«بهم میاد؟» پیغامی برای دختران مسلمان که دغدغه حجاب دارند
صدای شیعه: در رمان خواندنی و زیبای رنده عبدالفتاح با نام اصلی «آیا سرم با این گنده میشه؟» یک دختر مسلمان استرالیایی که از پدر و مادری فلسطینی زاده شده است و در حومه ملبورن زندگی میکند، بزرگترین تصمیم زندگیاش را میگیرد. «أمل» تصمیم میگیرد که حجاب را به عنوان پوشش دائم خود انتخاب کند. وی برخلاف برخی دختران یا زنان مسلمان که یا به شکل سنتی و بر اساس عادت حجاب دارند یا این پوشش را گاهی رعایت می کنند و گاهی نه، و در رمان «پارت تایم!» خوانده میشوند، بر اساس باور و عقیدهای درونی و پس از درگیریهای طولانی ذهنی و فکری به این تصمیم میرسد.
آیا پایداری بر این تصمیم، در محیطی که همه عناصر و اجزای آن علیه باورها و مؤلفههای هویت دینی مسلمانان هم دست هستند، ممکن است؟ او در این راه با چه مشکلات و چالش هایی رو به روست؟
این رمان 360 صفحهای را که در 45 فصل، ناشری بسیار معتبر و مشهور و بینالمللی منتشر کرده و در آمریکا به چاپ رسیده است، به خوبی این فرآیند و جزئیات آن را نشان میدهد.
نویسنده این رمان، خانم عبدالفتاح، یک فعال اجتماعی و مدافع حقوق مردم فلسطین است که اکنون با همسر و دختر کوچکش در سیدنی زندگی میکند و به وکالت مشغول است. او تاکنون دو رمان دیگر با عنوانهای ده چیزی که درباره خودم از آنها متنفرم و جایی که خیابانها اسم داشت را منتشر کرده است.
اظهارنظر و تحسین کارشناسان و مطبوعات درباره این اثر و جوایزی که به آن تعلق گرفته است، جدا از بازخورد بسیار مثبت عمومی و میزان فروش آن، نشان میدهد که نویسنده هم به دلیل شناخت کامل فضای فرهنگی و اجتماعی مخاطب توانسته است با او ارتباط برقرار کند و هم به دلیل تجربه عمیق و تنگاتنگ خویش از موضوع حجاب و مسائل دختران نوجوان، به خوبی از پس موضوع برآمده است.
داستان، بسیار واقعی و ملموس است و وضعیت طبیعی زندگی امروزی دختری نوجوان را ترسیم می کند. از نام شخصیتهای مشهور تا برنامههای تلویزیونی در داستان به چشم میخورند و در جای جای رمان، مسائل و مشکلات روزمره دختری جوان به دقت تحلیل میشود.
شخصیت اصلی داستان دختری کاملا معمولی است. ساعتها جلوی آینه، لباسهایش را امتحان میکند و برای خریدن لباسهای جدید، انتظار میکشد. موقعی که روزه میگیرد، دلش برای شکلات محبوبش تنگ میشود و چشمانتظار افطار میماند. وقتی با مادرش مشکل دارد، با لطایف الحیل میکوشد تا سر او را کلاه بگذارد و به مقصود خود برسد و در هنگام مواجهه با هر مشکل، پیش از هر چیزی، گوشی تلفن را برمیدارد تا با «یاسمین» یا «لیلا» نزدیکترین دوستان خود، حرف بزند.
کتاب، مخاطب تعریف شدهای دارد و نویسنده با همذاتپنداری دقیقی، موقعیت واقعی او را به تصویر میکشد تا مسیر داستان را با همدلی او پیش ببرد و از این رو، هم پیام خود را به دختران مسلمان، که دغدغه حجاب دارند، میرساند و هم با مخاطبان غیر مسلمان خود سخن میگوید و در فضای تبلیغی و رسانهای پس از یازده سپتامبر، تصویری متفاوت از مسلمان ارائه میکند.
داستان از جایی شروع میشود که «أمل» با تیشرت «وینی پوه» و شلوارک «آدیداس» در حال تمرین روی تردمیل است و برای نوزدهمین بار! تکرار قسمتی از سریال «فرندز» را تماشا می کند. ناگهان دیالوگی از «جنیفر آنیستون» او را تحت تأثیر قرار میدهد و او احساس می کند که میخواهد قدم نخست را در راه محجبه شدن بردارد.
رمان علاوه بر بیان دقیق وضعیت روحی و روانی دختری نوجوان، روابط طبیعی و عادی این دختر با محیط اطراف، مخصوصا پدر و مادرش را به خوبی تصویر میکند و مسائل آنان را به خوبی میکاود. پدر او دکتر و مادرش دندانپزشک و هر دو اهل بیت لحم فلسطین هستند و در دانشگاه، با هم آشنا شده و با هم ازدواج کردهاند.
این داستان همچنین مسائل و مشکلات شهروندی مسلمان را در بستر اجتماعی و روابط فرهنگی محیطی غیراسلامی به خوبی تشریح کرده و به علت یابی کشها یا کنش های چنین فردی در این محیط پرداخته است.
از همه اینها مهمتر، در پی ریشهیابی دغدغههای دختری نوجوان در مواجهه با موضوع حجاب و تحلیل انگیزهها، نگرانیها، موانع و مشکلات او در این راه است.
چرا حتی وقتی پس از مدت ها تحصیل در مدرسهای مسیحی به مدرسهای اسلامی میرود که حجاب جزئی از لباس رسمی مدرسه است و هنگام خروج از مدرسه، در اولین فرصت، مقنعه خود را درمیآورد؟ چرا از تنها سوار شدن بر قطار در مسیری طولانی و با حجاب می ترسد و چگونه نگرانی از واکنش دیگران و استهزا و فشار همسالان او را دچار نگرانی و تردید میکند؟
همچنین احساسات و عواطفی از درون او، مد نظر نویسنده قرار میگیرد و نشان داده میشود که چگونه مثلا نسبت به دخترها یا زنهایی که به رغم فشارهای مختلف و سختیهای گوناگون، به حجاب خود پایبند هستند، احساس احترام میکند و حتی به همین دلیل به آنها حسادت میورزد.
یا مثلا، وقتی قبل از اتخاذ تصمیم نهایی، فهرستی کامل از افراد مختلف تهیه میکند و آنها را در دو گروه موافقان و مخالفان احتمالی قرار میدهد، خواننده به خوبی احساس میکند که در چنین حالی، در ذهن این دختر نوجوان چه می گذرد.
از ویژگیهای مهم این کتاب، گذشته از بیان موضوع در قالب هنر، این است که نشان میدهد مسئله حجاب اولا فقط موضوعی اعتقادی نیست و ابعاد فرهنگی، اجتماعی و .... آن بسیار در خور توجه است و ثانیا، مسئله به هیچ مسئلهای ساده و بسیط نیست، بلکه بیش از تصور ما پیچیدگی و عمق دارد.
از این گذشته، با ظرافت به روابط شخصی این دختر نوجوان با خدا اشاره میشود و این نکته به عنوان عامل معرفی میشود که میتواند در مقابل همه فشارها و سختیهای ضد حجاب مقاومت کند.
در بخشی از فصول ابتدایی کتاب، این رابطه، در قالب مثالی محسوس و تعبیری در خور فهم، عرضه میشود. نویسنده می گوید مثل این است که یک جوک را فقط شما دو نفر بلد باشید و در میان یک جمع بزرگ شما با تجربهای خاص و راز اختصاصی با هم ارتباط برقرار کنید.
یکی از اصولی که کتاب به ظرافت به آن اشاره و آن را در ذهن مخاطب ماندگار می کند، در قالب ضربالمثل معروف «NO PAIN , NO GAIN» عرضه شده است. با بیان مضمون «نابرده رنج گنج میسر نمیشود» یا «هر کسی را فیل خواهد، جور هندوستان کشد» و ...، مخاطب قانع میشود که رعایت حجاب، لازمه دستیابی به وعدههای خلافناپذیر الهی است و اگر کسی برخورداری از هویت دینی و انتساب به این مجموعه اجتماعی و لوازم آن را میخواهد، باید هزینه آن را هم بپردازد.
داستان با اعلان نمرات پایان ترم و قبولی أمل با نمره A پایان می یابد که با عید فطر هم زمان شده است. جزئیات زندگی یک خانواده مسلمان در محیطی غیر اسلامی، حتی غذاها و سالادهای سفره افطار و عبادتهای روزانه و شبانه خانواده نیز ذکر میشود و در لابهلابهی این رمان، مسئله حجاب مطرح میشود.
بیان هنرمندانه ارزشها و باورها در قالب هنر، ضرورتی است که پیش از همه و بیش از هر کسی، مقام معظم رهبری به آن اصرار داشتهاند. شاید اگر به جای برخورداری از این همه امکانات و فرصتها و دارا بودن این جمعیت و قدرت، ما هم اقلیتی بودیم که برای حفظ هویت خود، دچار نگرانی و خطر می شدیم و برای ثابت کردن خود باید میجنگیدیم و ...، شاید آن وقت ما هم به جای برخی روشهای دیگر، مجبور بودیم از یک رمان خواندنی برای انتقال حرفهایمان استفاده کنیم.
بیتردید تجربه «رنده عبدالفتاح» نیز مانند همه تلاشهای دیگر در این مسیر، کامل و بینقص نیست، اما برداشتن چنین گامهایی هر چند پراکنده و کوتاه راه بسیار مبارک و وسیعی را میگشاید که میتواند بسیاری از گمشدگان را به مقصد آرامش و امنیت برساند.
شاید کتاب به دلیل فضای خاص و مخاطب ویژهای که دارد، برای ترجمه {دقیق و مو به مو} به فارسی مناسب نباشد، اما دستکم برای کارشناسان و اهل فن به عنوان یک تجربه و نمونه، ارزش بررسی و مطالعه دارد و نمونههایی از این دست میتواند الگوی مناسبی برای تولید آثار بومی برای مخاطب جوان ایرانی باشد.
این رمان با نام «بهم میاد» توسط نشر آرما منتشر و در نمایشگاه کتاب نیز عرضه شده است.
انتهای پیام