تصور عمومی از جریانهای تکفیری با دریایی از مهملات همراه است
کتاب «از افغانستان تا لندنستان» خاطرات عمر الناصری (ابوامام المغربی) است؛ یک جوان اهل مغرب که از کودکی در بلژیک بزرگ شده است و به شبکههای تکفیری داخل اروپا متصل میشود اما در همان زمان بنا به دلایلی دیگر، به عضویت دستگاه اطلاعات خارجی فرانسه (DGSE) نیز درمیآید. کتاب، شرح جذابی است از زندگی پرماجرای عمر الناصری، کسی که هم میخواست «مجاهد» باشد، هم میخواست با «تروریستها» بجنگد؛ کتاب را وحید خضاب (محقق و مترجم تخصصی جریانات تکفیری) ترجمه و نشر شهید کاظمی در اسفند سال گذشته چاپ کرده که در مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است. به همین انگیزه با مترجم آن درباره اثر و ژانر کتابهای امنیتی -اطلاعاتی گفتوگو کردهایم.
چه شد که به سراغ نگارش کتاب « از افغانستان تا لندنستان» رفتید؟
ترجمه کتاب «افغانستان تا لندنستان» در اصل در ادامه یک روند بود. این روند را در ابتدا با نشر نارگل شروع کردم و بعد به شکل گستردهتری با نشر شهید کاظمیادامه دادم. نظر ما این بود که برای شناخت گروههای تکفیری یا گروههای ضد مقاومت و همچنین گروههای مقاومت و همینطور سازمانها و نهادهایی که در حال مبارزه با گروههای تکفیری و یا مبارزه با جریان مقاومت هستند، نیاز است که یک سری کتاب در اختیار مخاطب قرار بدهیم. جنس این کتابها و اطلاعات، کمیخشک بود و ما از خودمان از همان ابتدا پرسیدیم چه کنیم تا مخاطب با این کتابها ارتباط بگیرد و به اصطلاح خواندنی باشند. کتابی با چنین موضوعی، یا باید خیلی خوش خوان نوشته شده باشد یا اینکه کتاب خاطرات باشد . حالا فارغ از موضوع «راستی سنجی» این اثار که نکتهای دیگری بود، ما اصل را بر این گذاشتیم که به سراغ کتب خاطرات در این حوزه برویم. در انتشارات نارگل مجموعهای را با عنوان «ماجراهای امنیتی» شروع کردیم. این مجموعه تا الان هفت عنوانش تصویب شده و چهار عنوانش منتشر شده و عنوان پنجمش آماده چاپ است. این کتاب عموما حجم کمتری داشتند. در کنار آن، مجموعه کتابهایی را هم در نشر شهید کاظمیشروع کردم. البته کتابهای این گروه حجیمتر هستند و با تعداد صفحات بیشتر (هر کتاب حدودا هزار صفحه) چاپ میشوند. اما محور موضوع هر دو گروه همین فضای امنیتی و اطلاعاتی است و همانطور که گفتم قرار است تحت این عنوان به مخاطبان اطلاعات بدهد. بنابراین کتاب «افغانستان تا لندنستان» و اینکه چرا به سراغش رفتیم در همچنین چهار چوبهی کلی قرار دارد و معنا میشود.
*درباره این عنوان اطلاعاتی _امنیتی که به این مجموعه کتابها نسبت میدهید، بیشتر توضیح میدهید؟
*این اثر در بین آثاری که تا به حال کار کرده اید دارای چه تفاوت و ویژگی است؟
دوباره تاکید میکنم در پس همهی اینها، گفتیم طوری این کتابها را انتخاب کنیم که همه این حوزهها را پوشش بدهد. میشود گفت این گزینه آخر یکی از مهمترین ویژگیهای این مجموعه است. مثلا کتاب «افغانستان تا لندنستان» حوزه تکفیریها در شمال آفریقا، الجزایر تا یک حدی مغرب و از آن مهمتر در بلژیک و انگلستان را پوشش میدهد. انگلستان پایگاه خیلی مهمیبرای آنها بود به دلیل بعضی آزادیهای مدنی که برایشان در آن کشور وجود داشت و در چارچوب این آزادیها بسیاری از فعالیتهای آنها مانند تبلیغ برای پیوستن به جهاد از لحاظ قانونی جرم محسوب نمیشد و آنها پشتیبانیهای بسیاری در حوزه لجستیک و فکری در این کشور داشتند. این کتاب بخشی از آن فضا را توضیح میدهد. در این کتاب به حوزهی افغانستان و پاکستان هم پرداخته شده است. کتاب بعدی که قرار است بعد از این کتاب چاپ شود، خاطراتی است با عنوان «جاسوس استورم» که تقریبا دو برابر این کتاب است و در باره فردیست دانمارکی که جزو گروههای خلافکاری است و بعد مسلمان میشود به لندن میآید و در مسجدی که اتفاقا در کتاب اول هم به آن اشاره شده بود، با فردی آشنا شده و به یمن رفته و آنجا به گروههای تکفیری میپیوند. بعد هم به تناسب، بخشی از فغالیت تکفیریها در آن سوی دریای سرخ در آفریقا را در خاطراتش ذکر کرده. پس از آن، کتاب دیگری را داریم که به این گروهها در جغرافیایی بوسنی و قفقاز و شرق دور را، در کنار فعالیتهایشان در افغانستان و سوریه، پوشش میدهد .
با خواندن همهی این کتابها در کنر هم، میبینیم این جریانات حلقههای اتصالی با هم دارند. مثلا در کتب مختلف، بیشتر افغانستان و لندن و همینطور بوسنی یا قفقاز حلقه اتصال این جریانات به یکدیگر است و خواننده با خواندن این آثار پازل اطلاعاتی این جریانات در ذهنش کامل میشود.
*این کتاب چه بازخوردی در میان مخاطبان داشت؟
*در ترجمه این اثر سانسوری هم اتفاق افتاده است؟
در مورد سانسور این را هم بگویم که من معتقدم حتی اگر یک حرف به شدت زشت یا غلط باشد اما از آنجایی که ما داریم اینکار را برای دشمن شناسی انجام میدهیم باید دشمن را درست بشناسیم. اینکار مثل این است که دارید در جنگ یک گزارش برای اطلاعات عملیات میدهید و نمیشود بخشی را سانسور کرد. این به ضرر خودمان است. درست است که این کتابها برای مخاطب عام و نیمه تخصصی است اما برای همین مخاطب هم حرف باید کامل گفته شود. همین جا بگویم مثلا خزعبلاتی که ما در رسانههای خودمان، مانند سریال پایتخت، در مورد داعش میدیدم یا تصور عمومیدرباره این جریانهای تکفیری ناشی از همین برخورد است ناقص و سانسوری است. حرف کامل گفته نشده و در نتیجه با تصویری مغشوش و غیرواقعی و با شایعات و دریایی از مهملات مواجهیم. تصویری که ارائه میدهیم باید واقعی باشد و باید بدانیم که سانسور به شناخت تصویر واقعی این گروهها لطمه میزند.
*شما را به عنوان محقق و مترجم در حوزه مسائل امنیتی و تاریخی میشناسیم تخصص شما چه تفاوتی با سایر متخصصین دارد؟
من حوزه اصلی کاریام تاریخ معاصر و تاریخ اسلام است. اما در کنار آن، الان حدود ده سال است که بطور جدی حوزهی تاریخ منطقه و تاریخ جریانهای سلفی مشغولم اما بدون اغراق، هنوز نمیگویم متخصص این حوزه هستم. شاید بتوانم بگویم مقداری بیشتر از عموم افراد با این حوزه آشنا هستم، اما این با «متخصص» شدن فرق دارد. اما یک نکتهی کلی در ترجمههای تخصصی (به این معنی که ترجمه دربارهی یک حوزهی مشخص است) وجود دارد. مثلا من به عنوان کسی که کارم تاریخ اسلام و تاریخ معاصر است نمیتوانم بروم به سراغ ترجمه یک کتاب خاطرات درحوزه ورزش یا مثلا سینما برم، ولو اینکه به صورت شخصی به آن حوزهها هم علاقهمند باشم. نکته این نیست که ما به اصطلاح با واژههای تخصصی این حوزه آشنا نیستیم، بلکه موضوع این است که ما اصلا آن فضا را درک نکرده و به اصطلاح در اتمسفرش تنفس نکردهایم. تا سکی در اتمسفری تنفس نکرده باشد، و به اندازه کافی در ان حوزه مطالعه نداشته باشد نمیتواند به خوبی چیزی را در آن حوزه ترجمه کند. به همین خاطر گاه با آثاری مواجهه میشویم که مشکلش این نیست که خوب ترجمه نشده است بلکه اصلا اشتباه ترجمه شده است.