روشنفکران رذل و مفتش اعظم!
صدای شیعه: نمایش جامعه مذهبی کشورمان در آینه تصاویر سینمایی و به خصوص سینمای روشنفکری، با توجه به اکران چند فیلم در سال های اخیر و نمونه اخیر آن، مثلا "صد سال به این سالها" و همچنین میدان دادن به فیلمسازان از این دست، لزوم ارزیابی و مراوده بین این دو حوزه (جامعه مذهبی و جامعه روشنفکری) را روی پرده سینما، چندین برابر میکند.
این مساله زمانی از اهمیت دوچندان برخوردار می شود که به ابلاغیه اخیر معاونت سینمایی وزارت ارشاد با تمام صراحتها و ابهاماتش درباره چالشهای برآمده از اصطکاک این دو بخش نیز نیم نگاهی بیاندازیم.
ابهامات در این برخورد از آنجایی ناشی میشود که بعضا تصویری که اینگونه فیلمها ارائه میکنند، آشکارا با اعتقادات و عرف موجود در جامعه کشورمان -که جامعهای عمیقا مذهبی است- و تصویر مطلوبی که در رسانههای عمومی ترویج میشود، در تضاد است و حتی در مواردی چون فیلم "پوپک و مش ماشاالله"، تصویری اغراق شده و در مواردی غیرحقیقی را ارائه میکند.
مرور کلی حرکت این جریان فیلمسازی شاید بتواند راهحلهای اساسیتری را ارائه کند که حتی از حوزه سیاست هم گذر میکند و به رابطه خود این فیلمسازان و تماشاگرانشان معطوف میشود.
جریان موسوم به "سینمای روشنفکری"، از نیمه دوم دهه چهل خودنمایی کرد و با فیلمسازان بالقوهاش در دهه پنجاه به دوره اوج رسیده است.
بعد از انقلاب نیز، با تمجید امام خمینی(ره) از برخی فیلمهای آن دوران، از جمله فیلم "گاو" داریوش مهرجویی، و معرفی آن به عنوان فیلمی نمونهای برای سینمای دهههای بعد، این سینما توانست در مواردی پا به پای مردم و جریان انقلاب گامهایی بردارد.
با وجود تضادهاییکه در این میان بعضا رخ میداد، هرگاه این سینماگران با نگاهی منصفانه و غیر تعصبی به سمت ارزشهای پذیرفته شده جامعه و مذهب کشورمان حرکت و فاصله خود را از مردم کم می کردند، نتیجه کارشان درخور توجه میشد.
از این موارد میتوان، به فیلم "ای ایران" ناصر تقوایی اشاره کرد، (هر چند مثلا شهید آوینی این فیلم را به دلیل اینکه سویه ملیگرایانه انقلاب را پررنگتر مینمایاند، چندان مورد تمجید قرار نداد)؛ یا داریوش مهرجویی در یکی دو فیلم چون "هامون" و "بانو" که با ترکیب علایقش در حیطه فلسفه و ایمان مذهبی با مسائل روز روشنفکران، توانست آثار قابل قبولی را ارائه کند.در این میان حتی بهمن فرمانآرا فارق از جهتگیریهای سیاسیاش در برخی فیلمها توانست تصویری ملموستر و حقیقیتر از جامعه مذهبی ارائه دهد.
در این میان نباید البته نقدهای عمیق منتقدینی چون شهیدآوینی به سینمای روشنفکری را فقط معطوف به غیر مذهبی بودن این سینما نمود، چراکه اساسا امثال آوینی انتقاد خود را بر رسالت روشنفکر در کشور جهانسومی و استعمارزده متمرکز می کرد.
به هر رو به نظر میرسد هرگاه این سینما و فیلمسازانش از در آشتی و نگاه غیر متعصبانه نسبت به مذهب و توده مردم برآمدهاند، نتیجه کارشان درخور و مقبول مردم بوده است.
در سالهای اخیر، نمونههای یاد شده تا حد زیادی رنگ باخته و جای خود را به یک تصویر کاملا سلبی و حملهوار داده است.
حال اینکه وزارت ارشاد چه برنامهای را برای بده بستان با این فیلمسازان که دست برقضا همیشه هم ناراضی هستند، دارد، باید منتظر بود و فیلمها را دید اما قطعا یکی از اتفاقات مناسب در این زمینه، میتواند برخورد خود مردم با فیلمها و ارائه واکنششان از طریق مراجع قضایی باشد.
اینکه مردم این حق را داشته باشند که هر گاه فیلمی به نظرشان منافی عرف و اعتقاداتشان به نظر میآمد، به عنوان شاکی خصوصی از مالک فیلم درخواست پاسخگویی داشته باشند و به این ترتیب فیلمسازان خود را در معرض پاسخگویی به مردم نیز بدانند.
*عنوان مطلب برگرفته از کتابی نوشته داریوش مهرجویی است.
ایران
انتهای پیام