( 0. امتیاز از )


‏«انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله اولئک هم الصادقون.»(حجرات: 15): مؤمنان کساني هست که به خدا و پيامبر او ايمان آوردند و در آن هرگز ترديد نکردند و با مال و جان خود در راه خدا کوشيدند. آنان به راستي در ايمان خود صادقند.

‏در سالهاي آغاز بعثت، مسلمانان سخت‌ترين شکنجه‏ها و زجرها را در راه پيشبرد هدف تحمل مي‏کردند. آنچه که دشمنان را از گرايش به آيين توحيد باز مي‏داشت همان عقايد خرافي نياکان و حفظ مقام خدايان و تفاخر به امتيازات قومي و طبقاتي و کنيه‏هاي موروثي قبيله‏اي بود. اين موانع تا روزي که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مکه را فتح کرد، بر سر راه پيشرفت اسلام در مکه و اطراف آن وجود داشت و جز با قدرت نيرومند ارتش اسلام از ميان نرفت.

‏فشار قريش بر مسلمانان سبب شد که گروهي از آنان به حبشه و گروه ديگري به يثرب مهاجرت کنند. با آنکه پيامبر و حضرت علي از حمايت‏خاندان بني‌هاشم وبالاخص ابوطالب برخوردار بودند، ‌اما جعفر بن ابي طالب ناگزير شد به همراه تني چند از مسلمانان در سال پنجم بعثت مکه را به عزم حبشه ترک گويد و تا سال هفتم هجرت که سال فتح خيبر بود در آنجا اقامت گزيند.

‏پيامبر اسلام صلي‌الله عليه‌وآله‌وسلم در سال دهم بعثت‏حضرت ابوطالب، بزرگترين حامي و مدافع خويش را، در مکه از دست داد. بيش از چند روز از مرگ عموي بزرگوارش نگذشته بود که همسر مهربان او خديجه، که هيچ گاه از بذل جان و مال در پيشبرد هدف مقدس پيامبر دريغ نمي‏داشت، نيز چشم از جهان پوشيد. با در گذشت اين دو حامي بزرگ، ميزان خفقان وفشار بر مسلمين در مکه فزوني گرفت؛ تاآنجا که در سال سيزدهم بعثت، سران قريش در يک شوراي عمومي تصميم گرفتند که نداي توحيد را با زنداني کردن پيامبر يا با کشتن و يا تبعيد او خاموش سازند. قرآن مجيد اين سه نقشه آنان را ياد آور شده، مي‏فرمايد:

‏واذ يمکر بک الذين کفروا ليثبتوک او يقتلوک او يخرجوک ويمکرون و يمکر الله و الله خير الماکرين (انفال: 30) به ياد آور هنگامي را که کافران بر ضد تو حيله کردند وبر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند يا بکشند و يا تبعيد کنند.آنان از در مکر وارد مي‏شوند و خداوند مکر آنان را به خودشان باز مي‏گرداند؛ و خداوند از همه چاره‌جوتر است.

‏سران قريش تصميم گرفتند که از هر قبيله فردي انتخاب شود وسپس افراد منتخب به هنگام نيمه شب يکباره بر خانه محمد صلي الله عليه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند.

بدين طريق، هم مشرکان از تبليغات او آسوده مي‏شدند وهم خون او در ميان قبايل عرب پخش مي‏شد ولذا خاندان‌هاشم نمي‏توانست با تمام قبايلي که در ريختن خون وي شرکت کرده بودند به خونخواهي ومبارزه برخيزند.

‏فرشته وحي پيامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت ودستور الهي را به او ابلاغ کرد که بايد هرچه زودتر مکه را به عزم يثرب ترک کند.

‏شب مقرر فرا رسيد. مکه و محيط خانه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در تاريکي شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قريش هر يک از سويي به جانب خانه رسول خدا روي آوردند.

اکنون پيامبر بايد با استفاده از شيوه غافلگيري خانه را ترک کرده، در عين حال، چنين وانمود کند که در خانه است و در بستر خود آرميده است.

براي اجراي اين نقشه لازم بود که فرد جانبازي در بستر او بخوابد و روانداز سبز پيامبر را به خود بپيچد تا افرادي که نقشه قتل او را کشيده‏اند تصور کنند که او هنوز خانه را ترک نگفته است و لذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از راه عبور و مرور افراد در کوچه وبيرون مکه جلوگيري نکنند. ‌اما کيست که از جان خود بگذرد و در خوابگاه پيامبر بخوابد؟ اين فرد فداکار، لابد کسي است که پيش از همه به وي ايمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانه‏وار، گرد شمع وجود او گرديده است. آري، اين شخص شايسته کسي جز حضرت علي عليه‌السلام نيست و اين افتخار بايد نصيب وي شود.

‏از اين رو، پيامبر رو به حضرت علي کرد وگفت: مشرکان قريش نقشه قتل مرا کشيده‏اند و تصميم گرفته‏اند که به طور دسته جمعي به خانه من هجوم آورند و مرا در ميان بستر بکشند. از اين جهت از طرف خدا مامورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است ‌امشب در خوابگاه من بخوابي وآن پارچه سبز را به خود بپيچي تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه‌ام و در بسترم آرميده‌ام و مرا تعقيب نکنند. وحضرت علي عليه‌السلام در اطاعت امر رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرميد.

‏چهل نفر آدمکش اطراف خانه پيامبر را محاصره کرده بودند و از شکاف در به داخل مي‏نگريستند و وضع خانه را عادي مي‏ديدند وگمان مي‏کردند که پيامبر در بستر خود آرميده است. همه سراپا مراقب بودند و آنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش موري از نظر آنان مخفي نمي‏ماند.

اکنون بايد ديد که پيامبر اکرم، با اين مراقبت شديد، چگونه خانه را ترک گفت. بسياري از سيره نويسان بر آنند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در حالي که آياتي از سوره يس را قرائت مي‏کرد1 صف محاصره‌کنندگان را شکافت و آنچنان از ميانشان عبور کرد که احدي متوجه نشد. امکان اين مطلب قابل انکار نيست؛ چه هرگاه مشيت الهي بر اين تعلق گيرد که پيامبر خود را از طريق اعجاز و به طور غيرعادي نجات دهد، هيچ چيز نمي‏تواند مانع از آن شود. ولي سخن اينجاست که قراين زيادي حکايت مي‏کند که خدا نمي‏خواست پيامبر خود را از طريق اعجاز نجات بخشد، زيرا در اين صورت لازم نبود که حضرت علي در بستر پيامبر بخوابد و خود پيامبر به غار «ثور» برود و سپس با زحمات زيادي راه مدينه را در پيش گيرد.

‏برخي نيز مي‏گويند هنگامي که پيامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پيامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولي اين نظر دور از حقيقت است و هرگز شخص عاقل باور نمي‏کند که چهل آدمکش که خانه را براي اين محاصره کرده بودند که پيامبر از خانه بيرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، مأموريت خود را آنچنان سرسري بگيرند که همگي با خيال آسوده بخوابند!

ولي بعيد نيست، همان طور که برخي نوشته‏اند، پيامبر پيش از گرد‌ آمدن تروريست‌ها، خانه را ترک گفته بود.2



يورش به خانه وحي

مأموران قريش، در حالي که دستهايشان بر قبضه شمشير بود، منتظر لحظه‏اي بودند که همگي به خانه وحي يورش آورند و خون پيامبر را که در بسترش آرميده است بريزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‏نگريستند و از فرط فرح در پوست نمي‏گنجيدند و تصور مي‏کردند که به زودي به آخرين آرزوي خود خواهند رسيد.

ولي علي عليه‌السلام، با قلبي مطمئن و خاطري آرام، در خوابگاه پيامبر دراز کشيده بود، زيرا مي‏دانست که خداوند پيامبر عزيز خود را نجات داده است.

‏دشمنان، نخست تصميم گرفته بودند که نيمه شب به خانه پيامبر هجوم آورند، ولي به عللي از اين تصميم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و مأموريت خود را انجام دهند. پرده‏هاي تيره شب به کنار رفت و صبح صادق سينه افق را شکافت.

مأموران با شمشيرهاي برهنه به طور دسته جمعي به خانه پيامبر هجوم آوردند و از اينکه در آستانه تحقق بزرگترين آرزوي خود بودند از شادي در پوست خود نمي‏گنجيدند، ‌اما وقتي وارد خوابگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شدند حضرت علي ـ عليه‌السلام را به جاي پيامبر يافتند.

خشم و تعجب سراپاي وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت علي کردند و پرسيدند محمد کجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد که از من مي‏خواهيد؟ در اين موقع، از فرط عصبانيت به سوي حضرت علي ـ عليه‌السلام حمله بردند و او را به سوي مسجدالحرام کشيدند، ولي پس از بازداشت مختصري ناگزير آزادش ساختند و در حالي که خشم گلوي آنان را مي‏فشرد تصميم گرفتند که از پاي ننشينند تا جايگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را کشف کنند.3

‏قرآن مجيد براي اينکه اين فداکاري بي‌نظير در تمام قرون و اعصار جاودان بماند، در طي آيه‏اي جانبازي حضرت علي ـ عليه‌السلام را مي‏ستايد و او را از کساني مي‏داند که جان به کف در راه کسب رضاي خدا مي‏شتابند:

‏ومن الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد. (بقره: 207) برخي از مردم کساني هستند که جان خود را براي تحصيل رضاي خداوند از دست مي‏دهند؛ و خداوند به بندگان خود رؤوف و مهربان است.



جنايتکار عصر بني‌اميه

بسياري از مفسران شأن نزول آيه اخير را حادثه «ليلة‌المبيت‏» مي‏دانند و بر آنند که آيه به همين مناسبت درباره حضرت علي ـ عليه‌السلام نازل شده است.4

دانشمند معروف شيعه، مرحوم شيخ طوسي، در ‌امالي خود دنباله واقعه هجرت را که منتهي به نجات پيامبر شد چنين مي‏نويسد:

شب هجرت سپري شد و علي ـ عليه‌السلام از محل اختفاي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آگاه بود و براي فراهم ساختن مقدمات سفر پيامبر لازم بود شبانه با او ملاقات کند.5

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم سه شب در غار ثور بسر برد. در يکي از شبها حضرت علي عليه‌السلام و هندبن ابي‌هاله فرزند خديجه به غار رفتند و به محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيدند. پيامبر دستورهاي زير را به حضرت علي داد:‏

‏1) دو شتر براي من وهمسفرم ‌آماده کن. (در اين موقع ابوبکرگفت: من قبلاً دو شتر براي اين کار ‌آماده کرده‌ام. پيامبر فرمود: در صورتي اين دو شتر را از تو مي‏پذيرم که پول هر دو را بپردازم. سپس به علي دستور داد که پول شتران را بپردازد».‏

‏2) من امين قريش هستم و هم اکنون ‌امانتهاي مردم در خانه من است. فردا بايد در محل معيني از مکه بايستي و با صداي رسا اعلام کني که هرکس امانتي نزد محمد دارد بيايد و آن را باز گيرد.‏

‏3) بعد از رد ‌امانتها بايد خود را ‌آماده مهاجرت کني. هر وقت نامه من به تو رسيد، دخترم فاطمه و مادرت فاطمه و فاطمه دختر زبير بن عبدالمطلب را همراه خود بياور. و اگر کساني از بني‌هاشم خواستار مهاجرت شدند مقدمات هجرت آنان را نيز فراهم کن. (سپس فرمود:) «از اين پس هر خطري که در کمين تو بود از تو برطرف شده است و ديگر آسيبي به تو نخواهد رسيد.»6

دو گواه روشن بر فداکاري‌ امام(ع) فداکاري اميرمؤمنان ـ عليه‌السلام در شبي که خانه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از طرف آدمکشان قريش محاصره شده بود ‌امري نيست که بتوان آن را انکار کرد و يا کوچک شمرد.

خداوند براي اينکه به اين رويداد تاريخي رنگ ابدي وجاوداني بخشد در قرآن مجيد (سوره بقره، آيه‏207) از آن ياد کرده است و مفسران بزرگ نيز در تفسير آيه مربوط به اين واقعه به نزول آن در شأن حضرت علي - عليه السلام اشاره کرده‏اند.‏

و ما در اينجا دو گواه روشن تاريخي بر آن مي‏آوريم، اين دو مطلب تاريخي گواهي مي‏دهد که عمل حضرت علي – عليه‌السلام در آن شب جز فداکاري نبوده، آن حضرت به راستي آماده قتل و شهادت در راه خدا بوده است.‏

‏1) اشعاري که‌ امام - عليه السلام پيرامون اين حادثه تاريخي سروده وسيوطي همه آنها را در تفسير خود7 نقل کرده است، گواه روشن بر جانبازي اوست:‏

‏«وقيت‏بنفسي خير من وطا الحصي محمد لما خاف ان يمکروا به وبت اراعيهم متي ينشرونني ومن طاف بالبيت العتيق و بالحجر فوقاه ربي ذو الجلال من المکر و قد وطنت نفسي علي القتل و الاسر»: من جان خود را براي بهترين فرد روي زمين ونيکوترين شخصي که خانه خدا وحجر اسماعيل را طواف کرده است‏سپر قرار دادم.

آن شخص عاليقدر محمد بود. و من هنگامي دست به اين کار زدم که کافران نقشه قتل او را کشيده بودند ولي خداي من او را از مکر دشمنان حفظ کرد.

من در بستر وي بيتوته کردم و در انتظار حمله دشمن بودم و خود را براي مرگ و اسارت آماده کرده بودم.

‏‏2) دانشمندان سني و شيعه نقل کرده‏اند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئيل و ميکائيل، خطاب کرد که: اگر من براي يکي از شما مرگ و براي ديگري حيات مقرر کنم کدام يک از شما حاضر است مرگ را بپذيرد و زندگي را به ديگري واگذار کند؟ در اين لحظه هيچ کدام نتوانست مرگ را بپذيرد و در راه ديگري فداکاري کند. سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمين فرود آييد وببينيد که علي چگونه مرگ را خريده، خود را فداي پيامبر کرده است؛ سپس جان علي را از شر دشمن حفظ کنيد.8

‏اگر از نظر بعضي مرور زمان بر اين فضيلت‏بزرگ پرده کشيده است، ولي در آغاز اسلام عمل حضرت علي – عليه‌السلام در نظر دوست و دشمن بزرگترين فداکاري به شمار مي‏رفت. در شوراي شش نفري که به فرمان عمر براي تعيين خليفه تشکيل شد علي – عليه‌السلام با ذکر اين فضيلت بزرگ بر اعضاي شورا احتجاج کرد وگفت:

من شما اعضاي شورا را به خدا سوگند مي‏دهم که آيا جز من کسي بود که براي پيامبر در غار (حرا) غذا ببرد؟ آيا جز من کسي در جاي او خوابيد و خود را سپر بلاي او کرد؟ همگي گفتند: والله جز تو کسي نبوده است.9

مرحوم سيد بن طاووس درباره فداکاري حضرت علي - عليه السلام تحليل جالبي دارد وآن را به فداکاري اسماعيل وتسليم او در برابر پدر قياس کرده، برتري ايثار حضرت علي - عليه السلام را اثبات کرده است.10



پي‏نوشت‌ها:

‏‏1- منظور آيات هشتم و نهم از اين سوره است.‏

‏2- سيره حلبي، ج‏2، ص 32‏

‏3- تاريخ طبري، ج‏2، ص‏97‏

‏4- مدارک نزول آيه را در باره علي – عليه‌السلام سيدبحريني در تفسير برهان (ج‏1، ص‏206- 207) و مرحوم بلاغي در تفسير آلاء الرحمان (ج‏1، ص 184- 185) نقل کرده‏اند. شارح معروف نهج البلاغه، ابن ابي‌الحديد، مي‌گويد: مفسران نزول آيه را در حق‏علي نقل کرده‏اند. (ر.ک. ج‏13، ص 262) ‏

‏5- اعيان الشيعة، ج‏1، ص‏237‏

‏6- متن عبارت پيامبر اين است: «انهم لن يصلوا اليک من الآن بشي‏ء تکرهه‏» ‏

‏7- الدر المنثور، ج‏3، ص‏180‏

‏8- بحار الانوار، ج‏19، ص‏39، به نقل از احياء العلوم غزالي

9- خصال صدوق، ج‏2، ص‏123 ؛ احتجاج طبرسي، ص 74‏

‏10- ر.ک.اقبال، ص‏593؛ بحار الانوار، ج‏19، ص 98

‏منبع: فروغ ولايت، ص 45‏

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر