( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: برنامه‌ریزی‌های کشورهای استعمارگر در قالب و لوای سازمان‌های جهانی برای تسخیر نَرم کشورهای غیرهمسو، موضوعی نیست که بتوان آن را کتمان کرد و یا حتی به سادگی از کنار آن گذشت.

نانوشته پیداست که پیشبرد چنین برنامه‌هایی نیازمند گزینش‌گری در شکل و محتوا است. نگاهی گذرا به القاب و عناوینی که در این رابطه توسط سازمان‌های بین‌المللی به کار گرفته می‌شود، خود گویای نکته‌سنجی نهادهای در خدمت کشورهای غربی است: «سال بردباری»، «تنظیم جمعیت»، «هزاره توسعه»، «دهه جهانی توسعه فرهنگی»، «دهه آموزش حقوق بشر»، «دهه صلح» و .... .

این عناوین پرطمطراق، به ظاهر مرغ خوش خط و خالی هستند که ذهن هر شخص خواننده و شنونده‌ای را مجاب می‌کند که کمر همت خود را برای تحقق برنامه‌های نهفته در پس این عناوین ببندد! اما، این عناوین و شکیل بودنشان، همه ماجرا نیست؛ ادامه مطلب را بخوانید.


کیست که نداند سازمان‌های جهانی به عنوان نمونه با اجرای برنامه «تنظیم جمعیت» در کشورهای هدف – از جمله کشور خودمان – بزرگ‌ترین سرمایه‌ این کشور‌ها را به ورطه ناکارآمدی کشاندند، در حالی که بانیان مقوله تنظیم جمعیت هیچ‌گاه در کشورهای خودشان به تنظیم جمعیت به این شکل و نحو نپرداخته که هیچ، بلکه برای افزایش جمعیت هم مشوق‌های بی شماری وضع کرده اند؟ و یا این‌که در هزاره‌ای که توسعه می‌نامیدندش، فاصله توسعه‌ای بین کشورهای شمال (بانیان عنوان هزاره توسعه) و کشورهای جنوب (قربانیان عنوان هزاره توسعه) بیش از هر زمان دیگری به نفع کشورهای شمال افزایش یافت، به گونه‌ای که کم کردن این فاصله خود نیازمند هزاره‌ای دیگر است و .....

پرداختن به تمام این جفاهای بین‌المللی در حق کشورهای غیرهمسو، مثنوی هفتاد من کاغذی است که مجال‌ دیگری می‌طلبد.

 

اما آنچه به عنوان قدر مسلّم این قِسم از عملکرد به ظاهر فرهنگی – اجتماعی سازمان‌های بین‌المللی می‌توان بیان کرد این است که کارکرد اولیه برنامه‌های اجرا شده ذیل چنین عناوینی، در راستای برقراری نظم نوین جهانی به نفع کشورهای استعمارگر و تداوم خوی استعماری آنهاست.

استعمار نو، می‌طلبد که به جای قشون‌کشی و جنگ‌افروزی مسلحانه، که بسیار پرهزینه است، در لوای سازمان‌های بین‌المللی، به صورت شیک و کم‌هزینه به شیوه سابق استعمارگری خود ادامه دهند. در صورت هوشیار نبودن جوامع، اضمحلال فرهنگی کشورهای هدف، اولین دستاوردی است که عاید بانیان این برنامه‌‌ها و استعمارگران خواهد شد. در ادامه، یکی از برنامه‌های پیاده شده سازمان‌های بین‌المللی که شوربختانه در ایران هم اجرایی شده و تا حدی در رسیدن به اهداف خود هم موفق بوده، به طور مختصر بیان می‌شود.

 

مجمع عمومی سازمان ملل متحد دهه آغازی هزاره سوم (2010 – 2001) را به عنوان دهه جهانی «فرهنگ صلح و نفی خشونت علیه کودکان» نام‌گذاری کرد. به دنبال صدور بیانیه مجمع عمومی، شورای گسترش فرهنگ صلح برای کودکان با همکاری 30 سازمان غیردولتی که خود در حوزه کاری کودک فعال بودند در ایران شکل گرفت و از سال 1380 فعالیت خود را با این هدف که فرهنگ صلح را بیشتر و بهتر به خانواده‌ها، محیط‌های آموزشی و جامعه منتقل کند و مسئولان و کارشناسان و دست اندرکاران نهادهای دولتی و غیردولتی را به فرهنگ صلح و گسترش آن حساس نماید، آغاز کرد. این امر، آغازی بر پایان ایفای نقش نظام جمهوری اسلامی، در شیوه و محتوای آموزش و پرورش کودکان ایرانی بود.


«مونته سوری»، روش آموزشی‌ غربی است که به دلیل فقدان برنامه آموزشی واحد، در مهدهای کودک ایرانی، به اسم ترویج فرهنگ صلح و مدارا، در قالب سازمان‌های غیردولتی در حال اجرای برنامه‌های سازمان‌های بین‌المللی در ایران و برای کودکان است. یک سر برنامه مونته‌سوری در کشور کاناداست که توسط ایرانیان دلباخته به غرب و مدیران بهایی برای اثرگذاری بر کودکان ایرانی و شکل‌دهی ذهن آن‌ها با متدهای غربی هدایت می‌شود. اما مونته سوری چگونه به ایران رسید ؟


مونته‌سوری در ایران دارای چند شاخه «تربیت مربی مهدکودک» است! یکی از شعب مونته سوری مرکزی که تحت مدیریت شاخه کانادا فعالیت می‌کند تاکنون حتی موفق به عضوگیری در حوزه‌های علمیه و مجموعه‌ای از دختران و زنان مذهبی نیز شده است! مدیر این مجموعه که به واسطه بورسیه مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد به منظور یافتن روش آموزشی مدرن به کانادا اعزام شده بود در فاصله سال‌های 2009-2008 در یک مرکز دانشگاهی کانادایی به تحصیل زبان انگلیسی مشغول شده و دو سال نیز در دانشگاه مونته سوری به تحصیل در این رشته می‌پردازد. با این حال در خصوص مخاطرات آموزش کیهانی برآمده از 7 مرحله رشد و نمو عرفان کابالا در این رشته اظهار بی اطلاعی می‌نماید!  وی سپس با هزینه کرد 100 هزار دلاری، این روش آموزشی را به صورت انحصاری به کشور وارد می‌کند. جزوات و کتاب‌های مونته سوری نیز بصورت انحصاری به واسطه همین گواهی خرید در ید اختیار مدیر مرکز مذکور است.


علاوه بر این مرکز، آموزشگاه‌های تربیت مربی مونته سوری دیگری نیز با ارائه مدرک از کشور مالزی و در ارتباط با شاخه مرکزی مونته سوری جهانی در کشور فعال هستند که متاسفانه این گروه‌‌ها نیز به واسطه اتصال به برخی از مراکز پتروشیمی دولتی (!) از امکانات ملی بهره مند هستند!


این نکته را هم باید افزود که در حلقه کانادا مجموعه‌ای از زنان ایرانی الاصل ضمن ارتباط مستقیم با مرکز بین‌المللی مونته سوری که تحت حمایت یونسکو می‌باشد، فعالیت می‌کنند. فردی به نام «مینو م.» بنیانگذار و مالک مدارس مونته سوری مرکزی در مونترال کانادا، در سپتامبر 2005 از سوی شبکه ایرانی ــ کانادایی Network IC  به عنوان «زن موفق» مورد تقدیر قرار گرفت. وی پیش از این در سفر به ایران به جمعی از زنان ایران کمک نموده تا مدرسه مونته سوری را در تهران نیز تاسیس کنند.


«مینو م.» همچنین در تیم داوطلب برای برنامه ریزی «گالای ایرانیکا» (جشن فعالین دانشنامه ایرانیکا شامل مجموعه‌ای از بهائیان و فراماسون‌ها) حضور داشته و از مرتبطین با «لیلی پورزند» به شمار می‌رود. مهاجر بیش از 120 معلم و کارمند را در استخدام دارد که شامل 45 ایرانی ــ کانادایی در رشته‌های مختلف از معلم تا کارمند دفتری می شود.

 

 

نکته جالب توجه اینجاست که یکی از متنفذین فعال در زمینه گسترش روش مونته‌سوری در ایران، از اقوام سببی همسر یکی از متهمان فتنه 88 است و از روابط نزدیکی با خانواده مذکور بنا به گفته خود برخوردار است. به همین جهت پس از بازگشت به ایران ابتدا در مجموعه مدارس «روشنگر» منتسب به کارگزاران سازندگی، آموزش روش مونته سوری را آغاز می‌کند. تیم مذکور اکنون و به مدد حمایت‌ نهاد‌ها و شخصیت‌های بین‌المللی و در غفلت سازمان‌های نظارتی داخلی، مهدکودک‌های فراوانی را در ایران در اختیار داشته و کودکان ایرانی را با چنین روش از پیش طرح‌ریزی شده‌ای تربیت می‌کنند!


اینکه روش وارداتی مونته‌سوری در قالب برنامه‌های فرهنگی و ترویج صلح سازمان ملل و ارگان های فرهنگی‌اش از قبیل یونسکو، چه توالی فاسد گسترده فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی‌ای دارد، نگارش چندین مطلب جداگانه را می‌طلبد که به بخشی از آن‌ها و دیگر زوایای پیدا و پنهان روش آموزشی مونته‌سوری در شماره‌های بعدی روزنامه خواهیم پرداخت، اما بیان یک نکته در اینجا در خور اهمیت و توجه است.

 

اصل سی‌ام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آورده است: «دولت‏ موظف‏ است‏ وسایل‏ آموزش‏ و پرورش‏ رایگان‏ را برای‏ همه‏ ملت‏ تا پایان‏ دوره‏ متوسطه‏ فراهم‏ سازد و وسایل‏ تحصیلات‏ عالی‏ را تا سر حدخودکفایی‏ کشور به‏ طور رایگان‏ گسترش‏ دهد». بند اول اصل چهل و سوم قانون اساسی هم، آموزش و پرورش را یکی از نیازهای اساسی انسان دانسته که در جریان رشد انسان بایستی به این موضوع توجه ویژه نمود. بند سوم از اصل سوم قانون اساسی نیز تصریح کرده است که دولت جمهوری اسلامی موظف است همه امکانات خود را برای «آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح» به کار بندد.


از مجموع این اصول و سایر تصریحات قانونی دیگر، برمی‌آید که آموزش و پرورش، یکی از وظایف اصلی دولت است که حتی در صورت تفویض این موضوع به نهادهای عمومی غیردولتی، نظارت عالیه دولت به هیچ وجه در مقوله آموزش و پرورش قابل تفویض نیست. دلایل این موضوع به قدری بدیهی است که ذکر آن موجب اطاله مطلب است، چه بر کسی پوشیده نیست که پرورش استعدادهای انسانی هر کشوری، بایستی مطابق با آموزه‌های اجتماعی و عقیدتی حاکم بر همان کشور باشد.

 

اما آنچه که در عمل اتفاق افتاده، بر خلاف این تصریحات قانونی است! مونته‌سوری، با نفوذ در مهدکودک‌های ایرانی، آموزش و پرورش کودکان را منطبق با هر آنچه که می‌خواهد کرده است. هم در اینجاست که گاه و بی‌گاه می‌شنویم در مهدکودک‌های ما، آوازه‌خوانی، مشاطه‌گری، رقص مختلط، آموزش مسائل جنسی و ... شیوع پیدا کرده و بطور روزافزون گسترش هم می‌یابد.

گویا، پیچیدن نسخه‌های سازمان‌های جهانی برای ما تمامی ندارد، از پیر کردن جمعیت مان در لوای عنوان فریبنده «تنظیم جمعیت» گرفته، تا گمراه کردن فکری و عملی کودکانمان ذیل مقوله «ترویج صلح»! غفلت مسئولان متولی امر در حوزه مهدکودک‌‌ها هم مزید بر علت شده که اکنون و شوربختانه بگوییم آموزش و پرورش‌ مهدکودک‌هایمان در دست مونته‌سوری است و از کشورهایی غیر از کشور خودمان اداره و هدایت می‌شود !


درباره این شیوه منحط آموزشی و تعارضات فرهنگی، اجتماعی، قانونی و ... آن نوشتنی‌های دیگری هم هست که به آن خواهیم پرداخت.

 

کیهان


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر