جولان مطربهاي اجارهاي در بازارهاي ايراني
صدای شیعه: چند سالي است که گروههاي موسيقي متشکل از نوازندگان دختر و پسر در پارکها، ميادين، ورودي پاساژها و پيادهروها به وفور ديده ميشوند. از همان ابتدا اين تصور به وجود آمد که گروههاي موجود به شکل خودانگيخته و ناگهاني گرد هم آمدند تا در نبود فرصتهاي شغلي با اجراي قطعات ايراني و فرنگي، کسب درآمد داشته باشند. رخدادي تازه که با سبک و سياق غربي، رفتهرفته بيحرمتي ديني و عرفي را عاديسازي کرده و سر انجام در تازهترين نوع خود بعد از اباحهگري، پاي رقاصههاي خياباني را هم به ميان آورده است. اخيراً نيز تحقيقات يکي از مجموعههاي پژوهشي نشان داده است که اجراهاي خياباني فاقد مزيت نسبي اقتصادي بوده و هدف از اين نمايشهاي سازماني و خطدهي شده کسب درآمد از رهگذران نيست.
همينطور که در ميان شلوغيهاي خيابان و صداي روحخراش بوق ممتد ماشينها سرتان پايين است و در افکار روزمره غرق شدهايد، نواي يک موسيقي فکرتان را منحرف ميکند و به سمت صدا بر ميگرديد، جمعيت زيادي دور چند جوان کنار پيادهرو يا نبش ميداني مهم حلقه زدهاند. عمر تلف شده و از دست رفته عدهاي جوان به دليل فقدان فرصتهاي شغلي، اولين موضوعي است که از فکر تکتک عابران و رهگذران عبور ميکند.
اما اين همه ماجرا نيست؛ روي ديگر سکه اين کنسرتها و موسيقيهاي خياباني که برگزاري آن از چندين سال قبل شکل جدي به خود گرفته، بسيار فراتر از فکرهاي اينچنيني است. موسيقيهاي هنجارشکن خياباني، هدفمند، دستوري و ساختاري است.
پوشش فقر و بيکاري براي توجيه هيپيگري
دو سال پيش به شکل ناگهاني گروههايي از نوازندگان با پوشش فقر و بيکاري، اجراهاي خياباني را در تهران آغاز کردند. جالب اينجاست که همزمان رسانههاي اروپايي اجراهاي زنان خواننده خيابانگرد، دختران رقاصه و هيپيهاي دورهگرد گيتاريست را با هيجان به عنوان نمايهاي از تغيير جامعه ايران رسانهاي کردند.
هرچند اجراي موسيقي در خيابان پديده تازهاي نيست و در جهان و حتي در ايران سابقهاي طولاني دارد، اما اطلاق الفاظي همچون «تغيير جامعه ايران» از سوي رسانههاي اروپايي بدين جهت بود که آنچه قديمترها در مورد موسيقي خياباني تعريف ميکردند در شاکله ترانه خوانيهاي سنتي به همراه آلات موسيقي سنتي همچون تار، سه تار، تنبک، رباب، قيچک، کمانچه، سنتور، ني، عود، چنگ، دف بود، اما اجراهاي زندهاي که راه ورود هدفمند خود را به کشورمان باز کرده است، هيچ شباهتي به فرهنگ و اصالت غني چند هزار ساله ايراني ندارد که هيچ، بلکه در راستاي نفي ارزشهاي اسلامي – ايراني هم گام برميدارد.
گروههاي موسيقي خياباني در قالب مدرن خود عمدتاً به سبک موسيقي امريکايي کنار خيابان و در حاشيههاي پاساژها و مراکز خريد مينشينند و بدون توجه به موارد عرفي و ديني جامعه، اقدام به نواختن آلات موسيقي غير سنتي ميکنند که البته در کنار اين گروه نوازندگي فردي هم به شيوه گروههاي غربي اقدام به خوانندگي ميکنند که عمدتاً اشعار فارسي کهن ميان آنها ديده نميشود.
البته ذکر اين نکته ضروري است که شروع به کار اين گروههاي موسيقي با اجراي آماتور ترانههاي قديمي و نوستالژيک کليد خورد، اما رفتهرفته و با هدايتهاي آشکار و پنهان دروني و بيروني به سمتي گام نهاد که سنت و فرهنگ ايراني از آن رخت بربست.
فقدان مزيتهاي اقتصادي براي اجراهاي خياباني
اخيراً نيز تحقيقات يکي از مجموعههاي پژوهشي نشان داده است که اجراهاي خياباني فاقد مزيت نسبي اقتصادي است و هدف از اين نمايش سازماني اصلاً کسب درآمد از رهگذران نيست. موضوع قابل اهميتي که در گزارشهاي ميداني برخي از افراد حاضر در گروههاي موسيقي خياباني هم نسبت به اين امر معترف شده و اظهار داشتهاند: «ما به مسائل مالي خيلي اهميت نميدهيم و مهمترين چيز ايجاد آرامش، دوستيها و آباداني ايران به کمک اطلاعرساني بين اجراهايمان است.»
به اسم آباداني به رسم فحشا
آنچه آنها تحت عنوان آباداني ايران از آن ياد ميکنند، چيزي نيست جز عاديسازي بيحرمتي عرفي- ديني که آن هم به صورت سازماندهيشده صورت ميگيرد. جالب اينجاست پاي اين اقدامات ساختارشکنانه تا جايي پيش رفته است که در يکي از کليپهاي پخش شده در فضاي مجازي از اين اجراهاي خياباني، پاي رقصندههاي زن به ميان آمده است. کليپي که شايد در چند دقيقه اول تصور حضور يک رقصنده ايراني با حرکات نمايشي خاص در اجراي موسيقي خياباني در پيادهروهاي شهر باور کردني نباشد، اما با چرخش دوربين به روي رهگذران و نمايان شدن مراکز و نهادهايي که مزين به زبان فارسي است، مشخص ميشود که اينجا ايران است و به اسم موسيقي خياباني زني در انظار عمومي با نوازندگي مردان در حال رقصيدن است!
کوس رسوايي درآمدزايي از موسيقي خياباني وقتي بيشتر به صدا درميآيد که با جستوجويي ساده در فضاي مجازي پيجهاي مختلف از اين گروههاي موسيقي پديدار ميشود که اتفاقاً بر خلاف تصور ظاهري از اقدامات آنها، به صورت هدفمند و سازماندهي شده هواداران خود را در نقطهاي مشخص از شهر دعوت به تجمع ميکنند. جالب اينجاست که بر خلاف تصور هواداران نسبت به فقدان منابع مالي اين گروه، هشتگهاي ثابتي چون #موسيقي_خياباني_تکدي_گري_نيست و # موسيقي_خياباني_صنف_است هم ديده ميشود.
وقتي دولت رقصندگي خياباني را شغل ميداند
هرچند که نبود فرصتهاي شغلي، فقر، نابرابري و حتي بياهميتي به جايگاه هنر و موسيقي جزو اهداف اوليه و ظاهري اين اجراهاي خياباني بوده اما جالب اينجاست که بهرغم نگاه منفي بيروني نسبت به اين امر، دولت نيز نگاه منفي نسبت به اين موضوع ندارد که هيچ، بلکه از آنها حمايت همهجانبه هم ميکند؛ همزمان با بالا آمدن سايت کارورزي دولت، طراحان رقص و رقاصان، نوازندگان، خوانندگان و رقصندگان خياباني و کلوپهاي شبانه جزو مشاغل مورد انتخاب در اين سايت براي انتخاب توسط کارورزان در نظر داشته شده است.
اين در حالي است که علاوه بر اين موارد، در کنار اجراهاي موسيقي خياباني، در چند سال اخير خوانندگي زنان نيز به موضوعي عادي در کشورمان تبديل شده است تا جايي که اگر تا پيش از اين چنين موضوعي قابل تعجب بود، اما امروزه نهتنها تعجببرانگيز نيست، بلکه در برخي سريالهاي شبکه نمايش خانگي هم شنيده ميشود و از قضا با عاديسازي چنين موردي در نگاه رسانه و اعطاي مجوز از وزارت و فرهنگ ارشاد اسلامي، زمينه ارائه آلبوم و کاست خوانندههاي زن هم فراهم شده است.
سؤال اينجاست که پاي بيحرمتي عرفي – ديني به بهانه موسيقي خياباني تا کجا قرار است ادامه يابد؟ اساساً با کدام حمايت، موسيقي زير زميني با رقصندههاي زن خياباني روي زمين آمده است؟! پشت پرده اين نمايشهاي ضدايراني – اسلامي چيست و چه کسي پاسخ اين بينظارتي را ميدهد؟!
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام