( 0. امتیاز از )

در اولین روزهای آخرین ماه سال 1347 کودکی در خانواده لسانی متولد می‌شود که بار سفر خود را در ایام نوجوانی می‌بندد و خیلی زود رهسپار دیار افلاکیان می‌شود؛ حسن، نامی برازنده است که برای این کودک انتخاب می‌شود. او که مدت زمان کوتاه زندگی خود را به حُسن خلق گذرانده و اخلاق را برای خویشاوندان خود معنا کرده است.
چرخ روزگار می‌چرخد؛ کودک خانواده لسانی قد می‌کشد و بزرگتر می‌شود؛ البته نه به آن اندازه که روح و جان او بزرگ شده و اوج گرفته است. نوجوانی که سراسر زندگی خود را به کلام الهی گره زده و تلاش می‌کند تا هنرها و علوم را با اهداف قرآنی و آسمانی کسب کند و در این مسیر خادمی برای کتاب مقدس مسلمانان باشد.
حسن لسانی هنرمندی ارزشی بود که تا قبل از سفر ابدی و عاشقانه خود تصاویر شهدای جنگ ایران و عراق را با قلم خود تصویرگری می‌کرد اما مدتی نگذشت که یاد او در ذهن جامعه قرآنی شهر به اخلاق نیک و زندگی نورانی و معنوی تصویر شد.

نیروی قرآنی هنرمند
محمدصادق ایراندوست، از همراهان شهید لسانی بیان کرد: فعالیت‌های فرهنگی و هنری شهید حسن لسانی در دوره دوستی با ما بیشتر متمرکز در انجمن اسلامی دانش‌آموزان انجام می‌شد. او یک نیروی قرآنی و البته هنرمند بود و صدای خیلی خوبی داشت؛ خیلی صمیمی، خون‌گرم و محجوب بود و هرکس برای اولین‌بار با شخصیت او مواجه می‌شد، جذب رفتار خوب و چهره خندان و بشاش این شهید عزیز می‌شد. بیشتر وقت‌ها برای احوال‌پرسی دوستان آن‌ها را در آغوش می‌گرفت و هنر جذب نوجوانان را در خود داشت.
وی ادامه داد: دانش‌آموز مستعد و درس‌خوانی بود. در آن زمان که دانش‌آموزان کمتر به سمت رشته ریاضی و فیزیک می‌رفتند، شهید لسانی از دانش‌آموزان برتر رشته ریاضی بود و اهمیت زیادی برای تحصیل علم قائل می‌شد.
ایراندوست افزود: مسجد رفتنش ترک نمی‌شد؛ ضمن اینکه قاری قرآن بود، در محافل مختلف به قرائت ادعیه نیز می‌پرداخت و فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی خود را نیز در مدرسه ادامه می‌داد. صدایش گرمای خاصی داشت و با این صدا حق قرائت را ادا می‌کرد و تلاوت‌های محزونی داشت و همیشه در رفتارش مؤدب به آداب بود و شخصیت با وقار و متینی داشت.

حضور مستمر در جلسات قرآنی پس از انقلاب
این قاری قرآن در ادامه گفت: آن زمان خیلی فعالیت‌های قرآنی گسترده نبود اما ایشان در همان مسابقات دانش‌آموزی که برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد و معمولا نفر برتر مسابقات بود. در جلسات قرآن آن زمان در اوایل انقلاب اسلامی توسط مرحوم استاد عاجل در کاشمر راه‌اندازی شده بود، حضور مستمر داشت.
وی اضافه کرد: فرد متعهدی بود و هر مسئولیتی که قبول می‌کرد، کار را به خوبی به سرانجام می‌رساند. در دوران دفاع مقدس نیز به جبهه اعزام شد و در بخش غواصی به عنوان یکی از نیروهای فعال گردان تخریب فعالیت داشته و جزو نیروهای کارآمد بوده است.
ایراندوست ادامه داد: شهید لسانی پس از یادگیری مقدمات در آموزش قرآن، به فراگیری تجوید در محضر استاد عاجل پرداخت و هنر تلاوت قرآن را با تقلید از استاد منشاوی پیگیری کرد و با هم در جلسات قرآن همخوانی داشتیم.
وی اظهار کرد: شاید بتوان گفت امروز در میان قاریان و جامعه قرآنی ما جای شهید لسانی خالی است چرا که یک نیروی فعال و اثرگذار در اجتماع خود بود اما در واقع باید گفت ما از قافله خوبان عقب ماندیم.
حسین، برادر کوچکتر شهید لسانی، می‌گوید: ما به طور معمول علما و بزرگان را به عنوان عالمان اخلاق می‌شناسیم اما شهید لسانی یک جوان 17 ساله بود که با وجود سن کم به اوج مراحل اخلاق رسیده بود و روح پاکی داشت.
وی ادامه داد: خانواده دوست و مهربان بود؛ هیچگاه به کسی توصیه و نصیحتی نمی‌کرد؛ شخصیت و مرام او قرآنی بود و همین شخصیت از او یک الگوی قرآنی برای نزدیکانش ساخته بود. شخصیتی متین و آرام که در جمع خویشاوندان و آشنایان به ادب و اخلاق زبان زد شده بود و کوچک و بزرگ رفتار او را تحسین می‌کردند.
لسانی گفت: اهمیت او به تحصیل علم به قدری بود که همزمان با حضور در جبهه‌های جنگ، سال سوم از مقطع دبیرستان را در همان شرایط و در جبهه به پایان رساند و با فعالیت‌های فرهنگی زیادی که داشت، هیچوقت اجازه نمی‌داد فعالیت‌ها خدشه‌ای به تحصیل او بزند. رفتار علمی او هم یک رفتار سطحی نبود و با کنجکاوی مباحث را پیگیری می‌کرد و تا از حرف معلم قانع نمی‌شد، به پیگیری خود ادامه می‌داد.

بازآفرینی هنرمندانه آثار ارزشی
این برادر شهید در ادامه افزود: علاقه و تلاش او در فعالیت‌های مذهبی اعم از مداحی، قرائت و فعالیت هنری نیز مجدانه بود. شهید لسانی یکی از پایه‌گذاران هیات مذهبی شهدا در کاشمر و مداح این تشکل مذهبی بود. آموزش هنر خطاطی و نقاشی او منحصر به آموزش‌های مدرسه بود؛ با اینکه استادی نداشت اما او با دیدن آثار هنری به تمرین در بازآفرینی آثار می‌پرداخت و از این طریق آثار هنری خود را گسترش می‌داد.
لسانی ادامه داد: در زمینه قرائت قرآن علاقه و تلاش فراوانی داشت و در جلسات هفتگی قاریان قرآن کاشمر را در مسجد فخار و امامزاده سیدحمزه(ع) کاشمر به صورت مستمر حضور پیدا می‌کرد تا اینکه عازم جبهه‌ها شد.
روایت زندگی حسن لسانی از اینجا به بعد تغییر زیادی می‌کند؛ لطافت هنر در وطن می‌ماند و مین و تیر و ترکش می‌شود همراه کسی که تا پیش از این مأنوس صوت قرآن بود و قلم؛ شاید نتوان ارتباطی بین بخش‌های پایانی زندگی او با گذشته لطیف و هنرمندانه‌اش پیدا کرد اما شخصیت بزرگ او همه این قسمت‌ها را کنار هم جمع می‌کند.

کوچ غریبانه یک کبوتر غواص
قاری و هنرمند قرآنی از شهر خود در خراسان عازم خوزستان می‌شود. لباس غواصی به تن می‌کند و می‌شود یک تخریب‌چی. اینجا دیگر نَقل یک بوم نقاشی و یک قلم و چند رنگ نیست. حقیقت آن است که زندگی حسن از اینجا به بعد رنگ تازه‌ای به خود می‌گیرد؛ چهارمین روز از دی‌ ماه سال 1365 در میان دریاچه ماهی از منطقه عملیاتی شلمچه پرمی‌کشد و کسی از او اثری پیدا نمی‌کند.
11 سال طول می‌کشد؛ حالا دیگر همه مطمئن شده‌اند که حسن دیگر باز نمی‌گردد. تشییع نمادین پیکر او برگزار می‌شود و مردم شهر بغض فروخورده 11 ساله را با اشک معاوضه می‌کنند؛ یک سال از تاریخ تشییع نمادین می‌گذرد؛ ناگهان خبر میرسد که پیکر شهید لسانی در لباس غواصی میان خاک‌های شلمچه پیدا شده و این بار خانواده ترجیح می‌دهد کسی را خبر نکند. در یک غروب غریبانه فقط چند نفر از آشنایان و مسئولان بقایای پیکر این شهید را تا خانه ابدی‌اش در جوار زیارتگاه شهید مدرس(ره) بدرقه‌ می‌کنند.
یاد و نامش جاودان باد

گزارش از امیرحسین محبتی ـ خبرگزاری ایکنا


انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر