( 0. امتیاز از )


اول: عبادت امام

1- عبادت در کودکي:
همه مردم مي ديدند که رسول خدا (ص)، حضرت خديجه (س) و کودکي به نام علي (ع) وارد خانه خدا مي شوند و نماز مي گزارند. امام (ع) خود فرمود: «من با پيامبر خدا (ص) پيش از همه انسان ها نماز خواندم. در حالي که هفت ساله بودم من اول کسي هستم که با پيامبر نماز گزاردم» (1)
حتي آن زمان که پيامبر (ص) براي عبادت به غار «حراء» مي رفت، علي (ع) را نيز همراه خود مي برد. وقتي که جبرئيل براي نخستين بار در همان غار بر حضرت محمد (ص) نازل شد و آن حضرت را به پيامبري بشارت داد علي (ع) در کنار آن بزرگوار بود. (2)
2- مدهوش در عبادت:
ابو درداء به نقل عروه بن زبير در مسجد مدينه خطاب به مردم گفت: آيا مي دانيد پارساترين مردم کيست؟ گفتند: شما بگوييد.
پاسخ داد: اميرالمؤمنين علي(ع) و آنگاه خاطره اي نقل کرد که: ما و تعدادي از کارگزاران با علي(ع) در يکي از باغ هاي مدينه کار مي کرديم، به هنگام عبادت، علي(ع) را ديدم که از ما فاصله گرفت و در لابه لاي درختان ناپيدا شد. با خود گفتم شايد به منزل رفته است. چيزي نگذشت که صداي حزن آور علي (ع) را در عبادت شنيدم که با خدا راز و نياز مي کرد.
آرام آرام خود را به علي (ع) رساندم، ديدم در گوشه اي بي حرکت افتاده و آن قدر گريه کرده که بدن او بي حرکت شده است. با خود گفتم: شايد از خستگي کار و شب زنده داري به خواب رفته باشد، کمي صبر کردم. خواستم او را بيدار کنم هرچه تکانش دادم بيدار نشد، خواستم او را بنشانم نتوانستم. با گريه گفتم: انالله و انا اليه راجعون.
فوراً به منزل فاطمه (س) رفتم و گريان و شتاب زده خبر را گرفتم. حضرت زهرا (س) فرمود:
«ابودرداء به خدا علي (ع) مانند هميشه در عبادت از خوف خدا بي هوش شده است»
آب بردم و به صورت امام (ع) پاشيدم، به هوش آمد. وقتي مرا گريان ديد، فرمود:
«در قيامت که مرا براي حساب فرا مي خوانند چگونه خواهي ديد» ابودرداء گويد: به خدا سوگند که اين حالت را در هيچ کدام از ياران رسول خدا(ص) نديدم. (3)
3- مشاهده معبود:
مولا علي (ع) فرمود: «ما کنت أعبد ربا لم أره» من آن نيستم که خدايي را که با چشم جان و باطن نديده ام عبادت کنم!(4)
در عبادت مولاي متقيان همين بس که «بيرون آوردن تير از پاي مبارکش را در حالت معنوي عبادت متوجه نمي شود»

دوم: شجاعت و ايثارگري


شجاعت و ايثارگري، يکي از صفات بارز و مثال زدني مولاي متقيان علي(ع) است. شجاعتي که در جهت پيشبرد اهداف الهي و به ثمر رساندن مقاصد اسلام بود. شجاعتي که ياد دلاوران روزگار را از دلهاي مردم برد و نام دليراني را که بعدها آمدند، بکلي از خاطره ها زدود.
1- شجاعت و چالاکي در کودکي
نوشته اند: درکودکي با هريک از هم سالان خود کشتي مي گرفت آنها را بر زمين مي کوبيد. چنان سريع مي دويد که درحال دويدن به اسبهاي تندرو مي رسيد و بر آنها سوار مي شد.(5) امام(ع) خود فرمود: «من درکودکي، بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخه هاي بلند درخت قبيله ربيعه و مضر را درهم شکستم.»(6)
2- شهامت علي(ع) در نوجواني
يکي از القاب علي(ع) «قضم» است، هشام از امام صادق(ع) پرسيد: چرا به علي(ع) اين لقب را دادند؟ آنحضرت درپاسخ فرمود: «درآغاز بعثت، مشرکان به کودکان گفته بودند که به طرف پيامبر(ص) سنگ بيندازند و آنحضرت هرگاه از خانه بيرون مي آمد، کودکان به طرف او سنگ و خاک مي ريختند، پيامبر(ص) اين جريان را به علي(ع) (که آن وقت نوجواني بود) گفت. علي(ع) عرض کرد: پدر و مادرم به فدايت، هرگاه از خانه بيرون آمدي مرا نيز خبر کن که همراه تو بيرون آيم. تا اينکه روز بعد پيامبر(ص) همراه علي(ع) از خانه بيرون آمدند، کودکان مانند عادت هر روزه به سوي پيامبر(ص) سنگپراني کردند. دراين وقت علي(ع) به آنها حمله کرد و آنها را مي گرفت و به صورت و بيني و گوش آنها مي زد، کودکان با گريه نزد پدران خود مي رفتند و گريه کنان مي گفتند: «قضمنا علي قضمنا علي» (علي ما را کوبيد علي ما را زد) از اين رو، پس از اين واقعه به آن حضرت قضم گفتند.(7)
3- شجاعت بي همانندامام (ع)
شجاعت و قدرت بازو و قوام و قدرت روحي امام(ع) را با هيچ کس و با هيچ قدرتي نمي توان مقايسه کرد.
کسي که درکودکي و نوجواني سر سرکشان و دلاوران را به خاک ماليد، کسي که صخره سنگ بزرگي را که همه سپاهيان از کندن آن عاجز بودند، از جاي کند تا آب روان را همه بنوشند؛ کسي که تمام زخم هاي دشمن را از روبرو تحمل کرده و هرگز پشت به دشمن نکرده است؛ و کسي که پيامبر اکرم به او فرمود:
اگر مردم شرق و غرب دربرابر علي(ع) بايستند، برهمه آنها غلبه مي کند.(8)
و خود فرمود: «سوگند به خدا اگر تمامي عرب رو در روي من قرارگيرند، فرارنمي کنم.»
و در بزرگ ورودي خيبر را که دهها نفر آن را باز و بسته مي کردند با دست يداللهي خود از جاي کند و بر روي خندقي قرارداد که سربازان اسلام از آن عبور کنند و خود فرمود: «سوگند به خدا من اگر دشمنان را درحالي ملاقات کنم که تمام روي زمين را پرکرده باشند، باکي ندارم و وحشتي نخواهم کرد.»(9)
4- امام در ميدانهاي کارزار:
امام علي(ع) درجنگها درخط مقدم شرکت مي کرد و زره مي پوشيد و خود را به قلب سپاه دشمن مي زد و چنان حملات شديدي انجام مي داد که دشمن چون روباه درمقابلش مي گريختند. نوشته اند درجريان جنگ با شورشيان بصره چند بارشمشير امام (ع) خم شد و براي اصلاح به خيمه برگشت.
کسي که اينطور خط شکن جبهه هاست و خود را درتمام جنگ ها درقلب سپاه دشمن فرو مي برد. طبيعي است که بايد زخم هاي فراواني برتن داشته باشد.
اما دو نکته درباره جراحات بدن مولا علي (ع) وجود داشت:
الف) همه زخمها درقسمت جلوي بدن او وجود داشت
ب) زخم ها، فراوان و عميق بود. اين بدان جهت بود که امام به دشمن پشت نمي کرد و همواره درحالت پيش روي و خط شکني و دفاع بود. نوشته اند زره امام تنها قسمت جلوي بدن را مي پوشاند، زيرا نيازي نداشت تا پشت سر را حفظ کند.
5-پرچمدار رسول الله:
مولا علي (ع) درتمام جنگ همراه پيامبراکرم (ص) بود و پرچم رسول الله درموارد بسياري بدست علي (ع) بود و درروز بدرهم دردست او قرار داشت. و چون «مصعب بن عمير» در روز احد که پرچم پيامبر را به دست خويش داشت کشته شد، رسول الله آن را به دست علي (ع) داد. علي (ع) شاهد جنگ بدربود و درآن شرکت کرد، درحالي که بيش از 20 سال نداشت (قول ابن سراج).
6- امام (ع) و شمشير پيامبر (ص):
درجنگ احد بود که پيامبر اکرم و مولاعلي (ع) و يکي ازاصحاب درصحنه مانده بودند علي (ع) دربرابر حمله هاي دسته جمعي دشمن مي ايستاد و آنها را پراکنده مي کرد. بسياري از افراد دشمن را کشت، دراين ميان شمشيرش شکسته شد.
پيامبراکرم شمشير خود را که ذوالفقار نام داشت، به مولا علي (ع) داد، امام علي(ع) پياپي بدون وقفه، با شمشير از حملات دشمن جلوگيري مي کرد، سراسر بدنش مجروح شده بود و شناخته نمي شد جبرئيل برپيامبر(ص) نازل شد و گفت:
«اي محمد (ص)! برادري و فداکاري.يعني اين!»
پيامبر(ص) فرمود:
«انه مني و أنامنه» علي از من است ومن از او هستم جبرئيل گفت:«و من ازشما هستم» وحاضران زمزمه اي از طرف آسمان شنيدند که مي گفت:
«لاسيف الاذوالفقار، ولافتي! الاعلي:
شمشيري جز ذوالفقار نيست. وجوانمردي مانند علي (ع) وجود ندارد.» (10)
آري فداکاري مولاي متقيان آنچنان شکوهمند بود، که پيامبر(ص) افتخار مي کرد که علي (ع) ازاو است، وجبرئيل بزرگترين فرشته مقرب درگاه خدا، آرزو مي نمود که ازپيامبر(ص) و از علي(ع) باشد، يعني داراي چنان فضائلي گردد که پيامبر (ص) و علي (ع) داراي آن بودند.

سوم: کار وکشاورزي امام (ع)


امامي که عبادت وراز و نياز شبانه اش با خدا و شجاعت وجنگ آوريش نظير نداشت. درکار و توليد و سازندگي نيز يگانه دوران بود. از دسترنج خود مي خورد و با کار و عرق جبين، خانواده اش را اداره مي کرد و آن را عبادت خدا مي دانست و بيکاري و فقر و درنتيجه دست سؤال به سوي اين و آن درازکردن را ازصفات زشت و پرنکبت مي دانست.
1- آبياري باغ هاي مدينه
روزي به خانه آمد و ازفاطمه (س) پرسيد، غذايي داريم؟ پاسخ شنيد که درمنزل چند روزي غذاي کافي نيست. امام سطل آبي گرفت و بيرون رفت وآبياري يکي ازنخلستانهاي اطراف «قبا» را به عهده گرفت و شب تا صبح مشغول آبياري شد. (11)
2-کارگري امام (ع)
روزي شرايط مادي زندگي برعلي (ع) به قدري تنگ شد که دچار گرسنگي شديد گرديد. از خانه به جستجوي کار،بيرون آمد اما درمدينه کاري پيدا نکرد. تصميم گرفت به حوالي مدينه برود تا شايد درآنجا کارپيدا شود. به آنجا رفت ناگاه ديد زني خاک را غربال کرده و منتظر کارگري است تا آب بياورد و آن را گل نمايد.
حضرت علي(ع) با او صحبت کرد. دريافت که او درانتظار کارگر بوده است. پس از توافق درمورد دستمزد مشغول آب کشيدن از چاه و آماده کردن گل براي ساختمان شد و درپايان کار مزد خود را که مقداري خرما بود از آن زن گرفت و به مدينه بازگشت. وقتي به محضر رسول اکرم(ص) رسيد، ماجرا را بيان نمود.
پيامبر (ص) و علي (ع) با هم نشستند و از آن خرماها خوردند و گرسنگي آن روزشان برطرف گرديد. (12)
3- تشويق به کار:
امام به بي نيازي و خودکفايي بسيار توجه داشت و همگان را براي بي نياز شدن، به کار و توليد تشويق مي کرد و خود آنقدر کار مي کرد که در دستانش پينه و آبله وجود داشت.
در حديثي فرمود: تجارت کنيد و به کار و توليد روي بياوريد تا از آنچه در دست ديگران است بي نياز شويد.(13)

چهارم: سخاوت و دست کرم امام(ع)


مولا علي(ع) هم در گفتار و هم در متن زندگي و رفتار خود، به سخاوت و بذل و بخشش در راه حق، اهميت بسيار مي داد.
او، همان مقدار که به تأمين زندگي خانواده خود مي انديشيد، براي رفع نياز نيازمندان و سير کردن گرسنگان نيز تلاش مي کرد و در کنار خودکفايي و فراهم آوردن وسايل رفاهي براي زن و فرزندان خويش، شب و روز براي رفع نيازمندي هاي تهي دستان جامعه به کار و توليد مي انديشيد.
1- بخشش از درآمد باغ ها:
امام علي(ع) با کار و تلاش شبانه روزي، باغ هاي زيادي بوجود مي آورد و سپس آنها را مي فروخت و پول آن را بين مستمندان تقسيم مي کرد. شعبي مي گويد: روزي که امام يکي از باغ ها را فروخت و طلا و نقره را روي هم انباشت. مستمندان زيادي را ديدم که اجتماع کرده و امام(ع) همه طلا و نقره ها را به آنها بخشيد و خود دست خالي به منزل باز گشت.
البته اين نکته را هم بايد توجه داشت که امام ضمن بخشش به مستمندان، زندگي زنان و فرزندان خود را نيز تأمين مي فرمود، و باغ هاي منطقه «ينبع» را وقف اهل و عيال خود کرد و به کسي نبخشيد تا آنها کاملا تأمين شده و سربار جامعه نباشند.(14)
2- بخشيدن انگشتر در حال رکوع:
عده اي از مسيحيان خدمت رسول خدا(ص) رسيدند. يهوديان حاضر در جلسه پرسيدند: هر پيامبري وصي و جانشيني دارد. اگر شما پيامبر خداييد وصي و جانشين شما چه کسي است؟
جبرئيل آمد و آيه «و يعطون الزکاه و هم راکعون» را بر پيامبر(ص) تلاوت کرد (کسي که در حال رکوع صدقه مي دهد)(15)
مطلب براي حاضران روشن نبود. از اين رو همراه پيامبر برخاستند و وارد مسجد شدند. فقيري را ديدند که از مسجد خارج مي شود، پيامبر(ص) فرمود: «کسي به تو کمکي نکرد؟» گفت: چرا آن مرد که نماز مي خواند وقتي صداي مرا شنيد که از مردم کمک مي خواهم اشاره کرد، به سوي او رفتم و در حالي که در رکوع بود انگشتري را به من بخشيد.
رسول خدا با شگفتي تکبير گفت و اصحاب هم تکبير گفتند.
پيامبر به مسيحيان و يهوديان رو کرد و فرمود: «علي(ع) که در حال رکوع صدقه مي دهد وصي و جانشين من است»(16)
3- بخشيدن غذاي مورد احتياج به فقير:
امام حسن و امام حسين مريض شدند. علي و فاطمه«ع» نذر کردند سه روز روزه بگيرند. در منزل نيز غذاي کافي نبود، علي(ع) از شمعون يهودي مقداري پشم گرفت تا تبديل به نخ کرده در قبال آن جو و گندم دريافت کند. گندم و آرد تهيه شد و 5 قرص نان پخته و سفره افطار آماده گرديد فضه نيز در روزه گرفتن شرکت کرده بود، تا خواستند افطار کنند، فقيري در را کوبيد و تقاضاي غذا کرد. علي(ع) غذاي خود را داد، حضرت زهرا، و فرزندان بزرگوار و فضه نيز غذاي خود را به فقير بخشيدند. اين حرکت ايثارگرانه تا سه روز تکرار شد به طوري که بدن بچه ها از گرسنگي مي لرزيد و چشم هاي حضرت زهرا(س) در کاسه سرش فرو رفته بود، وقتي پيامبر(ص) متوجه شد ناراحت گرديد.
جبرئيل آمد و بشارت داد: يا رسول الله! سوره «هل أتي» به عنوان پاداش براي اين خانواده نازل شد.(17)
4- بخشيدن همه دارايي ها به مستمندان:
روزي حضرت زهرا(س) خدمت پيامبر(ص) رسيد و پس از سلام و احوالپرسي از علي(ع) پرسيد. حضرت زهرا فرمود: اي پيامبر(ص) علي(ع) از غذا چيزي در خانه باقي نمي گذارد، هرچه دارد، به تهي دستان مي بخشد(18)
احمد بن حنبل در فضائل آورده که محصول زراعت علي(ع) چهل هزار دينار بود که آن را صدقه مستمندان ساخت(19)
5-عيد ضعيفان و مسکينان: از ابوهريره روايت شده که گفت: روز عيد بود، ضعيفان و مسکينان بر در خانه امام(ع) گرد آمده بودند. مولا علي(ع) دستور داد که در بيت المال را بگشايند و سيصد هزار درهم به فقرا انفاق کنند. چون «ابوموسي» فرمان امام را به اجراگذاشت و آن حضرت از مراسم به خانه بازگشت؛ من وارد شدم، ديدم چند قرص نان جو بي روغن آوردند، به امام گفتم: اگر مي فرمودي از آن مال يک درهم را روغن مي خريدم چه مي شد؟
امام فرمود:
اي ابوهريره! مي خواهي مرا در روز محشر شرمنده گرداني...
6-انفاق علي(ع) به اعتراف دشمنان:
انفاق بسيار و بخشش بي حساب او آنچنان زياد بود که سرسخت ترين دشمنان او (معاويه) نيز اعتراف داشت. با اين که وي همواره در جهت مشوش ساختن چهره امام در کار دروغ سازي و افترا زدن بود، با اين حال او نمي توانست فضيلت جود و سخاي آن حضرت را انکار کند.
مردي بنام «مخفي بن ابي مخفي ضبي» روزي به معاويه گفت: من از پيش بخيل ترين مردم آمده ام. معاويه بن ابي سفيان گفت: «واي بر تو چگونه مي گويي او بخيل ترين مردم است، حال آن که اگر او خانه اي از طلا داشته باشد و خانه اي از کاه، طلاي خود را پيش از کاه انفاق خواهد کرد.(20)
7-تهيه مسکن براي مستمندان:
امام علي(ع) با کار و تلاش فراوان و توليد مناسب، نياز نيازمندان مدينه را برطرف مي فرمود و سالانه چهل هزار دينار درآمد باغ هاي او بود که در راه خدا به مستمندان مي بخشيد يا در ازدواج جوانان و ترغيبشان به ازدواج و يا تهيه مسکن براي مستمندان استفاده مي کرد.
در تاريخ نوشته شده که امام خانه هايي مي ساخت و در اختيار مستمندان قرار مي داد بعنوان مثال، امام(ع) در محله «بني زريق» مدينه چند خانه ساخت و آنها را به خاله هاي خود بخشيد با اين شرط که پس از آنان وقف مستمندان باشد.

پي نوشتها:


1-الغدير ج 3 ص 222
2- خطبه قاصعه (نهج البلاغه)
3-امالي شيخ صدوق ص 279
4-حکمت عبادت ص 237 «آيت الله جوادي آملي»
5-سفينه البحار «ماده قوا»
6-خطبه 192 نهج البلاغه
7-بحار ج 20 ص 67
8-شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 20 ص 316
9-سفينه البحار ج 1 ص 149
10-علل الشرايع ص 14
11-فروع کافي ج 1 ص 37
12-بحار ج 41 ص 33
13-بحار ج 23 ص 19
14-نهج البلاغه- نامه 24
15-مجمع البيان ج 3
16-امالي شيخ صدوق ص 89
17-بحار ج 43 ص 143
18- امالي شيخ صدوق ص 149
19-شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 22
20-بحار ج 33 ص

نويسنده: احمد شرفخاني 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر