دلنوشته شفیعی سروستانی پس از کشتار شیعیان مظلوم مصر
صدای شیعه:
به نقل از وبگاه موعود، اسماعیل شفیعی سروستانی سردبیر ماهنامه موعود دلنوشتهای به مناسبت کشتار بیرحمانه شیعیان مصر نوشته است:
مولای عشق! حال زمین و زمان بد است
آلوده است آب و هوا، آسمان بد است
بیپرده و بیمقدمه عرض کنم: وقتی فیلم هجوم کفتارهای سلفی را به خانه یکی از شیعیان در شهر جیزه مصر دیدم و مُثله کردنشان را به جرم «برگزاری جشن نیمه شعبان»، گویی آسمان بر سرم آوار شد.
چه بد مردمانی دارد شیطان، زمین را آکنده از نامردمی، نامردی و تباهی میکنند و از آسمان و زمین نیز شرم ندارند.
و چه خوب انسانهایی دارد خدا، آسمان را به زمین میآورند و در ازدحام خصومت و خباثت، رنگ خدا را فریاد میکنند و از مثله شدن نیز بیم به دل راه نمیدهند. در قحط آباد این زمین؛
از حال و روزمان، تو چه میپرسی ای عزیز!
پنهان نمیکنیم، به خدا حالمان بد است
خبر ساده منتشر شد امّا خبری ساده نبود.
گویی؛ زمین و زمینیان از رنگ آسمان میهراسند و از مردان آسمانی؛ که قلبی به بزرگی آسمان دارند و دلبستگی به؛ مردی آسمانی که امان زمین است و روزیرسان زمینیان.
وای بر کافر نعمتهایی که در عین روزیخواری، نمکدانها را میشکنند و بر خود نام «آدمی» مینهند.
آدم؟ قسم به نور تو! «آدم» نمیشویم
همسفرهایم با هوس و نانمان بد است
در همیشه تاریخ، فرزندان نانهای آلوده و دامنهای آلودهتر از نان؛ چونان کفتار، بر مظلومان همیشه تاریخ هجوم آوردند و همچنان نیز؛ مباد که زنجیره فرزند خواندگان ابلیس پاره شود و نام و نشانشان از صفحه زمین محو. گویی فریاد برآورده اند:
ما همچنان به حال هبوطیم و در سقوط
آری، قبول، پله این نردبان بد است!
بیپرده و بیمقدمه عرض میکنم؛ وقتی فیلم پیکرهای خون آلود مردانی مرد را دیدم که در هجوم کفتارها از این سوی میدان به آن سو کشیده میشدند، فریاد سکوتشان را در ازدحام آدمیخواران میشد شنید. آنان همه تنهایی و غربت آسمانیترین رنگ خدا را فریاد میزدند تا شاید غایبان همیشه تاریخ به خود آیند و دریابند که؛
از شش جهت امام زمان میکند ظهور!
دارم یقین که آخر این داستان بد است
آخر داستان همه نامردمیها و نامردیها بد است، کافر نعمتی در ذات خود بد است و رقم زننده به سرنوشتی بدتر از بد.
بیپرده و مقدمه عرض میکنم: وقتی در جغرافیای وسیع مظلومیت «مولای عشق» و «عاشقان مولا» شهرمان را سوت و کور، بیعشق و نور و خاموش از هلهله و شادی دیدم، پیش خود گفتم گویا:
از چشم مـهربان تو افتادهایم ما
افتادن از نگاه شما بیگمان بد است
پشت سر شما و خدا بد ... چقدر بد!
ما را ببخش، حضرت جان، کارمان بد است
بیپرده و بیمقدمه، عرض میکنم: وقتی در جغرافیای شیعه خانه امام زمان و در میان هلهلههای بیامان، شهری را سرمست از باده «توپ و میدان» به تماشا نشستم،
آهسته زمزمه کردم: مولای مظلومان!
کوچکترم از آن که بگویم بیا و یا ...
خط و نشان برای امام زمان بد است
جان کلام! این که شما حیّ و حاضری
ما غایبان منتظریم و «همین» بد است.
انتهای پیام