( 0. امتیاز از )


اين واژه، تنها براي انسان دلپذير نيست، بلکه دلپذير هر موجود زنده است. زندگي، با آزادي، همراه است که زندگي بدون آزادي، زيبايي و جاذبه و‌ اميدآفريني ندارد. مفهوم آزادي، همان رهايي از بندها، قيدها، اسارتها، محدوديتهاي نارواست، با کاربردهاي گوناگون.

کاربرد آزادي‏اين واژه، در اصل مفهوم هماهنگ است؛ ليکن کاربردهاي گوناگون دارد: آزادي عقيده، آزادي رفتار، آزادي در برابر بردگي و آزادي اجتماعي. ‏

آزادي عقيده: انسان از نگر تکوين در پذيرش هر باوري، آزاد است. باور عقيده، با جبر پديد نمي‏آيد، گرچه باطل باشد.

آزادي رفتار: انسان در رفتار خويش گزينش کار، آزاد است و هيچ‏قدرتي وي را به انجام کاري وا نمي‏دارد.

آزادي در برابر بردگي: انسان در شؤون زندگي، خود تصميم مي‏گيرد و نيروي برتر، او را به تصميم در اين باب وادار نمي‏کند.

آزادي اجتماعي: بين انسانها و گروهها، در فرايند فرهنگي، اجتماعي و سياسي شکل مي‏گيرد و روشن است که اين‏گونه آزادي، پيوند تنگاتنگي با نهاد سياسي جامعه دارد.

اين نوع آزادي، بسته به گونه نگاه و مشي و رفتار حکومتهاست که پاره‏اي از آنها در راه نهادينه کردن و پا برجايي آن تلاش مي‏ورزند و پاره‏اي از آنها، آن را ناديده مي‏انگارند.



‏آزادي اجتماعي

‏ازويژگي‌هاي نظام مردمي، پرتو افشاني و وجود آزادي اجتماعي است. با پاگيري و استواري آزادي در جامعه، زمينه حضور مردم و همکاري و همراهي آنان در عرصه‏هاي گوناگون، فراهم مي‏شود. نظام بسته به مردم و تنيده با انديشه‏ها و آراي مردم، از حضور مردم در عرصه‏ها نيرو مي‏گيرد و بنيان‌هاي خود را توانا مي‏سازد. از اين روي، از حضور آنان در هر جا و در هر عرصه، استقبال مي‏کند و با پديد آوردن رقابت‏سالم، در راستاي جهت‏دهي جامعه به سوي تکامل و استواري ارزشها بهره مي‏برد.

نظام سياسي که به فرهنگ و بالندگي جامعه دلبستگي دارد و به آن گرايش نشان مي‏دهد، يک نظام ارزشي است و آزادي اجتماعي در راستاي هدفهاي ارزشي آن شکل مي‏گيرد. از اين روي، آزادي اجتماعي، از مهم‏ترين و درخشان‏ترين شاخصه‏هاي يک نهاد سياسي مردمي است.

در برابر، نظامها و رژيم‌هاي غير مردمي، از پا گرفتن آزادي اجتماعي، سخت در هراسند و تلاش مي‏ورزند آن را محدود سازند؛ زيرا در چنين رژيم‌ها و نظام‌هايي، جامعه زمينه مساعد براي چالشگري دارد و آزادي اجتماعي سبب مي‏شود که قدرتهاي سياسي به گردش درآيند و دست‏به دست‏شوند. از اين روي محدود نمودن آزادي، دليل بر بي‌پايگي نهاد سياسي و گسترش آن، گواه است ‏بر استواري و ژرفاي مردمي بودن حکومت.


‏امام علي(ع) و ارزشهاي اجتماعي
‏نظامي که‌ امام علي(ع) در راس هرم آن قرار داشت، چون يک نظام مردمي و ارزشي بود، در زواياي گوناگون، ارزشهاي اجتماعي را استقرار بخشيد.

نظام سياسي علوي، به گونه مردمي پاگرفت و ادامه يافت؛ به گونه‏اي که با شکل گرفتن ساختار حکومت و پاگرفتن نهادهاي سياسي، قضايي، اقتصادي و فرهنگي، ارزشهاي اجتماعي، مانند: آزادي اجتماعي، عدالت اجتماعي، ‌امنيت ملي، وحدت ملي شکوفا شدند و پايه و پيکر نظام علوي را پوشش دادند.

در اين نوشتار برآنيم، يکي از اين ارزشهاي والاي نظام علوي که همانا آزادي اجتماعي باشد، به بوته بررسي نهيم.

آزادي اجتماعي، همان‏گونه که در رفتار علي(ع) جلوه گراست، در انديشه آن‌ امام همام، به زيباترين شکل، نقش بسته بوده که کتاب بزرگ و جاودانه نهج‏البلاغه گواه آن است. بدين خاطر، بحث را در دو گزاره انديشه و رفتار‌ امام پي مي‏گيريم: ‏

الف. انديشه: انديشه تابناک‌ امام(ع) فراسوي انديشه‏هاي بشري است؛ انديشه زلال وحي است و الهام گرفته از آن. از اين روي، مرور زمان در آن راه ندارد، بلکه گذر زمان، مفهوم آن را پويا و شکوفا مي‏سازد.

امام در باب کرامت نفس و ارزش والاي آن مي‏فرمايد: نفس کريم خويش را به هيچ ذلت و آلاينده آلوده مساز. از هر رفتاري که پستي نفس را در پي دارد؛ بپرهيز. خواهش‌هاي نفساني، تو را به ذلت نکشاند. هوشيار باش اگر کرامت‏خويش را از کف نهي، چيزي که همپاي آن باشد، وجود ندارد که به کف آري! خويشتن را اسير ديگران مساز که خداي سبحان تو را آزاد آفريده است:

«اکرم نفسک من کل دنية وان ساقتک الي الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضاً ولاتکن عبد غيرک وقد جعلک الله حرا.»1

اين انديشه والا، عامل اسارت انسان را در دو چيز مي‏جويد: دروني و بيروني.

خواهشهاي نفساني، از درون انسان را به زبوني وا مي‏دارند و قدرتهاي بيگانه از بيرون، کرامت و آزادي انسان را تهديد مي‏کنند.

امام همام، به هر دو آسيب، هشدار مي‏دهد که انسان هوشمند، نبايد اسير هيچ يک گردد.

نيز مي‏فرمايد: «يا ايها الناس ان آدم لم‏يلد عبدا ولا‌امة وان الناس کلهم احرارا.»2 ـ ‌هان‌اي مردمان، پدر شما آدم، مرد، يا زن برده متولد نساخت. همه انسانها آزادند. ‏

ب. رفتار:‌ امام اين انديشه والا و ناب را در رفتار خود، موبه‏مو پياده کرد. همان‏گونه که در اصل حکومت، تحميل را بر مردم روا نداشت، در مديريت و ارائه آن نيز، ارزشهاي اجتماعي را پياده و جلوه‏گر ساخت.‌ امام، آزادي را گستراند و هيچ‏گونه تنگنايي که ارزشها را تهديد کند، پديد نياورد. در رفتار سياسي خويش اين حقيقت را شکوفان ساخت، تا براي همگان الگو باشد و سرمشق حرکت و رفتار سياسي. شاخصه‏هاي آزادي اجتماعي را در محورهاي زير مي‏توان جست: ‏

‏1. مشارکت و بيعت: از شاخصه‏هاي حکومت‌ امام، آزادي دادن به مردم در نقش‏آفريني در عرصه سياست و مشارکت اجتماعي در تعيين سرنوشت و پذيرش نهاد سياسي.

امام، با اين که خود را از سوي خداوند سبحان گمارده شده بر سرير رهبري مي‏دانست و حق خود و خود را شايسته‏ترين فرد براي آن پست، خرسندي مردم را در شکل‏گيري حکومت، معيار بنيادين به شمار مي‏آورد. پس از خلافت عثمان، در پاسخ مردم که به او روي آورده بودند و از او مي‏خواستند که رهبري ‌امت اسلامي را بپذيرد، فرمود: «دعوني والتمسوا غيري‏»3؛ مرا رها کنيد و به سراغ ديگري برويد.

اين بازپس زدن و نپذيرفتن بدان خاطر نبود که رهبري را حق خود نمي‏دانست، بلکه بدين جهت‏بود که در ضمن شفاف نمودن موضع‏گيري‌هاي احزاب و گروه‌ها، مردم فرصت انديشه داشته باشند و با هوشمندي کامل و با توجه به پيچيدگي‌هاي موجود، به حضرت دست‏بيعت‏بدهند. از اين روي،‌ امام پس از مدتي مراسم بيعت مردم با خويش را آشکارا و در حضور همگان و خرسندي و خشنودي مردم برگزار کرد و خود در اين‏باره مي‏فرمايد: «ولا تکون بيعتي الا عن رضا المسلمين.»4؛ بيعت من، جز با رضا و خشنودي مسلمانان نبود.

در گزينش کارگزاران و استانداران، حضرت تلاش مي‏ورزيد افراد برخاسته از متن توده‏ها را برگزيند و بر اين پست‌ها برگمارد و به شدت از گزينش وابستگان به طايفه‏ها و اشراف و آنان که با مردم پيوندي نداشتند و يا نشان داده بودند که اهل‏برتري دادن‌هاي ناروايند، پرهيز مي‏کرد.

به مالک اشتر فرمود: بدترين همکاران تو، آنان خواهند بود که با ستم‏پيشگان و اشرار همراه و همکار بوده‏اند. اين همراهان ستمکاران و گسستگان از ملت و آنان که زماني در جبهه مقابل مردم قرار داشته‏اند، نبايد محرم اسرار تو باشند.

مالکا! بايد کساني را برگزيني که شايسته باشند و از چاپلوسي به دور. آناني که نه تنها چاپلوسي نمي‏کنند که تلخ‏ترين انتقاد را عليه تو روا مي‏دارند: «ثم ليکن آثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک.»5؛ و آن کس را بر ديگران بگزين که سخن تلخ حق را به تو، بيشتر بگويند. ‏

‏2. مشاوره: اصل مشاوره، يکي از شاخصه‏هاي آزادي اجتماعي است.‌ امام، اين اصل را پاس مي‏داشت و در رفتار سياسي و اجراي ‌امور، بر رايزني با صاحب نظران، نخبگان، باتجربگان و خبرگان تکيه داشت.

زيرا اين اصل، معيار ديگري است‏براي سهيم شدن مردم در‌ امور و سبب مي‏شود انديشه‏ها رشد کنند و بالنده گردند و کارها استواري يابند.

از آنجا که اين اصل مهم است و کارگشا و سبب استواري کارها مي‏شود، خداوند مي‏فرمايد: «وامرهم شوري بينهم.»6

امام به اين اصل اساسي و کارآمد، هم در انديشه و هم در رفتار توجه دقيق فرمود:


الف ـ انديشه:
"لامظاهرة اوثق من المشاوره.»7

هيچ پشتيباني استوارتر از راي زدن نيست.

«من شاور الرجال، شارکها في عقولها.»8

هرکس با مردمان راي زد، خود را در خرد آنان شريک ساخت.

«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء.»9

آن که پيشاپيش رايها تاخت، درست از خطا بازشناخت.

"والاستشاره عين الهداية.»10

و راي زدن، ديده راه يافتن است.

«لاتکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل.»11

پس از گفتن حق، يا راي زدن در عدالت‏باز مايستيد.


‏ب ـ رفتار:
امام در انجام کارها، با اهل‏نظر، خبرگان و ياران به رايزني مي‏پرداخت که در تاريخ نمونه بسيار دارد. از جمله با عبدالله بن عباس، با ياران درگاه جنگ صفين و شنيدن راي و نظر موافقان و مخالفان جنگ. 12

‏3. آزادي گفتار: آزادي گفتار از شاخصه‏هاي مهم آزادي اجتماعي است. گفتار به عنوان ابزار ابراز عقيده، اگر از آزادي بايسته و شايسته برخوردار باشد و در گره‏گشايي‌هاي اجتماع به کارآيد و در بيان کاستي‌ها نقش آفرين باشد و روشنگر، جامعه نمونه و سالم و متعالي شکل مي‏گيرد و تمدن اسلامي درخشش خويش را مي‏آغازد.

اگر مردم، بويژه صاحب‏نظران، خبرگان، کارشناسان، اهل‏دانش و بينش در ميان کاستي‌ها و آسيب‌ها، آزاد باشند و بتوانند ضعف‌ها را در فرآيندهاي گوناگون پژوهشي، مديريتي و فرهنگي بيان کنند، جامعه، همه سويه رشد مي‏کند و مي‏شکوفد و به سوي تعالي و کمال پيش خواهد رفت.

فضاي آزادي که در زمان حضرت‌ امير(ع) پديد ‌آمده بود، سبب گرديد جريان‌هاي فکري بسياري پديد آيند. همان گونه که گروه و تشکل همسو با‌ امام، ابراز عقيده مي‏کرد و در جامعه ديدگاه‌هاي خود را مطرح مي‏ساخت، گروه‌هاي ديگر نيز، ديدگاه‌هاي خود را آشکارا مطرح مي‏ساختند که عبارت بودند از: قوميت‏حمراء، حزب عثمانيه، اشراف، بي‏تفاوتها، ناکثين، مارقين و قاسطين. ‏

‏1. گروه همسو: مهم‏ترين و نقش‏آفرين‏ترين گروه در زمان‌ امام علي(ع) ياران صميمي و همراه‌ امام بودند که خاستگاه جريان زمان رسول خدا است و اين جريان، در دوران رسول خدا پديد آمد و انديشه و آرمانش از زلال وحي سرچشمه گرفت و پيش رفت، تا پس از عثمان مجال ظهور در عرصه را يافت و قدرتمندانه حضور يافت. و در دوران حکمروايي حضرت، به عنوان نيرويي قدرتمند، بر هرم قدرت جاي گرفت و بازوي علي(ع) شدند در عدل‏گستري و ستم‏ستيزي و آبادگري.

اين جريان، همان جريان بزرگ و باشوکتي است که پس از عثمان، از هر سوي به سوي علي(ع) بسان سيل سرازير شد. ‌ امام علي(ع) در اين باره مي‏فرمايد:

«ينثالون علي من کل جانب.»13؛ مردم از هر سوي، روي به من نهادند.

اين جريان بزرگ، در دو محور اساسي، بازوي‌ امام قرار گرفت:

1ـ در استقرار بخشيدن به نهادهاي سياسي، مديريتي و قضايي نظام سياسي‏

‏2ـ درمقابله و رويارويي با فتنه‏انگيزان.‏


نهادينه‌شدن آزادي ‏
درگستراندن، پياده کردن، رواج و استقرار آزادي در جامعه، نبايد از آسيب‌هايي که چه بسا با بد استفاده کردن از اين نعمت ‏بزرگ، گريبانگير مردم، جامعه و دين و آيين مردم مي‏شود، چشم‏پوشيد و آن را ناديده انگاشت. آزادي، از دو سوي ممکن است آسيب ببيند: ‏

‏1ـ خود کامگي‌ها

‏2ـ ولنگاري

خودکامگي و استبداد؛ آزادي، اين حق فطري، طبيعي و انساني انسان را محدود مي‏سازد و ولنگاري و بد استفاده کردن از آزادي، به خطر افکندن و دست‏اندازي به آزادي ديگران است.

هر جامعه انساني، معيارها، ارزشها و ترازهايي براي خود دارد و به آنها پايبند است. مردم باورهايي دارند مورد احترام و با تمام وجود به آنها علاقه‏مند هستند. از اين روي، نبايد ولنگاري، هرج‏ومرج‏طلبي، دامن‏زدن به ناهنجاري‌ها، تقدس‏زدايي‌ها، در پرتو نام‏آزادي، به اين معيارها، ترازها و ارزشهايي که قوام جامعه به آنهاست، آسيب بزنند. در جامعه‏هاي ديني، دين حدومرزها را روشن مي‏کند و نبايد هيچ‏گونه حرکتي در لواي آزادي، با ارزشها و مرزهايي که دين ترسيم مي‏کند و کارشناسان خبره، ترسيم‏گري دين را به آگاهي مردم مي‏رسانند، ناسازگاري داشته باشد و به آن آسيبي برساند.

اين که شماري مي‏پندارند محدود کردن خودکامگي‌ها و قلدرمآبي‌ها و جلوگيري از غوغاسالاري‏ها، تهمت‌ها، افتراها، بدگويي‌ها، شبهه‏پراکني‌ها، دروغ‏گويي‌ها، مخالف آزادي است، نگرشي يک‏سويه از آزادي اجتماعي دارند و خود اين انديشه و اين گونه نگرش، از جمله بزرگ‏ترين بازدارنده‏هاي استقرار آزادي است و اينان در صف مخالفان آزادي قرار مي‏گيرند و اين پندار آنان آفت‏بزرگي است‏براي آزادي اجتماعي و بايد با اين آفت مقابله شود.

امام علي(ع) با تلاش بنيادين و برنامه‏ريزي شده خود، آزادي اجتماعي را نهادينه و به روشني مرز آن را از توطئه و فتنه‏انگيزي جدا کرد و بر اين باور بود که با قانونمند شدن آزادي، زمينه استقرار آن فراهم مي‏شود.

اکنون به چند مورد در اين باره اشاره مي‏شود:

الف ـ درجريان بيعت مردم با‌ امام،‌ امام هشيارانه اين نکته را براي مردم، به گونه شفاف بيان کرد: بيعت، اختياري است، همگان بايد با رضامندي و خرسندي کامل، در ميثاق ملي شرکت ‏بجويند. هيچ ‏نيرويي حق ندارد کسي را وادار به بيعت کند؛ ‌اما پيمان‏شکني، پس از بيعت، ممنوع است؛ زيرا پيمان‏شکني گونه‏اي توطئه، عليه مديريت ‏سياسي است، باعث تشتت و ضعف جامعه مي‏گردد.‌ امام، پيشاپيش، زمينه اين توطئه را از بين مي‏برد:

«ان الخيار للناس قبل ان يبايعوا فاذا بايعوا فلاخيار لهم.»14؛ اختيار، پيش از بيعت و پيمان است، پس از بيعت اختياري در پيمان‏شکني وجود ندارد.

ب ـ در مورد گروه خوارج،‌ امام همام، تا زماني که آنان در حد يک جريان انحرافي و کج‌انديش، انديشه خرافي خود را نشر مي‏دادند و اينجا و آنجا از آن سخن مي‏گفتند، آنان را تحمل کرد و کج انديشي آنان را با برهان و تحليل‌هاي نوراني، شفاف و روشن ساخت. ليکن از برهه‏اي که پا از اين فراتر نهادند و به فتنه‏گري و فتنه‏انگيزي و ناامن کردن جامعه اسلامي روي آوردند،‌ امام با اين جريان انحرافي برخورد قاطع کرد و چشم فتنه را در آورد.

ج ـ در جريان رويکرد مردم پرشور مدينه به حضرت و شرکت‏سران احزاب و تشکل‌هاي سياسي براي بيعت‏با حضرت، شماري از سران احزاب، مانند ناکثين، اصرار بر بيعت‏با حضرت داشتند، ليکن به گونه سري و پنهاني.

امام، از اين اصرار بر بيعت و آن هم به گونه پنهاني و نه در انظار مردم، احساس توطئه و ترفند کرد. به خوبي مي‏دانست که طلحه و زبير مي‏خواهند با بيعت پنهاني، از يک سوي، با حضرت بيعت کرده باشند و از سوي ديگر، در فرصت مناسب، بيعت‏خود را انکار کنند.‌ امام چنين بيعتي را نپذيرفت و از آنان خواست اگر مي‏خواهند پيمان ببندند و دست‏بيعت‏به وي بدهند، در انظار مردم و به گونه آشکار باشد:

«ان بيعتي لاتکون سرا فاخرجوا الي المسجد، فمن شاء بايعني فخرج الي المسجد.»15؛ مراسم بيعت‏با من، سري و به دور از چشم مردم برگزار نمي‏شود. به سوي مسجد بشتابيد. هر کسي مي‏خواهد با من بيعت کند، به مسجد برود.

امام، با اين برخورد خردمندانه، موضع احزاب را شفاف مي‏سازد که اگر برآنند تا همراه و همگام با نهاد سياسي باشند، بايد آشکارا اعلام کنند و اگر نمي‏خواهند همراه باشند، باز هم آشکارا و به گونه شفاف و روشن اعلام کنند. زيرا با روشنگري و موضع روشن گرفتن، زمينه فريبکاري از بين مي‏رود و مردم گرفتار نيرنگ و ترفند آنها نمي‌شوند.

امام با دورانديشي و حرکت مدبرانه، راه را بر بهره‏برداري‌هاي نادرست و ترفندها بست. از اين روي، ناکثين، هميشه در برابر اين پرسش مهم که چرا پيمان شکستيد؟ شرمسار بودند و پاسخ نداشتند. يکي از علتهايي که اين حزب شکست‏خورد و در برنامه خود ناکام ماند، همين موضوع بود که سران آن آشکارا بيعت کردند و پيمان شکستند.

د ـ حنظلة‏بن ربيع، در جلسه رايزني درباره جنگ صفين، آزادانه در مخالفت‏با جنگ سخن گفت. علي(ع) نه تنها با او هيچ برخوردتندي نکرد که اجازه داد هرکجا مي‏خواهد برود. ولي او از اين مجال بهره نادرست‏برد و شبانه به معاويه پيوست.‌ امام وقتي دريافت که حنظلة‏بن ربيع توطئه کرد، دستور داد خانه‏اش را خراب کنند.16

امام، مخالفت‏حنظله را در هنگامه جنگ، بر مي‏تابد و به او اجازه مي‏دهد به هر کجا که مي‏خواهد برود؛ ‌اما توطئه او را بر نمي‏تابد و خيلي زود و بي‏درنگ در برابر توطئه موضع‏مي‏گيرد.

هـ ـ ‌ امام بر منبر کوفه، خطبه مي‏خواند، در سخن او جمله‏اي‌ آمد: «هذا جزاء من ترک العقد ـ اين سزاي کسي است که جانب دورانديشي را نپايد.»اشعث‏بن قيس بر او خرده گرفت و گفت: اين سخن به زيان توست، نه به سود تو.‌ امام، نگاه خود را بر او دوخت و فرمود:

«تو را که آگاهانيد که سود من کدام است و زيان من کدام؟ لعنت‏خدا و لعنت‏کنندگان بر تو باد.‌اي متکبر متکبرزاده، منافق کافرزاده، يکبار در عهد کفر اسير گشتي، بار ديگر در حکومت اسلام، به اسيري درآمدي و هر دوبار، نه مال تو، تو را سودي بخشيد و نه تبارت به فريادت رسيد.»17

اين فراز، حکايت از برخورد‌ امام با انتقاد توطئه‌آميز دارد.‌ امام که به نيت اشعث‏پي‏برد، با سخنان برنده خويش، رسواي عام و خاصش ساخت و نقشه و ترفند او را براي ياران برملا کرد و با اين حرکت زيبا و بجا، بين آزادي اجتماعي و توطئه جدايي افکند و به مسلمانان فهماند مرز اين دو کجاست.

اين روش‌ امام، همان نهادينه‏سازي آزادي اجتماعي است. در اين مرام، آزادي نبايد زمينه‏ساز توطئه‏گردد. آزادي براي شکوفايي و بالندگي جامعه است، نه براي فسردگي و ازهم ‏گسستگي آن.


‏برآيند سخن
امام از طرح انديشه‏ها، تجربه‏ها، گوناگون نظرها، راه‏حل‌ها، پيشنهادها، انتقادها و... هيچ‏دل‏نگراني و دغدغه‏اي نداشت و از آن بيدها نبود که به اين بادها بلرزد. در يادش همه موجها را هر چند سهمگين و خشماگين، بر مي‏تافت؛ ‌اما همه اين بردباري‌ها و تحمل‌ها و برتابيدن‌ها و گوش‏فرادادن‌ها، در گاه توطئه و ترفند، هوشيارانه بر مي‏خاست و توطئه را از هر کس و هر گروه، در نطفه خفه مي‏کرد.

امام، با اين روش زيبا و خردمندانه، آزادي را نهادينه مي‏ساخت و توطئه را مي‏شناساند و برمي‏انداخت.



پي‌نوشت: ‏

‏1. «نهج‏البلاغه‏»، صبحي صالح، نامه‏31/401، بيروت

2. «روضه کافي‏»، محمد کليني، ج‏8/69، آخوندي

3. «نهج‏البلاغه‏»، خطبه 92/136.

4.«تاريخ الرسل والملوک‏»، جرير طبري، ج‏4/152 153، مؤسسه علمي، بيروت‏

‏5. «نهج‏البلاغه‏»، نامه 53

6. سوره «شوري‏»، آيه 38.

7. «نهج‏البلاغه‏»، حکمت‏113/488‏

‏8. همان، حکمت 116/500

9. همان، حکمت 173/501

10. همان، حکمت، 211، 506‏

‏11. همان، خطبه 216/335

12. «وقعه صفين‏»، نصربن مزاحم منقري/92 99‏

‏13. «نهج‏البلاغه‏»، خطبه‏3/49

14. «ارشاد»، شيخ مفيد، ج‏1/243، مؤسسه آل‏البيت

15. «انساب الاشراف‏»، احمدبن يحي بلاذري، ج‏3/11، دارالفکر، بيروت؛ «تاريخ الرسل والملوک‏»، ج‏4/152

16. «وقعة صفين‏» /97

17. «شرح نهج‏البلاغه‏»،ابن‏ميثم، ج‏1،خطبه 18/212؛ «نهج‏البلاغه‏»، صبحي صالح، خطبه 19‏

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر