( 0. امتیاز از )


صدای شیعه:
یکی از مکاتبی که بعد از پیروزی انقلاب در ایران مطرح شد و آرام آرام به عنوان عرفان مطرح شد، آیین یوگا است. رهبران یوگا در ایران ادعا می‌کنند که یوگا با عرفان اسلامی چنان به هم آمیخته است که تفکیک آن ها از هم مشکل است(یوگا سوتره­های پتنجلی، سوامی ساتیاندا، ترجمه موسوی نسب ص9). به همین دلیل بعضی تصور می‌کنند که تمام مبانی یوگا، اسلامی است و با پیوستن به یوگا هیچ کدام از عقاید اسلامی آن‌ها تضعیف نمی‌‌شود. غافل از ‌این‌که بسیاری از آموزه‏های اسلامی در کتاب‌های یوگا، تبیین‌های غیردینی یافته‌اند؛ به‌ گونه‌ای که این تفسیرها با مبانی دینی فاصله زیادی دارند. در این نوشتار پاره‌ای از این مفاهیم را با مفاهیم اسلامی مقایسه می‌کنیم و قضاوت را به عهده خوانندگان می‌گذاریم.
 
مفاهیم مثبت در یوگا
در یوگا مانند پاره‌ای از مکاتب دیگر، پیروان یوگا را به بعضی از امور مثبت تشویق می‌کنند. این امور مثبت که بیشتر در حوزۀ اخلاق فردی است، مخصوص یوگی‌ها نیست. مراد از اخلاق فردی اموری مانند راستگویی، دوری از اعتیاد، اجتناب از آزردن دیگران و دستوراتی از این قبیل است.
 
درست است که در یوگا هم بر دوری از امور منفی توصیه می‌شود و بر نامطلوب بودن دزدی، مواد مخدر، الکل و امثال آن تأکید می‌گردد؛ اما باید دید که آیا نجات‌بخش بودن یک آیین به این است که انسان را فقط به دوری از دزدی و الکل دعوت کند؟ آیا آیین کامل و متعالی آیینی است که انسان کامل را شخصی دور از موادمخدر و مسکرات تعریف کند؟ آیا شکوفا شدن ابعاد مختلف روح انسان با چنین دستوراتی به سامان می‌رسد؟ برای رسیدن به قله‌های شهود و معرفت، آیا دوری از دزدی و مسکرات کافی است؟ نامطلوب بودن مواد مخدر و سرقت برای هرکسی که از قوّه عقل بهره‌مند باشد، هم قابل تشخیص است.
 
اصولاً این نوع دستورها در بسیاری از مکاتب کهن یافت می‌شوند و منحصر به یوگا نیست. اگر قرار باشد هر مکتبی که این‌گونه بیندیشد، نامزد کرسی «عرفان» شود و پرچم‌دار «معنویت» گردد، بسیاری از مکاتب، هم چون NA[1] در این مسیر از یوگا جلوترند. نه تنها در روش هایی مانند ان.ای، بلکه در مکاتب ضد توحیدی که خدا هم در آن ها جایگاهی ندارد(مانند بودیسم) هم چنین دستوراتی وجود دارد.
 
مطلب مهم‌تر این که چنین دستوراتی به صورت کامل‌تری در ادیان توحیدی به خصوص در دین اسلام، به صورتی گسترده وارد شده است. به گونه‌ای که حتی دستوراتی برای احترام به حقوق حیوانات، وارد شده است.
 
پیامبر اسلام(ص) در جمله‌ای(که در منابع اهل سنت نیز نقل شده است) فرمودند: «کوه احد کوهی است که ما او را دوست داریم و او هم ما را دوست دارد.»[2] چنین جملاتی نشان‌گر این است که جماداتی همانند کوه هم، در نگرش توحیدی برخوردار از حقوق و مسئولیت‌های الهی‌اند؛ به گونه‌ای که روابط با پدیده‌های طبیعی نیز در اسلام مورد توجه قرار گرفته است.
 
بنابراین اگر قرار باشد وجود چنین دستوراتی، نقطه قوت به حساب آید و امتیازی به آن تعلق گیرد، بهتر است به مکاتبی تعلق گیرد که چنین دستوراتی را به صورت جامع در خود جا داده و پشتوانۀ اجرایی نیز برای عمل به آنها در میان انسان‌ها تعبیه کرده اند. این پشتوانۀ اجرایی همان باور به توحید است که پشتوانه تمامی امور اخلاقی است.
 
یوگا و پیامبران الهی
جایگاه پیامبران الهی در ادیان توحیدی، جایگاهی بس رفیع و برجسته است. اگر چه در بعضی از ادیان ابراهیمی مانند مسیحیت و یهودیت، چهره پیامبران الهی به علت تحریف در متون مقدس این ادیان، اندکی غبار گرفته و در مواردی گناهانی را به پیامبران الهی نسبت داده‌اند و از این حیث با دین مقدس اسلام قابل مقایسه نیستند؛ اما به هر نحو پذیرش ماموریت الهی که از طرف رسولان الهی برای بشر آمده‌اند، نشانگر اصل مهمی به نام رسالت در ادیان الهی است.
 
در بعضی از مکاتب، از پیامبران الهی نام برده شده و از آن‌ها تمجید می‌شود. این تمجید نه از باب پذیرفتن رسالت برای این افراد است، بلکه از باب افرادی که رفتارهای انسانی داشته‌اند، در مورد آن‌ها شده است.
 
اما پاره‌ای از مکاتب اساسا برای کانال نبوت شأنی در نظر نگرفته‌اند و بشر را از میراث پیامبران محروم کرده‌اند که یوگا از همین قبیل است. در یوگا به جای تأکید بر جایگاه رسالت و نبوّت، بر «گورو» و تقدّس او(گورو همان قطب در یوگا است) تأکید می‌شود. حتی در پاره‌ای از کتاب‌های یوگا صریحا، از گوروها به عنوان کسانی که از جانب خدا فرستاده شده‌اند، نام برده می‌شود:
«برای رسیدن به انسانی که برخوردار از انرژی روحانی است، پیدا کردن گوروی مناسب یا معلمی که از جانب خداوند فرستاده شده‌باشد، بسیار مهم است.»[3]
 
جای دیگر گفته می‌شود: گورو معلم روحانی است که خود به درجه وحدت با ذات الهی نائل شده است.[4] و نقش گورو تا حد یک پیامبر الهی در یوگا بالا می‌رود: «هیچ موجودی بدون رسالت پا به جهان نمی‌گذارد و رسالت انسان، رسیدن به درجه روشن‌بینی است و گورو کسی است که به درجه وحدت با ذات خداوند نایل شده است و می‌تواند دیگران را برای روشن‌بینی، دستگیری نماید.»[5]
 
قابل ذکر این که اگر چه تعریف گورو به ظاهر با پیامبری هم سازگار است، اما در یوگا هیچ تأکیدی بر این که گورو باید از جانب خداوند ارسال شده باشد نمی‌شود؛ معنای این کلام این است که در یوگا راه سعادت از دین نمی‌گذرد و انسان می‌تواند از راه‌های دیگر هم تکامل و سعادت را به دست آورد. به همین دلیل است که کتاب‌های مقدسِ ادیان توحیدی، در یوگا مورد توجه نیست و دستورات عملی که در شرایع وحیانی آمده‌اند، در زندگی افراد سهمی ندارند.
 
در یوگا، کتاب‌های کهن یوگا تبدیل به کتاب مقدس آسمانی می‌شوند و مطالعه این کتاب‌ها به عنوان عبادت و نیایش معنوی توصیه می‌گردد؛ به گونه‌ای که مطالعه‌ کتاب «سُوادهیایا» عبادتی روحی و اثر بخش معرفی می‌گردد.[6]همین طور به جای نمادهای دینی، خدایی به نام شیوا، نه فقط نامش، که مجسمه‌اش تبلیغ می‌شود. پدر یوگای ایران می‌گوید: «در اتاق مدی‌تیشن شخصیِ خود، تصویری از لُرد شیوا یا دیگر جلوه‌های خدایان را قرار دهید.»[7]
 
همین‌طور در یوگا اماکن مقدس مانند مسجد و حسینیه، نه از آن روی که مکان عبادت الهی و مکان رشد معنوی و محل کسب رضای خداست، توصیه می‌شود و رفتن به مسجد نه از این جهت که انسان را به قرب خدا می‌رساند، سفارش می‌گردد؛ بلکه به این دلیل که انسان به ارتعاشات خالص نیازمند است و‌ چنین ارتعاشاتی در مساجد و مکان‌های مقدس وجود دارند،[8] رفتن به مسجد در کانون توجه قرار می‌گیرد.
 
 
با چنین نگاهی بین کلیسا و مسجد فرقی نیست و اگر ارتعاشات در بت‌خانه هم پیدا شود(چون میزانی از ارتعاشات در بتکده هم یافت می‏شود) رفتن به آن‌جا جایز است.
 
دلیل این‌که انسان‌ها مجذوب معابد می‌شوند این است که معابد(مکان‌های مقدس مدی‌تیشن) از ارتعاشات خالص اشباع شده‌اند و این اماکن، سرور، آرامش و قدرت را به انسان بر می‌گردانند.[9]
 
یوگا و اوراد مقدس
اذکار و اوراد مقدسی که در متون اخلاقی اسلام وارد شده، با همین تأویل‌ها در یوگا دست ‌به ‌گریبان است. در کتاب‌های یوگا صریحاً ادعا شده «ذکرها در اسلام به عنوان مدی‌تیشن توصیه شده‌اند.»[10] حتی ذکر و وِرْد به عنوان یکی از راه‌کارهای ریلکس(آرامش) زبانی تفسیر شده است.[11]
 
از آن رو که ذکرها در یوگا فقط با هدف سامان دادن به پراکندگی‌های ذهنی و آرامش روانی مورد توجه قرار گرفته‌اند، این انتظار از یوگا واقع بینانه نیست که این ذکرها از پشتوانه معرفتی عمیق برخاسته باشد و به انسان تعالی معنوی بدهد، چرا که تکرار الفاظ و عبارات در یوگا مهم هستند، نه معانی و مصادیق. به همین علت چندان مهم نیست که ذکری معنادار است یا نیست، برای تسبیح خداوند یکتا است و یا در ستایش شیوا و کالی و دیگر الهه‌های هندی است؛ با همین نگاه است که ذکر اُم ناماشیوایا (Om Namahshivaua) که از نظر مذهبی به معنای ستایش شیوا است(سر تعظیم بر شیوا فرود می‌آورم) در یوگا سفارش و برای آن اثر روانی و روحی شمرده می‌شود؛[12]چون در یوگا، ذکر و مانترا با قصد متعادل کردن هیجانات ذهنی و ساختار ذهن و ایجاد تعادل در ورودی وخروجی‌های ذهن به‌کارگیری می‌شوند، نه با انگیزه پیوند با عالم معنا.
 
عبادت و پرستش که در اسلام مخصوص خداوند است، میان یوگی‌ها برای خدایان هندی و مجسمه شیوا و شاکتی هم مجاز شمرده می‌شود، با این ادعا که این نوع عبادت، بالاخره نیاز به پرستش در انسان را جواب می‌دهد و درنهایت به شناخت و شهود منتهی می‌گردد.
 
در چنین نگرشی به عبادت، نه تهذیب نفس و زدودن رذایل اخلاقی اهمیتی دارند و نه نظام معرفتی و جهان‌بینی صحیح و قابل دفاع؛ بلکه آن‌چه مهم است وجود گونه‌ای از نیایش و پرستش در زندگی انسان است که با پرستش شیوا و کالی و تقدس لینگا هم حاصل می‌شود.
 
چنین پرستشی برای یک دزد همان قدر تأثیر دارد که برای یک یوگی؛ افراد پول‌پرست و مادی‌گرا لاکشیمی را پرستش می‌کنند. دزدان معمولاً کالی را، به علّت جنبه‌ ارعاب آمیزش پرستش می‌کنند، اما سُوامی‌ها تمایل به پرستش شیوا دارند. ما به دنبال وجود خاصی در وداها یا تجلی از شیوا و شاکتی هستیم تا به شناخت برسیم.[13]
 
در بعضی از منابع یوگا، از ستاره‌ها و سیّاراتی که حاکم بر سرنوشت انسانند، نام برده شده و اذکار خاصی هم برای جلب رضایت سیاره‌ها پیشنهاد گردیده است.[14] هم‌چنین کالی، شیوا، راما و دیگر خدایان هندو جلوه‌های الهی خوانده شده و تقدیس گشته‌اند.[15] کالی که یکی از خدایان شرور هندی است، در کتاب جاپا یوگا جلوه‌ای از ذات خداوند خوانده شده و آمده است که ذکر ماهاکالی از آن‌رو که اثرات ویژه‌ای بر روح انسان دارد، فقط تعداد خاصی از افراد می‌توانند این ذکر را تکرار کنند.[16]
 
تناسخ در یوگا
از آن‌جا‌ که با پذیرش تناسخ جایی برای پرداختن به جهان برزخ و قیامت وجود ندارد، عذاب‌های پس از مرگ در یوگا به صورت رنج‌های این‌جهانی تصویر می‌شود و انجام کار خیر برای مرده، در ارسال انرژی مثبت خلاصه می‌گردد؛ آن هم نه انرژی که نفعی برای مرده داشته باشد، بلکه کار خیر، یعنی فردی که قصد دارد کار خیر انجام دهد، خودش حال خوب و درونی آرام داشته باشد؛ بدون این که به عمل خارجی نیاز باشد. حتی بدون این‌که به دعا نیازی باشد!
 
یکی از صاحب نظران یوگا در ایران، در جواب این سوال: «وقتی فرد با سرطان یا بیماری به رحمت خدا می‌پیوندد، آیا راهی وجود دارد که در انتقال از این دنیا به دنیای دیگر به او کمک کنیم؟»[17] می‌گوید: «سعی کنید برای متوّفی ارتعاشات مثبت بفرستید. برای انتقال انرژی خود به فردی که در رنج است، اوّلین چیز این است که خود ذهنی متعادل و آرام داشته باشید. شما نمی‌توانید انرژی مثبت برایش ساطع کنید، اگر خود نگرانید! پس اگر می‌خواهید به فردی که بیمار یا نزدیک به مرگ است کمک نمایید، ابتدا باید خود را در آرامش نگه دارید و ذهن را پاک و روشن سازید و انرژی خود را زیاد کنید».[18]
 
خلاصه این که یوگا هم اکنون نه تنها به عنوان بدیل ادیان الهی خود را مطرح می‌کند، بلکه اساسا ادیان آسمانی را ناقص شمرده و خود را نسخۀ نجات بخش می‌داند. چنان‌که یکی از رهبران یوگا این آیین را برتر از ادیان معرفی کرده و در نوشته‌ها و گفته‌های خود، صریحا نارسایی و ناکارآمدی ادیان الهی را مطرح کرده است: تمامی آیین‌ها اعم از مسیحیت، اسلام، میترائیسم، متناسب با زمان و شعور انسان، هر یک درک خاصی از عمل‌کرد ذهن و کیهان داشتند که اغلب نارسا بوده و موجب اختلاف گردیده است.[19]
 
 
کارشناس عرفان‌های کاذب،
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر