( 0. امتیاز از )

 
 
بودجه پانصد میلون دلاری، جلوه‌های ویژه حیرت‌انگیز، عینک سه‌بعدی و سینمای Imax، رکورد جهانی فروش بیش از دو و نیم میلیارد دلار، کسب جایزه گلدن گلاب، نامزدی در نه رشته اسکار و...
تماشای "آواتار" آخرین ساخته جیمز کامرون در میان این همه هیاهو و پروپاگاندا، تجربه سختی است. مخصوصا وقتی همه این پرده‌ها  کنار بروند و با خود فیلم مواجه شویم، بلافاصله این پرسش مرکزی به ذهن خطور می‌کند که این فیلم واجد چه ارزش خاص هنری و محتوایی است که اینچنین کام تماشاگران و خیل منتقدان و سینماداران را شیرین کرده است؟
"آواتار" در بهترین حالت یک فیلم متوسط در ژانر علمی- تخیلی است، مبتنی بر قواعد کلیشه شده این نوع فیلم‌ها در جریان سینمای هالیوود، که از نوآوری‌ها و مفاهیم عمیق تجربه‌هایی چون "بلید رانر" کاملا به دور است و هاله جلوه‌های ویژه و سر و صدای بنگاه‌های خبری بیش از خود فیلم غلبه دارد و تماشای بی‌واسطه آن توسط یک علاقه‌مند جدی، مصادف است با سرخوردگی و یاس از انحطاط بیش از پیش سرمایه‌داری لجام‌گسیخته هالیوود.
"آواتار" ملغمه‌ای است از یک بازی کامپیوتری که موجودات فرازمینی‌اش را از فیلم‌هایی چون "جنگ‌های ستاره‌ای" به عاریت گرفته و عرفان نخ‌نما و بی‌اساس مد شده در جامعه روز آمریکا که بیشتر به نوعی رمل و جادو شبیه است تا بسط تجربه عرفانی.
مضمون آواتار منبعث از نوع فیلم‌هایی است که در چند سال اخیر در سینمای آمریکا ظاهرا منادی همزیستی در هراس آشوب‌های آخرالزمانی هستند که نمونه آن را در "پارک ژوراسیک" دیدیم و نمونه متاخرتر آن "ابنای بشر" آلفونسو کوآرون است. این گونه فیلم‌ها که ساختشان با پایان قرن بیستم و آغاز هزاره سوم سرعت بیشتری گرفت، نقطه بحران را عموما از یک اختلال در آزمایش‌های علمی آغار می‌کنند. واضح است که هراس از پیشروی‌های دیوانه‌وار علم‌زدگی ذهن این فیلمسازان را به خود مشغول کرده، ولی قضیه مضحک اینجاست که فیلمسازان می‌خواهند با سلاح تکنولوژی و علم به مصاف علم بروند و پیروزی نهایی "انسان" را به نمایش بگذارند!
آواتار به این نقطه کاملا نزدیک است. عده‌ای موجود بدوی از همه‌جا بی‌خبر در مواجه با تکنولوژی قدرتمند انسان‌ها، به نبرد می‌پردازند و در این میان طبیعت و عشق پیروز می‌شود و انسان‌های تکنولوژی‌زده نابود. ولی نکته جالب اینجاست که در نهایت این موجودات خود به همت و کمک یک انسان  و بعضا استفاده از همان ابزارهای تکنولوژیک به پیروزی می‌رسند و این بر یک روند تلخ تاریخی در سینمای آمریکا صحه می‌گذارد که لزوما قهرمانان و ناجیان از دل انسان‌ متمدن سفیدپوست بیرون می‌آیند. حتی اگر قرار است پیروزی آخرالزمانی نصیب بدوی‌ها سیاره‌ای دیگر نیز باشد، این اتفاق باید از مجرای یک انسان متمدن بیفتد. این نوع نگاه پنهان استعماری نسبت به انسان‌های بدوی را چند سال پیش در فیلم "آپوکالیپتیک" مل گیبسون هم شاهد بودیم. تصویری که در‌ آن نابودی قبایل بدوی نه به دلیل تجاوزگری استعمارگران که به جهت انحطاط درونی خودشان رخ می‌دهد.
نوع عرفان و استحاله انسان متمدن در دل طبیعت بکر در آواتار هم بیشتر به نوع استحاله سریال "شب‌های برره" پهلو می‌زند تا همزیستی و عشق به خاک و جنگل و چه و چه. این نگاه بیشتر به انسان‌های اسیر سرمایه‌داری می‌ماند که در تعطیلات پایان هفته برای تفریح و بازگشت با انرژی برای خدمت به این نظام، خود را در طبیعت مجهز و آماده می‌کنند. به واقع با صرف چنین هزینه گزاف و استفاده از چنین جلوه‌های ویژه‌ و تکنولوژی، فیلمساز عزیز باید بیشتر دست‌بوس این تکنولوژی باشد که چنین پولی را به جیب‌هایش سرازیر کرده‌است.  
می‌ماند قضیه جایزه گلدن گلاب و نامزدی اسکار. با سپری شدن این همه سال از برگزاری این جایزه و اهدای آن به فیلم‌های اغلب ساکن و بی‌کنش، انتظاری جز این هم نمی‌توان داشت. فیلم سخیف و کودکانه خود کامرون یعنی تایتانیک، به واسطه فروش بالایش موفق به درو کردن جوایز اسکار شد. وقتی فیلمی چون قسمت دوم ارباب حلقه‌ها (با وجود ارزش‌های انکار‌ناپذیر قسمت اول این سه‌گانه) به واسطه فروش نجومی‌اش یازده جایزه مهمترین رویداد سینمایی آمریکا را از آن خود کرد، امروز می‌توان حدس زد اعضای این آکادمی بیشتر به چه چیز اهمیت می‌دهند. مغفول ماندن همیشگی فیلمسازان معترضی چون "دیوید فینچر" و "دارن آرنوفسکی" در این رویداد، خود شاهد این مدعاست. رویکرد امسال اسکار باز هم نشان می‌دهد اعضای این آکادمی بیشتر دلمشغول تعداد بلیط‌های پاره شده برای فیلم هستند یا ارزش‌های هنری و محتوایی آن.

منبع: شبکه ایران

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر