طبق آمار شورای فرهنگ عمومی نیمی از زنان و مردان آرایش و پوشش مناسبی ندارند
صدای شیعه: فرهنگ عمومی، فرهنگ محسوس و ملموس جامعه است. فرهنگ اسلامی و فرهنگ آرمانی و فرهنگ ملی، خودشان را در شرایط زمان و مکان و در قالب «فرهنگ عمومی» متجلی ساخته و ظهور و بروز پیدا میکند. حال اگر این شرایط زمان و مکان مساعد و مناسب باشند، مؤلفههای شکلدهنده فرهنگ عمومی از مؤلفههای فرهنگ آرمانی اسلامی ـ ایرانی بهتر و بیشتر تأثیر میپذیرند وگرنه مؤلفههای فرهنگ عمومی از فرهنگهای ناسازگار دیگر تأثیر پذیرفته و فضای عینی جامعه به گونهای نامساعد برای حیات انسانی شکل میگیرد.
مؤلفه لباس و پوشش و حجاب یکی از مؤلفههای عینی و مؤثر فرهنگ عمومی به حساب میآید. این مؤلفه باید کاملاً مورد توجه و تأمل قرار گیرد و نمیتوان موضوع آن را موضوعی فرعی پنداشت.
در ادامه مباحثی که با مهدی ناظمی اردکانی دبیر کارگروه مدیریت کلان دستگاههای فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسئول گروه اندیشه و مطالعات فرهنگی دانشگاه امام حسین(ع) داشتیم چگونگی مدیریت حجاب و پوشش را مورد بررسی و ارزیابی قرار دادیم.
سؤال ابتدایی این است که آیا در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت فرهنگی به موضوع مدیریت حجاب و پوشش پرداخته میشود؟
یکی از ضعفهای جدی که در مدیریت فرهنگ و مدیریت دستگاههای فرهنگی وجود دارد این است که دورههای آموزشی دانشگاهی برای تربیت کارشناس و مدیر فرهنگی به صورت کامل و متناسب با شرایط و مقتضیات فرهنگی جامعهمان طراحی نشده و به اجرا درنمیآید. اثربخشی برگزاری این چنین دورههای تحصیلات تکمیلی جای ابهام و تردید جدی دارد. در حال حاضر بخش زیادی از کارشناسان و مدیران دستگاههای فرهنگی کشور، تحصیلات لازم و مرتبط با مدیریت فرهنگی ندارند و عمدتاً به موجب تجربه و استمرار تلاش و فعالیت در حوزه فرهنگی، تواناییهای لازم را کسب کردهاند و با سعی و خطای فراوان، وظایف و مسئولیتهای محوله را انجام میدهند. در عین حال، تعداد قابل توجهی از فارغالتحصیلان رشتههای مدیریت فرهنگی دانشگاهها در مشاغل دیگر به انجام وظیفه مشغول هستند.
دلیل جدی و عمده در این است که دورههای آموزشی موجود مدیریت فرهنگی کفایت لازم را برای پاسخگویی به دستگاهها و واحدهای فرهنگی را ندارند. متأسفانه ارزیابی کامل و درستی نیز از برگزاری این دورههای آموزشی صورت نگرفته تا با انجام بازبینیهای لازم بتوان نیروی کارشناس و مدیر برای دستگاههای فرهنگی کشور را به خوبی تأمین کرد.
به عنوان مثال، موضوع پوشش و حجاب در رشته آموزشی دانشگاهی مدیریت فرهنگی کمترین عنایت و اشارهای وجود ندارد، نه تنها درسی وجود ندارد بلکه مبحث جدی و کامل، مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی در طرح و برنامه درسی مصوب این رشته وجود ندارد. در رشتههای آموزشی دیگر فرهنگی نیز وضع به همین صورت است. چه بسا مباحثی هم که وجود دارد در تقابل با جایگاه پوشش و حجاب در فرهنگ و ارزشهای اسلامی است. حال چه توقعی داریم که فارغالتحصیلان چنین رشتههایی که با هزینه بیتالمال مسلمین در دانشگاههای مختلف آموزش میبینند و تربیت میشوند بتوانند در نظام فرهنگی کشور و با عهدهدار شدن مسئولیت در دستگاههای فرهنگی و مسائل و مشکلات پوشش و حجاب را حل کنند.
در یکی از مطالعات انجامشده مشخص شد که مباحث و برنامه درسی رشتههای کارشناسی ارشد، مدیریت فرهنگی مصوب با مسائل و نیازهای حوزه فرهنگ کشور تناسب چندانی ندارد. پایاننامههای دانشجویان با مسائل این حوزه پیوند نخورده است، به همین دلیل بخش عمدهای از فارغالتحصیلات این رشته پس از اخذ مدرک در مشاغل دیگری به کار گرفته شدهاند.
جا دارد به صورت جدی و کامل و جامع بازبینی این رشتهها در دستورکار مراجع مربوطه و به خصوص شورایعالی انقلاب فرهنگی قرار گیرد و تدبیر ویژهای سنجیده شود، وگرنه اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور و تحقق اهداف فرهنگی بدون وجود نیروی انسانی سالم و ماهر و متعهد در دستگاههای کشور به خصوص دستگاههای فرهنگی کشور امکانپذیر نخواهد بود.
آیا برای مدیریت پوشش و حجاب هم باید نسبت به طراحی رشته آموزشی اقدام کرد؟
اگر به صراحت نخواهیم بگوییم که باید چنین رشته آموزشی داشته باشیم، قطعاً جای بررسی و تأمل جدی دارد. دستگاههای فرهنگی باید درخواستکننده طراحی و برگزاری چنین رشته آموزشی باشند تا با آموزش و تربیت نیروی لازم بتوانند با بکارگیری آنها در دستگاههای خود از عهده انجام مسئولیت و وظایف محوله در باب ایجاد اصلاح و تحول در وضعیت پوشش و حجاب جامعه برآیند.
آیا وزارت علوم و دانشگاههای کشور از عهده انجام چنین کاری برمیآیند؟
- تجربه نشان داده است که تاکنون فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط و یا رشتههای نزدیک به حوزه فرهنگ در کشور به موجب آنکه دانش و مهارتی که فرا گرفتهاند برخاسته از بوم و از فرهنگ و سنتها و ارزشهای اسلامی - ایرانی نبوده است و رویکردهایی ناسازگار با شرایط و مقتضیات ایران اسلامی و انقلاب اسلامی داشته است. آن گونه که باید و شاید موفق در مدیریت فرهنگی جامعه نبودهاند و چه بسا خود موجبات ایجاد چالشهای فرهنگی شدهاند. بنابراین در صورتی که بخواهد چنین کاری انجام شود باید ملاحظات خاصی منظور شود. شورایعالی انقلاب فرهنگی مرجعی است که باید چنین ملاحظاتی را رصد کند و کاستیهای موجود را به خوبی بشناسد و برای آن تدبیر کند.
آیا در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص «حجاب و عفاف» چنین ملاحظات دیده نشده است؟
میتوان به صراحت گفت که چنین ملاحظاتی به صورت روشن و کاربردی در این مصوبه وجود ندارد اگر چنین دقتی شده بود سرنوشت اجرای این مصوبه در کشور در طول نزدیک به یک دهه با این همه مناقشه همراه نبود.
مصوبه نسبتاً مفصل و در نوع خود مصوبه کامل و قابل توجه نیست به سایر مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی که جای تشکر و تقدیر از دستاندرکاران تدوین و تصویب این مصوبه دارد، دارای صنفهایی است که برای اجرایی شدن آن باید به آن پرداخت. تجربه این سالها، تجربهای گرانقدر است و هزینه زیادی مردم مسلمان و متدین کشورمان در این باب پرداختهاند. بنابراین باید از این تجربه بهره گرفت و نسبت به اصلاح و تکمیل این مصوبه اقدام کرد. به خصوص اینکه در پیوست حکم انتصاب اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی در دوره اخیر از طرف مقام معظم رهبری مدظلهالعالی، خواسته شده که بیشتر به اجرایی کردن مصوبات این شورا و سندهای تولید شده بپردازند.
نقص و ضعفی که تاکنون در رابطه با قرارگاه فرهنگی کشور وجود داشته این بوده که مصوبات نورانی و کلی و زیربنایی داشته است، ولی در صحنه عمل کشور این مصوبات جایگاه خوبی پیدا نمیکردهاند. این مصوبات به گونهای بوده که مجریان کشور و به خصوص مجریان دستگاههای دولتی اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی میتوانستهاند همان روال گذشته را ادامه داده و در قبال اجرای این مصوبه پاسخگو نباشند.
در مصوبه «حجاب و عفاف» اقدامات و الزامات و یا راهبردها و سیاستهایی مشخص شده و دستگاههای مختلفی عهدهدار وظایفی هسند، ولی جایگاه مدیریت کلان موضوع حجاب و عفاف مشخص نشده است.
لازمه مدیریت کلان این است که هدفگذاری صورت گیرد و در نهایت ارزیابی انجام پذیرد و تعیین شود که آیا در مجموع به اهداف تعیین شده رسیدیم یا خیر؟ این نکته یکی از ملاحظات اساسی است که باید مدنظر قرار میگرفت. البته ملاحظات ارزشی سازگار با فرهنگ اسلامی ـ ایرانی در این مصوبه مورد توجه بوده است، ولی مهم این است که این ملاحظات به همراه ملاحظات مدیریتی و سازمانی و اداری میبود تا در سازوکارهای اجرایی دستگاههای مختلف کشور و در زندگی عموم افراد جامعه، اجرای مصوبه موضوعیت پیدا کند.
چگونه است که این ملاحظات مدیریتی و سازمانی در اجرای مصوبه «حجاب و عفاف» مورد توجه قرار نگرفته است؟
مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی در موضوع «حجاب و عفاف» که در نوع خود مصوبهای در خور توجه است خود نشانگر آن است که موضوع مدیریت پوشش و حجاب در حوزه فرهنگ عمومی جامعه، موضوعی مهم و اساسی بوده و پرداختن به آن از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است. تاکنون یکی از مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی که به صورت نسبتاً گسترده مورد توجه و بحث و بررسی صاحبنظرن و مردم مسلمان و متعهد جامعه قرار گرفته و در محافل و مجامع و رسانههای مختلف به آن پرداخته شد، همین مصوبه است و این بیانگر آن است که این شورا به عنوان قرارگاه فرهنگی باید به موضوعاتی که در جامعه چالشبرانگیز بوده و در تهاجم فرهنگی دشمن یکی از عرصههای مؤثر است، با حساسیت و شناخت کامل بپردازد. به علاوه اینکه در رابطه با چنین موضوعات، نظامات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور را برانگیخته و مجموعه مقدورات و اختیارات و مسئولیت آنها را در راستای اصلاح و تحول فرهنگی جهت داده و سامان بخشد.
ملاحظات مدیریتی و سازمانی در رابطه با مصوبه «حجاب و عفاف» از این مقوله است. بدین ترتیب که در رابطه با چنین مصوبهای باید هدفگذاری صورت گیرد. وقتی مصوبهای قید زمان و قید میزان و مقدار در آن نباشد آنگاه مقدورات و اختیارات و مسئولیتهای سازمانی را برای تحقق این مصوبه در قالب برنامههای پنج ساله و سالانه نمیتوان ساماندهی و بسیج و هدایت و راهبری نمود.
فرضاً در رابطه با مصوبه «حجاب و عفاف» باید متخصص شد که در زمان تصویب این مصوبه وضعیت حجاب و پوشش در کشور چگونه است؟ این چگونه بودن را نمیتوان در قالب یک توصیف کلی انجام داد به گونهای که هر فردی و هر مجموعهای و هر جریان فرهنگی و سیاسی، تعبیر و تفسیر و ارزیابی خاص و متفاوت داشته باشد؛ یکی بگوید که وضعیت خیلی نامناسب است. دیگری بگوید وضعیت قابل تحمل است و آن دیگری بگوید نه تنها وضعیت نامناسب نیست بلکه همین وضعیت مناسب است. این تعبیر و تفسیرهای متفاوت نتیجهاش عدم اجرای مصوبه خواهد بود.
بنابراین یکی از ملاحظات اساسی این است که باید برای مدیریت پوشش و حجاب در فرهنگ عمومی کشور هدفگذاری صورت پذیرد. مشخص شود که امروز نرخ و میزان رعایت پوشش و حجاب سازگار با فرهنگ اسلامی - ایرانی در کل جامعه بر اساس شاخصهای معتبر، برحسب درصد چگونه است و در افق زمانی مشخص پنج سال یا ده سال و یا بیست سال باید به کدام نرخ یا میزان رسید.
سپس تعیین شود که برای تحقق چنین هدفی هر یک از دستگاههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هر یک از مناطق کشوری اعم از شهرها و استانها و هر یک از اقشار اعم از کارمندان دولت، قوه قضاییه، دانشآموزان، دانشجویان، معلمان، هنرمندان، ورزشکاران، چه میزان باید پوشش و حجاب مطلوب را خود رعایت نموده و در جهت توسعه پوشش و حجاب مطلوب در سایر قشرها و جامعه چه مسئولیت و وظیفهای بر عهده دارند.
آیا تاکنون چنین کاری انجام شده است؟ اگر انجام نشده دلایل عدم انجام آن کدام است؟ نمیتوان گفت کاری در این رابطه انجام نشده است. کارهای پراکندهای انجام شده ولی این کارها از کفایت لازم برخوردار نیست. درست است که کار حساس و نسبتاً پیچیدهای است و مراکز و پژوهشگران مختلف بدان پرداختهاند ولی زمانی میتوان گفت این کار از کفایت لازم برخوردار است که بر اساس شاخصها و روش سنجش متناسب و معتبر، نرخ رعایت پوشش و حجاب سازگار با فرهنگ و ارزشهای اسلامی در جامعه هم در سطح ملی و هم در سطح منطقهای و هم در سطح سازمانی و دستگاهی و هم در سطح قشری و صنفی آن هم زیرنظر جایگاهی فراقوهای و فرادستگاهی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی که قرارگاه فرهنگی کشور محسوب میشود انجام شود تا در نتایج آن به عنوان یک سند جای تردید نباشد و منشا تصمیمات و اقدامات اجرایی شود.
همچنین مشخص میشد که نرخ مطلوب در افق زمانی معین کدام است؟ چنین کاری با این کیفیت انجام نشده است این کار، مقدمترین کاری است که در مدیریت پوشش و حجاب باید انجام گیرد و تا انجام نگیرد، تلاشهای فراوانی که در جامعه و به خصوص توسط نهادهای فرهنگی دینی در حال انجام بوده و هست به نتیجه مورد رضایت نمیرسد و عملاً حاکمیت اسلامی در کشور، قادر نمیشود که همه اختیارات و امکانات خود را برای ترویج این نماد از فرهنگ ارزشهای اسلامی بسیج نماید.
اینکه چرا این کار انجام نشده است، دلایل متعددی میتواند داشته باشد یکی از دلایل اصلی این است که هنوز در خصوص مؤلفههای مختلف فرهنگی، شاخصهای متناسب برای سنجش وضعیت موجود و تعیین وضعیت مطلوب باشد، داده نشده است. این هم کاری نیست که با نشست و برخاست جمعی از صاحبنظران در کمیسیونهای متعدد شورایعالی انقلاب فرهنگی قابل انجام باشد.
لازم است مطالعات دقیق و کامل انجام شود. در حوزه اقتصادی و اجتماعی چنین شاخصهایی وجود دارد و بر اساس آن شاخصها، مدیریت کلان اقتصادی جامعه شکل میگیرد. در نظام فرهنگی که مقولات کیفی هستند و تغییر و تحولات فرهنگی از پویایی و سرعت بالایی برخوردار است رسیدن به چنین شاخصهایی و روش مناسب برای سنجش آنان به تأمل و دقت و بررسی زیادی نیازمند است.
متأسفانه دانش موجود در حوزه مدیریت فرهنگی، پاسخگوی انجام چنین کاری نیست. شورایعالی انقلاب فرهنگی که مسئولیت اصلی و خطیری در این رابطه بر عهده داشته و دارد ارزش و توجه بایستهای در این خصوص نکرده و نمیکند. در برنامه سوم و چهارم توسعه کشور در ماده 162 مقرر شده بود که شاخصهای ارزیابی فرهنگ و ارزشهای اسلامی در جامعه تهیه و پس از تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی، وضعیت فرهنگی کشور مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد. متأسفانه این کار به صورت کامل انجام نشد و گزارش مستند و قابل اتکایی برای هدفگذاری و برنامهریزی فرهنگی کشور که مورد استناد مجموعههای حاکمیتی قرار گیرد، ارائه نشد.
البته گزارشهای ارزشها و نگرشهای ایرانیان ارائه شد، ولی هرگز نمیتوان آنها را به عنوان اطلاعات استراتژیک فرهنگی مورد استناد و اتکا قرار داد. بدین ترتیب شورایعالی انقلاب فرهنگی که عهدهدار مدیریت راهبردی فرهنگی کشور میباشد از داشتن چنین اطلاعات استراتژیکی محروم بوده و نمیتواند به درستی هدفگذاری نماید.
در سند مهندس فرهنگی کشور هم که حاصل تلاش چندین ساله این شورا است ارزیابی از وضعیت موجود فرهنگی کشور ارائه نشده است و بیان نشده است که با اجرای این سند، وضعیت مطلوب فرهنگی کشور چه خواهد بود و این همین نقص عمده است ارائه سیاستها و راهبردهای و اقدامات بدون مشخص بودن هدف که باید به آن رسید نمیتواند اثربخش باشد.
در خصوص وضعیت «پوشش و حجاب» ارزیابیهای مختلفی ارائه میشود و گاهاً وضعیت را خیلی نامساعد گزارش میکنند. در بعضی مناطق شهری تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور و فروشگاههای لباس، صحنههایی مشاهده میشود که به هیچ وجه با فرهنگ و ارزشهای اسلامی سازگاری ندارد. دشمنان انقلاب اسلامی از دیدن این صحنهها خوشحال شده و امیدوار میشوند و در مقابل مردم مؤمن و انقلابی از وجود این صحنهها به شدت میرنجند و از دستاندرکاران امور کشور توقع و انتظار رسیدگی دارند، چه باید کرد؟
نتایج پژوهشهایی که در کتاب «توسعه و تضاد» دکتر رفیعپور نقل شده، گویای آن است که در سال 1365، 86.2 درصد پاسخگویان به حجاب گرایش داشته و در سال 1371 این گزارش به 41.5 درصد کاهش یافته است.
شورای فرهنگ عمومی وضعیت پوشش و آرایش را بر اساس شاخصهایی، در میان مردان و زنان از سال 1386 تا سال 1392 در دو فصل تابستان و زمستان سنجیده و گزارش کرده است. این پیمایش گویای آن است که 50 درصد تا 65 درصد مردان دارای پوشش و آرایشی هستند که از نظر عرفی و شرعی مورد تأیید نیست.
از این تعداد حداکثر 56 درصد مردانی هستند که پوشش و آرایش آنها از نظر عرفی مشکل داشته و برخورد انتظامی با آنها باید صورت گیرد و مابقی مردانی هستند که از نظر شرعی وضعیت آنها مورد تأیید نیست ولی مورد پذیرش عرف جامعه است در مقابل 35 تا 50 درصد مردان دارای پوشش و آرایش ناسازگار یا سازگار با عرف و شرع اسلامی هستند.
وضعیت پوشش در تابستان با زمستان تغییر دارد ولی در مجموع درصد آنهایی که پوشش و آرایش آنها آسیبدار بوده است از سال 1386 تا 1392 نزدیک به 10درصد رشد داشتهاند زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نبوده و 52 تا 68 درصد زنان از نظر عرف و شرع دارای آرایش و پوشش مناسب نبوده و حداکثر 10 درصد آنها کسانی هستند که باید برخورد انتظامی صورت گیرد و 24 درصد تا 45 درصد دارای آرایش و پوشش مناسب در سالهای مختلف از سال 1386 تا سال 1392 در زمستان یا تابستان بودهاند. نکته حائز اهمیت این است که روند تغییر وضعیت پوشش زنان در این 6 سال تغییری حدود نیم درصد داشته است.
اگر فرض بگیریم که پژوهشهای انجام شده کامل و جامع باشد و نتایج آن قابلیت تعمیم داشته باشد حال باید دید چگونه این وضعیت را باید ارزیابی کرد؟ آیا با توجه به شرایط و مقتضیات کشور از نظر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و موقعیت فرهنگی و اجتماعی جهان، آیا میبایستی وضعیت پوشش و لباس در مردان و زنان جامعه همین وضعیت باشد؟ یا باید وضعیت دیگری بر جامعه حاکم میبود؟ بدین معنا که انتظار این بود مثلاً در پایان سال 1392 چه درصدی از مردان و چه درصدی از زنان در کل کشور کاملاً موازین شرعی و عرفی را در پوشش و آراش رعایت میکردند؟
تا این وضعیت مورد انتظار یا هدف مشخص نباشد نمیتوان گفت که وضعیت کنونی قابل قبول است یا خیر. مسلماً انتظار از نظام اسلامی این است که اصلاً در آن منکری نباشد و همه انسانهای جامعه عامل به ارزشهای اسلامی باشند ولی این وضعیت آرمانی را که نمیتوان امروز انتظار داشت.
بنابراین از امروز باید وضعیت هدف یا مورد انتظار سال 1400 را فرضا، مشخص کرد و برنامهریزیها و اقدامات لازم را برای رسیدن به این وضعیت انجام داد.
یعنی چه اقداماتی را باید انجام داد؟
- اولاً باید بدانیم که هر یک از مؤلفههای فرهنگی چه فرهنگسازمانی و چه فرهنگ عمومی به یک باره و با سرعت و سهولت قابل تغییر نیستند بنابراین مؤلفه حجاب و پوشش را هم نمیتوان در کوتاهمدت اصلاح کرد و بهبود بخشید. بنابراین اگر امروز نیمی از مردان و کمتر از نیمی از زنان جامعه دارای حجاب و پوشش مناسب نیستند نمیتوان انتظار داشت که در 6 سال آینده درصدی که انتظار است رعایت کنند 80 درصد باشد بلکه به موجب روندی که در سالهای گذشته بوده و شرایط و مقتضیات فرهنگی که پیشبینی میشود باید هدفگذاری کرد و فرضاً در نظر گرفت که درصد آنانی که لباس و پوشش مناسب داشته باشند را به 70 درصد در مردان و 60 درصد در زنان رساند.
برای بهبود وضعیت پوشش و حجاب، عموم مردم متدین و انقلابی جامعه وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و آگاهی بخشی و هدایت و مساعدت نسبت به دیگران که دارای آگاهی لازم نبوده و یا بیتوجهی میکنند، دارند. ولی پشتوانه انجام این مهم توسط عموم مردم، اقدامات مهم و مؤثر حاکمیت است. هر یک از دستگاههای نظام اسلامی وظیفه دارند که نسبت به افراد تحت پوشش خود آگاهی بخشی نموده و الزامات رعایت پوشش و حجاب را میان آنان فراهم سازند.
همچنین دستگاههای آموزشی کشور با خیل عظیم دانشآموزان و دانشجویان تحت پوشش خود وظیفه دارند که آگاهیبخشی نموده و الزامات رعایت پوشش و حجاب را فراهم سازند. بخش عمدهای از عوامل بدحجابی و بدپوششی علاوه بر عوامل رسانه، تهاجم فرهنگی دشمن عبارتند از: عدم آگاهی و غفلت تجاهل و عناد و ستیز، هنجارمند شدن بدحجابی، انگیزههای روانی و عدم اراضاء میل جنسی، انگیزههای سیاسی.
باید برای مقابله با این عوامل راهبردهای مناسب اتخاذ نمود و هر یک از بخشهای نظام اداری کشورمان در اعمال دین راهبردها و اجرای برنامههای معوطف به مأموریت محموله به آنان، دارای سهم و نقش مؤثری شوند در این صورت است که عموم مردم هم به صحنه آمده و نسبت به انجام وظیفه خود در رفع ناهنجاریهای فرهنگی و اخلاقی اقدام خواهند کرد.
راهبردهای مؤثر بر مقابله با آسیبهای پوشش و حجاب کدام است؟
- هر اقدام فرهنگی که میخواهد در هر جامعهای صورت پذیرد دو مخاطب دارد دسته اول مخاطبان، عموم مردم جامعه هستند این دسته در پی افزایش آگاهی خود و یافتن عقاید و باورها و ارزشها و شیوه زندگی مناسب هستند لذا آگاهی پذیر بوده و در صورتی که به یافتههای فرهنگی کاملتر و مناسبتر برسند آن را پذیرفته و به کار میگیرند در جامعه خودمان اکثریت افراد در این دسته جای میگیرند راهبرد اقناعی در ترویج فرهنگ پوشش و حجاب، راهبرد مؤثر برخورد با این دسته است.
در مقابل مخاطبان عام، دسته دومی وجود دارند که مخاطب خاص بوده اینها به دنبال یافتن ارزش و راه و روش درست زندگی نیستند بلکه به دنبال ترویج پلشتیها، بدحجابی و نا درستیاند با این دسته باید از راهبرد تحمیلی بهره گرفت.
در راهبرد اقتاعی، هدف شکل دهی و یا تغییر نگرش و باورهای تمامی افراد جامعه متناسب با فرهنگ و ارزشهای اسلامی-ایرانی با بهرهگیری از تعقل و احساس است. این راهبرد در خصوص لباس و پوشش شامل اطلاعات زیر خواهد بود: اقدامات شناختی افزایش آگاهی، مصداق سازی برای حجاب و پوشش (تعیین پوشش حداقلی و حداکثری)، اقدامات برای ایجاد احساس مثبت،اقدامات حمایتی از تولیدکنندگان پوشاک.
انجام هر یک از اقدامات ذکر شده مستلزم در نظر گرفتن طرحها و برنامههایی متناسب با افراد مختلف جامعه از جنسیتهای مختلف،از سنین و اقشار و اقوام مختلف است. نمادها و دستگاههای اجرایی و رسانههای مختلف هر یک به سهم خود باید عهده دار انجام این وظیفه شوند به گونه ای که عموم افراد جامعه دارای آگاهی لازم در مورد محسنات پوشش و حجاب مناسب و آسیبهای پوشش نامناسب شوند. اقدامات شناختی هم شامل آموزش مستقیم و هم آموزش غیر مستقیم است؛ در آموزش غیرمستقیم باید از داستان، بازیها و اسباببازیهای عروسکی و فیلم و مسابقه و انیمیشن و نظایر آن بهره گرفت.
بدیهی است آموزش غیرمستقیم دارای تاثیرگذاری به مراتب بیشتر از آموزش مستقیم بوده و دستگاههای تبلیغی فرهنگی کشور بخصوص سازمان صدا و سیما وظیفه عمده و سنگینی را برعهده خواهد داشت.
مصداق سازی و طراحی الگوهای مناسب پوشش و حجاب از اقدامات لازم دیگری است که در راهبرد اقناعی باید به آن پرداخت. در سال 1384 مقام معظم رهبری در دیدار با اعضاء شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص همین مصداق سازی می فرمایند که در سالهای گذشته از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته بودند که برای مردان، لباس ایرانی- اسلامی طراحی کنند و آن را برای عرضه به جامعه در موزه قرار دهند. اقدام کاملاً موثری که کمتر انجام گرفته است.
حجاب به معنای پوشش اسلامی دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن پوشش بدن و بعد سلبی آن حرام بودن خودنمایی در مقابل نامحرم است. تعریف مصداقهای نامناسب حجاب الزامی است. برترین حجاب،چادر است ولی تنها مصداق حجاب، چادر نیست.
بنابراین میتوان مصداقهایی سازگار با موازین شرع و عرف و شرایط مقتضیات صنفی و قومی و سنی ارائه نمود و موجبات پذیرش گسترده آن را فراهم کرد.
علاوه بر آموزش و مصداق سازی، ایجاد احساس مثبت در افراد جامعه برای بهرهگیری از پوشش و حجاب مناسب کاملاً لازم و ضروری است. پرهیز از تحمیل و اجباری کردن الگوهای ثابت از پوشش، استفاده از شیوههای مناسب در آموزش، الگوسازی برای نسل جوان موجب ایجاد احساس مثبت خواهد شد.
راهبرد تحمیلی با راهبرد اقناعی چه تفاوتی با هم دارند؟
- اصلیترین تفاوت این راهبرد در مخاطبان آنهاست. در راهبرد تحمیلی، مخاطبان افراد بدحجاب و پوشش بوده که در پی ترویج بدحجابی و کج رفتاری هستند. بر این اساس اقدامی هم که در این راهبرد باید مورد توجه قرار گیرد کاملاً متفاوت خواهد بود.
هدف اصلی در این راهبرد، ایجاد الزام برای تغییر رفتار بدحجابان و مروجان بدحجابی است. اینها درصد خیلی کمی(حدود نیمدرصد) را ممکن است شامل شوند.
اولین اقدام لازم، ایجاد ضمانتهای حقوقی و قانونی لازم برای ایجاد الزام در تغییر رفتار آنهاست؛ باید قوانینی وجود داشته باشد که با صراحت کامل زمینههای لازم برای اعمال اقدامات قضایی و انتظامی را فراهم سازد.
در صورت اعمال این راهبرد، افراد حجابستیز نباید امکان هرگونه اقدامی را داشته باشند. چه عرضه کنندگان پوشاک و محصولات سمعی- بصری نابهنجار اعم از داخلی و وارداتی، چه اماکن عمومی خدمات دهنده به افراد حجابستیز و چه فضای عمومی جامعه به موجب راهبرد تحمیلی باید با محدودیتهای مشخص روبرو شده و اجازه نیابند که حتی راهبرد اقناعی و اقدامات انجام شده در آن باب را نیز بیاثر سازند. با این دسته نمیتوان و نباید با راهبرد اقناعی برخورد کرد که نتیجه بالعکس خواهد داشت.
کدامیک از این راهبردها در ترویج حجاب و پوشش مناسب مؤثرترند؟
این دو راهبرد نمیتواند جایگزین یکدیگر شوند. هر دو راهبرد کاملاً موثرند وقتی که در جای خود و نسبت به مخاطب حاضر خود اعمال شوند. مسلم است که بخش اعظم افراد جامعه، مخاطب راهبرد اول هستند ولی نباید دچار این اشتباه استراتژیک شد، همانگونه که بعضی افراد و جریانها شدهاند و آن اینکه با مطلق افراد جامعه در خصوص رعایت حجاب و پوشش مناسب با راهبرد اقناعی برخورد شود. همین نگاه و راهبرد تاکنون خسارتهای فراوانی در فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه به جاگذاشته است. در عین حال که متأسفانه همان راهبرد اقناعی هم توسط این افراد و جریانها به جدیت دنبال نشده و به گونهای با ولنگاری و سهلانگاری برخورد شده است.
قطعا دستگاههای فرهنگی و آموزشی کشور در اعمال راهبرد اقناعی وظیفهای سنگین و اصلی را بر عهده دارند و باید تلاش بسیار معمول دارند ولی در همین دستگاهها هم ممکن است افراد حجابستیز باشند که با شناخت درست از شرایط آنها باید با راهبرد تحمیلی با آنها برخورد کرد.
دستگاههای انتظامی و قضایی وظیفه دارند که با راهبرد تحمیلی با پدیده «حجاب ستیزی» مقابله کنند و اعمال وظیفه آنها پشتوانهای خواهد بود برای اینکه راهبرد اقناعی به خوبی به نتیجه برسد، همانگونه که راهبرد اقناعی پشتوانهای است برای اثربخش شدن اعمال راهبرد تحمیلی.
بنابراین اعمال هر دو راهبرد لازم و ملزوم یکدیگرند و مهم آن است که هرکدام از راهبردها با شناخت دقیق مخاطبان آن، به درستی اعمال شود.
منبع: فارس
انتهای پیام