( 0. امتیاز از )


ديروز 27 مرداد به مناسبت حضور " سونگ ايل گوک" يا همان جومونگ، هنرپيشه سريال افسانه جومونگ در تهران که به دعوت شرکت ال.جي صورت گرفته بود، يک نشست خبري با حضور کلي آدم و خبرنگار و عکاس و دم و دستگاه به پا شد و جومونگ را ذوق زده کرد.

 

پيدايش و رواج جومونگيسم! در ايران از سريال جواهري در قصر آغاز و مردم ايران را به بيچارگي کشاند، تا آنجا که پسري روستايي را از عشق سوسانو به جنون کشاند و کودک بي گناهي را زَهره ترک ساخت چراکه پدر ومادر از عشق جومونگ! چنان با عجله به سمت خانه رفته بودند که کودک را بي خيال شده ، او را در پارک رها کرده و به مهم ترين سرگرمي خود پرداخته بودند، و بچه هم به همين سادگي دار فاني را وداع گفته ...

ملت فيلم دوست ايران بايد بدانند که مرد اول اين سريال اصلا ايران را نمي شناخته و احتمالا فقط اسمش را شنيده و به قول خودش اطلاعاتي هم که درباره ايران و مردمش شنيده، از مطالعاتش بوده است، آن وقت ايراني ها برايش بچه قرباني مي کنند و به جنون مي افتند.

درست مثل دو سريال قبل "جواهري درقصر " و "امپراطور دريا" که ديدن آن بيشتر به يک بيماري اپيدمي مي مانست تا يک کار عادي که از زمان پيدايش تلويزيون براي مردم به عنوان يک تفريح و سرگرمي بوده است، اما اين افسانه جومونگ لعبتي ديگر است، و به قول جومونگ سروصدايش بيشتر از آن دوتاي ديگر بوده و ميزان طرفداران و هواداران سريال هاي کره اي در ايران را چندين برابر کرده است و البته جومونگ نمي دانسته که در ايران اين همه طرفدار داشته! وگرنه منتظر دعوت شرکت ال.جي نمي ماند و احتمالا خودش را به اين کشور مي رساند...

شايد گاهي اين سريال ها پيام هاي خوبي داشته باشند که سريال هاي خودمان از آن بي بهره باشد، اما هيچ کدام از اينها دليل بر قلمبه کردن سريال هاي اين چنيني نمي شود و دليلش را بايد از مردم پرسيد ، البته نه مردمي که جان و مال و کودک و ايمانشان را برسر مقصود از دست داده اند...

ولي از همه جالب تر سوال هاي خبرنگاران ايراني است که در اين نشست از پديده قرن کُره! شده است ، سوالاتي که واقعا مضحک است: مثل اين سوال که شما طرفدار تيم آبي فوتبال ايران هستيد يا قرمزش؟ يا اينکه آيا شما با سوسانو ازدواج کرده ايد يا نه؟ خبرنگاران ما از اين دست سوال ها کرده اند و جومونگ با زيرکي و آگاهي تمام، جواب داده است، واقعا ما با اين خبرنگاران به کجا مي رويم؟!

هرکس ِ ديگري هم غير از سونگ ايل گوک بود، غده ي ذوق زدگي اش مي ترکيد و فکر مي کرد چه خبر است؟ درحالي که خبري نيست! ما اين همه هنرمند و هنرپيشه برجسته و موفق داريم که از هرنظر که فکر کني جومونگ را در جيب کوچکشان مي گذارند، اما خُب به هردليلي خبرنگاران عزيز به دنبال موارد وطني نمي روند و با غريبه بودن بيشتر حال مي کنند...

جومونگيسم مثل هر ...ايسم ديگري چنان رواج يافته که نه تنها تلويزيون هاي خانگي را بلکه تمام جامعه را در دستخوش رواج خود کرده است، از چاپ عکس جومونگ و دار و دسته اش به ويژه سوسانو! روي قاب عکس و تي شرت و بلوز و کيف و کفش و کتاب و دفتر و سيني و کاسه و بشقاب و بازي فکري و برچسب و دفترچه خاطرات و ... بچه ها بگير تا چاپ عکس آنها روي پرده هاي تبليغات بوتيک ها! شما اينها را کنار هم بچينيد و پيدا کنيد سن پرتقال فروش را!

مثل همان کلاه قرمزي و پسرخاله يا دارا و سارا و دي جيمون و باربي و ... که عکس و تبليغاتش روي زندگي بچه ها سايه انداخته بود و داشتن هرچيزي که به اين شخصيت هاي عروسکي ختم مي شد، به آرزوهاي آنان تبديل مي شد و برآورده کردن اين آرزوهاي ارزان توسط بابا و مامان هاي مهربان ولخرج، کاروکاسبي خيلي ها را از کسادي درمي آورد، که البته جاي شکرش باقي بود که از طرفي وبال عروسک ها فقط دامن بچه ها را مي گرفت نه زمين و زمان را و از طرف ديگر ايراني بود و هرچقدر هم ناخوشايند، ملي بود و ايراني! در ضمن تلفات جاني و حيثيتي هم نداشت...

اما الان وقت و بي وقت مردم جومونگ مي بينند و حرفش را مي زنند، سرکار مردان کار و کاسبي را براي دقايقي طولاني! تعطيل مي کنند و به هر بدبختي هم که شده جومونگ را از دست نمي دهند .

شمشير و کلاه و متعلقاتش را هم احتمالا چيني ها ساخته اند و مثل ريگ به بازار اسباب بازي ارسال نموده اند تا بچه هاي ايراني بخرند و با همزاد پنداري با قهرمان دوست داشتني شان، چشم وچال همديگر را با آن دربياورند تا يک جومونگ واقعي به چشم بيايند و چند وقت بعد احتمالا لباس هاي رنگارنگ زمان اين افسانه که به قول جومونگ همزمان با دوران هخامنشي در ايران است، در مهماني هاي عصرانه و شب نشيني هاي زنانه به تن بانوان ايراني مي رود که هرچه ببينند مي پوشند...

تابو ساختن و بالا بردن يک عنصر حالا هرچه مي خواهد باشد،چه عروسک و چه آدم، در ايران مرسوم و معمول است ولي از حق نگذريم که ما جماعت ايراني، تنها به اين اکتفا نمي کنيم، گاهي خيلي از اين تابوهاي بيچاره را با بي رحمي از آن بالابالاها به اسفل السافلين واصل مي کنيم و به وادي فراموشي مي سپاريم، انگارنه انگار که چيزي بوده است، با اين حال بنظر مي رسد داستان جومونگ و پديده جومونگيسم تا مدت درازي روي زندگي مردم چنبره بزند و همه چيز را به تعطيلي بکشاند چون دو شماره ديگر از اين سريال هم ساخته شده که قطعا از صداوسيماي ايران پخش خواهند شد!
منبع:باشگاه جواني برنا/ سميه شکري پور


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر