( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: رقص و مجالس شبانه به یکی از  معضلات پنهان در دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجویی تبدیل شده است که همین  موضوع  بهانه ای شد تا پرونده ای را با موضوع رقص در دانشگاه ها باز کنیم و با بررسی دقیق تر آن، این معضل را مورد کنکاش قرار دهیم. به همین منظور مطالب مرتبط را در پرونده ای به نام «یک تکان اضافی» دنبال کنید.


در اولین نوشتار از پرونده ی «یک تکان اضافی» میهمان قلم  میلاد حاجی‌پروانه، دانشجوی کارشناسی ارشد فرهنگ  هستیم که متن آن به شرح زیر است:

 

 رقص، بر خلاف برخی از فعالیت‌های انسان های اولیه مانند ساخت ابزارهای سنگی، شکار نقاشی در غار و غیره، هیج نوع جسم فیزیکی از خود به جای نمی‌گذارد؛ بنابراین صحبت کردن درباره زمان ورود رقص به فرهنگ بشر غیرممکن است. با این وجود، قطعاً رقص بخش مهمی از مراسم، تشریفات، جشن‌ها و سرگرمی بدوی‌ترین تمدن‌های بشر بوده‌است. گرچه رقص و موسیقی به دوران قبل از تاریخ برمی گردند، با این حال معلوم نیست که کدام یک «زودتر» به وجود آمده‌است. با این وجود از آنجا که «ضرب‌آهنگ» و «صدا» در نتیجه حرکت ایجاد می‌شوند و موسیقی می‌تواند حرکت را القا کند، به نظر می‌رسد که رابطه این دو (رقص و موسیقی) همواره به شکل همزیستی بوده‌است.

 

علاوه بر آن جهان ما پر از تناقض های جورواجور است. دنیای مدرنی که بیش از هر زمان دیگر مرموز و گریزپا شده است. دنیایی که در آن هر آنچه سخت و استوار باشد دود می شود  و به هوا می رود؛ در این زمان حکایت هر چیزی لذت و بهره وری در اقتصاد و سیاست و اجتماع و ..... است و نوشتن از رقص در این زیست جهان پرتناقض و در جامعه دیندار با عرق ریزی روحی  فراوانی همراه است؛ چون در درجه اول نویسنده با وجدان و نفس ایرانی- اسلامی خود مواجه است.

 

نوشتن از ضرورت رقص برای افراد جامعه دیندار در این زیست جهان با چند تنگنا، چشم در چشم است. در نگاه اول هر راهی در این باره از بیخ و بُن، بن بست است؛ چون از نظرگاه فقهی بنا بر قول مشهور رقص حرام دانسته می شود.  از سوی دیگر رقص با موسیقی و غنا همراه است و علاوه بر آن رقص را می توان امری جنسی به شمار آورد، رقص به عنوان محرک جنسی اشاره ای به زنانگی دارد؛ چرا که  ناز و کرشمه و .....  به رقص معنا می دهد که این موضوع برآمد از امر جنسی زنانه است؛ به همین خاطر رقص هنری زنانه به شمار می آید.

 

این نکات در واقع به قول علمی علم اصول، مخصوص هستند. طبیعتا کسی با رقص که فساد و افساد در پی داشته باشد، موافق نیست و این دلایل نیز فقط موضوع رقص را تحدید کرده و مرز آن را مشخص می کنند. در زمینه های دیگر نیز همین گونه است؛ به عنوان مثال دستورات فقهی در زمینه خرید و فروش و بیع نیز دستورات را تعیین کرده که محدوده این فعالیت ها را مشخص می کنند تا مفسده ای در پی نداشته باشد؛ در آن صورت با قبول موازین فقهی مانند ثابت بودن قسمت های از بدن مانند سینه و باسن و .... البته این نیز پیش فرض گرفته شده است که نافی سایر احکام اسلامی مانند محرمی و نامحرمی و .... نباشد. چون از واضحات و بدیهات می باشد، می توان رقصید؟

 

همچنین نیز باید توجه داشته باشیم که رقص امری شادی آور و مفرح  محسوب می شود. به گونه ای که رقص های آئینی و بومی مانند رقص های بلوچ، لر و .... در اعیاد مناسبتی از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود. گرچه در زمان حال با مفسده های گوناگون آلوده شده است، اما تبیین دقیق این موضوع کمک زیادی می کند که زمینه های این مفسده ها را از بین می برد. ضمن اینکه رقص به عنوان یک محرک جنسی می تواند در خدمت خانواده باشد.

 

بسیاری از زن ها در جامعه ایرانی با سرخوردگی های جنسی مواجه اند، طبق آمار 50 درصد طلاق ها در شهر تهران به دلیل سرخوردگی جنسی است و باید به این آمار طلاق های عاطفی را هم اضافه کرد؛ طلاق هایی عاطفی که در آن  زن و مرد تنها در کنار یکدیگر زندگی می کنند و فقط به خاطر بچه ها همدیگر را تحمل می کنند. البته ناگفته نماند که بچه ها هم می شوند وسیله ای برای رقابت.

 

همچنین آیا رقص می تواند از افسردگی زنان ایرانی در خانواده ها پیشگیری کند؟ زنانی را افسرده می گویند که، نتوانند در زندگی روزمره معناآفرینی کنند چون زن قدرت زایندگی دارد و معنا در زندگی روزمره با زن آفریده می شود. زنان هستند که زندگی می بخشند؛ همانطوری که مردم شناسان گفتند اگر زنان نبودند مردان همچنان بالای درخت بودند.

 

زنان در زندگی به چیزی مازاد بر حیات روزمره نیاز دارند چیزی که به آن امری وجودی می توان گفت و با وجود زنانه سر و کار دارد، رقص می تواند عرصه ای باشد که از جنس کنش های روزمره نیست؛ واقعیت این است که با انجام فعالیت روزانه چیزی در وجود ما باقی می ماند و این باقی ماندن ها در طول روزها در درون ما انباشته می شود و تنها زمانی که با امور غیرمنتظره و منحصر به فرد مواجه شویم راهی برای رهایی از آن یافته ایم و گرنه به سوهان روح تبدیل می شوند و موجبات افسردگی را فراهم می کند.
خبرگزاری دانشجو


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر