( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: محمد عرب، ایرانی مقیم آمریکا دیشب میهمان بخش بخش رهیافتگان بیست و یکمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم بود. محمد عرب را سام یوسف دوم می نامند. در ادامه گفت و گوی خواندنی شبستان با این خواننده مسلمان را می خوانید:

 

در ابتدا به طور مختصر خود را معرفی کنید.
محمد عرب هستم، در سن 14سالگی با اشتیاق بالا به همرا خانواده به آمریکا رفتم ومقیم این کشور شدم و در ویرجینیا ساکن بودم. اوایل آمریکا برای من جذابیت خاصی داشت و از اینکه توانسته ام با زندگی گذشته ام در ایران و فرهنگ ایرانی ها خداحافظی کنم خوشحال بودم و هیچگاه تصور نمی کردم بخواهم زندگی جدیدی را که به آن علاقه داشتم کنار بگذارم و به زندگی قدیم خود برگردم. در آمریکا بیشتر وقتم به موسیقی می گذشت. در 27سالگی بود که بر سر یک حادثه و خواست خدا زندگی ام عوض شد.


چه اتفاقی افتاد که زندگی تان عوض شد؟
شما الان در دستان من یک کتاب می بینید، این قرآنی است که از سن 27سالگی تا به حال از دستان من خارج نشده است. چند بار آن را در مکان های مختلف جا گذاشتم، دو بار داخل رودخانه آمازون افتاده است ولی باز صحافی اش کردم، چراکه قرآن جزء وجود من شده است. قرآن زندگی مرا تغییر داد.


چطور شمایی که زمانی اعتقادی به خدا نداشتید، به قرآن رسیدید؟
کاملاً اتفاقی آن را خواندم که این اتفاق هم خواست خدا برای نجات من بود. منطقی که در قرآن بود مرا از خطرات آینده زندگی ام نجات داد. سال ها پیش زمانی که 27سال داشتم برای شرکت در یک کارناوال که همه نوع فسادی در آن انجام می شد به برزیل رفتم. در برزیل بود که آیات 23 و 24 سوره بقره مرا دگرگون کرد، آنجایی که می گفت این کتاب راهنمای پرهیزکاران است، اگر شکی دارید به الهی بودن آن و می گویید ساخته دست بشر است مثل آن بیاورید و تا آخر قیامت فرصت دارید و این محکم بودن قرآن در مورد الهی بودن خود و منطقی بودن آن مرا به فکر فرو برد و تحت تاثیر قرار داد و باعث شد به ان کارناوال پر از گناه نروم.


قبل از خواندن آن آیات قرآن نخوانده بودید؟
نخوانده بودم چون فکر می کردم که این قرآن یک کتاب خرافی است که از گذشتگان به دست ما رسیده و اعتقادی به آن نداشتم.
شما که قصد رفتن به کارناوال داشتید، قرآن آن وسط چه کار میکرد؟
وقتی کوله پشتی خود را بستم و از خانه بیرون می رفتم خواهر بزرگترم از من پرسید کجا می روی؟ من به او گفتم سفری به برزیل می روم، او هم بنا بر رسم و رسوم مرا از زیر قرآن رد کرد و گفت آن را ببوسم. من اعتقادی به آن کار نداشتم ولی برای آنکه خواهرم ناراحت نشود آن کار را کردم. آن قرآن هدیه مادر بزرگم بود که چند ماهی بود به آمریکا فرستاده شده بود و به اصرار خواهرم قرآن را گرفتم و به دنبال خود بردم. در برزیل یک شب تصمیم گرفتم قرآن بخوانم تا بتوانم از زبان خود قرآن برای خواهرم استدلال بیاورم و اثبات کنم این کتاب خرافی است. چند صفحه اول را خواندم و محو آن آیات شدم به طوری که 13بار آنها را تکرار کردم.


پس از آن چه کردید؟
دیگر در شهرهای برزیل نماندم، دگرگون شده بودم و از خودم فرار می کردم. به جنگل ها رفتم و مدت ها در آنجا در کنار مردم بومی قبایل ماندم. در این مدت فقط قرآن می خواندم و پس از چند هفته به آمریکا برگشتم.
به خانواده خود چه گفتید؟
روز اولی که به آمریکا برگشتم در خانه غذا نخوردم و خواهرم از من پرسید چرا غذا نمی خوری؟ من به او گفتم در قرآن خواندم ماه رمضان باید روزه گرفت و الان ماه رمضان است، خواهرم شوکه شد! داشتم وضو می گرفتم و خواهرم از من پرسید چکار می کنی؟ به او گفتم می خواهم نماز بخوانم ولی بلد نیستم. خواهرم گفت یک چیزهایی در خاطرم هست و اولین نمازم را با اشتباهات خاص خودش خواندم.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
من روزهایم به خواندن قرآن می گذرد. پس از آنکه برای بار دوم اسلام اوردم و شیعه شدم، همه وسایل موسیقی ام را دور ریختم ولی پس از مدتی موسیقی را ابزار خوبی برای تبلیغ اسلام یافتم. در آهنگ هایم به مردمی که اسلام را نمی شناسند سرنخ می دهم و اینگونه اسلام را به آنها معرفی میکنم، آهنگ های من بیشتر در مورد قرآن و اهل بیت است.
چه توصیه ای به مردم ایران دارید؟
اگر کسی قانون خدا را زیر پا گذاشت او را هوشیار کنید ولی از او هیچگاه ناامید نشوید. اگر قرار بود اطرافیان من در آن سنین جوانی از من ناامید می شدند الان محمد عرب اینجا حضور نداشت، متاسفانه گاهاً می بینم بزرگترها رفتار خوبی با جوانان ندارند.
گفت و گو از: سید علی بیگی


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر