طالبان؛ میوه خونینی که وهابیت از درخت دئوبندیه چید
صدای شیعه: با توجه به تحولات مهم جهان اسلام در دوره معاصر و به ویژه در چند دهه اخیر، شناخت نحلهها و جریانهای فکری و سیاسی این قلمرو بیش از پیش ضروری به نظر میرسد. یکی از جریانهای تأثیرگذار در تحولات دنیای اسلام در دوره معاصر، سلفیگری و نحلههای آن از معتدل تا افراطی است؛ «دئوبندیه، طالبان و تشیع» عنوان مقالهای است که به قلم علیمحمد طرفداری و سعید طاوسیمسرور، پژوهشگران حوزه تاریخ نگاشته شده و در اختیار خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم قرار گرفته است:
طالبان؛ از دئوبند دهلی تا افغانستان
ظهور گروه طالبان در پاکستان و سپس افغانستان ریشههای تاریخی متعددی داشته است، اما یکی از مهمترین مکاتب فقهی که نقش عمدهای در شکلگیری طالبان در افغانستان در طول دوران اشغال اتحاد جماهیر شوروی داشت، مکتب فقهی دارالعلوم دئوبند، شهری در شمال شرق دهلی، بود که در سال 1283ق/1866م از سوی تعدادی از علمای مسلمان به رهبری محمد عابد حسین و مولانا محمد قاسم نانوتوی تأسیس شد. این مکتب فقهی همچنین تحت تأثیر تعالیم شاه ولیالله دهلوی و نهضت سیداحمد بریلوی که علیه استعمار بریتانیا مبارزه میکرد نیز قرار داشت و از این رو به تدریج نهضتی اسلامی در شبه قاره هند را پدید آورد که در حدود یک قرن بعد به ظهور گروههایی اسلامگرا و افراطی نظیر طالبان انجامید، هرچند که گروه طالبان تندروترین گروهی است که از درون ایدئولوژی نهضت دئوبندیه سربرآورده است.
افغانها در مدرسه دارالعلوم دئوبند دهلی
در حقیقت، افغانها در زمره نخستین طلبههایی بودند که به تحصیل در مدرسه دینی دارالعلوم دئوبند پرداختند و بسیاری از روحانیون و علمای افغان دانشآموختگان این مدرسه دینی بودند. بدین ترتیب، آنها میراث تعالیم مکتب فقهی دئوبندیه را به افغانستان انتقال دادند، جایی که گروه طالبان یک نظام حکومتی اسلامی را بر مبنای فقه اسلامی برای حکومت بر مردم مسلمان افغان تأسیس کرد و این حکومت به نوبه خود بسیاری از تحولات سیاسی منطقه را تحت تأثیر قرار داد. در ادامه یادداشت حاضر، میراث سیاسی و اجتماعی مکتب دئوبندیه و نقش آن در شکلگیری طالبان ، به همراه نحوه مواجهه دئوبندیه و طالبان با تشیع در افغانستان مورد بررسی قرار گرفته است.
استعمار انگلیس و دارالعلوم دئوبند
دار العلوم دئوبند به عنوان یکی از مهمترین مدارس و حوزههای علوم اسلامی (اهل سنت) در شبهقاره، در 15 محرم 1283/30 مه 1866 از سوی گروهی از علمای هند به سرپرستی محمدعابدحسین و مولانا محمدقاسم نانوتوی در شهر دئوبند بنیاد نهاده شد. ریشههای تاریخی تأسیس این مدرسه به قیام سراسری مسلمانان هند علیه استعمار انگلستان در سال 1274ق/1857م و تأثیر تعالیم دینی شاه ولیالله دهلوی و فرزندش شاه عبدالعزیز دهلوی و نیز تأثیر حرکت جهادی سیداحمد بریلوی بازمیگردد که در نتیجه آن گروهی از علمای مسلمان هند درصدد برآمدند تا مدارس دینی تأسیس کنند که از حکومت انگلیسی هند مستقل باشند و دارالعلوم دئوبند نخستین مدرسهای است که در اثر این تصمیم ایجاد شد. این مدرسه برای ترویج تعالیم مکتب شاه ولیالله دهلوی تأسیس شد.
به این ترتیب، زمان پیدایش این نهضت به دوره حاکمیت استعمار انگلستان بر هند در نیمه دوم سده سیزدهم قمری/نوزدهم میلادی برمیگردد که به عنوان یک ایدئولوژی اصلاحطلب با هدف دمیدن روح تازهای در کالبد جامعه مسلمانان هند ظهور کرد و بعدها به صورت یک نهضت سیاسی و مرکز آزادیخواهی مسلمانان هند درآمد و علاوه بر شبه قاره، در تحولات سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی و آسیای جنوب شرقی نیز نقش دینی و فرهنگی گستردهای ایفا کرد.
دارالعلوم و خواهرخواندههایش
دارالعلوم به دلیل پیشرفتهایش به سرعت به یک الگو بدل شد، به طوری که مدرسه مظاهرالعلوم سهارنپور با تقلید از آن و تنها با فاصله شش ماه از تأسیس دارالعلوم، تأسیس شد. از این رو این مدرسه را خواهر خوانده دارالعلوم نامیدهاند. الگو قرار دادن دارالعلوم به ویژه به پاکستان تسری یافت و منجر به تأسیس مدارسی چون اشرفیه و مدنیه در لاهور و خیرالمدارس در مولتان شد. تا پایان قرن نوزدهم مدارسی در لکهنو، بریلی، مرادآباد، امروهه، مظفرنگر، دهلی، شاهجهانپور، فاتحپور، بنارس، کلکته، مدرس، پیشاور، لاهور و مناطق دیگر شبه قاره زیر نظر دارالعلوم دئوبند تأسیس شدند.
دیدار ظاهرشاه از دارالعلوم
در سال 1349ق/ 1930م محمدطیب قاسمی نوه محمدقاسم نانوتوی به ریاست دارالعلوم انتخاب شد و تا زمان وفات (1403ق/1983م) در این سمت بود. در دوران ریاست وی، دارالعلوم در ابعاد مختلف رشد کرد. از جمله اقدامات مهم وی، سفر به افغانستان در سال 1358ق/1939م برای تحکیم روابط دارالعلوم با حکومت اسلامی این کشور بود. به دلیل کثرت طلاب افغانی در این مدرسه، محمد ظاهرشاه، پادشاه افغانستان نیز در 5 شعبان 1377/25 فوریه 1958 با دعوت مسئولان دارالعلوم از آن جا بازدید کرد.
این مدرسه طی یک قرن موفق شد چند هزار مدرس، مبلغ و مفتی و چندصد روزنامهنگار و طبیب پرورش دهد. دئوبندیها از ابتدای تأسیس دارالعلوم به واسطه خاستگاه سیاسی خود، به تدریج به ایفای نقش در تحولات سیاسی شبه قاره پرداختند، چنان که بسیاری از آنان از نهضت استقلال هند حمایت کردند و بعدها غالب آنان تلاش های بسیاری برای جلوگیری از تجزیه شبه قاره و حفظ اتحاد مسلمانان آن انجام دادند، زیرا آنها تجزیه هندوستان را نشأت گرفته از خواستههای استعماری انگلستان و به زیان مسلمانان میدانستند و معتقد بودند فکر تشکیل پاکستان متعلق به غربگرایان، همچون محمدعلی جناح رهبر مسلم لیگ و بنیانگذار پاکستان، است.
دودستگی علمای دئوبندیه در ماجرای تجزیه شبه قاره
در هنگام تجزیه هندوستان و جدایی پاکستان از هند، بین علمای این مدرسه در این باره اختلاف پیش آمد. اکثریت آنان با تشکیل پاکستان مخالف بودند، چنان که برای نمونه حسین احمد مدنی، این طرح را نشأت گرفته از خواستههای استعمار بریتانیا در جهت پراکندگی و شکستن وحدت مسلمانان میدانست. اما محمدطیب قاسمی، اشرف علی تهانوی، شبیر احمد عثمانی و مفتی محمد شفیع دئوبندی طرفدار تشکیل پاکستان بودند و به نفع حزب مسلم لیگ فعالیت میکردند. با این حال، دئوبندیه عموماً و همواره موضعی ضداستعماری داشت و حتی برخی از علمای دئوبندی همچون مولانا حسین احمد مدنی، از نمایندگان مجسم سنت سازشناپذیری مسلمانان هند با حکومت استعماری انگلستان بودند.
دو جمعیت علمای هند و علمای اسلام چگونه به وجود آمد؟
مهمترین نشانههای مواضع ضداستعماری دئوبندیه زمانی بروز کرد که مولانا عبیدالله سندی از علمای دئوبند و پایهگذار جمعیت علمای هند، در دهه 1340ق/1920م علیه انگلیسیها به مهاتما گاندی و کنگره ملی هند و نیز جنبش خلافت پیوست و علمای دئوبند با صدور فتوا به حمایت از خلافت عثمانی پرداختند (اگر چه دئوبندیها هیچ گاه به دنبال کسب راهنمایی سیاسی از عثمانی نبودند). او و نیز گروه جمعیت علمای هند با تجزیه هندوستان مخالف بودند، اما، همان طور که اشاره شد، در مقابل آنها گروه دیگری از علمای دئوبندیه خواهان ایجاد پاکستان و استقلال مسلمانان هند بودند. این گروه از دئوبندیها در سال 1364ق/1945م جمعیت علمای اسلام را به وجود آوردند و به دفاع از تأسیس کشور مستقل پاکستان پرداختند.
با تجزیه شبه قاره و پیدایش پاکستان در سال 1366 ق/1947م، گروه جمعیت علمای هند در هندوستان باقی ماندند و گروه جمعیت علمای اسلام به پاکستان نقل مکان کردند و عملاً علمای دئوبندیه به دو گروه تقسیم شدند. این گروه از علمای دئوبندیه از زمان مهاجرت به پاکستان تا به امروز پایهگذار و پرچمدار اسلامگرایی و جهاد علیه تجاوزات ایالات متحده به شمار میروند. اما در هندوستان، پیروان جمعیت علمای هند و حزب جماعت اسلامی (تأسیس شده به وسیله مولانا مودودی در 1360ق/1941م) به دفاع و حمایت از اندیشههای اصلاحگرایانه و اصیل دئوبندیه پرداختند تا بتوانند با ملیگرایی هندوئیسم که یک نمونه برجسته آن تخریب مسجد بابری در جمادی الثانی 1413/دسامبر 1992 بود، مقابله کنند.
نئودئوبندیه: سپاه صحابه پاکستان و لشکر جنگوی
طی دهه 1410ق/1990م جمعیت علمای اسلام در پاکستان، دئوبندیه جدید (نئودئوبندیه) را بر اساس یک ایدئولوژی مبارز و ضدآمریکایی شکل داد که از درون آن دو گروه اسلامگرای مبارز سپاه صحابه پاکستان و لشکر جنگوی به وجود آمدند. این دو گروه به ویژه به دلیل اقدامات خشونتآمیزشان علیه شیعیان شهرت یافتند. پایگاه اصلی گروه جمعیت علمای اسلام به طور سنتی در میان قبایل پشتون مناطق مرزی پاکستان و افغانستان قرار داشت و از طریق رأی افراد این قبایل جمعیت علمای اسلام توانست برای نخستین بار در شعبان 1424/اکتبر 2003 در انتخابات مجلس پاکستان به پیروزی دست پیدا کند.
ظهور طالبان در افغانستان/ دئوبندیه و مخالفت با وهابیت
مؤسسان دارالعلوم دئوبند و ادامهدهندگان راه آنان پیرو فقه حنفی بودند و در کلام از اشعریه و ماتریدیه پیروی می کردند و خود را وارثان نحله شاه ولیالله میدانستند و بیشتر همّشان وقف نشر تعالیم وی و اخلافش بود. در دارالعلوم دئوبند بهرغم نفوذ فقه حنفی و کلام اشعری و ماتریدی، همواره با وهابیت و سلفیگری افراطی مخالفت میشد. برای نمونه محمد انورشاه کشمیری و حسین احمد مدنی از جدیترین مخالفان افکار محمدبن عبدالوهاب بودند. در این مدرسه عرفان و تصوف نیز همواره مورد توجه بوده است؛ به-ویژه طریقتهای چشتیه، نقشبندیه، قادریه و سهروردیه و تعالیم امدادالله بن محمدامین مهاجر عمری تهانوی که استاد محمد قاسم نانوتوی بوده است.
اما از نیمه دوم قرن چهاردهم قمری/بیستم میلادی با گرایش برخی از اخلاف شاهولیالله و شاهعبدالعزیز دهلوی به وهابیت و تسلط غیر رسمی آل سعود بر دارالعلوم، فضای فکری این مدرسه تا اندازهای به وهابیت گرایش یافت و دئوبندیه به آمیزهای از حنفیه، ماتریدیه، صوفیه و سلفیه تبدیل شد و در هر یک از دئوبندیها بخشی از این آمیزه پررنگ تر است که درباره طالبان کفه ترازو به نفع سلفیه سنگینی میکند.
تندروترین گروه برآمده از ایدئولوژی دئوبندیه
هنگامی که نانوتوی این مدرسه را بنیان گذاشت، شاید به ذهنش خطور نمیکرد که روزی طلاب افغانی دارالعلوم دئوبند با نام طالبان حکومتی افراطی را در افغانستان بر سر کار آورند. شاید بتوان مهمترین و آخرین نتیجه تئوری و عملی میراث فکری و مکتبی دارالعلوم دئوبند و نهضت دئوبندیه را ظهور گروه طالبان دانست. در واقع تندروترین گروه مبارز برآمده از ایدئولوژی نهضت دئوبندیه، طالبان در افغانستان است. افغانها، همان طور که اشاره شد، از زمان تأسیس دارالعلوم دئوبند از طلبههای اصلی این حوزه علمیه به شمار میرفتند و به همین دلیل مدرسه دئوبند از نفوذ گستردهای در افغانستان برخوردار بود و بسیاری از علمای افغانی تحصیلات دینی خود را در آن جا گذرانده بودند.
حتی در اوایل قرن چهاردهم قمری/بیستم میلادی حکومت افغانستان کوشید تا مشارکت علمای دئوبند را برای مدرنسازی افغانستان جلب کند و به همین دلیل علمای دئوبند در سال 1352ق/1933م به کابل سفر کرده و با ظاهرشاه دیدار کردند. به علاوه در دهه 1400ق/1980م و در دوران مبارزات علیه تجاوز اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، تعالیم مکتب دئوبندیه از سوی روحانیون جمعیت علمای اسلام در مدارس پناهجویان افغانی در منطقه پشتونشین پاکستان آموزش داده میشد. این روحانیون جهانبینی و نگرشی مبارز و مستقل از اسلام را ارائه میکردند که در آن از مفهوم سنتی جهاد در دفاع از اسلام و جامعه اسلامی در برابر تجاوز، به عنوان یک حرکت نظامی و فرهنگی علیه تهاجم نظامی و فرهنگی کشورهای غربی و باورهای دیگر اعم از مسلمان و غیرمسلمان استفاده میشد.
مدارس مذکور مورد حمایت عربستان سعودی و مبلغ وهابیت بودند، زیرا تعالیم دئوبندیه قابلیت همخوانی با آرای فرقه وهابیت را داشت و علمای دئوبندیه هم میکوشیدند تا اسلام را از نفوذ غرب و مدرنیته دور نگاه دارند و قرآن و حدیث را تنها راهنمای دین اسلام معرفی کنند. با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان در سال 1417ق/1996م، آنها اداره بسیاری از تشکیلات آموزشی خود را به جمعیت علمای اسلام واگذار کردند و این گروه نیز به نوبه خود به تربیت افراد مبارز از میان افغانها، پاکستانیها، عربها و مسلمانان مناطق آسیای مرکزی و جنوب شرق آسیا پرداخت. از سال 1419ق/1998م که مولانا فضل الرحمن، رهبر جمعیت علمای اسلام، علیه حمله ایالات متحده به افغانستان اعلام جهاد کرد، نهضت دئوبندیه جدید (نئودئوبندیه) در سطح مناطق شبه قاره هند، خاور میانه و نیز در سطح جهانی به تقویت مبارزه جهادی علیه ایالات متحده مشغول است.
باید توجه داشت که اساس دئوبندیه از آن جا که در بستر اسلام سنی (حنفی - ماتریدی) شکل گرفته بود، گاه در تعارض با اندیشه شیعی قرار میگرفت، به طوری که جدیترین و انتقادیترین مواضع علمای اهل سنت شبه قاره نسبت به عقاید و اعمال شیعیان امامیه در آرای علمای دئوبندیه دیده میشود. شاه ولی الله دهلوی (متوفی 1176) که دئوبندیه خود را پیرو اندیشههای او میدانند، در عین اظهار ارادت به اهل بیت(ع) با تشیع بسیار مخالف بود و کتابی به نام «ازالة الخفاء» در رد شیعه نوشت و رساله «رد بر روافض» از شیخ احمد سرهندی را به عربی ترجمه کرد.
فرزندش شاه عبد العزیز دهلوی (متوفی 1239) نیز، با احساس خطر از رشد و گسترش تشیع در هند، کتاب «تحفه اثنی عشریه» را با لحنی تند و روشی غیرعلمی در رد مذهب شیعه نوشت که خود سبب اختلاف مسلمانان هند شده و واکنش شیعیان را به دنبال داشت و برخی از کبار علمای شیعه هند مانند میرزا محمد بن احمدخان طبیب کشمیری دهلوی (متوفی 1235)، سیددلدار علی نقوی لکهنوی (متوفی 1235) و فرزندش سلطان العلماء سید محمد بن سید دلدار علی (متوفی 1284) آثار متعددی در رد این کتاب نوشتند، اما مهمترین و جامعترین رد بر تحفه اثنی عشریة، کتاب عظیم و شریف عبقات الانوار از میر حامد حسین لکهنوی هندی (م 18 صفر 1306) است.
بنابراین زمینه ضد شیعی در دئوبندیه کاملا وجود دارد و وهابیت از همین زمینه کاملا استفاده کرده و تاکید بر این جنبه، منجر به ظهور طالبانیسم شده است. البته از زمان پیدایش طالبانیسم، همواره غالب علمای دارالعلوم دئوبند با برخی از رفتارهای افراطی و ضداسلامی طالبان و دیگر گروههای جهادی پاکستانی نظیر آنها، به ویژه در کشتار شیعیان، مخالفت کردهاند و در حتی فوریه 2008 کنفرانس ضدتروریسم توسط دارالعلوم برگزار شد. بنابراین نوع رفتار طالبان با شیعیان بیش از آن که برآمده از ریشههای اصیل مکتب دئوبندیه باشد، متاثر از نفوذ افراطیون وهابی و سلفی در دارالعلوم دئوبند و تامین مالی طلاب افغانی دئوبندی و به تبع آن نشر آموزههای وهابیت تکفیری است که منجر به کشتار شیعیان میشود.
وقتی رژیم طالبان در افغانستان سر بر آورد، کشوری که کاملا از آنان حمایت و پشتیبانی کرد، عربستان سعودی بود. عربستان ادعای رهبری جهان اسلام را دارد و ایران شیعه را جدیترین رقیب خود احساس میکند. از این رو آل سعود از سالها پیش برای سوق دادن قویترین جریان اسلامی سنی در مجاورت ایران یعنی دئوبندیه به سمت سلفیگری و وهابیت سرمایهگذاری کرد و توانست از درخت دئوبندیه میوهای خونین چون طالبان برداشت کند. ایران نیز می توانست و میتواند در جنبه صوفیانه دئوبندیه سرمایهگذاری کند، زیرا تصوف بدون حب و بلکه توجه ویژه به اهل بیت (ع) متصور نیست. به علاوه وهابیان تکفیری بسیار با صوفیه مخالف هستند و آنان را چون شعیان مشرک میدانند.
همچنین دئوبندیه از حیث اعتقادات کلامی با شیعیان دوازده امامی اشتراکاتی دارند که اتفاقا بنیان وهابیت بر نفی آنها استوار است. برای نمونه دئوبندیه زیارت، توسل و تبرک را جایز میدانند و شیخ رشید احمد گنگوهی از بنیانگذاران دار العلوم دئوبند، رسالهای به نام زبدة المناسک فی فضل زیارة المدینة المنورة دارد که بارها چاپ شده است. علمای اصیل دئوبندیه از منتقدان جدی ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب بودهاند و آشکارا به مخالفت شدید با این دو و وهابیان برخاستهاند و همین مساله سبب مخالفت کاملا جدی وهابیان با دئوبندیه و بدعتگذار دانستن آنان و حتی گاهی مشرک خواندن و تکفیر آنان است.
بنابراین همان طور که از جهاتی زمینه شیعهستیزی در دئوبندیه مهیا بود و وهابیان از آن به نفع خود بهره بردند، زمینه وهابیستیزی نیز بسیار مهیاست و شیعیان و صوفیان میتوانند با استفاده از این زمینه شکافی عمیق بین دئوبندیه و وهابیت ایجاد کنند. در افغانستان زمینه پیوند بدنه اهل تسنن و شیعیان بسیار مهیاست و برای نمونه شیعه و سنی در کنار هم در مزار شریف یا کابل نوروز را با قرار گرفتن در زیر پرچم و علمی به نام نامی امیرالمؤمنین(ع) جشن میگیرند. در مجالس ذکر صوفیان اهل تسنن نیز اشعاری در مناقب و فضایل امام علی و امام رضا (ع) خوانده میشود. کاش از این نوع ظرفیتها استفاده شود و شیعه و سنی در برابر وهابیت و طالبان و برادرکشی اسلامی صفی از وحدت و تعامل پدید آورند.
انتهای پیام