رئيس وقت پارلمان با تشکيل کميسيون اداري و دادگستري موفق شد طرح پيشنهادي مذکور را در 16/5/1967 به صورت قانون به تصويب رساند.
در آن هنگام سيد موسي صدر براي جمعآوري اعانات از مهاجران لبناني در آفريقا بهسر ميبرد، که رهآورد اين سفر يک ميليون ليره لبناني بود.
در جريان نبرد براي تأسيس مجلس، رهبران سياسي و اجتماعي شناخته شدة شيعيان چون صبري حماده، سيد جعفر شرفالدين، فضلاﷲ دندش (هر سه از نمايندگان پارلمان) و سليمان زين (وزير سابق) در کنار احمد اسماعيل قرار داشتند، که امام منزل وي را براي اقامت، حرکت و ملاقات برگزيده بود. احمد اسماعيل تا 1978 همچنان محرم راز امام ماند. در جلسات ويژه شرکت ميکرد و در خارج از چارچوب مجلس، و بعدها جنبش امل، مأموريتهايي از ناحيه امام به او واگذار ميشد. از ديگر ياران امام موسي ميتوان از احمد قبيسي، محمد شعيتو، حسين قطيش، عبدالعزيز سويدان، نجيب جمالالدين، محمدعلي رز، نبيهبري، حسين حسيني، ابورضا حاج، مرتضي محمود، حکمت قصير، حاج توفيق نصار، حاج مرحوم ابراهيم غدار، دکتر ابراهيم کوثراني، دکتر فخري علامه، دکتر مالک بدرالدين و ... نام برد.
انتخابات 1969
گفتيم که شارل حلو قانون تأسيس مجلس را در 1967 به تصويب رساند. ولي نخستين انتخابات در 23/5/1969 (يعني يک سالونيم بعد) برگزار شد. در اين مدت، محافل و نهادهاي شيعة لبنان درجهت شکلگيري مجلس اسلامي، شاهد ماجراهاي فراواني بودند. در انتخابات آن هنگام که پس از درگيري سخت با شعار تحريم هيئت ديني مجلس برگزار شد، وضع به همين قرار بود. زيرا از ميان 115 عضو هيئت شرعي، تنها پنجاه وهشت تن از علما در انتخاباتي که در سالن يونسکو به رياست رئيس پارلمان، مرحوم صبري حماده و احمد اسماعيل، نماينده امام صدر، برگزار شد، شرکت داشتند. رأيدهندگان پنجاه و يک نفر بودند که هفت تن از آنان برگة سفيد دادند. سرانجام افراد زير از سوي هيئت شرعي علما برگزيده شدند: سيد محمدعلي امين، سيد نورالدين نورالدين، شيخ موسي شراره، شيخ عبدالامير قبلان، سيد محمدباقر ابراهيم، شيخ محسن سبيتي، شيخ سليمان يحفوفي، سيدعلي فضلاﷲ، سيد حسين حسيني، شيخ خليل ياسين، شيخ سليمان آل سليمان و سيد عباس ابوالحسن.
در شامگاه انتخابات به بهانه ارائه ليست ائتلافي، تلاشي براي به تعويق انداختن آن صورت گرفت. اين تلاش از سوي محمود عمار، محمد صفيالدين و عبداللطيف الزين بنا به دستور علمايي که در مکان انجمن «هدايت و ارشاد» در بيروت به رهبري شيخ حسين خطيب گرد آمده بودند، هدايت ميشد.
نمايندگان سه گروه براي در ميان گذاشتن اين فکر با امام موسي صدر ديدار کردند. ولي وي به آنان اطلاع داد که مسأله نياز به مشورت با ديگران دارد و بايد آنان را متقاعد کنيد تا همگي يک ليست داشته باشيم. به هر حال اين تلاش ناکام ماند و انتخابات هيئت شرعي به شرح بالا صورت گرفت. در مورد هيئت مدني، رأيدهندگان 484 نفر بودند که 12 نفر به اين اسامي انتخاب شدند: دکتر عدنان حيدر، دکتر احمد ذروه، زيد زين، سميع فياض، عباس فرحات، توفيق مرتضي، عباس بدرالدين، بهيج منصور، محسن سليم، محمد سنج و حسن حاج. دکترعدنان حماده و نبيه بري (وکيل دادگستري)، هريک 164 رأي مساوي به دست آوردند و براساس اصل «کبرسن»، حماده به جاي بري به عضويت انتخاب شد. رياض طه (دبيرکلمطبوعات)، نبيه بري (رئيس کنوني جنبش امل) و رضا تامر (سياستمدار سرشناس) از نامزدهايي بودند که در انتخابات مجلس آن روز سخت شکست خوردند.
مکان مجلس در حازميه
با اينکه مجلس تأسيس شده بود، اما مکان ثابتي نداشت. از اين رو امام هيئتي به نام«بيتالطائفه» تشکيل داد. احمد اسماعيل، حاج يوسف بيضون و بهيج منصور اعضاي اجرايي اين هيئت بودند. مأموريت اين افراد آماده ساختن مرکزي براي مجلس و تهيه تجهيزات و نظارت بر شعبهها و تأمين منابع مالي آن بود.
پس از انتخاب چندين مکان از جمله دارالافتاء جعفري در منطقه بئرحسن وساختمان ديگري در راه فرودگاه، بالاخره مکان کنوني در حازميه برگزيده شد که جامعه فرهنگي جهاني قصد داشت آن را براي خود اختصاص دهد. ولي در برابر 650 هزار ليره لبناني آن را به مجلس واگذار کرد. اين واگذاري زماني صورت پذيرفت که موجودي صندوق مجلس تنها 130 هزار ليره بود (60 هزار ليره کمک شيخ مهدي تاجر، سفير سابق امارات در لندن، 20 هزار ليره کمک يوسف حمود نماينده پارلمان و 50 هزار ليره قيمت يک دستگاه اتومبيل که از سوي محمد خاتون مهاجر لبناني اهدا شده بود). باقيمانده مبلغ نيز به صورت وام به نام نزديکان مخلص امام موسي صدر به ثبت رسيد.
انفجاري که امل از آن زاده شد
در 6/7/1957 صداي انفجار مهيبي در فضاي يکي از بلنديهاي روستاي عينالبنيه در شهرستان بعلبک پيچيد.
به رغم آنکه در آن روزها بسياري از مناطق لبنان صحنه انفجارهاي مشابه و شايد هم شديدتر بود، و بهرغم اينکه اين انفجارها خسارت، ويراني، مرگ و کوچ اجباري را درپي داشت، اما ماهيت انفجار بعلبک متفاوت بود. زيرا در همان حال که به تلفات جاني اشاره ميکرد، از زايش يک چيز تازه خبر ميداد که امام صدر آن را ميخواست و مخفيانه در حد توان براي تحقق آن کوشيد، تا بيانگر شيوهاي باشد که وي از مدتي پيش بدان روي آورده بود؛ يعني آنگاه که عبارت «سلاح زينت مردان» را تکرار ميکرد. بدين گونه گروههاي مقاومت لبنان (افواج المقاومه اللبنانيه) و مخفف آن، «امل» سربرآورد.
آيا انفجار و تلفات جاني آن دليل کافي بود تا امام صدر برگه اعلامنشدهاش را نابهنگام رو کند؟ يا اينکه عوامل ديگري در اين تصميمگيري خطرناک نقش داشته است؟
بيشتر اعضاي مجلس اعلاي شيعيان، که بيش از چهار ماه از انتخابات جديد آن نگذشته بود، اتفاقنظر دارند که امام در گفتگو و ديدارهايش با هيئت اجرايي مجلس در مورد ضرورت تشکيل شبه نظاميان ويژه مجلس، به روال معمول نزد پارهاي فرقهها، متقاعد نشده بود. بلکه در مقابل آنان ميگفت که اين شبهنظاميان ميهن را به ويراني خواهند کشيد، و شيعيان در اين عمل شرکت نميکنند. امام وقتي در سخنرانيهايش به تهيه سلاح دعوت ميکرد، يک شعار داشت و آن مسلح شدن براي نبرد برضد اسرائيل و بازگردانيدن فلسطينيها به سرزمينشان بود، تا هيچفلسطيني آواره، نه در جنوب و نه در ديگر مناطق باقي نماند.
امام تکرار ميکرد:
من چشمداشتهاي اسرائيل را در جنوب لبنان، فراسوي آب و زمين ميبينم. اسرائيل ميخواهد فلسطينيان را در لبنان اسکان دهد و به مسألهشان پايان بخشد. آنان براي بازگشت به سرزمينشان سلاح به دست گرفتهاند و بايد در اين مهم در کنار آنان باشيم.
وي در 1975 در يکي از خطبههاي نماز جمعه مسجد «الصفا»ي مدرسه عامليه اين مطلب را که از راديو لبنان نيز پخششد، تکرار کرد.
افزون بر اين، تهيه سلاح از نظر امام نمايانگر قدرت عملي محرومان بود که خود نمايندگي آنان را بر عهده داشت. در آن زمان، دولت چندان با وي موافق نبود، زيرا سياستمداراني را ميپذيرفت که با سيد موسي صدر اختلاف داشتند و حضور او را در لبنان، پايان دوران زمامداري خويش ميپنداشتند.
از اينها گذشته، جنگ داخلي لبنان در چند منطقه آغاز شده بود. اطلاعاتي از منابع گوناگون به امام ميرسيد که اين جنگ تمام لبنان را دربرخواهد گرفت و هيچ فرقهاي جان سالم به در نخواهد برد، و همگان بايد به فکر دفاع از خود باشند.حکومت هم با وضعي که داشت نه تنها ناتوانتر از آن بود که در مقام دفاع از گروهي برآيد، بلکه هرج و مرج سياسي آشکار و رو به گسترش از تجزيه و فروپاشي حکايت ميکرد.
مجموعة اين عوامل امام را بر آن داشت تا قيام مسلحانه محرومان را اعلام کند. اما ديگر عواملي که عزم امام را راسختر ميکرد، عبارت بودند از:
1. جريانات داخلي تشکيلات شيعه که موافق نبودند شيعيان به جنگ مسلحانه کشانده شوند. تا بهگمان خويش دستاوردهاي آنان بر باد نرود. در تشريح اين امرخواهيم ديد:
الف) شماري از روحانيون نميخواستند دين را با سياست بياميزند و منطقي متفاوت با منطق امام صدر و نقش سياسي او داشتند. اين گروه به دليل فعاليتهاي سياسي از وي دوري ميگزيدند.
ب) شماري ديگر از توانگران شيعه جنگ را برخلاف مصالح خود و موجب تعطيلي کارهايشان ميدانستند. افزون بر اينکه بيم داشتند هزينههاي جنگ به آنان تحميل شود.
ج) شماري از سياستمداران نسبت به نقش امام صدر در گذشته به ديده ترديد مينگريستند. چنين ميپنداشتند که وي قصد دارد آنان را کنار گذارد، تا چه رسد به اينکه در اين روزها وي صاحب شبه نظاميان مسلح شود.
2. در مجلس شيعيان پرسشهايي درباره رابطه حرکت مسلحانه با مجلس مطرح شد. بايد دانست، در ميان اعضاي مجلس کساني بودند که مجلس را به سمت حرکت مسلحانه سوق ميدادند. امام در آن موقع به اين امر اعتراض ميکرد. وقتي از وي سؤال شد که چرا اکنون تغيير موضع داده است؟
بيپروا گفت:
مخالفت من در شرايط خاصي بود که اکنون تغيير يافته است. اگر اشتباه کنيم بايد از اشتباهمان دست برداريم.
ادامه دارد....
پی نوشتها
5. دوران رياست جمهوري سليمان فرنجيه که در سپتامبر1970 آغاز شد.
6. مرکز فرهنگي ـ حرفهاي الزهراء
7. دايي شيخ امين الجميل و رئيس جمهوري اسبق لبنان
8. نمايندة سابق و بنيانگذار مدارس و انجمنهاي اسلامي درجنوب وساير مناطق لبنان.
9. مرحوم آيةالله سيدرضا صدر.
منبع : http://www.khosroshahi.ir/article/detail_art.php?artid=166&flag=1&merg=1
انتهای پیام