( 0. امتیاز از )


در مدح تو ‌اي مظهر اضداد چه گوييم

بالاست مقام تو، گفتار قصير است

با اين که تويي پادشه عالم هستي

کرباس تو را جامه و فرش تو حصير است1

بدون هيچ تعارفي درباره‌ اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) سخن گفتن و اوصاف او را بيان نمودن، کاري است بس دشوار، پيامبر اکرم(صلي الله عليه واله) فرمود: «لو انّ الرّياض اقلامٌ و البحر مدادٌ و الجنّ حسابٌ و الانس کتابٌ ما حصوا فضايل علي بن ابي طالبٍ؛2 اگر همه درختان باغها قلم شوند و تمام درياها مرکّب و جوهر، و جنها حسابگر و انسانها نويسنده گردند، نمي‏توانند فضايل علي(عليه السلام) را شماره کنند.»

کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست

که‏تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم

و همچنين آن حضرت فرمود: «خداوند براي برادرم علي(عليه السلام) فضائلي قرار داده که از شماره بيرون است.

هرکس يکي از فضايل او را بيان و بدان معترف باشد، خداوند گناهان گذشته و آينده‏اش را خواهد بخشيد و کسي که فضيلتي را از او بنويسد تا وقتي که از آن نوشته اثري باقي است فرشته‏ها برايش طلب ‌آمرزش مي‏کنند و آنکه به فضائل علي (عليه‌السلام) گوش بسپارد، خداوند گناهاني را که به وسيله گوش دادن مرتکب شده مي‏بخشد، هر کس نوشته‏اي در فضيلت علي(عليه السلام) نگاه کند گناهاني را که به وسيله چشم انجام داده است مورد ‌آمرزش قرار مي‏دهد.3



مولود کعبه

يکي از فضائل آن حضرت از ميان صدها فضيلت، ولادت آن حضرت است در درون خانه خداوند. اين‌ امر را تمام محدّثان4 و مورخان شيعه و دانشمندان علم انساب در کتابهاي خود نقل کرده‏اند؛ و در ميان دانشمندان اهل تسنن گروه زيادي به اين حقيقت تصريح نموده و آن را يک فضيلت بي‏نظير خوانده‏اند.5

حاکم نيشابوري مي‏گويد: ولادت علي(عليه‌السلام) در داخل کعبه به طور متواتر (و قطعي) به ما رسيده است.6

آلوسي مي‏گويد: تولد علي در کعبه در ميان ملل جهان مشهور و معروف است و تا کنون کسي به اين فضيلت دست نيافته است.7

در منابع شيعه مي‏خوانيم وقتي که فاطمه بنت اسد دچار درد زايمان گرديد، راه مسجد الحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار کعبه، نزديک ساخت و چنين گفت: خداوندا به تو و پيامبران و کتابهايي که از طرف تو، نازل شده‏اند و نيز به سخن جدّم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم، پروردگارا به پاس احترام کسي که اين خانه را ساخت و به حق کودکي که در رحم من است، تولد اين کودک را براي من آسان فرما! لحظه‏اي نگذشت که فاطمه بنت اسد به صورت اعجازآميزي وارد خانه شد و در آنجا وضع حمل نمود.

بعد از چهار روز از کعبه خارج شد، فاطمه بنت اسد مي‏گويد: وقتي از خانه خارج شدم‌ هاتفي(از غيب) مرا ندا داد: ‌اي فاطمه (اين نوزاد را) به نام علي نام‏گذاري کن پس او علي است و خداي اعلي مي‏گويد: به راستي اسم او را از اسم خودم جدا ساختم، و او را به ادب خود، ادب نمودم و او را بر اسرار علم خود آگاه ساختم و او کسي است که بتها را در خانه من خواهد شکست و بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقديس و تمجيد خواهد نمود.

پس خوش به حال کسي که او را دوست بدارد و اطاعتش کند واي بر کسي که او را دشمن بدارد و نافرماني نمايد.8

آري سيزدهم رجب سال 30 عام‌الفيل اين حادثه عظيم اتفاق افتاد، به همين مناسبت آنچه در پيش رو داريد گامي است در بيان فضائل ‌اميرمؤمنان از زبان خود آن حضرت‌ اميد که ره توشه‏اي باشد براي همه مسلمانان دنيا مخصوصاً شيعيان آن حضرت.

البته تذکر اين نکته لازم است که حضرت سخت استنکاف دارد از اين که فضائل خويش را به زبان آورد.

چنان که خود مي‏فرمايد: «ولو لا ما نهي اللّه عنه من تزکية المرء نفسه، لذکر ذاکرٌ فضائل جمّةً، تعرفها قلوب المؤمنين و لا تمجّها آذان السامعين؛9 و اگر خدا نهي نمي‏فرمود که مرد خود را بستايد، فضائل فراواني را برمي‏شمردم، که دل‏هاي آگاه مؤمنان آن را شناخته و گوش‏هاي شنوندگان با آن آشناست.


‏‏1ـ راه و رسم‌ امام:
خيلي از رهبران دنيا هستند که به راه و اهدافي که انتخاب کرده‏اند يقين و باور ندارند بلکه گاه آن راه و اهداف را وسيله رسيدن به قدرت خويش مي‏دانند‌ اما علي(عليه‌السلام) اين چنين نيست آنچه را که بعنوان راه و يا اهداف خويش به مردم معرفي نمود سخت به آن اعتقاد داشت، خود در اين زمينه مي‏فرمايد: «و انّي لعلي الطّريق الواضح القطه لقطاً؛10 و براستي من به راه روشن حق گام به گام ره مي‌سپارم.


‏‏2ـ سوابق مبارزاتي حضرت:
همانا خداوند سبحان حضرت محمد(صلي الله عليه واله) را مبعوث فرمود: در روزگاراني که عرب کتابي نخوانده و ادّعاي وحي و پيامبري نداشت، پيامبر اسلام(صلي الله عليه واله) با يارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سر منزل نجات کشاند... به خدا سوگند! من در دنباله آن سپاه بودم، تا باطل شکست خورد و عقب نشست...در اين راه هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، و خيانت نکردم، و سستي در من راه نيافت به خدا سوگند درون باطل را مي‏شکافم تا حق را از پهلويش بيرون کشم.11


‏‏3ـ شجاعت مولا:
انا وضعت في الصّغر بکلاکل العرب و کسرت نواجم قرون ربيعة و مضر؛ من در خردسالي بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبيله «ربيعه» و «مضر» را درهم شکستم.12


‏‏4ـ صبر و بردباري علي:
حقا که بايد گفت صبر علي را هيچ کس نداشته و ندارد او در مقابل غصب خلافت و آن همه توهين‏ها به شخص او و همسر گراميش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) صبر و بردباري نمود با آن که توان و قدرت مقابله را داشت ولي براي حفظ مصالح جامعه اسلامي و وحدت آن همه را تحمّل نمود، خود مي‏فرمايد: «در انديشه بودم که آيا با دست تنها براي گرفتن حق خود به پاخيزم؟ يا در اين محيط خفقان‏زاي تاريکي که به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ که پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت، و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مي‏دارد.

فرأيت انّ الصّبر علي‌هاتا احجي، فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجاً؛13 پس از ارزيابي درست، صبر و بردباري را خردمندانه‏تر ديدم. پس صبر کردم در حالي که گويا خار در چشمم و استخوان در گلويم مانده بود. و با ديدگان خود مي‏نگريستم که ميراث مرا به غارت مي‏برند!

در جاي ديگر فرمود: «براستي مي‏دانيد که سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم.

سوگند به خدا! به آنچه انجام داده‏ايد گردن مي‏نهم، تا هنگامي که اوضاع مسلمين روبراه باشد و از هم نپاشد، و جز من به ديگري ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سکوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم. و از آن همه زر و زيوري که به دنبال آن حرکت مي‏کنيد، پرهيز مي‏کنم.»14


‏‏5 ـ علم بي‏کران مولا:
تمام فضائل در عظمت علي(عليه‌السلام) ريشه در علم الهي و بي‏کران او دارد، گاهي که زمينه پيش مي‏آمد حضرت اشاره به علم وسيع خود مي‏نمود، از جمله فرمود: «و اللّه لو شئت ان اخبر کلّ رجلٍ منکم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت ولکن اخاف ان تکفروا فيّ برسول اللّه (صلي الله عليه واله) ؛ سوگند به خدا، اگر بخواهم مي‏توانم هر کدام شما را از آغاز و پايان کارش، و از تمام شئون زندگي، آگاه سازم من از آن مي‏ترسم که با اينگونه خبرها نسبت به رسول خدا(صلي‌الله عليه واله) کافر شويد، آگاه باشيد که من اين اسرار گرانبها را به ياران رازدار و مورد اطمينان خود مي‏سپارم سوگند به خدايي که محمد(صلي الله عليه واله) را به حق برانگيخت و او را برگزيد جز به راستي سخن نگويم، پيامبر اسلام(صلي الله عليه واله) همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک مي‏شود، و جاي نجات کسي که نجات مي‏يابد، و پايان اين حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هيچ حادثه‏اي بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرده بود و مرا بدان مطّلع ساخت.»15


‏‏6 ـ عدالت علي(ع):
عدالتگري مولا شهره جهاني دارد تا آنجا که گفته‏اند: علي مانند هر مرد الهي و رجل ربّاني ديگر، حکومت و زعامت را به عنوان يک پست و مقام دنيوي که اشباع‌کننده حس جاه‏طلبي بشر است و به عنوان هدف و ايده آل زندگي، سخت تحقير مي‏کند و آنرا پشيزي نمي‏شمارد، آنرا مانند ساير مظاهر مادّي دنيا از استخوان خوکي که در دست انسان خوره داري باشد بي‌مقدارتر مي‏شمارد،‌ اما همين حکومت و زعامت را در مسير اصلي و واقعيش يعني به عنوان وسيله‏اي براي اجراء عدالت و احقاق حق و خدمت به اجتماع، فوق‏العاده مقدّس مي‏شمارد و مانع دست يافتن حريف و رقيب مي‏گردد.16

خود درباره اجراي عدالت خود مي‏گويد: «مردم! عذرخواهي کنيد از کسي که دليلي بر ضدّ او نداريد، و آن کس من مي‏باشم.

مگر من در ميان شما براساس «ثقل اکبر» که قرآن است عمل نکردم؟ و ثقل اصغر «عترت پيامبر(صلي الله عليه واله)» را در ميان شما باقي نگذاردم؟ مگر من پرچم ايمان را در بين شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهتان نکردم؟ و البسکم العافية من عدي؛ مگر پيراهن عافيت را با عدل خود به اندان شما نپوشاندم؟ و نيکي‏ها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما رواج ندادم؟ و ملکات اخلاق انساني را به شما نشان ندادم؟..17


‏‏7 ـ سياست و زيرکي حضرت:
سياست ديني و اسلامي از شيطنت و حيله فاصله دارد،‌ اما سياست‏هاي غير ديني همراه و ممزوج با حيله‏گري و جنايتگري است: حضرت درباره سياستمداري خود مي‏فرمايد: «و اللّه ما معاويةٌ بادهي منّي، و لکنّه يغدر و يفجر و لولا کراهيّة الغدر لکنت من ادهي النّاس، و لکن کلّ غدرةٍ فجرةٍ، و کلّ فجرةٍ کفرةٌ...؛18 سوگند به خدا، معاويه از من سياستمدارتر نيست،‌ اما معاويه حيله‏گر و جنايتکار است.

اگر نيرنگ، ناپسند نبود من زيرک‏ترين افراد بودم، ولي هر نيرنگي گناه هر گناهي نوعي کفر و انکار است. روز رستاخيز در دست هر حيله گري پرچمي است که با آن شناخته مي‏شود. به خدا سوگند، من با فريبکاري غافلگير نمي‏شوم، و با سخت‏گيري ناتوان نخواهم شد.

در مکتب لايموت دردانه علي است ‏

‏در کون و مکان شاهد فرزانه علي است

در کعبه ظهور کرد تا بر همه خلق

معلوم شود که صاحب خانه علي است



پي‌نوشت ها:‏

‏1. علي مرداني

2. بحار الانوار، ج 28، ص 197

3. قندوزي، ينابيع الموده، ص 141‏

‏4. اربلي، کشف الغمّه، ج 1، ص 90

5. مروج الذهب، ج 2، ص 349. شرح الشفاء، ج 1، ص 151‏

‏6. مستدرک حاکم، ج 3، ص 483

7. شرح قصيده عبدالباقي افندي، ص 15

8. بحارالانوار، ج 35،ص 8 ـ 9 حديث 11

9. نهج البلاغه، نامه 28، ص 512

10. محمد دشتي، نهج‌البلاغه، خطبه 97، ص 180‏

‏11. همان، خطبه 105، ص 192

12. همان، خطبه 192، ص 398

13. همان، خطبه 3، ص 44‏

‏14. همان، خطبه 74، ص 122

15. همان، خطبه 175‏

‏16. سيري در نهج البلاغه، ص 128‏

‏17. نهج البلاغه، خطبه 87، ص 148

18. همان، خطبه 200‏

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر