( 0. امتیاز از )

صدای شیعه به نقل از دانشجو: محمدصالح سلطانی، امیرمحمد واعظی؛ قصه از یک چهارشنبه جنجالی در «شریف» آغاز شد. عصر روز 25 بهمن، دکتر مهدی گلشنی، چهره ماندگار فیزیک و موسس گروه فلسفه علم دانشگاه شریف در یک سخنرانی جنجالی،انتقادات تند و تیزی را متوجه مسئولین دانشگاه شریف و متولیان نظام آموزش عالی کشور کرد. این سخنان بازتاب‌های گسترده‌ای داشت. شماری از اساتید دانشگاه شریف به این حرف‌های جنجالی واکنش نشان دادند، 24 گروه دانشجویی شریف طی نامه‌ای  به  رئیس دانشگاه و دکتر گلشنی خواستار شفافیت بیشتر شدند و البته دانشگاه صنعتی شریف هم یک جوابیه تند و تیز در پاسخ به دکتر گلشنی منتشر کرد. همه این بحث‌های جنجالی و البته ریشه‌ای، ما را در عصر یک  روز شنبه‌ زمستانی به دفتر دکتر گلشنی در دانشگاه صنعتی شریف کشاند. دفتری روبروی مسجد و در گروه فلسفه علم. نتیجه، 67 دقیقه گفتگوی داغ با دکتر بود. استادی که تقریباً تمام دانشجویان او را به آرامش می‌شناسند، برافروخته‌تر از همیشه، از خودباختگی نظام آموزش عالی در مواجهه با غربی‌ها می‌گفت و از بی‌توجهی‌های مسئولین شریف به مفاهیم بنیادی و اساسی علم، گلایه‌مند بود.

بخش اول این گفتگو که با محوریت صحبت‌های اخیر دکتر گلشنی و فضای آموزش عالی کشور انجام شده در ادامه تقدیم می‌شود. بخش‌های بعدی که مربوط به افق نظام آموزش عالی کشور، شورای عالی انقلاب فرهنگی، سمپاد و البته حال و هوای شیرین نوروز است را در ایام عید منتشر خواهیم کرد.

به بهانۀ اتفاقات اخیر و صحبت‌های فوق‌العاده جنجالی شما و واکنش‌های جنجالی‌تری که بعد از آن اتفاق افتاد، ما فرصت را غنیمت شمردیم و خدمت‌تان رسیدیم که درباره چند موضوع با شما گفت‌وگو داشته باشیم. آقای دکتر فکر می‌کردید که صحبت‌های 25 بهمن‌تان درباره دانشگاه شریف این‌قدر پرحاشیه شود؟

بسم الله الرحمن الرحیم. این که پرحاشیه بشود بله. انتظار داشتم. ولی حاشیه بیش‌تر از حدی که انتظار داشتم بود! علتش هم این است که مسئولین خبر ندارند که چقدر نارضایتی داخلی هست. یک سکوت خیلی معناداری در جامعۀ علمی ما حاکم است ، ولی مسئولین دانشگاهی و وزارتی از آن خبر ندارند واقعا. دل‌ها پر است ولی مسئولین خبر ندارند که دل‌ها پر است.

یعنی فکر می‌کنید پرحاشیه شدنش به علت بی‌خبری مسئولین از آن‌ چیزی است که در جامعه دانشگاهی اتفاق می‌افتد؟

بله. یعنی نمی‌دانند که یک نارضایتی اصولی وجود دارد.

انتظار این واکنش‌ها را داشتید؟

ببینید، من در دو سه سال اخیر به تعداد زیادی از دانشگاه‌ها برای سخنرانی رفته‌ام و درد دل هیئت علمی و نیزدانشجویان را شنیده‌ام و لذا از نارضایتی خبر داشتم ، ولی این‌ها زیر بار نمی‌روند که این نارضایتی وجود دارد. فکر می‌کنند همه‌چیز واقعا بر وفق مراد است.

یک مقدار به عقب برگردیم. چه شد که آقای دکتر گلشنی که همه دانشجویان و اساتید ایشان را به عنوان یک شخصیت و استاد آرام می‌شناسند،‌ آن سخنرانی پرشور  را انجام دادند؟

برای این‌که هر چه می‌گویی گوش نمی‌دهند و غیر منطقی برخورد می‌کنند. ببینید، اولین قدم برای اصلاح این است که آدم به انتقاد گوش دهد. آن واقعاً خیلی مؤثر است و خیلی از مسائل را حل می‌کند. من با این قضیه در مالزی برخورد کردم .در جلسه ای با رؤسای آکادمی علوم آنجا ، به آنها گفتم که شما در فلان چیز کمبود دارید. آنها تصدیق کردند و چند سال بعد که به آنجا رفتم آن کمبود را رفع کرده بودند. بنای خیلی از مسئولین ما این است که هیچ‌وقت زیر بار نمی‌روند که خطایی وجود دارد.  انگار همه چیز بر طریق درست پیش می‌رود! مشکل قضیه واقعا این است که نمی‌خواهند قبول کنند که خطا دارند.

آیا انتقاد اصلی شما که بیشتر از صحبت‌تان بازتاب یافت، مقاله زدگی و مقاله محوری در فضای دانشگاهی ما بود؟

 مشکل اصلی این است که من می‌بینم معیار‌هایی که برای سنجش کار هیئت علمی به کار می‌رود، به ضرر مملکت است. من مخالف مقاله نیستم. خودم هم مقاله می‌نویسم و آن را می‌دهم خارج چاپ بکنند. برای این‌که انتقاد و عکس‌العمل را ببینم و اصلاح بکنم. من هیچ‌وقت مخالف چاپ مقاله نبوده ام . اما الآن نوشتن مقاله یک حالت مصنوعی پیدا کرده‌است. این حالت مصنوعی یعنی اینکه افراد باید به هر طریقی شده مقاله یا مقالاتی دست‌وپا بکنند که ترفیع بگیرند. قبلا به طور طبیعی هرکس کاری را می‌کرد، مقاله می‌نوشت. این مدلی که الآن حاکم است، دو لطمه مهم به کشور می‌زند. یکی این‌که چون مردم مجبورند به خاطر ترفیع‌شان مقاله ارائه بدهند، هیچ‌وقت کار علمی‌شان در جهت حل مشکلات مملکت نیست. برای این‌که اگر موضوع حل مشکلات کشور باشد، این مقاله شانس چاپ در مجلات خارجی را ندارد.

 نکته دوم این است ‌که در شرایط فعلی مقالات  شامل نوآوری واقعی هم نیست. کارها، حاشیه‌ای خیلی کوچک بر کارهایی‌ است که در غرب می‌شود. من به نظرم ایران اسلامی که در دوران تمدن اسلامی سر نخ علم بوده، الان هم باید در آن راستا حرکت کند ، یعنی باید کارهای جدید هم بشود و البته آن ه چیزی نیست که در عرض یک روز یا یک ماه و دو ماه بشود انجام داد. یک کسی کاری را می‌کند، در عرض پنج ماه نتیجه می‌گیرد و کسی هم ممکن است کاری بکند و در عرض هفت یا هشت سال نتیجه بگیرد. من خودم دوستانی را که با من کار می‌کنند دیده‌ام. بعضی اوقات آنها دریک سال یا دو سال کار می‌کنندتا منجر به یک مقاله بشود. گاهی هم چهار پنج ماه کار می‌کنند و منجر به یک مقاله فوق‌العاده با پذیرش و استقبال بالا می‌شود. من از این مصنوعی بودن فعلی کار مقالات ، که علم مملکت را جلو نمی‌برند، شکایت داشتم.

یک مسئله دیگر که من شکایت داشتم، مسئله بازنشسته‌ کردن‌های نامعقولانه  بود. ببینید، بازنشستگی یک چیز طبیعی است که در همه دنیا طبق مقرراتی اجرا می‌شود. منتها گاهی مقررات بازنشستگی اجازه می‌دهد که اشتغال شخص برای مدتی تمدید شود. من حرفم این است که برای آن‌هایی که کار واقعا سازنده دارند، اگر امکان قانونی تمدید هست، تمدیدش کنند. چیزی که من در این چند سال گذشته مشاهده کرده ام این است که بعضی وقت‌ها درست آن افرادی که سازندگی‌شان بالا بوده ،در بحبوحه فعالیت‌شان بی رحمانه به آن‌ها گفته شده که هیچ فرصتی نداری و باید باز نشسته شوی!

اتفاقا  جوابیه‌ای که دانشگاه شریف به صحبت‌های شما داده‌است را ما به صورت فهرست‌وار تهیه کرده‌ایم تا به هر مورد پاسخ دهید. مورد اولی که در جوابیه آمده بود همین بازنشستگی است که می‌فرمایید.

 اتفاقا بسیار خوب است که مطرح شود. مثلا یک موردی بود که شش ماه به انتهای فرصتش مانده بود -این‌که می‌گویم هیچ ربطی به گروه فلسفۀ علم نداشت- من از چهل و هفت سال پیش که در این دانشگاهم، لااقل چهل سال است که آن شخص را می‌شناسم. اختراع‌هایی داشت که دو تا از آنها را را دانشگاه برای داوری به دانشکده برق ارجاع داده بود ، و استاد مبرزی ازدانشکده برق تشخیص داده بود که این این دو اختراع بهتر است که به صورت طرح ملی اجرا شود و در این جهت نامه‌ای به معاون علمی -فنی رییس‌جمهور نوشتند. خوب این فرد چون مقاله ننوشته بود ، به خاطر نداشتن مقاله ترفیع سالیانه را نگرفت . این شخص طبق مصوبه‌ای از شورای عالی انقلاب فرهنگی شش ماه وقت داشت که دیرتر بازنشسته شود.اما آنها او را زودتر از موعد بازنشسته کردند. آیا نباید برای شخصیت کسی که در این دانشگاه عمرش را گذرانده ‌است اینقدر ارزش قائل باشند که آن وقتی را که او می خواست  و قانونی هم بود به او بدهند؟! چرا انسانیت در این محیط ضعیف شده است؟

اخیراً استادی از دانشکده فیزیک راکه از نظر مقاله و فعالیت علمی کمبودی ندارد و طبق قانون می‌تواند تا سه تا سال ادامۀ فعالیتش تمدید شود،‌بازنشسه کردند.آیا نباید به او این مهلت را می دادند؟ آیا درست است که ناگهان به او ابلاغ کنند که شما دو ماه دیگر بازنشسته‌اید؟ آخر کجای دنیا به فردی که بیش از چهل سال خدمت کرده است ناگهان می‌گویند که شما باید مرخص شوید؟ انسانیت هم خوب چیزی است. من نمی‌گویم که بازنشسته نکنند، من می‌گویم آن مواردی که سازندگی هست،‌ آن موارد را تشخیص دهند و اقلا حرمتی برایش قائل شوند. من به دانشگاهی در همین ایران در یکی از شهرستان‌ها رفتم. در آنجا دیدم که برای بازنشستگان و اساتید پیش‌کسوت احترام زیادی قائل بودند. اما در دانشگاه شریف استاد فرزانه ای مثل جناب دکتر شهشهانی را بازنشسته کردند و به اتاق بازنشستگاه فرستادند. آیا باید با کسی که جزو پیش‌کسوتان دانشگاه است این چنین  رفتار شود؟! بعضی‌ها فقط صرف حضورشان در دانشگاه اهمیت دارد! یادم نمی‌رود که وقتی مورد جناب دکتردکتر شهشهانی را به جناب دکتر صالحی ، رئیس سازمان انرژی اتمی، عرض کردم؛ ایشان گفتند که صرف حضور جناب دکتر شهشهانی در دانشگاه برای دانشگاه برکت است. گلایۀ من اینست که برخوردها اصلا انسانی نیست. اصل بازنشستگی محل سؤال من نبوده، اصل مقاله برایم محل ایراد نبوده، اصل انعقاد قرارداد با خارج مورد سؤل من نبوده، است من می‌گویم چرا این‌قدر خودیها  را دست‌کم می‌گیرید. اقلاً حرمتی برای خودیهای برجسته  قائل باشید.

مورد دومی که دانشگاه شریف در جوابیه‌اش گفته بود،‌ این بود که ما صرفا بر اساس مقاله رتبه‌بندی نمی‌کنیم و ارتباط با صنعت و روابط بین‌المللی و تاثیرگذاری اجتماعی و... داریم.

 من در مورد ارتباط با صنعت ایرادی ندارم. ایراد من این است که دانشگاه کارش فقط ارتباط با صنعت نیست. دانشگاه وظایف مهم دیگری هم دارد. رئیس دانشگاه و یا معاون آموزشی دانشگاه بیایند در یک مناظره دانشگاهی و یا تلویزیونی  با من شرکت کنند تا من چیزهایی را نشان بدهم که حاکی از سطحی بودن آنها و گاهی تخلفات و تبعیض‌ها در دانشگاه صنعتی شریف است. بلی آنها بعضی قراردادهای مفید دارند که من به آنها ایرادی ندارم.سخن من این است که آنها دارند موارد ارزشمندی را هدر می‌دهند.  دانشگاه فقط قرارداد نیست. قرارداد یک بخشی‌ از وظایف دانشگاه است که هم به جامعه خدمات بدهد و هم تامین بودجه بکند. ولی این کل قضیه نیست. آقایان اصلا کل دانشگاه را ابزار می‌بینند و انسانیت اصلا جزئی از تفکرشان نیست.  یک‌وقتی استادان مهندسی دانشگاه MIT مقاله‌ای در روزنامۀ نیویورک تایمز نوشتند که من این‌ را  بارها  به رییس دانشگاه ، یعنی جناب دکتر فتوحی گفته ام. آن اساتید در مقالۀ شان نوشتند که فارغ‌التحصیلان آنها در جامعه موفق نیستند. رییس آن دانشگاه‌ فوراً جلسه‌ای بین اساتید مهندسی و علوم انسانی گذاشت و در پی آن دانشجویان مهندسی را مکلف کردند که تعدادی از درس‌های علوم انسانی را بگیرند.اما در چند سال اخیر جفاهای زیادی در این دانشگاه در مورد گروه فلسفۀ علم شده است ، و اگر منکر این هستند با من در یک مناظزۀ تلویزیونی شرکت کنند، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

اصلا می‌دانید مشکل چیست؟ همین‌هایی که اصلا به صحبت‌های ما علی‌رغم تجربۀ چهل و چند ساله گوش نمی‌دهند، همین‌ها  سخنان فلان استاد ملحد غرب زده ای را که به قرآن هم توهین می‌کند، اجرا می‌کنند، سخن کسی که می‌گوید چرا باید اول هر همایش و کنفرانسی قرآن خوانده شود، و در انعقاد قرار داد با دانشگاههای خارج پیشرو است.

همان که جواب بی‌ادبانه‌ای هم به شما داده بودند؟

بله ، همان شاگرد بی وجدانی ،که هیچگونه مراعات حرمت استادش را نمی‌کند. این فرد بی‌حیاترین و بی‌شرم‌ترین دانشجوئی است ‌است که من در عمرم در دانشگاه داشته ام. او هیچ‌ نوع انسانیتی ندارد. هنرش فقط این بوده که واسطۀ عقد قرار داد بین دانشگاه شریف و دانشگاه‌های اروپایی شده‌است. دانشگاه به سخن‌ این‌ها بیشتر از ما گوش می‌دهد. آیا ما نجات آیندۀ‌ مان در گرو قرارداد با خارج است؟! من نمی‌گویم ارتباط نداشته باشیم و نفرستیم. من می‌گویم که حفظ هویت ملی خودمان را هم بکنیم. این‌ها فقط نگاهشان به آن طرف است.  ساله پیش به یک معاون آموزشی وزارت علوم یک برنامه‌ای  را برای تصویب دادم. ایشان پرسیدند که آیا شبیه این برنامه در خارج هم هست یا نه؟‌ آخربعضی مسئولان ما کی به هویت ملی اهمیت می دهند؟!

من اینطور از صحبت‌های شما متوجه می‌شوم که دانشگاه یک ارزش‌ها و نکات مثبت بزرگی را فدای یک سری ارزش‌ها و نکات مثبت دیگری می‌کند؟

 درست است. یعنی دانشگاه خودش را به بعضی چیزها محدود کرده‌است. معاون آموزشی دانشگاه ، جناب دکتر رشتچیان، صریحا به من گفتند که باید رنکینگ دانشگاه بالا باشد.من هم به بالا بودن رنکینگ دانشگاه قائلم ، اما در قبال آن نباید بعضی امور بسیار مهم را نا دیده بکیریم. به علاوه چرا به بعضی مقالات مجلۀ نیچر ، که در این دوسال اخیر منتشر شده  و تغییر بعضی معیارها را پیشنهاد کرده یا به "بیانیۀ سانفرانسیسکو" ، که در سال 2012 منتشر شد و بعضی نکات مهم را توصیه کرد توجه نمی کنند.

یعنی ادعای خودشان در این جوابیه که ادعا کرده‌اند رنکینگ برای‌شان ملاک اصلی و تمام نیست، دروغ بوده است؟

بلی با قاطعیت می گویم دروغ است و اثبات این ادعا را به یک مناظرۀ تلویزیونی  ارجاع می دهم. ایشان صریحا گفتند که باید رنکینگ دانشگاه بالا باشد. گفتم این رنکینگ‌ها را  آن طرفی‌ها برای ما درست کرده‌اند. اصلا برای خودشان مقاله الزامی نیست . این را صریحاً بعضی از المپیادیهای ما که در دانشگاههای طراز اول غرب تحصیل کرده اند به ما گفتند. فردی به من مراجعه کرد که در دانشگاه شریف کارشناسی برق را تمام کرده بود و سپس برای اخذ دکتری و تحقیق به دانشگاههای استانفورد و میشیگان رفته بوذ و سپس برای جذب به دانشگاه شریف مراجعه کرده بود. این دانشگاه او را به علت نداشتن مقاله نپذیرفتند ، و این در حالی است که استانفورد و میشیگان از او مقاله نخواسته بودند.

اصلا چرا برای سنجش مقاله ارزش استاد‌های داخلی را اینقدر کم می‌کنید؟! چند سال قبل از انقلاب، که ما این‌جا بودیم ، مقالات هر شخصی را می‌دادند که دو یا سه استاد مستقل بخوانند و نظر بدهند. ما اصلا خودمان را قبول نداریم. اینجا یکی از ایراداتی که به گروه فلسفه علم می‌گیرند این است که ما مقالاتمان به زبان فارسی در مجلات علمی پژوهشی داخل است. خوب اگر مجلات علمی پژوهشی داخلی را قبول ندارید، رسما اعلام کنید که همه بدانند و به وزارت علوم هم بگویید که آن مجلات را تعطیل کند. ولی این سؤال مطرح می شود که کی قرار است ما یک مجلۀ معتبر داخلی داشته باشیم؟ تقویت هویت ملی اصلاً در این دانشگاه مطرح نیست.

مورد دیگری که دانشگاه شریف در جوابیه‌اش آورده است همین اهمیت چاپ مقالات در مجلات بین‌المللی است که تا حدی پاسخ دادید.

اتفاقا گروه ما در فلسفه علم،‌جزو گروه‌هایی بود که در مجلات خارجی، نسبت به کارهای بنده و همکارانم صحبت از Iranian school کردند. حتی در بعضی کتاب‌های چاپ شده در غرب  وقتی به مقالات یا نوشتارهای  ما خواسته‌اند ارجاع دهند ، از این عبارت استفاده کرده اند. چندتای این‌ها واقعا آمده‌اند و چنین پی‌ریزیهائی را  کرده اند و چنین ارجاعاتی دارند؟این حرف‌ها واقعا بی‌خود است. استاد ما در برکلی، آقای پروفسور واینبرگ، در مقاله ای نوشتند که در چهل سال گذشته  هیچ مقاله‌ای در حوزه های کیهان شناسی و ذرات بنیادی از جهان اسلام به ایشان نرسیده  که ارزش‌ خواندن داشته باشد .البته این را هم متذکر شدند که  مقالاتی  از مسلمانان مقیم غرب را دیده اند که ارزش خواندن داشته‌است.ما کی قرار است مقاله ارزشمند ارائه بدهیم که جرئت نکنند این حرف‌ها را بزنند؟! بعلاوه اگر ما اینقدر مقالاتمان ارزش داشته ، چرا روز به‌ روز وابستگی‌مان به غرب بیشتر شده؟ ایا الآن وارداتمان بیشتر شده و یا ده سال پیش؟ بیایند این‌ها را بگویند. الآن حتی بعضی از آن چیزهایی  را که قبلا خودمان تولید می‌کردیم دارند از خارج وارد می‌کنند.

 این‌ها خودشان را مجبور دیدند که روابط عمومی یک جوابیه‌ای بنویسد، که البته پر از مغالطه بود. اگر راست می‌گویند، در یک مناظره با من شرکت کنند تا من مدارک زنده را بیاورم.

یعنی دعوت به مناظره شما همچنان پابرجاست؟

صد در صد، مخصوصاً با شخص رییس دانشگاه. تا ببینیم که آیا اصلا ایشان در جریان دانشگاه هستند یا نیستتند. ایشان  دانشگاه را به معاونان خود سپرده اند. آن مواردی هم که شکایت می‌کنیم ، بدون نتیجه باقی می ماند. ایشان اخیراً در یک سخنرانی گفته اند که گروه فلسفه علم هرگاه کارآیی‌اش را نشان بدهد ما از آن حمایت می‌کنیم. من از ایشان یک سؤال دارم. کدام یک از دانشکده‌های این دانشگاه به اندازه گروه ما در ما در جاهای مهم ارجاع داشته‌است؟ البته خیلی از موارد اشاره به من دارد  ولی به هرحال نوشته‌اند گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف. بیایند به من بگویند کدام یک از استاد‌هایشان به اندازه بنده در کتاب‌های چاپ شده در آمریکا و اروپا مورد  ارجاع قرار گرفته اند؟!

یک جای دیگری که دانشگاه به شما انتقاد کرده، جایی است که گفته‌اند شما در شورای عالی انقلاب فرهنگی عضو هستید و از آن طرف چیزی که جای علوم انسانی را در دانشگاه تنگ کرده‌است، دروس معارف است و شمایی که خودتان عضور شورای عالی انقلاب فرهنگی هستید این را اصلاح باید می‌کردید نه این‌که معترض به آن باشید.

اولا من همواره  انتقاداتم را در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کرده ام  و خوشبختانه هر وقت ما انتقادی می‌کنیم، جناب دکتر مخبر نامه‌ای به خود من می‌نویسند و کپی آن  را هم به وزرای مربوطه می‌فرستند که فلانی این انتقادات را کرد.

یعنی شما هر جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی موارد مهمی را متذکر می‌شدید؟

نه در هر جلسه. ولی تعداد زیادی مطالب مهم را من متذکر شده ام، هم راجع به مقالات و هم راجع به اساتید و هم راجع به وضعیت فرهنگی کشور . این یک سند افتخار است که می‌توانم همه‌اش را به صورت یک کتابچه منتشر بکنم که ببینند حرف‌هایم را زده‌ام یا نه؟ در بخش مربوط تحول علوم انسانی،‌ آن‌ها بیشتر  در مورد متون جاری یا مورد نیاز کار می کنند، اما آنها نمی‌آیند که ببیند در دانشگاه‌ها وضعیت فرهنگی چیست. رصدی بر روی فرهنگ حاکم بر دانشگاه‌ها نیست. باید بیایند و ببینند که آیا فرهنگ اسلامی در دانشگاه‌ها حاکم است یا نه؟

خوب  این وظیفه کیست؟ وظیفه شوراست دیگر...

بله وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. بنده هم بارها پیشنهاد کرده‌ام که شورای عالی انقلاب فرهنگی سالی چندبار با تعدادی از اساتید نخبه و خبره کشور جلسه داشته باشد تا دردها را مستقیما بشنود. این را من چندبار گفته‌ام و چندبار هم در مصاحبه‌ها گفته‌ام، که یکی از آن‌ها هم با مجلۀ خود شورا بوده‌است. بنده این را گفته‌ام و کوتاهی نکرده‌ام. شورا باید این کار را می‌کرد که فرهنگ کشور را رصد کند تا از نزدیک بفهمد که در  دانشگاهها چه خبر است؟وقتی می‌گوییم جوری جواب می‌دهند که انگار مجبورند دفاع کنند و بگویند که اسلامیت بر دانشگاه‌ها حاکم است! به این طریق وضعیت ما اصلاح نمی شود.

از نظر من در محیط ما یک نفوذ خارجی عجیب هست که جامعۀ ما را سمت سکولاریسم سوق می‌دهد ، و این در تمامی دانشگاه‌های ما هست و عملا با حاکمیتی که بعضی جاها اساتید ملحد دارند، انجام می‌شود. هر کسی که می‌خواهد بیاید تا من یک عده از دانشجویان را بیاورم تا آن چیزهایی را که رویت کرده اند، شهادت بدهند. و همین‌طور زورهایی را که به دانشجویان مسلمان می‌گویند. اگر قبول ندارند ما شاهد بیاوریم. دانشجویان می‌آیند  و به من می‌گویند که در دانشگاه تحت فشارند، آن هم به خاطر زورگوئیهای بعضی اساتید ملحد. چرا اولیای دانشگاه اصلا متوجه نیستند و می‌خواهند از خودشان دفاع کنند؟ اصلا این با هیچ منطقی نمی‌سازد. کوچکترین علاقه به کشور نباید اجازه دهد که به خاطر حفظ حیثیت خودشان کشور از دست برود.

مورد دیگری که در جوابیه دانشگاه مطرح شده بود، این بود که در طول سالیان گذشته دانشگاه شریف تعداد زیادی خروجی قدرتمند داشته است و مشاغل مهمی را بر عهده گرفته‌اند و در المپیادها و مسابقات مدال آورده‌اند و از صدر نفر اول کنکور بیشترشان به شریف آمده‌اند و این را به عنوان افتخارات و موفقیت عملکرد خودشان معرفی کرده‌اند.

اولا درباره کارهایی که کرده‌اند،‌ اثبات شیء نفی ما ادا نمی‌کند. آنها تعدادی فارغ‌التحصیل را ، که برخی از آنها بی‌فرهنگند و بویی از فرهنگ اسلامی نبرده‌اند تحویل جامعه داده‌اند ، که برخی از آنها به عنوان ادامۀ تحصیل به خارج رفتند و پس از فراغت از تحصیل ، به علت ضعف هویت ملی ، دیگر حتی پشت سرشان را هم نگاه نکردند. ما حرفمان همین است که محصولی که بیرون می‌دهید، علاوه بر مهندسی و علومی که به او یاد می‌دهید، باید یک ابعاد تعلق به کشور و دین و ... را هم به او بدهید. می‌گویند که ما بیست‌ واحد درس گذاشته ایم. واضح است که این درس‌ها اثر گذار نبوده است. علتش هم این است که نفهمیده‌اند که مشکل دانشجو چیست. ابهام برای دانشجو چیست؟ فلان درس فلسفی را می‌گذارند بدون این‌که توجه داشته‌باشند که شبهات و چالش‌های روز ... چیست؟عداد درس که مهم نیست.،اینکه چقدر متوجه مسائل و چالش‌های روز است مهم است.

یک دروغ خیلی واضح دیگر که روابط عمومی دانشگاه شریف گفته‌است و همین‌جا می‌خواهم به آن جواب بدهم، این است که گفته‌اند، تعدادی از افراد برجسته آمده‌اند تا در این گروه جذب بشوند و ما نگذاشته‌ایم. بیایند این‌ها را به من با اسم معرفی بکنند که چند نفر بوده‌اند؟ مگر اینکه فرد ملحد اسلام ستیز بوده باشد ، که ما رد کرده باشیم. بیایند به من بگویند که چه کسانی را رد کرده‌ایم؟ البته در سال‌های اول فلسفه علم که دورۀ ریاست جناب دکتر اعتمادی و جناب دکتر صالحی همکاری با گروه وجود داشت. اما در سالهای اخیر است که گروه فلسفۀ علم برایشان یک گروه بیگانه تلقی شده‌است. مثلاً اگر ما بخواهیم الآن استاد از دانشگاههای دیگر بیاوریم که درس بدهد، همانطور که سال‌ها مثلا از جناب آقای دکتر مجتهدی برای تدریس فلسفه غرب استفاده می‌کردیم ، از یک طرف به ما می‌گویند که استاد از بیرون نیاورید و از طرف دیگر به ما می‌گویند استادی که هنوز رسمی نشده‌است،‌رساله را هدایت نکند. چرا این کار برای دانشکده فیزیک مجاز است و ما مجاز نیستیم؟ چرا استثنا قائل می‌شوند؟ چرا نمی‌ایند تا من پرونده ها را بیاورم و در حضور بینندگان مناظره نشان بدهم که دارند چه می‌کنند. واقعا باید بیایند یا  این‌ها را محاکمه کنند و یا مرا محاکمه کنند. کدام شخصیت برجسته‌ای آمده اینجا که جذب شود و ما ردش کرده‌ایم؟ این یک دروغ کاملا واضح است. این گوی و این میدان، بیایند بگویند فلانی و فلانی و فلانی می‌خواستند جذب شوند و شما نگذاشتید. همین یک موردش کفایت می‌کند که آبرویشان برود.

پس شما در این مورد اصطلاحا تحدی می‌کنید؟

نه تنها این مورد، بلکه در مورد بقیۀ موارد هم همینطور است. وقتی که دبیر جذب می‌آید دربارۀ یک مقاله فیزیک با من بحث می‌کند،‌ و من اصلا صلاحیت تشخیص خوبی و بدی مقاله را برای او نمی‌بینم و همینطور سطح آن مجلۀ ISI را که مقاله در آن چاپ شده است، به چه مرجعی باید شکایت کنم؟ او اصلا نمی‌فهمد فیزیک بنیادی یعنی چه؟ فقط تعداد ارجاعات به آن مجله برایشان مهم است. اگر یک موضوعی باشد که فقط آدم‌های خاص درجۀ یک به آن رجوع کنند، به طور اتوماتیک مراجعه عمومی کم است. آیا این دلیل می‌شود که آن را رد کنند؟؟ به ایشان می‌گویم که رئیس این مجله برندۀ جایزۀ نوبل در فیزیک است. آیا او می‌آید خودش را در راس یک مجلهۀ بی‌حیثیت قرار بدهد؟ این را من چگونه به این افراد سطحی تفهیم بکنم؟‌واقعا یک مرجع علمی لازم است که این‌ها را متوقفشان بکند! چگونه کسی که از سطوح عالی فیزیک بی‌خبر است ، در مقابل این حقیر که 47 سال است مشغول کار علمی هستم  و محل ارجاع در خارج می‌باشم،مقابلۀ جاهلانه می‌کند؟ بیایند ببینند بعضی اساتید خارجی در مورد ما چه قضاوتی کرده‌اند؟ آن وقت باید به این آقا که رشته‌اش یک رشته مهندسی بی‌ربط به فیزیک است ولی از بعضی افراد فیزیک الهام می‌گیرد ، باید اثبات بکنم که این مجله و این مقاله مهم است!

 اگر اجازه بدهید در این بخش من چند اسم را ذکر می‌کنم و شما نظر خودتان درباره این افراد را بفرمایید.

دکتر محمود فتوحی(رئیس دانشگاه شریف): آدم خوب ولی ساده‌اندیش.

حجت‌الاسلام مصطفی رستمی(مسئول نهاد رهبری دانشگاه شریف): آدم بسیار خوبی هستند ولی باید توجه بیشتری به دانشگاه و ناهنجاری‌های درون دانشگاه بکنند.

دکتر سیدحسن حسینی(معاون فرهنگی دانشگاه شریف): ایشان یک مقدار  زیادی سیاسی عمل می‌کنند.شخصاٌ از عملکرد ایشان راضی نیستم. ایشان با من گرم هستند اما من بعضی کارهای ایشان را نمی‌پسندم.


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر