از فاحشهگری وهابی تا لشگر سفيانی
صدای شیعه: "روحالله رفيعي" عکاس و مستندساز جوان کشورمان است که مدتي در کشور سوريه، مشغول ساخت فيلم مستند از تحولات نظامي و امنيتي و اجتماعي اين کشور بوده است.
آنچه ميخوانيد گفتوگوي اخير اوست که حاوي اطلاعات و مطالب جالب توجهي است.
آنچه ما در مورد سوریه می شنویم این است که یک طرف محور مقاومت است. شما در آنجا چه دیدید؟ آیا این محور آنجا نمود عینی دارد؛ کسانی هستند که عینیت یافته یک تفکری مثل مقاومت باشند در مقابل نظام سلطه؟
بعد از فروپاشی شوروی یک قطب ماند آن هم آمریکا بود و هیچ رقیبی هم نداشتند تا اینکه دیدند یکه نگاه جدیدی در مستضعفین جهان به وجود آمده که آنها به آن میگویند خمینیسم. این قضیه کمکم قوت گرفت تا اینکه برای آمریکایی ها معضلی شد. آنها از سایه خودشان غولی ساخته بودند که کسی جرأت نمیکرد به این غول نزدیک شود. وقتی امام گفت "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند" این غول شکسته شد و ماهیت پوشالیاش دیده شد. حالا باید برای کسی که آمده تا بازی منطقه و دنیا را تغییر دهد چارهای میکردند. اینها آمدند یک اسلامی را کنار این اسلام ناب که امروز علمدارش زعمای شیعه هستند، قدرتمند کردند که آن هم اسلام وهابی بود.
بعد از جریانات سال دو هزار و به هم خوردن این معادلات دیدیم در صحنه بین الملل روش آمریکایی زمین خورد. در نظریههای اقتصادی هم خورد زمین و چیزی برای ارائه نداشتند. وهابیت هم هیچ مدل زندگی نمیتواند ارائه دهد. تنها مدلی که میماند برای آینده جهان، اسلام ناب است که باید این را مهارش کنند چرا که اگر بیاید اجازه سلطه و استعمار نمیدهد. یک تبلیغی از خمینیسم در جهان رفته بود و این باعث شده بود هر جا صحبت از اسلام میشود وهابیت سوار این موج شود و بهره ببرد. در آمریکا و اروپا اسلامگراهای افراطی به وجود بیایند که عشق جهاد داشته باشند، آنهم از نوع نظامی. خب باید چاره کنند این ها هم که دارند زیاد میشوند به قول خودشان 50 سال دیگر اروپا بدون جنگ و خونریزی میشود اروپای اسلامی و تا آمریکا ادامه پیدا خواهد کرد. باید تدبیر کنند و برای بستن راه اسلام ناب بعد رفتند سراغ سوریه.
سوریه پیشانی مقاومت بود آنها میخواستند دولت سوریه را بیندازند هر چقدر از شیعیان و طیف اسلام ناب کشته بشوند به نفع اسرائیل و غرب است. سلفیها بعد از افغانستان رفتن در سومالی جمع شدند. سعودی ها آمدند در سوریه مساجد خانگی زدند مدلشان شبیه به اوانجلیستهاست که کلیسای خانگی میزنند. اینها آمدند مساجد خانگی زدند در هر دو یا سه کوچه خانه خریدند و تبدیل به مسجد کردند، مردم محله را جمع کردند و با مفتیها و مبلغهاشان را فرستادند روی مردم کار کردند. این ماجرا برای پنج سال پیش است، ظرف دو سال هم به نتیجه رسیدند، چرا؟ به خاطر اینکه رسانههای عربی داشتند شبانه روز کار میکردند. در کار میدانی هم قوی بودند و بین مردم کار میکردند. سوریهای که بین مذاهب و ادیان مختلف چنان تنیدگی وجود داشت که هر کسی به دین خودش بود، کار به جایی رسید که سلفیگری و وهابیگری تنش ایجاد کرد. حتی بین سنیها و وهابیها. وهابیت یک چیز است و اسلام یک چیز دیگر. اینها هر کس وهابی نباشد دشمن خودشان میدانند. ایمن الظواهری اعلام کرد ما باید برای دفاع از اسلام برویم سوریه. دعوای سوریه، دعوای اپوزیسیون و نظام نیست. دعوا بین اسلام با وهابیت است که آمریکا این را تدارک دیده. امروز، مرز استراتژیک نظام اسلامی، شام است و ما باید برای دفاع از حدود انقلاب و اسلام و منافع کشورمان برویم آنجا کار انجام دهیم. آنطرفیها هم فهمیدند سوریه مرز اسلام است. اما در داخل بعضی ها هنوز حواسشان نیست.
مسلمانان کشورهای دیگری که جزء محور مقاومت به حساب میآیند موضعشان نسبت به سوریه چطور است. خارج از فضای مرزبندیهای جغرافیایی در لبنان، عراق، سوریه یا کشورهای دیگر که با دید مقاومت به این قضیه نگاه میکنند؟
کشورهای اسلامی را خرد کردند، تکه تکه کردند الان از هر طرف تروریستها را آوردند سوریه تا یک آرماگدون و قتلگاه راه بيندازند و مسلمانان را ذبح کنند. اما اتفاقی که در سوریه افتاده این است که شیعیان و اهل سنت از جاهای مختلف آمدند در سوریه و دارند در دفاع از حق میجنگند. مثال اینکه یک آقایی بود که از افغانستان آمده بود. گفتم تو اینجا چه می کنی؟ گفت آمدم اینجا برای دفاع از انقلاب اسلامی این انقلاب اسلامی منحصر به ایران نیست. جهانی است و انشاءالله بتواند زمینهساز ظهور حضرت حجت باشد.
آن افغانی چه تصوری نسبت به انقلاب اسلامی دارد. تصور ما این است که برای ماست. خارج از مرزهای ما چه سودی برای کسی که مثلا در افغانستان زندگی می کند دارد؟
یک دوستی می گفت شما زیر یک درختی ایستادهاید و نمیدانید قد و قامت این درخت چقدر است. نمیدانید چه عظمتی دارد. باید فاصله بگیریم تا بدانیم چه عظمتی دارد. در عربستان یک کتابفروش به من گفت اگر آمریکا حمله کند به ایران ما هم برای دفاع از انقلاب واقعی میآییم به جنگ با آمریکا. جای دیگر یک مصری تا فهمید ایرانی هستم مرا در آغوش گرفت و گفت شما اسلام را زنده کردید، خمینی اسلام را زنده کرد. حالا این افغانی که هم زبان ماست هم مذهب ماست به لحاظ قومیت و آداب و رسوم و فرهنگ بهتر آنچه را که بر زبان انقلاب جاری و ساری میشود، میفهمد. اردیبهشت 57 کمونیستها افغانستان را اشغال میکنند. بهمن همان سال انقلاب اسلامی در ایران پیروز می شود. همانوقت طی چند ماه چند هزار نفر در افغانستان مفقود میشوند. اسناد اینها تازه درآمده اینها را اعدام کردند و در گورهای دسته جمعی دفن کردند . در اسناد اینها روبه روی برخی از این اسم ها نوشته «خمینی» به خاطر محبت خمینی اعدام شدند. بعضیها فقط جرمشان این بوده که عکس امام همراهشان بوده است. حالا من ایرانی انقلاب را مصادره کردهام در مرزهای این گربه. ما میگوییم رهبر انقلاب زعیم شیعه است، شیعه هم یک آرمان جهانی دارد که انشاءالله به ظهور حضرت حجت خواهد انجامید. پس زعیم من زعیم عالم است. ما انقلاب اسلامی را با نظام اسلامی اشتباه گرفتهایم .نظام اسلامی در مرزهای ماست و سیاستها و قوانین این نظام برای ما ارزشمند است. اما انقلاب اسلامی فراتر از این مرزهاست. شصت زعیم کار را به اینجا رساندند و زعیم شصت و یکم هم الان پرچمدار است . وقتی یک جوان افغانی میگوید من برای دفاع از انقلاب آمدهام اینجا من ایرانی باید خجالت بکشم که هم انقلاب را به درستی نشناختهام و هم برای آن کاری نکردهام.
ما می گوییم انقلاب شد در ایران و بعد از انقلاب ما به استقلال رسیدیم، به حکومت دینی رسیدیم. نسبت به قبل یک سری نیازهای ما یک سری خواستههای دنیایی ما و معنوی ما را برآورده کرده انقلاب که ما خودمان را نسبت بهش مقید میدانیم که پاسداری کنیم. حالا آن افغانی و لبنانی چه چیزی از انقلاب گیرش آمده که حاضر است از جانش برای حفظ آن مایه بگذارد؟
متد علوم سیاسی این است که اگر انقلاب در ایران پیروز شده پس باید منفعتش به ایران برگردد و منافع ملت را تثبیت کند .اما این انقلاب به جهت ماهیت نرم افزاری و نظریه ای که داشته نمی توانسته در چارچوب مرزهای ملی بماند. یعنی اساسا ماهیتش ماهیت مکتبی بوده و این اصلا در مرز ملی قابل تعریف نیست .مرز ملی قد و قواره این را ندارد که تمام آن آموزه های مکتبی را در خودش پرورش بدهد و به حداکثرش برساند. لذا دست و پای انقلاب از مرز میزند بیرون. یعنی هر جا که یک جمع شیعه و یک ملت مسلمان و یک ملت مستضعف وجود داشته باشد از آموزههای مکتبی انقلاب اسلامی میتواند استفاده کند. این جریانی که با انقلاب اسلامی در ایران اتفاق افتاد، باعث شد هویت شیعی شکل بگیرد و صورت عینی پیدا کند. انقلاب اسلامی به تمام گروههای شیعی در تمام دنیا هویت داد. درست است که بعضی کشورها مثل عربستان، افغانستان، عراق حرکتهای انقلابی را شروع کرده بودند اما خیلیهاشان به جهت عدم تمرکز رهبری در فرماندهی انقلاب زمین میخوردند. اما مدلی که امام پیاده کرد یعنی ولی فقیه جلو افتاد و به واسطه دین، مردم را متشکل کرد و یک حرکت انقلابی به راه افتاد نتیجه بخش بود . ما از نظر آموزههای مکتبی به شیعیان گرا دادیم و از جهت متدولوژی به اهل سنت، گرا دادیم. آنها فهمیدند باید مکتب وآموزههای سوسیالیستی را کنار بگذارند، آموزههای ملی گرایی و ناسیونالیزم عربی را بگذارند کنار و این بار با ایدئولوژی اسلامی یک حرکتی بکنند. لذا میبینید هرجا که بحث اسلام ناب بوده و نه اسلام سلفی و تکفیری که چنگ می اندازد به روی همه، اسلامی که مبتنی بر قرآن بوده حتی در اهل سنت هم، هرجا شکل گرفته توانسته یک حرکتی انجام دهد.
نمونهاش در فلسطین خیلی بارز است. یکی از دوستانمان در هند میگفت به یک شیعه مستضعفی گفتیم که ایران به شما کمک میکند. گفت نه. ما نمیخواهیم چیزی به ما برسد فقط میخواهیم این انقلاب سرپا بماند. یعنی انگار که یک امنیت و آرامش روانی وجود دارد. حتی اگر ریال ایرانی هم بهشان نرسد. لذا هویت شیعی که انقلاب اسلامی توانست در چهارچوب بیاردش و گرا بدهد به بقیه گروههای شیعی که چطور می توانید دیانتتان را حفظ کنید این سبب شد که شیعیان سایر نقاط جهان که در ایران زندگی نمی کنند ، انقلاب را محدود به مرزهای ایران ندانند بلکه خودشان را دامنه انقلاب اسلامی تلقی کنند. لذا هر اتفاقی که در برابر انقلاب اسلامی بیفتد آنها بی تفاوت نیستند. حالا آنچه مربوط به جمهوری اسلامی است که جاده ساختهایم، گاز کشی کردهایم شاید آنها نسبت به اینها واکنشی نداشته باشند. جمهوری اسلامی هسته محرک انقلاب اسلامی است. لذا گرایش آنها به انقلاب اسلامی از این جهت است که خودشان را دامنه انقلاب اسلامی می دانند.
خب! برویم سوریه و در مورد همین آدمها و گروههایی که حالا تشکلی دارند یا انفرادی هستند آمدند آنجا و علی الظاهر دارند از مرزهای و امنیت سوریه دفاع میکنند. درباره اینها حرف بزنیم کی هستند و چطور میآیند؟
عرض کردم در سوریه آمدند مسلمانها را بیندازند به جان هم که از بین بروند ولی در سوریه یک اتفاقی در حال رخ دادن است و آن اینکه برخورد دو جریان فکری اسلام ناب و وهابیت است و خبط بزرگی است که بگوییم اسلام وهابیت جنگ سوریه برای دفاع از همان اسلام ناب است و علمدارش انقلاب اسلامی است .امروز دامنه آن سوریه است شاید فردا جای دیگری باشد اینها هم آمدهاند برای دفاع. کسانی که به این گفتمان و ایدئولوژی رسیدند همه بلند شدند آمدند. جدا از ملیت، مذهب، زبان از افغانستان از آذربایجان از لبنان، عراق، شیعیان پاکستان، هند، مصر، یمن، شیعیان اروپا از همه اینها آمدند. دیگر کسی امروز خودش را در این مرزها محدود نکرده. آمدند آنجا برای دفاع از اسلام ناب میجنگند شیعیان و اهل سنت که با این گفتمان انقلاب اسلامی همسو بودند دارند میجنگند در روبه رو هم همین طور است. آنهایی که وهابیسم آنها را متوهم کرده هم آمده اند و در مقابل می جنگند.
شیعیان چطور میآیند آنجا؟ در کشور خودشان سازماندهی می شوند یا ...
خیلی با سختی میآیند، کسی که میآید آنجا سازماندهی شده نیست. خودشان را می رسانند به عراق یا لبنان از آنجا میآیند سوریه. مرزهایی که باز است این دو تاست. اینکه به قول خودشان یکی اینها را تسجیل کند، ثبت نام کند، سازماندهی کند، هدایت کند، اینطور نیست. مجاهدینی که میآیند در واقع خودشان را میرسانند. این فرق دارد با سازماندهی که عربستان انجام میدهد، نیرو جمع میکند، دسته میکند و با هواپیما میرساند آنجا. بچههای اینطرف خودشان را با زحمت میرسانند آنجا و با هزار سختی وصل میشوند به نیرهای جهادی. یک بحرینی آمده بود سوریه یک ماهی آنجا بود و بررسی میکرد که کدام گروهها و لواهایی که در سوریه هستند گرایش شیعی اصیلتری دارند یعنی هر گروه جهادی که به هسته انقلاب اسلامی که ولایت فقیه است نزدیکتر باشد آن گروه شیعه محورتر و انقلابی تر است. بررسی می کرد کدام یک به تفکر ولایت فقیه نزدیکتر هستند تا به آنها ملحق شود و دغدغهشان این بود که کدامشان شرعیتر میجنگند. بحرینیها که در کشور خودشان درگیرند!
در کشور خودش جنگ است. اما وقتی سبک - سنگین میکند میبیند وضعیت سوریه مهمتر است و اگر سوریه زمین بخورد انقلاب بحرین خیلی راحتتر زمین گیر میشود. میآید برای اینکه از انقلاب خودش در بحرین دفاع کند. می آید یک خط جلوتر در سوریه این انقلاب را انجام دهد. این شخص سه تا کتاب درباره امام خمینی و انقلاب اسلامی داشت. یک آدم عادی نبود که مثلا بگوید ما آمدیم صرفاً بجنگیم یک مجاهد دست به قلم و اهل فکر بود.
گفتی که از چند کشور نیرو میآید، این آدها در فضای شیعهگری و انقلابیگری یک تفکر ثابت دارند و یا اینکه با هم فاصله دارند؟
آنهایی که اول میآیند اصلی ترین هدفشان این بوده که از حرم دفاع کنند..
یعنی حرم نخ تسبیح و حلقه مشترک بین مجاهدین است؟
بله اما عدهای از اینها که فنیتر فکر میکنند آن خط را صرفا دفاع از حرم نمیدانند. خط دفاع از هویت میبینند، خط دفاع از محور مقاومت میبینند. لذا وقتی میآیند آنجا هدف کوتاه مدت و کوتاه بردشان این است که حرم را بگیرند و هویتشان را حفظ کنند.
هویتشان چیست؟
هویت شیعی و این عزتی که انقلاب اسلامی به واسطه تشیع به آنها داده میخواهند حفظ کنند. آن هویتی که هم در برابر اسلامی آمریکایی و هم در برابر وهابیها می ایستد یعنی هویت شیعه و سنی نیست. اینکه میروند تا با سنیها بجنگند این آدرس غلط است. می روند آنجا تا همراه با سنی ها در مقابل وهابی بجنگند.
اول گفتی هویت شیعی ...
بله هویتشان شیعه است. آنها که میآیند هویتشان شیعی است، اهل سنت کمتر میآیند، آنها میخواهند به واسطه حرمی که آنجا هست...
یعنی این حفظ هویت در مقابل سنیها نیست در مقابل وهابیت است؟!
بله. دقیقا می خواهند در کنار سنیها با وهابیت بجنگند و هویت شیعیان را حفظ کنند.
خب آن موضوع سوم را هم بگو که حرفت را قطع کردم.
بله شیوه تاکتیکی این بود که از حرم دفاع کنند و شکل استراتژیک این بود که از مقاومت دفاع کنند که آنجا دیگر بحث شیعه و سنی ندارد. پادشاه اردن تلاش کرد محور مقاومت را تبدیل به هلال شیعی کند که بگوید این محور مقاومت یک هویت شیعی دارد و این را در مقابل اهل سنت قرار دهد. در صورتی که محور مقاومت ماهیت شیعی ندارد. درست است چند کشور شیعی هستند اما جمع شدن آنها کنار هم به واسطه شیعه بودنشان نیست. به خاطر این است که جلوی آمریکا بایستند جلوی ارتجاع عربی بایستند. یعنی آنهایی که دروازه ورود آمریکاییها به منطقه هستند و عامل تثبیت اسرائیل داخل منطقه هستند .لذا این ها که در حوزه مقاومت آرایش میگیرند به واسطه جوهره شیعی نیست که کنار هم قرار میگیرند به واسطه این است که میخواهند در برابر وهابیت یعنی سلفیهای تکفیری و غربی سازی منطقه موضع بگیرند. لذا میبینید بین آنها اهل تسنن هم هست. همان طوری که بعضی از گرایشهای اهل سنت عراق که به عنوان یکی از زنجیرهای اهل سنت عراق شناخته میشود با این محور مقاومت کار می کنند. اهل سنت افغانستان و پاکستان هم همین طور. در سوریه یک قشر وسیعی از اهل سنت دارند در محور مقاومت فعالیت میکنند. در لبنان گروه میشل عون که متحد هشت مارس یا همان حزبالله است یک جریان مسیحی است اما یکی از کلیدهای محور مقاومت به حساب میآید. این آدرسی که ملک عبدالله دوم داد غلط بود . تلاش کرد که بگوید در محور مقاومت، فقط شیعیان هستند.
سنیها هم برای جنگ و جهاد میآیند سوریه؟
از سایر کشورها نمیآیند .اما سنیهایی که آنجا هستند میجنگند. میگویند ما با این حرم بزرگ شدهایم. از حرم حاجت گرفتیم. شیوخ اهل سنت آنجا نذری میدهند. میگویند کاروانهای بزرگ عزاداری اهل سنت داریم. نذری میدهند برای عزاداریهای اهل بیت (ع).اینها خودشان را موظف میدانند که از حرم دفاع کنند و اصلا مختص شیعیان نیست. بسیاری از اینها پای دفاع از حرم شهید هم شدهاند.
بعد این ها مثلا بحرینی ها یک گروه بودند افغانی ها یک گروه...
نه آنجا مجموعه دفاع وطنی و ارتش هستند و اینها در دفاع وطنی سازماندهی میشوند که اتفاقا بدون توجه به ملیت یا دین و مذهب و نژادشان دسته بندی می شوند. یعنی در یک گروه رزمی ممکن است چند افغانی باشند یا عراقی یا لبنانی. یکی سنی باشد یکی مسیحی باشد یکی دروزی باشد. فقط استعلام های خاص خودشان را دارند که این نیرو نفوذی نباشد .
شما چطور رفتید؟
ما مستقل رفتیم. طرف رفته بود مکه گفتند بیا برو اعمال را انجام بده. گفت نه، از طهران که راه افتادیم گفتند همه چیز با کاروان است. حالا یک وقتهایی ما میگوییم همه چیز با نظام است. ما هم الان در ایران که نشستیم هر کار خدا و دین و پیغمبر و انقلاب باشد میگوییم با نظام است و به ما ربطی ندارد و این باعث شده یک رخوتی به جان ما بیفتد. که اگر یک جایی برآورد بود، بودجه بود، رقمش چرب بود و اتفاقی از قبلش افتاد بگوییم بزنیم به دل کار و برویم جلو. تقریبا تمام کشورهایی که الان رفتیم و آمدیم هیچ کدامش با حمایت هیچ نهاد دولتی نبوده است. کلا در «خانه فرهنگ و رسانه ثائر» که مجموعا 16 سال است این کارها را شروع کرده ایم تا امروز یک ریال از نهاد دولتی و غیر دولتی نگرفتهایم. کارهای مختلف هم کردیم. سوریه هم مثل بقیه جاها. هرجا که بحث انقلاب اسلامی مطرح باشد ما هستیم. در سوریه خیلی از دوستان گلایه می کردند از ما که سر شهادت یکی از بچههای مستندساز که تصاویری که گرفته بود علیه نظام استفاده شد. اما خب به هر حال جنگ است دیگر، ممکن است کسی اسیر شود و از او اطلاعات بگیرند. خب تصویر بواسطه رسانهای بودنش شاید اطلاعات بیشتری بدهد. مثل اینکه یک فرمانده اسیر شود و اطلاعات بدهد . ما در صحنه جنگ باید احتیاطمان و تدابیرمان بیشتر باشد نه اینکه صورت مسئله را پاک کنیم. متاسفانه اتفاقی که در مسئله پوشش رسانهای سوریه میافتد این است که مسئولین فکر حل کردن مسئله را نمیکنند بلکه اصل مسئله پاک میکنند. در سوریه میآمدند چشم در چشم ما میگفتند این آدمهای خودسر که آمدند اینجا کار ما را زیاد میکنند. چون ما در تیم این دوستان نبودیم.
برای اعزام با مجموعه های مرتبط هماهنگی نکردید؟
ما چندین مرتبه از مجموعههای مختلف اقدام کردیم که برویم سه یا چهار ماه ما را معطل نگه داشتند و من میدیدم دوستان دیگر را دارند میفرستند. دوستانی که تازه آموزش مستند سازی دیده بودند. در حالی که خیلی از دوستان دیگر بودند که بنا به سابقهای که در فیلمسازی جنگ داشتند باید میرفتند، اما کسی تحویلشان نمیگرفت. ما هم مثل بقیه تیمهای مستقلی که رفتند سوریه یا هر جای دیگر دنیا تا در حوزه انقلاب اسلامی فیلم بسازند راه افتادیم و رفتیم. مجموعه دیپلماسی ما و مسئولین هیچ کدام همکاری نکردند. برای ما هم همان اتفاق افتاد و حرف آخرشان این بود که ما با نیروهای خودسر کار نمیکنیم. ولی ما نیروهای خودسر نیستیم ما انقلابی هستیم. سرباز انقلاب اسلامی هستیم. اگر من نروم و دیگران نروند تا گردش کار آقایان چه و چه بشود که دیگر هیچ. اگر در اتفاقات اصلی این انقلاب مثل حلبچه سعید جان بزرگی نمیرفت و عکس نمیگرفت با وجود اینکه شیمیایی هم شد آیا الان برای جنایت صدام سندی مانده بود؟ اگر رضا برجی میرود در 16 - 15 کشور برای انقلاب اسلامی کار میکند یک چنین کسی را اگر آن طرفیها داشتند تا حالا 100 تا مجسمه ساخته بودند ازش، ولی چون رضا برجی است باید در خانه بنشیند. الان هم اگر طاقت آورده و سوریه نرفته حتما به خاطر وضعیت جسمیاش است. رضا برجی بزرگ همهی ما خودسرهاست که نمیتوانیم برای کار انقلاب دست روی دست بگذاریم و منتظر آقایان شویم. او به چندین کشور رفته و کار کرده و الان اسناد اوست که می تواند انقلاب اسلامی را بیرون مرزهای ایران بازگو کند. اما در حوزه رسانه چه می کنیم ؟ فقط می گوییم نیست، نشد، نبود. در حالی که امروز سلاح انقلاب اسلامی دست بچه های رسانهای و دست مستندسازان است. اگر اینها نروند ثبت و ضبط نکنند ما باختهایم. در طیف تروریستهای سوریه 25 تیم رسانهای خارجی همیشه در حال ساخت و سازند. این طرف چند تا هستیم؟ چند نفر با نگاه انقلاب اسلامی هستیم؟
سیاست های جمهوری اسلامی ارزشمند است اما سیاست انقلاب اسلامی را زعیم شیعه تعیین میکند. وقتی امام میگوید هرجا مظلومی وجود داشته باشد که نیاز به دفاع داشته باشد ما آنجا حضور داریم، این تکلیف مرا معلوم میکند. یا حضرت آقا میفرماید هرکس که با اسرائیل بجنگد ما از آن حمایت میکنیم ،این تکلیف ما را معلوم می کند حالا من باید سیاست زده شوم ؟بچههایی که دارند میروند از کانال شخصی میروند. آنجا که حلوا خیرات نمیکنند. آنجا پاتایا و آنتالیا نیست. آنجا هر لحظه امکان گلولهخوردن داری، معرکه جنگ است نقل و نبات نیست، به دو تاعکس یادگاری هم نمیارزد. جنگ است .آنچه مرا میکشاند آنجا تفکرات انقلاب اسلامی است نه رفتار خودسرانه. خبرنگار و مستندساز جنگی یک سری شاخصه دارد علاوه بر مستند سازی باید بتواند جان خودش را هم نجات دهد، در عین حال باید موقعیت را بشناسد بداند درچه فضایی می خواهد کار کند و این وضعیت به چه کارهایی نیاز دارد.
موضوع زیاد است، کار زیاد است، جنگ سوریه جنگ رسانه است و متاسفانه ما کاری نکردیم. موفق نبودیم شما شبکه های آن طرف را ببینید. اورینت غیر از تصاویر استودیویی اخبارش همه تصاویر، تصاویر موبایلی و دوربینی از اوضاع است. در هر تیم یک نفر با دوربین ایستاده و تصویر میگیرد و برای اینها ارسال میکند ، یک کسی بود به نام محمد مادرش شیعه بود، پدرش سنی و خودش هم سنی بود. این آدم آمده بود علیه وهابیت میجنگید. گفتم تو چرا آمدی اینطرف؟ گفت اسلام واقعی اینطرف است نه آنطرف.
یک "خالد" نامی بود. خاله اش را سر بریده بودند سنی بود، گفته بودند که به حضرت زینب(س) جسارت کن جسارت نکرده بود. به جرم اینکه محبت اهل بیت(ع) را در دل داشته. اینها میآمدند در زینبیه روی در خانه شیعیان مینوشتند تا فردا فرصت دارید خانه را ترک کنید. اگر میرفت که هیچ، اگر نمیرفت شب میآمدند سرش را میبریدند. این همسایهها تا چندی قبل از آن، خانه یکی بودند ولی وهابیت آمد به این ملت توهم داد که هر کس با ما نیست کافر است.
در سوریه آن قدر تنیدگی مذاهب است که یک برادر سنی و برادر دیگر شیعه است با هم زندگی میکنند، عادی رفت و آمد دارند سوریه یکی از امنترین کشورهای دنیا بوده که امروز به اینجا رسیده. یک بخشی هم قصور ماست بچه های رسانهای انقلاب اسلامی نتوانستیم معارف تشیع و اسلام ناب را درست بیرون بدهیم. درگیر مسائل مالی بودیم گفتیم اینها کار حکومت است و اگر ما بخواهیم کار کنیم باید پولش را بدهند. سوریه برای ما یک پایلوت است، نمونه است اگر باز کم کاری کنیم مطمئن باشید در افغانستان و پاکستان و ترکیه هم بدتر از این خواهد شد. رسالت رسانه انقلاب اسلامی این است که شاخص بدهد دست مردم، ما ندادیم و آنها دادند و مردم را منحرف کردند.
در سوریه کسی بود به نام "ابو عباس"؛ شیعه بود ولی خلفا را خیلی با ادب اسم میبرد میگفت ما یاد گرفتیم از صحابه پیامبر با احترام یاد کنیم. حضرت آقا این همه بر وحدت اصرار میکنند. ابوعباس در آن طرف دنیا مفهوم این وحدت را فهمیده اما بعضی از تندروهای داخلی ما نفهمیدند. میگفت شما آنجا بعضی جشنها را میگیرید آنوقت خانواده ما را در نبل و الزهرا سر میبرند. حضرت آقا مدام میگوید وحدت، وحدت، وحدت، آن وقت بعضی جلوتر از مولا حرکت میکنند. به خاطر یک رفتار اشتباه من در اینجا سر یک شیعه آنجا بالا میرود.
موضوعی مطرح شد در رسانه با عنوان "جهاد نکاح"؛ این واقعیت دارد؟
یک توطئه ای بود از طرف غربی ها برای اینکه دو نقطه قوت ما را بزنند. هم جهاد و هم نکاح. یک مفتی ابله یک حرفی زد بعد هم تکذیب کرد. آنطرف فساد دارد غارت دارد جهاد نکاح هم هست. باید بگوییم فاحشهگری وهابی. یک سری از زنهای وهابی به هر شکل اعتقادی رفتند آنجا. بر اساس فتوا هم رفتند. غربی ها این را با عنوان جهاد نکاح پررنگ کردند برای اینکه هم جهاد را بزنند هم نکاح را. اگر ما هم مدام این را تکرار بکنیم رفتیم روی موج آنهایی که دارند با این لفظ اسلام را میزنند. کار آنها فاحشه گری وهابی است.
این درگیریها که میشنویم این چند وقت بین خود تروریستها اتقاق افتاده، ناشی از چیست؟
آن چیزی که باعث اختلاف اینها میشود این است که آرایش پشتیبانی تروریستها در سوریه به هم خورده. ترکیه و قطر پا پس کشیدند اما عربستان اصرار دارد راهکار نظامی را ادامه دهد. لذا جریانات اخوانی یک موضعی گرفتند و یک جدایی بین صفوفشان حاصل شده. حالا هر جریانی که قطر و ترکیه و عربستان حمایت کند با هم یک منازعه دارند. در همین جریانات اتاق های فکر و اتاق های هدایت عملیاتشان در سطح سیاسی با هم درگیرند. لذا نیروهاشان در میدان با هم میجنگند. از یک جهت خود القاعده را در نظر بگیرید یک مجموعهای مثل جبهه النصره امضای ایمن الظواهری را دارد. این جبهه اصلی القاعده در سوریه است .حالا داعش زیر مجموعه عمر بغدادی بودند بعد از آن رفتند زیر نظر ابوبکر بغدادی اینها به عربستان وصل هستند .این جبهه الاسلامیه شکل گرفته زیر نظر احمد جربا رئیس دولت ملی ائتلافی سوریه در خارج ازکشور. الان القاعده دارد مسلط می شود. سلفی ها دارند جیش حر را کنار میگذارند و گروههای سلفی تکفیری در میدان باقی خواهند بود.
جیش حر [ارتش آزاد] چه خواهد شد؟
ضعیف می شود و ادغام می شود و دیگر مدیریت میدان نخواهد داشت.
تحرکات بندر بن سلطان در منطقه هم با همین تغییرات در ارتباط است؟
بله. بندر الان دارد جبهه را آماده میکند تا جیش محمد تشکیل دهد. خاک جبهه را هم از ترکیه میبرند به اردن با ظرفیت 50 هزار نفر شروع میکنند و تا 250 هزار نفر هم پیش بینی شده...
ترکیه خودش عقب نشینی کرده یا عربستان میخواهد او را کنار بزند؟
ترکیه به واسطه اینکه مشکلات داخلی پیدا کرد، نتوانست ادامه دهد. آمریکا هم که ظاهرا عقبنشینی کرده و ترکیه هم ترجیح میدهد بیش از این درگیر نشود و هزینه ندهد. قرار بود در ماه رمضان اول، اردوغان نماز را در مسجد اموی بخواند اما سه چهار ماه رمضان گذشت و این اتفاق نیفتاد.
جیش محمد با چه هدفی راهاندازی میشود؟
جیش محمد از لحاظ اخباری که داریم خیلی شباهت به سفیانی دارد. سلفیها را جمع میکنند؛ بدنه اصلی هم همین داعش (دولت اسلامی عراق و شام) است. عربستان به آمریکایی ها تضمین داده که نمیگذاریم سلفیهای تندرو در سوریه حاکم شوند و اینها را کنترل میکنیم. از شهر مرزی درعا تا دمشق 103 کیلومتر راه است یعنی راحتتر می توانند دمشق را تصرف کنند اگر از شمال هم حلب را تصرف کنند دیگر نظام سوریه عملاً سقوط کرده.
نیروهای سلفی را از کجا جمع میکنند؟
همان گروههای القاعده که توسط آمریکاییها درست شدند تا جلو شوروی بایستند. برخی سلفیها کارشان جنگ است از افغانستان شروع کردند بعد بوسنی، چچن، عراق ... نزدیک 30 سال است فقط دارند میجنگند. متخصص درگیریهای این طوری هستند. یعنی جنگ تازه شروع میشود. استعداد اینکه نیرو جمع کند کم ندارند. عربستانی ها قطعاً پای کار هستند.
اینطرف چه میکنند؟
نمی دانم. آنها دارند 50 هزار نیرو جمع میکنند. بندر هر کاری بخواهد در دنیا میکند. من بحث نظامی اینطرف را نمیدانم اما در رسانه کاری نشده است. کلیپ، فیلم، سریال، برنامههای آموزشی، حتی در حوزه نظامی و شناخت دشمن هیچ کاری نشده. ما الان نیاز داریم که در جهان، منطقه و خصوصاً داخل مرزهای خودمان روشنگری و بصیرتافزایی کنیم. حداقل آنان که 50 هزار تاست زیاد است در این شرایط باید فقط با تفکر بسیجی جنگید. عربستان اصرار دارد که حتی اگر لازم باشد تنها به جنگ ادامه دهد.
چرا این قدر موضوع سوریه برای عربستان مهم است؟
سوریه به نفع هر کس تمام شود جبهه مقابل بهشدت ضربه میخورد. آنها اگر سوریه را بزنند زمین، ایران خیلی راحت مهار میشود. عراق را هم پس میگیرند. الان صرفاً مسئله سوریه نیست. اینکه مثلاً اسد برود یا بماند و نیروها چطور تقسیم و تنظیم شوند. نقشهای که عربستان دارد این است که اگر سوریه را بزند و آدمهای خودش را بالا بیاورد ثمرهاش این میشود که لبنان کاملاً محاصره شده و زمین میخورد. الان در لبنان تصفيه قومی میکنند. شیعیان را از شمال لبنان می ریزند جنوب. اگر آنجا هستههای سلفی را شکل دهد آن وقت حزبالله از جنوب با سوریه درگیر است از شمال با سلفیها و این یکی از هدفهای کلیدی آنهاست که لبنان را پس بگیرند. سلفیها یک تعامل استراتژیک با اسرائیلی ها دارند. بعد از سوریه و لبنان به راحتی شمال بغداد یعنی مناطق سنینشین عراق را پس میگیرند.
حرف آخر...
در حال حاضر مقاومت در زمین جنگ برنده است، اما در رسانه، آنها برنده هستند. باید روی قدرت رسانهای کار کنیم و تمام ظرفیتها استفاده شود. سوریه تبدیل به یک کارگاه آموزشی شده برای کسانی که میتوانند بروند آنجا و کار رسانه کنند. اما کسانی که بحث مافیا را مطرح میکنند درست می گویند نباید طیفی و قبیلهای ببینیم، باندی ببینیم. باید نیروهای جدی انقلابی را بفرستیم بروند دو ماه آنجا بچرخند و تصویر و خبر بگیرند و مخابره کنند. سازماندهی غیر از باندبازی است.
گفتوگو از عليرضا آليمين - کيهان
انتهای پیام