نقش چهرهها در تغییر سبک زندگی ایرانی
صدای شیعه: چندی پیش، خبری از بازداشت چندین نفر از بازیگران در مهمانی شبانه در رسانهها منتشر شد. خبری که در روزهای بعد توسط وزارت ارشاد اسلامی و قوه قضاییه تائید و با تذکری از سوی دادستان تهران، به اعلام اسامی در دفعات بعدی ادامه یافت.
چندی پیش، فوتبالیستی در سن کم وفات یافت و این اتفاق توسط رسانههای مختلف و ازجمله صداوسیما پوشش داده شد و برنامه نود بهعنوان برنامهای پربیننده، قسمتی از برنامه خود را به این واقعه پرداخت و در روزهای بعد رسماً اعلام شد که این فوتبالیست براثر مصرف الکل و مواد فوت شده است.
اینها نمونههایی از اخباری هستند که گاه و بیگاه از افرادی خاص که امروزه بهعنوان celebrityشناخته میشوند منتشر میشود. لغتی فرنگی که چندان معادل مناسب فارسی ندارد و گاهی، شخص معروف، نامدار، مشهور و... ترجمه میشود. در پی بردن به معنای نزدیکتری به celebrity به نظر باید به فعل همریشه آن توجه کرد یعنی celebrateبه معنای بزرگ داشتن، گرامی داشتن و..... درواقع معنی celebrity شخص بزرگ داشته شده و تقدیر شده میشود.
این لغت امروزه بیشتر از هر زمان دیگری وارد زبان عامه و فرهنگ رسانه شده است که هرچند میتوان افرادی را درگذشته از مصادیق آن دانست، اما باید آن را در فضای مدرن تجزیهوتحلیل کرد و آن را پدیدهای مدرن دانست. مفهومی که بهصورت تنگاتنگ با رسانه در ارتباط است و با رشد رسانه خصوصاً رسانههای تصویری در سده گذشته توانسته در نظام قدرت، سیاست، اقتصاد و فرهنگ و اجتماع نقش بازی کند. طبقهای که با ابزار رسانه توانسته به سطح بالایی از قدرت، در نظامات گوناگون برسد.گاه این شهرت، در فضای سیاسی مثل حمایتهای پنهان و آشکار از جناح یا فرد خاصی و یا حتی مستقیمتر در حضور خود این شخص مشهور در پست سیاسی (آرنولد در آمریکا، ساعی و دبیر در ایران و...) و گاه در اقتصاد، مانند کسب درآمد برای خود شخص مشهور و یا باواسطهٔ او برای دیگری و گاه در فرهنگ و اجتماع، مانند ترویج فرهنگ و سبک خاصی از زندگی بهصورت خواسته و ناخواسته، آشکار و پنهان نقش بازی کرده است.
این طبقه توانسته است، خصوصاً در هفتادسال اخیر نقش اساسی را در تغییر فرهنگ جوامع در سطح جهانی بازی کند و با رشد ارتباطات و انفجار اطلاعات در فضای پسا شبکه این قدرت نفوذ، گسترش بیشتری یافته است. به قطعیت میتوان گفت که چهبسا مؤثرترین اشخاص در فضای فرهنگعامه در جهان جدید این طبقه باشند. با توجه به محدودیت مقاله تحلیلی کوتاه در این زمینه ارائه میشود. تا بیشتر متوجه نقش این طبقه در نظام جهانی باشیم.
ما در نظام جهانی به دلیل تغییرات مختلف و ازجمله افزایش ارتباطات و دسترسی سریع به اطلاعات شاهد جهانیسازی یا جهانیشدن هستیم چه این روند را جهانیشدن بدانیم بهعنوان یک پروسه خودکار و یا جهانیسازی بهعنوان یک پروژه برنامهریزیشده، توسط عدهای مشخص، این حرکت به دلیل هژمونی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی غرب، به سمت غربی شدن پیش میرود آنهم نه غربی شدن اروپایی، زیرا قدرت علمی و فرهنگی آمریکا، اکنون بر فضای اروپا نیز مسلط است. لذا ما شاهد یک آمریکایی شدن و حرکت به سمت سبک زندگی آمریکایی هستیم. از سوی دیگر در این جهان پهناور اکثریت قاطع و ازجمله مردم کشور ما واقعیت آمریکا را نمیدانند و درواقع ما حرکتی به سمت آمریکایی شدن از طریق رسانه داریم. رسانههایی که هم به دلیل محدودیت ذاتی خود در انتقال فرا ماده و واقعیتهای غیرمادی و هم به دلیل مدیریت هدفمند بر آنها، فرهنگ جهانی را به سمت خاصی که متناسب با خواست نظام قدرت حاکم است، پیش میبرند. لذا در این تغییرات فرهنگی در جهان مدرن رسانه نقشی خاص دارد. رسانهای که از کودکی تا پیری، در اندرونی و بیرونی، در خلوت و جلوت و به شکلهای مختلف نوشتاری، تصویری، صوتی و... همهجا هست و قدرت تأثیری اساسی دارد. این رسانهها هستند که با تأثرهای هدفمند و غیر هدفمند، آشکار و پنهان خود، آگاه و ناخودآگاه انسانها را شکل میدهند و برای آنها مفاهیم اساسی زندگی را تعریف میکنند و به آنها میگویند، که چگونه باید زندگی کنند. این رسانهها هستند که برای انسانها قدرت، ثروت، عشق، ایمان، موفقیت، رحم، جنایت، هدف، سرگرمی، کار و صدها مفهوم اساسی را دیگر را تعریف میکنند. و در بسیاری از موارد، حتی قدرت بازاندیشی دربارهٔ آنها را از مخاطب خود میگیرند. حال در این فضای رسانه محور celebrity نقشی اساسی دارند افرادی که خانهزاد رسانه هستند و خود را مدیون رسانه میدانند و درواقع پیادهنظام قدرتاند، برای تغییرات فرهنگی در جوامع خودی و غیرخودی. این افرادند که سبک بروز و ظهور و اخبار مربوط به زندگی شخصی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی آنها تغییرات را ممکن و آسان میکنند. تغییرات در نظام جنسیتی، رفتارهای اجتماعی، پوشش، اولویتهای فرهنگی و تعریف مفاهیمی چون شادی و لذت و موفقیت و... از سوی آنها صورت میپذیرد.
حال این طبقه به دلیل نقشش در رسانه و محدودیتهای خواسته و ناخواسته موجود در رسانه و همچنین محیط برآمدن افراد آن، چه در ایران و چه در برخی کشورهای دیگر که فاصله بافرهنگعامه آن جامعه دارد. جامعه را به سمت مادی اندیشی، اقتصادمحوری، بدن مرکزی، جلوهگری و... پیش میبرد. که فرصت توضیح بیشتر نیست. اما یک نکته مهم دیگر اینجاست که این طبقه در نظام تولیدکننده و کشورهای توسعهیافته هرچند جامعه را به سمت مادی اندیشی و بدن محوری پیش میبرد اما مشکلات این طبقه در کشورهای مصرفکننده و وابسته ازنظر فرهنگی مضاعف است، زیرا این طبقه در این کشورها جامعه را به سمت مصرفی تقلیدی و فرهنگی تقلیدی پیش میبرد و باعث وابستگی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میشود. خصوصاً اینکه بسیاری از افراد این طبقه را در کشورهایی شبیه ایران، خودباختگان به فرهنگ و قدرت غرب تشکیل میدهند. درواقع اگر یک فرد مشهور برای یک نظام تولیدکننده میتواند محرک مصرف داخلی باشد در نظامات وابسته تبدیل میشود به وابسته کننده فرهنگی و اقتصادی (سطحیترین نمونههایش تبلیغ کالاهای خارجی و مدهای خارجی توسط بازیگران است)
این مباحث اشارهای بود به اینکه متوجه نقش ویژه این طبقه در نظام قدرت و جهان جدید باشیم ممکن است این سؤال برای مخاطب ایجاد شود که آیا این طبقه نمیتواند تبدیل به طبقهای مثبت و پیش برنده شود، جواب کوتاه اینکه، ممکن است، اما این نقش را در دوران غلبه نظام لیبرال سرمایهداری میتوان غیرممکن دانست که جای توضیح بسیار دارد.
حال سؤال اینجاست که آیا با توجه به تمام اهمیتی که این طبقه در ایجاد فرهنگ در توده مردم در جامعه مدرن دارد نظام ما در ایران تا چه حد متوجه این قضیه بوده و برای آن برنامهریزی کرده است. شاید بتوان با برنامههایی تأثیرهای منفی این طبقه را کم کرد و بر نقش مثبت آنها افزود.
نگاهی به برنامههای تلویزیون گویای این است که این طبقه در ایران و حتی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یکنهاد عمده فرهنگساز، نقشی اساسی دارد. میزان حضور و تجلیل از آنها در برنامههای مختلف تلویزیونی و رادیویی، پرداختن به زندگی شخصی و اجتماعی آنها در این برنامهها و تبدیل نمودن آنها به الگوها و سمبلهای موفقیت، گوشهای از کارهایی است که هرروزه و هر ساعته در رسانه ملی در شبکههای مختلف برای این طبقه صورت میگیرد. یک اشاره کوتاه اینکه برخی از افراد و دستههای این طبقه با وقوع انقلاب و اسلامی شدن اسمی صداوسیما و نهادهای فرهنگی از گروهی ضد فرهنگعامه به گروهی در جهت فرهنگعامه تغییر جایگاه دادند و این در حالی بود که مشخصات این طبقه ازنظر هویتی چندان تغییرنیافته بود و فقط بروزش در رسانه متفاوت بود که البته جای سخن بسیار دارد و به گوشهای از آن در پایین اشاره میکنیم.
یادمان باشد که یک برنامه یک سری پیام آشکار دارد و یک سری پیام پنهان و این پیامها، ذهن مخاطب را میسازد و چهبسا قدرت پیامهای پنهان بیشتر از پیامهای آشکار باشد. چون گاهی حتی فرصت اندیشیدن را هم، به مخاطب در مورد رد و قبولش نمیدهد. برنامههای رسانه ملی پر است از پیامهای پنهانی که این طبقه را تجلیل میکند و الگو جوانان قرار میدهد.
برای نمونه فرض کنید تلویزیون از یک هنرپیشه دعوت میکند، مهمان برنامهاش باشد. همین مهمان بودن او در برنامه یک پیام الگو بودن پنهان، برای مخاطب دارد و این نکته به ذهن مخاطب متبادر میشود که او انسان موفقی است که به تلویزیون آمده و میخواهد برای ما صحبت کند. حال بماند تعریف و تمجید و گاهی تقدیسهای درون برنامه. پس بیخود نیست که تعداد زیادی از جوانان و نوجوانان این سرزمین به دنبال بازیگر شدن و فوتبالیست شدن و حتی سیاستمدار شدن هستند و برای این موضوع حاضرند تن به بسیاری از مسائل بدهند. و نکتهای دیگر اینجاست که مخاطبی که در مقابل این رسانه قرار دارد این طبقه را در بسیاری از موضوعاتی که تلویزیون نمایش نمیدهد نیز الگو خود قرار میدهد (بهصورت ناخودآگاه) وزندگی شخصی، پوشش، نحوه تعاملات اجتماعی، طرز فکر و... که ممکن است در رسانه ملی بروز پیدا نکند اما در رسانههای دیگر و شبکههای اجتماعی بروز کردهاند وارد زندگی و اندیشه آن مخاطب میشوند.
این طبقه در ایران مانند بسیاری از نقاط دیگر جهان تبدیل به طبقهای الگو شدهاند. که در فرهنگ جامعهشناختی به گروههای مرجع موسوماند. طبقهای که بسیاری از افراد آنهم به دلیل خواستگاه بومی و هم به دلیل نظام فرهنگی غالب جهانی و.. لیاقت الگو بودن برای زندگی افراد را ندارند برخی از آنها شاید الگوهای خوبی در حرفه و مهارت و هنر خود باشند اما بسیار برای الگو بودن برای زندگی جوانان و نوجوانان و مردم یک جامعه ناقصاند، چه رسد آن جامعه، جامعهای شیعی باشد مانند ایران با افقهای دور و آرمانهای بزرگ.
حال مخاطب میتواند با دقتی بیشتر دو خبر ابتدایی را مرور کند و بعد نگاهی بیاندازد به تغییرات پیشآمده در فرهنگ، اندیشه و سبک زندگی بسیاری از افراد این جامعه. تغییراتی که خود را در افزایش نرخ طلاق، مصرفزدگی، خشونت، هرزگی، خوشگذرانی و... نشان میدهد.
هنگامیکه در انتخابات مجلس اخیر جریانی سیاسی، اتفاقاً با حمایت بسیاری از افراد مربوط به این طبقه (celebrities) موفق شد گروهی از افراد جامعه را متقاعد به رأی دادن فهرستی در تهران کند و در مقابل جریانی دیگر باوجود ائتلاف قدرتمند نتوانست این کار را انجام دهد، میشد فهمید که گروههای مرجع، در جامعه ایران در حال تغییرند.
منبع: نسیم آنلاین
انتهای پیام