( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: مسأله شفاعت، چیزى است که ریشه‏ى قرآنى و حدیثى داشته و ضرورت مذهب به حساب مى‏آید. بنابراین، یکى از شفعاى روز قیامت- آن هم در حد وسیع- حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام مى‏باشد.

پیغمبر اکرم(ص) فرمودند:
«این سور مرا پیر کرد. یکی از این سور، «سورة واقعه» است. عیسی بن مریم(ع)، از جبرئیل سؤال کرد، از جبرئیلی که خدا در قرآن از او تعبیر کرده به «شدید القوی»، معنی «ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى ٭ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى»1
گفت: قیامت کی برپا می‌شود؟
ببینید همه چنین روزی را در پیش داریم. ما اگر بدانیم که آن روز که در پیش است، چه روزی است و گره‌گشای آن روز کیست، فاطمیّه این‌چنین نخواهد بود.

 
پرسید: قیامت کی برپا می‌شود؟ عن السّاعــ[ تا اسم قیامت را برد جبرئیل چنان لرزید که افتاد. بعد که به خود آمد، گفت:
عیسی! این علم مخزون خداست؛ چنانچه تو و من نیز نمی‌دانیم و من هم بی‌خبرم.
قیامت حقیقتی است که از شنیدن اسمش، جبرئیل غش می‌کند! ما چون نمی‌فهمیم، آسوده‌ایم. چون بی‌خبریم، آسوده‌ایم. این متن قرآن است:
«إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ٭ لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَةٌ ٭ خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ ٭ إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ٭ وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ٭ فَکَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا ...»2
چرا پیغمبر(ص) پیر شد؟ کسی باید این سوره را بخواند، آنچه در آن هست را بفهمد، بعد «اصحاب میمنه و مشئمه» را بشناسد، بعد ببیند خدا چه گفته، بعد بفهمد قیامت چیست.
بعد که خدا بیان می‌کند: «اذا رجّت الارض رجّا ...» این را بفهمد. یک کلمه بدانید! روزی که سر کوه این بیاید با ما چه خواهد کرد؟ وقتی کوه‌ها کنده بشود؛ چنان کنده می‌شود، به آفتاب نگاه کن در شعاع آفتاب آن ذرّات که می‌بینی اینها «هباء منبثّا» است! همة این سلسله جبال این کوه دماوند را نگاه کن! مثل همان ذرّه‌هایی می‌شوند که در شعاع آفتاب می‌بینید. این کلام خداست.
حالا توجّه کن، یک حرف ناروا، یک ناسزا، یک وقت به یک جاهل می‌گویی، این حساب دارد. یک وقت همان حرف ناروا به مثل شیخ انصاری یا شیخ طوسی گفته می‌شود، این حساب عوض می‌شود، چون این کلمه به یک عالم گفته شده است. حالا اگر همان ناسزا به سلمان گفته شود؟ اگر به امام گفته شود چه جور حساب عوض می‌شود؟ ما در هر گناهی به خدا اهانت می‌کنیم خدایی که عظمتش نامحدود است.
گناه نامحدود، عذاب نامحدود می‌طلبد. یک روزی است آن روز، خطابش به شخص حضرت خاتم(ص) است، می‌فرماید:
آن روز می‌بینی مردم مست شده‌اند؛ ولی مست نیستند. این از شدّت عذاب خداست. از شدّت عذاب خدا و از گرفتاری آن روز، پدر، پسر را فراموش می کند و پسر پدر را و برادر، برادر را.
در چنین گیر و داری در چنین اضطراب و غوغایی یک مشکل‌گشا هست. کنار عرش می‌ایستد. وقتی کنار عرش می‌ایستد، گفتنی نیست، آن پیراهن ـ پیراهن خونین حسین(ع) ـ را باز می‌کند، بعد که باز کرد، روی دست نمی‌گیرد، روی سرش می‌کشد. بعد که روی سر انداخت، جبرئیل می‌آید، می‌گوید:
«خدا به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: هر چه می‌خواهی بخواه!»
حالا آنچه که وظیفة همه را روشن می‌کند، این جمله است، در چنین غوغایی، جبرئیل می‌گوید: «سلی حاجتک»،3 مرزی ندارد. هر چه که می‌خواهی. حالا اوّلین کلمه‌ای که فاطمه(ص) می‌فرماید، چیست؟ اوّلین کلمه این است: «یا ربّ شیعتی»4 حالا ما چه باید بگوییم؟
کسی که در چنین روزی و در چنین غوغایی به فکر من و تو است، آیا من و تو به این اندازه برای آن شبی که آن جنازه برداشته شد، قدم برداشته‌ایم؟ کاری کرده‌ایم؟ این مملکت خواب است! روز سوم
جمادی الثّانی است، باید بیدار شود. یک‌پارچه بشود «یا زهرا». ما چه جور تحمّل کنیم؟
آن پیغمبری که مقامش به این اندازه است که خدا در قرآن می‌فرماید: «لعمرک». هر وقت من خودم متوجّه این کلمه می‌شوم، مبهوت می‌گردم. خدا می‌گوید: «لامرک» یعنی به جان تو قسم! چنین پیغمبری که خدا او را به جایی که «قاب قوسین او ادنی» برد و در مقامی که جبرئیل از رفتن به آن فرو ماند و او گذشت و رسید به «کان قاب قوسین او ادنی، فاوحی الی عبده ما اوحی».
چنین پیغمبری که مبعوث شد، خاک و خاکستر بر سرش ریختند و دندانش را شکستند، برای چه؟ برای اینکه من و تو امروز سر به سجده بگذاریم و بگوییم: «سبحان ربیّ الاعلی و بحمده». نام خدا و تمام انبیا و معارف الهیّه را احیا کرد.
بعد گفت:
«ایّها النّاس! این فاطمه پارة تن من است، میوة دل من است.» امانتش را به این مردم سپرد. بعد نیمه شب این امانت سپرده را تحویل گرفت، در چه حالی تحویل گرفت؟ امیرالمؤمنین(ع)، کسی که اگر عالم به هم بخورد دل او به هم نمی‌ریزد. کسی که تیر به پایش رسید همه جمع شدند، گفتند: نمی‌توان این تیر را از پایش کشید، مگر در نماز. چون در نماز روحش به جایی می‌رفت که گفتنی نیست. چنین کسی که زخم دید و آه هم نکشید، وقتی جنازه را تحویل می‌داد، گفت: «ای کاش علی زنده نبود».
حالا وظیفة ما در روز سوم جمادی الثّانی چیست؟ این روز، چه روزی است؟ هر جا که هستید، اسمی از هیچ کس نباشد، جز فاطمه. فقط اسم، اسم فاطمة زهرا(س) است. اسم قلب سوختة پیغمبر(ص) است.
هر کاری که می‌توانید انجام دهید. آنها که مال دارند با مال، آنها که ندارند با هر قدرتی که دارند. هر هیئتی که بیشتر بیرون می‌آید مرهم بیشتری بر قلب امام زمان(ع) است. چون من و تو نمی‌بینیم؛ امّا او هر روز می‌بیند. چه می‌بیند؟ او هم محلّ قبر را می‌داند، هم آن کسی را که در قبر خوابیده است را می‌بیند. هم می‌بیند چه کسی با چه وضعی خوابیده است. چه بگویم؟ جنازه را غسل می‌دهند. بدن افتاده می‌شود.
تعبیری دربارة حضرت زهرا(س) است که وقتی حضرت علی(ع) بدن ایشان را روی مغتسل گذاشت «کان کالخیال». دیگر چیزی از فاطمه(س) باقی نمانده بود. حالا امام زمان(ع) هر روز آن بدن را می‌بیند. وقتی نگاه می‌کند، می‌بیند که همة ایران غرق عزا و شیون زهرا(ع) است، این مرهم دل او کاری می‌کند که شب قدر وقتی صحیفة عملمان را خدمت او می‌دهند، قلم روی جرایم ما می‌کشد و سعادت دنیا و آخرت برای شما ذخیره می‌کند.
مسئله آنقدر مهم است که پیغمبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمودند:
«یا علی! فاطمه وقتی در محراب می‌ایستد، هفتاد هزار ملک مقرّب بر او سلام می‌کنند و می‌گویند: «انّ الله اصطفاک و طهرّک و اصطفاک علی نساء العالمین».5 بعد فرمود: «یا علی فاطمة بضعة منی؛ فاطمه پارة تن من و نور چشم من و میوة دلم است.»
هر یک از این توصیف‌ها یک کتاب شرح دارد. میوة قلب من است. بعد فرمود: «یا علی، به فاطمه بعد از من احسان کن». این کلمه معنی دارد. علی(ع) که محتاج سفارش نیست. بفهمید چه خبر است. ختم مطلب اینکه «یا علی! از آن فزع اکبر روز قیامت کسی که در امان است فاطمه است و ذریّة فاطمه و شیعة فاطمه» و این مزد شما در فاطمیّه است.
اگر امسال همّت کنید و در هر استانی ملاحظه بشود که آنچه در سال قبل برای فاطمه(س) انجام دادید، دو برابر شده است و بعد از آن اگر به «مشهد» رفتید و به امام رضا(ع) سلام دادید، یا به «قم» آمدید و به حضرت معصومه(س)، دختر موسی بن جعفر(ع) سلام دادید، یا «کربلا» رفتید و کنار آن قبر شش گوشه، به سیّدالشّهداء(ع) سلام کردید، می‌بینید که این بزرگواران به شما جور دیگری جواب می‌دهند و دیگری به شما نظر می‌کنند. پیغمبر(ص) به شما جور دیگری نظر می‌کند، می‌گوید: این همان است که برای دخترم به سر و سینه می‌زد. حضرت علی(ع) به شما جور دیگری جواب سلام می‌دهد، می‌گوید: این همان است که برای آن جنازة غریب دل شب خدمت کرد. این اثر عمل شماست.

بسم ربّ الزّهراء
در روایات زیادی است که مقام شفاعت کبرا مربوط به صدّیقة طاهره(س) می‌باشد.
امام باقر(ع) می‌فرمایند:
«پدرم از جدّم، رسول خدا(ص) حدیث کردند که: در روز قیامت منبرهایی از نور برای انبیا نصب می‌نمایند و منبر من از همه بلندتر است.
آنگاه خداوند می‌فرماید:«ای محمّد! خطبه بخوان و من خطبه می‌خوانم که هیچ یک از پیامبران نشنیده باشند و پس از آن برای اوصیا، منبرهای نورانی نصب می‌نمایند و منبر وصیّ من علیّ ابن ابی طالب(ع) از همة منبرها بلندتر است و علی(ع) به دستور حق، خطبه‌ای می‌خواند که اوصیا نشنیده باشند ... و جبرئیل ندا می‌دهد که هان! اهل محشر سرها به گریبان کشید و دیده‌های خود ببندید، همانا فاطمه(س) به جانب بهشت عبور می‌کند. حضرت در ملازمت فرشتگان با جلال و جبروت بر در بهشت فرود می‌آیند، پس فاطمه(س) توقّف می‌کند و التفات ایشان به جانب صحرای محشر است.
خطاب می‌رسد: «ای دختر حبیب من! اینک که دستور داده‌ام به بهشت روی، نگران چه هستی؟»
عرض می‌کند: «ای پروردگار من! دوست دارم چنین روزی مقام و منزلتم نزد اهل محشر معلوم شود.»
ندا می‌رسد: «ای دختر حبیب من! برگرد و در مردم بنگر و هر کس که در قلبش دوستی تو یا یکی از فرزندانت است، داخل بهشت گردان.»
و بعد امام(ع) فرمودند:
«به خدا سوگند در آن روز، فاطمه(س) شیعیان و دوستان خود را از میان مردم چنان بر می‌چیند که مرغ دانه‌های خوب را از بد جدا می‌کند.
آنگاه فاطمه(س) با شیعیان خود در بهشت حاضر می‌شوند. خدا در دل ایشان می‌افکند تا دوباره به محشر التفات می‌کنند، خطاب می‌رسد: «این نگرانی شما برای چیست؟ همانا دختر حبیب من، از شما شفاعت کرد»، عرض می‌کنند: «خدایا! دوست داریم قدر ما در چنین روزی معلوم گردد.»
خداوند می‌فرماید:
«ای دوستان من! در میان جماعت بنگرید؛ هر کس که به خاطر دوستی فاطمه(س) شما را دوست داشت، هر کس به خاطر محبّت فاطمه(س) به شما طعام داد، به خاطر محبّت فاطمه(س) به شما لباس داد، به خاطر محبّت فاطمه(س) شما را به جام آبی سیراب کرد، یا غیبتی را از شما دور گردانید، دست او را بگیرید و همراه خود وارد بهشت کنید.»
امام باقر(ع) فرمودند:
«به خدا سوگند که در محشر جز کافر و منافق و شکّاک نمی‌ماند.»6

پی‌نوشت‌ها:
1. سورة نجم (53)، آیات 6 و 7.
2. سورة واقعه (56)، آیات 1 ـ 6.
3. بحارالأنوار، ج 43، ص 226.
4. همان، ص 227.
5. امالی صدوق، ص 478.
6. روحانی علی آبادی، محمّد، زندگانی حضرت زهرا(س)، ص 342.
 


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر