( 0. امتیاز از )


هنوز از اولين روزهايي که چهره جمشيد مشايخي بر اتوبانهاي تهران ريش سفيدکولرها را تبليغ ميکرد خيلي نگذشته است. روزهايي که مخالفان بدون آنکه ارزشي براي رزق حلال هنرمندي که بواقع ريش سفيد بود قائل باشند از يک طرف کوس وا اسفا سر ميدادند و از طرف ديگر شرکت استفاده کننده ازچهره را تخطئه ميکردند. يکي از پول پرستي پيرمرد ميگفت، ديگري از اجبار استاد که بعوض تحويل دودستگاه کولر از طرف شرکت به کهريزک ناچار از فرمانبرداري بوده. هنرمند برزگوار اما سکوت پيشه کرد و آرامش. تابوشکن بود و ناگزير ازسکوت. بعد از ايشان هنرمندان ديگر هم يک به يک پاي دراين سودا نهادند. محمدرضا گلزار کت و شلوار پوشيد و مهران مديري چاي نوشيد، يکي ساعت فلان را بردست بست و ديگري موبايل بهمان در دست گرفت. حق هم داشتند در تمام دنيا استفاده از چهره هاي مشهور و محبوب ابزار تبليغات است و تبليغات ابزار فروش و فروش ابزار رونق و رونق هم لاجرم ابزار شغل آفريني، هنرمندانمان در نقش يک سفير اشتغال زايي ظاهر شدند، از طرف ديگر براي يک حضور دستمزدي برابر با يک يا چندسال بازي در نقشهاي گوناگون و سخت را دريافت کردند. بازي برنده- برنده بود. بازار از اين چهره هاي محبوب استفاده ميکرد و بازيگر از منابع مالي بازار. بازار دغدغه فروش داشت و هنرمند غم نان.
روزگار اما بر همين دور نچرخيد، به بهانه شرکت ورزشکاري صاحب نام در آگهي بازرگاني وزارت ارشاد در مرداد 87 حضور تمام ورزشکاران و هنرمندان در آگهي ها را ممنوع کرد. مديرکل دفتر تبليغات و اطلاع رساني وزارت ارشاد، آقاي عليرضا کريمي، در بخشنامه اي به تمامي ذينفعان اعم از هنرمند و ورزشکار و صنعتکار و تبليغاتي ابلاغ نمود که چاپ و پخش تصاوير هنرمندان، ورزشکاران و شخصيت‌هاي فرهنگي به منظور تبليغ و معرفي کالا و خدمات ممنوع است. اگرچه دليل اصلي اين ممنوعيت ترويج فرهنگ جوانمردي بجاي تشويق مصرف گرايي ذکر شده بود اما ناگفته پيداست که اقدام آن ورزشکار، گامي براي خروج ارز از کشور بود و به حق دولت بايد جلوي خروج ارز را بگيرد.
اگرچه براي هنرمندان و ورزشکاران اصولا وزارت ارشاد نميتوانست محدوديتي ايجاد کند اما ابزار فشار برروي صنف تبليغات و از آن طريق بر روي بازار را در دست داشت، و اين رويه ادامه داشت.
مثل اغلب تداومها در کشور، اين مورد هم دوامي نداشت اما با يک فرق، شرکتهاي وارد کننده يکي پس از ديگري به استفاده از تصوير هنرمندان مشهور خارجي براي تبليغ  محصولاتشان پرداختند. گذري در فروشگاه هاي عينک و ساعت و مروري بر تابلوهاي تبليغاتي اين کالاها مويد اين نکته است.
در جديد ترين اتفاق يکي از همين شرکتها براي تبليغ تلويزيوهايش به هوشمندانه ترين وضع بخشنامه موجود را دور زد. شرکت گلديران (ال جي) بجاي استفاده از هنرمندان محبوب ايراني، آقاي سانگ ايل کوک ( بازيگر جومونگ) را وارد تبليغات خود نمود. به بياني بهتر، پولي که بايد از شرکت کره اي دريافت ميشد و به هنرمند يا ورزشکار ايراني داده ميشد، از شرکت ايراني برداشت و به يک کره اي داده شد، بايد پولي به کشور وارد ميشد که نه تنها نشد که چندين برابر آنچه بايد به هنرمندان ايراني داده ميشد از کشور خارج شد. ميشد ال جي سفير ايراني داشته باشد اما سفير کره اي از آب در آمد.
پولي که بايد در ورزش و هنر ايران گردش ميکرد به سريال سازي کره اي ها کمک کرد که بيش از قبل بتوانند يانگوم و جومونگ را جايگزين رستم و سهراب مان کنند.
چند سئوال در اينجا مطرح است:
1- گلديران چه افتخاري براي ايران بارمغان آورده است؟ مگر اين حرکت به معني خروج ارز از ايران نيست؟
2- وقتي صحبت از طراحي باريک و مدروز يک مدل تلويزيون وارداتي در آگهي ميشود، استفاده از آقاي سانگ ايل کوک تا چه حد در ترويج روحيه جوانمردي موثر است و چقدر در عدم تشويق مصرف گرايي؟
3- در روزگاري که صنعت الکترونيک ايران آخرين نفس ها را ميکشد، چرا واردات از حقي برخوردار است که توليد نيست؟ ويژه خواري؟ کوته بيني يا عاملي ديگر؟
4- فرهنگ ايران، در طول قرنها، شاهد ترکتازي اقوام ديگر بوده اما چند درصد تلاشي که براي شناساندن جومونگ کرديم براي رستم کرده ايم؟
5- چرا نخبگان و اصحاب رسانه در قبال اين حرکت که مي تواند سرآغاز روندي اسفناک باشند سکوت کرده اند؟
انشالله که تمام اين سئوالات ناشي از سوتفاهم باشد.

منبع:سرويس فرهنگي هنري برنا

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر