فعالیت یک فرقه انحرافی در کشور ;عکس
به گزارش خبرگزاري فارس، پيچيدگيهاي زندگي در جوامع امروزي و شهرهاي بزرگ همراه با شلوغيها، جنون سرعت و مسابقههاي مجازي افراد بشري به سوي مصرفگرايي بيش از حد و مسايلي از اين دست و نيز دور شدن مردم شهرها از زندگي طبيعي و به دنبال آن ايجاد فشارهاي روحي و رواني، دور شدن از معنويت، افزايش مادي گرايي، فرصتطلبي و فراموشي ارزشها و کرامات اخلاقي، باعث ايجاد نوعي خلاء و تشنگي مردم نسبت به مسايل معنوي و متافيزيکي شده است.
از اين رو ايجاد هرگونه روزنهاي تحت عنوان کلاس معنوي، آرامش روحي و رواني تفکر و خوشناسي، به شدت موجب جذب افراد به ويژه صدمهديدگان از وضعيت روزافزون مشکلات زندگي شهري و تمدن به اصطلاح پيشرفته صنعتي گرديده است.
فرقه TSM تحت عنوان Technical Self Meditation يکي از اين نوع محافل و جلسات است که با جذب هزاران نفر از وضعيت روحي، رواني و نيز مسايل شخصي افراد سوءاستفاده و اهدافي را دنبال مينمايد که درادامه به بيان جزئياتي در اين باره پرداخته ميشود.
رهبر معنوي اين فرقه در ايران خانم «نوشين . غ» است؛ وي بالاي 50 سال سن دارد و آرشيتکت ميباشد و به لحاظ روحي وضعيت نابساماني دارد.
نوشين قبلاً عضو فرقه آمريکايي اکنکار بوده و در حقيقت يک اکيست ميباشد و آموزشهاي اين فرقه را توسط فردي به نام «اهرپور» (فوت شده) گذرانده است. کلاسهايي را هم نزد «ف.ه» در مؤسسه «ب» گذرانده و چند جلسهاي هم به کلاسهاي ايليا راما... رفته است. او آموزشهاي TSM را در آمريکا و نزد استاد اين فرقه طي کرده است.
*تاريخچه مکتب TSM
برابر سوابق موجود، مکتب TSM توسط فردي به نام جمشيدرضا حاجي اشرفي ايرانيالاصل مقيم آمريکا از حدوداً سال 1370 پايهگذاري و تشکيل شده است.
TSM که در حقيقت دنباله t.m ـ technical meditation ـ است با ايجاد تغييراتي به ويژه اضافه کردن کلمه self (خود) به قبل از کلمه مديتيشن، مفهومي جديد با پرداختن و تأکيد بيشتر به «خود» فرد و به سوي «ما» شدن افراد شکل گرفته است.
ديدار رئيس فرقه TSM با يهوديان آمريکا
جمشيد اشرفي با استفاده از عنوان «استاد اعظم» اين فرقه اقدام به آموزش افراد مختلف از مليتهاي گوناگون و به ويژه ايراني کرده و با القاء تفکرات و آموزههاي انحرافي خود، افرادي را به عنوان «استاد» انتخاب و در ديگر کشورها مخصوصاً ايران، مأمور به ايجاد کلاس، ترويج عقايد و توسعه شبکه مريدان کرده است.
*بنيانگذار TSM
همانگونه که اشاره شد، جمشيدرضا حاجياشرفي 53 ساله که تا سال 1368 در ايران اقامت داشته به علت ناسازگاري با انقلاب و يا مأموريت خاص ايران را ترک و سپس ساکن و مقيم کشور آمريکا شده است. اما ارتباط خود را با برخي افراد و نمايندههاي خود در ايران حفظ و از همان ابتداي خروج از کشور کلاسهاي TSM را در ايران راهاندازي کرده است.
وي با نوشتن مقالاتي در نشريه jewish world (دنياي يهود، چاپ آمريکا) ابتدا خود را به عنوان فردي صاحب نظر مطرح و به دنبال آن با طرح ايده جديد TSM خود را در رأس اين مکتب قرار ميدهد.
همچنين با ضبط فيلم و نوار از بيانات انحرافي خود و با ساختن ظاهري معنويگرا و راهبگونه، شخصيتي دوستداشتني، مهربان و روحاني از خود در ذهن مخاطبان و به اصطلاح رهروان ايجاد کرده تا حدي که هنگام ديدن تصوير و يا شنيدن صداي وي، اشک شوق ريخته و عاشقانه خواستار ديدار و زيارت وي شدهاند!
بنابر اظهارات يکي از رهروان که با شوق زياد جهت ديدار اشرفي به آمريکا رفته و در منزل وي ساکن شده، با ديدن وضعيت ظاهري و اخلاقي او از جمله شربخمر، ارتباط با زني يهودي و عدم رعايت مسايل اخلاقي، ماهيت استاد اعظم در نظر وي شکسته و با ناراحتي فراوان به ايران باز ميگردد که همين موضوع باعث خروج تعدادي از شاگردان قديمي از (حلقه اول) TSM ايران ميشود.
*تعاريف و مباني
اين فرقه با بهرهگيري از روشهاي مديتيشن (مراقبه از خود) و تفکر و تمرين باعث ايجاد تمرکز افراد در افکار خود شده و با بيان اصولي از بوديسم (آئين بودا و برخي مکاتب ديگر مانند هندو و زرتشت) براي خود فلسفههايي از انسان و جهان ساخته است. ـ TSM اعتقاد دارد خدا در درون افراد است، خدا همان عشق است و با زندگي در عشق و سير در درون خود، ميتوان به نور، سپيدي، عشق و خدا رسيد! شعارهايشان نيز در اين رابطه اين گونه است:
ـ love is god عشق خدا است!
ـ live in love زندگي کن در عشق!
ـ I love my self من عاشق خودم هستم!
و همچنين شعارهايي مانند:
ـ تنها فقط يک ايمان است، ايمان به عشق
ـ تنها فقط يک زبان است، زبان قلب
ـ تنها فقط يک قانون است، قانون کارما
ـ تنها فقط يک خدا است، او درون تو است
بيانگر اعتقادات اين فرقه است.
ـ بنا به بيانات استاد اشرفي، اين فرقه معتقد به تناسخ ارواح، کارما و دوره دارما ميباشد.
ـ زندگي و مرگ را توإم با رنج دانسته و سعي ميکند بر اساس اعتقاد به کارما و قانون عمل و عکسالعمل، افراد را ترغيب به رفتن به سوي زيباييها براي بهتر شدن حوزه بعدي زندگي (تناسخ روح در کالبد بعدي) نمايد.
ـ TSM عبادت را تونلي به سوي نور دانسته که مديتيش عمق اين تونل بوده و نماز تنها دروازه آن ميباشد.
طرفداران فرقه TSM در آمريکا
ـ اعتقاد به پيوند معنوي دارند و ازدواج افراد را تنها در قالب اعضاء Tsm قبول داشته و براي کساني که قبلاً هم ازدواج کردهاند، مراسم پيوند معنوي برگزار مينمايند که در واقع اين پيوند، پيوندي است بين چاکراهاي زوج معنوي.
ـ فرزندان افراد Tsm را غسل تعميد، ميدهد.
ـ اعتقاد به چاکراهاي هفتگانه داشته و در طول آموزشهاي خود مدعي باز شدن چاکراها و رسيدن افراد به رتبههاي مربوطه ميباشند.
ـ از عود و پودر مقدس و برخي سمبلهاي هندو و بودايي استفاده مينمايند.
ـ استفاده از علائمي مانند گل نيلوفر (سمبل بوديسم، سايبابا، معبد بهائيان در هند) از ديگر شاخصههاي TSM ميباشد. که در واقع تک شمع در مکتب سايبابا تبديل به دو شمع در مکتب TSM شده و منظور آن هم درون و هم بيرون افراد اين مکتب ميباشد.
ـ لباس سفيد و لفظ سفيد و لفظ سفيدپوشان براي رهروان نيز نشانه ديگري از TSM است که از مکاتب ديگر گرفته شده است به طوري که تمامي افراد در محل خاصي از مؤسسه لباسهاي سفيد خود را عوض کرده و سپيدپوش ميشوند.
ـ استفاده از شمعدان شباهتهايي را در TSM به شمعدانهاي مسيحيان و نيز يهوديان ايجاد کرده است.
ـ استفاده از علائم و نشانههاي ديگر اديان مانند صليب (مسيحيت)، هلتال ماه و ستاره (اسلام)، ستاره داود (يهوديت) و... بيانگر تفکر فرامذهبي و همچون ادعاهاي ديگر مدعيان عرفانهاي دروغين و نيز بهائيت «دين کل» بوده که خود را بسيار بالاتر از اديان دانسته و آنها را بسيار کوچک ميدانند.
ـ استفاده از آرم درخت Tsm بر روي لباسها به صورت نشان.
*تشکيلات و سازماندهي
فرقه TSM در حقيقت يک تشکيلات سازماندهي شدهاي است که همواره در حال کادرسازي و گسترش شاخههاي خود ميباشد. نشانه اصلي آن سمبل «درخت» است که همواره از آن استفاده کرد، ريشه را استاد اعظم يعني جمشيد اشرفي، تنه درخت را نوشين . غ ، سرشاخههاي اصلي را مشايخ (همسر نوشين) و کليه افراد را شاخههاي متعدد «درخت TSM» بيان کردهاند. ليکن برابر آخرين موارد به دست آمده تشکيلات TSM به شرح ذيل ميباشد:
الف) مرکزيت، شامل خود استاد اشرفي و سرور حسيني (رستگار)، مستقر در آمريکا.
ب) شاخه NY (نيويورک)، به سرپررستي ايزاک (اسحاق يهودي)
ج)شاخه کانادا: در حال راهاندازي توسط نوشين . غ (وي اقامت دائم کانادا را به تازگي دريافت کرده)
د) شاخه تهران: به سرپرستي نوشين . غ (استاد راهبر)
ديدار رئيس فرقه TSM با يهوديان آمريکا
ـ با توجه به عزيمت برخي از شاگردان قديمي به ديگر کشورها از جمله کشورهاي اروپايي، استاد اشرفي يادشدگان را ترغيب به راهاندازي کلاس و در حقيقت ايجاد شاخههاي ديگر نموده است.
ـ برخي از شاگردان ايراني که به آمريکا رفتهاند، جذب شاخه ny شدهاند.
ـ گفته ميشود اشرفي قصد دارد به کشور پاناما عزيمت نمايد. (قابل توجه اينکه يکي از مراکز ششگانه مهم بهائيت «مشرقالاذکار پاناما» است.
ـ (نوشين.غ) تلاشهايي در جهت گسترش شاخهها در شهرهاي کرمان و... داشته است.
ـ شاخه تهران طي چند سال گذشته موفق به جذب صدها نفر شده و استاد اشرفي گفته است اگر تعداد شاگردان اين کلاس به پنج هزار نفر برسد، من به ايران خواهم آمد!
ـ همچنين افراد با حضور در مکتب TSM پس از گذراندن کلاسهاي پايهاي و پيشرفته و شرکت در مراسم، اردوها و جلسات گوناگون به ترتيب به رتبههاي ذيل رسيده و شالهاي رنگين دريافت ميکنند:
رهرو رهسپار ياور هشيار (آگاه)
**انحرافات فکري و عقيدتي
*تناسخ ارواح
مکتب خودخوانده TSM، معتقد به تناسخ روح و انتقال آن از کالبدي به کالبد ديگر بوده و اين مطلب را در طول دورههاي درسي به ويژه ادونس (پيشرفته) 2 بيان مينمايد. بر اين اساس موضوع «کارما» را توضيح داده و معتقد است چنانچه فردي در يک کالبد عمل خوبي داشته در دوره بعدي زندگي در کالبدي بالاتر و بهتر قرار گرفته و بالعکس چنانچه اعمال خلافي داشته باشد در دوره بعدي به کالبدي پايينتر و پستتر تعلق خواهد گرفت.
در اين خصوص نمونههايي مانند اينکه برخورد شاگردان در حوزههاي قبلي در چه کالبدهايي مواردي مشاهده گرديده که مردي را در دوره قبلي، زن، آدم پست و يا بودايي معرفي کردهاند. ـ با اين وصف کليه اعتقادات اسلامي، مبني بر عالم برزخ، سؤال و جواب الهي، مجازات و پاداشي در قيامت، شفاعت و... را منتفي مينمايند.
دوره تناسخ، کلاس مرگ موقت فرقه TSM
*عبادت
TSM اصل عبادت را مديتيشن ميداند. عبادت را تونلي به سوي نور دانسته و عمق را مديتيشن ميداند. در سؤال يکي از رهرواني که نماز را کنار گذاشته و تنها مديتيشن مينمايد. استاد اشرفي ميگويد: نماز دروازه و يا راهروي يک تونل، ولي مديتيشن عمق و ژرفاي اين تونل است. لذا رهروان ايشان با رسيدن به عمق و ژرفاي عبادت ديگر به نماز و دروازه آن نيازي احساس نمينمايند.
ـ مديتيشن در لغت به معناي تفکر و عبادت ميباشد، در عرفانهاي هندي و غربي آن را راه عبادت دانسته و رهروان را ملزم به آن ميدانند، لذا در TSM که معناي آن «فن خودانديشي و مراقبه» ميباشد در اين معنا «فن خودعبادي» و در حقيقت مکتب «خودخدايي» به شمار رفته و مانند بسياري از مکاتب هند و...، راه رسيدن به خدا را تنها از طريق تفکر دروني و رسيدن به خدايي که در وجود انسان است ميدانند. شعار ايشان در اين خصوص گذشت از «من» و رسيدن به «ما» ميباشد.
ـ در اين تشابهات، عرفان اسلامي و اصل «وحدت و کثرت» وجود داردف لکن به گونهاي انحرافي، شريعت و نبوت و امامت را کنار گذاشته و بدون هر گونه پايه و اساس و يا برهاني راه اتصال را تنها از درون هر فرد با خدا دانسته و در نتيجه هر گونه برداشت،
نظريه و يا حکم را بر اساس برداشت فرد خواهد دانست. اين همان چيزي است که افرادي مانند بهاءالله ابتدا خود را باب سپس امام زمان بعد پيامبر و مدعي آوردن احکام و کتاب جديد و سپس خدا خواندند!!
*ازدواج با پيوند معنوي
بموضوع پيوند معنوي همواره مورد توجه مکاتب و فرقههاي عرفاني بوده، برخي آن را مجاز و برخي غيرمجاز و يا محدود کردهاند. نکته حائز اهميت اين است که TSM ازدواج را تنها در قالب افراد TSM دانسته و براي همه افراد حتي کساني که قبلاً ازدواج کردهاند مجدداً مراسم پيوند معنوي برگزار ميکنند. آداب و رسوم TSM در ازدواج مانند هندوها بوده از تاجهاي گل براي عروس و داماد استفاده مينمايند.
مهريه را جايز ندانسته و با شستن پاهاي عروس و داماد و انداختن شالهاي متعدد رنگيني (که هر رنگ متعلق به يک چاکرا ميباشد) بر گردنشان پيوند بين آنها برقرار نموده در اين هنگام زنگولهاي را براي باز شدن («چاکراها» به صدا درميآورند!!) در ادامه تمامي حاضران صداي آئوم در ميآورند که اين صدا متعلق به طبقهاي خاص در فرقه اکنکار ميباشد. همچنين سندي براي ازدواج و يا امضاء طرفين صادر نموده و از ديدگاه خود رسميت ميبخشند.
نکته مهم اين است که پيوندي که بر اساس حکم الهي نبوده و به وسيله استاد TSM ايجاد شده، فقط قابل فسخ نيز از سوي استاد خواهد بود و پر واضح است که چه فسادهايي در اين موضوع مستتر است.
*غسل تعميد
غسل تعميد که همواره مورد تأکيد مسيحيان و نيز فرقههاي هند و... ميباشد. جزء احکام TSM گنجانده شده است! استاد اشرفي در پاسخ به نامه يکي از شاگردانش بيان ميدارد که فرزند حاصل از پيوند معنوي TSM، غسل تعميد خواهد شد. از آنجائيکه از پيوندهاي صورت گرفته شده هنوز فرزندي حاصل نشده است لذا اين حکم (غسل تعميد) تابحال اجرا نشده است.
***انحرافات اخلاقي
*خودشيفتگي
يکي از خصوصيات رهروان TSM خودشيفتگي است. از آنجا که TSMسعي دارد با شناساندن ارزشهاي نايافته دروني افراد، آنان را از بحرانهاي روحي خارج کرده و بر اوضاع زندگي مسلط گرداند، با زيادهروي در اين امر، موجب شده افراد بيش از حد شيفته خود گشته و در اين راه تنها خود را ببينند. برخلاف اينکه براي رسيدن به «ما» ميبايست از «من» بگذرند ولي در عمل، عکس اين قضيه اتفاق افتاده است. به ويژه اين مسئله براي نزديکان و اطرافيان رهروان Tsm بسيار بغرنج و مشکلساز شده است.
*گسست پيوندهاي خانوادگي
تعاليم افراطي و غلط TSM باعث دوري برخي از افراد از نزديکان و دوستانشان شده است. تعدادي از شاگردان اين مکتب ضمن اعلام شکايت در اين خصوص بيان داشتهاند، تعاليم TSM بين همسران اختلاف ايجاد کرده و حتي همسراني که هر دو رهرو TSM بودند، از يکديگر جدا شده و يا در آستانه طلاق ميباشند. علت اين مسئله از يک سو، بحث افراد در پرداختن به خود و ايجاد يک نوع خودشيفتگي و از سوي ديگر روابط غلط بين زنان و مردان در کلاسها و جلسات TSM بوده است. هنگامي که در يکي از کلاسهاي پيشرفته TSM افراد بايد مقابل يکديگر نشسته و در صورت و چشمان نامحرم نگريسته و مرتباً بيان کنند، تو را دوست دارم، عاشق تو هستم و اين مسئله بارها تکرار شده و همسران شاهد يکديگر و خود نيز مجري چنين رفتاري بودهاند. مسايلي ديگر همچون اعتراف به گناهان، نقاشي بدن برهنه خود، نقش زن فاحشه و يا مرد هرزه را بازي کردن، مراسم تشييع جنازه و حمل بدن زن از سوي افراد، از ديگر عوامل سست شدن پيوند خانوادهها در TSM ميباشد.
*روابط نامحرمان
فرقه TSM با بيان اينکه هر فردي بايد بتواند عاشق ديگران باشد و اين موضوع را به وضوح و با صداي بلند بيان نمايد، افراط را از حد گذرانده و اين عشق را به نامحرمان نيز سرايت داده است. همانگونه که اشاره شد در بسياري از کلاسها و جلسات TSM زن و مرد بايد ديگر رهروان را در آغوش کشيده و به ايشان بگويند دوستشان دارند، عاشقشان هستند و.... استاد شاخه تهران نيز خود را مادر همه رهروان خوانده و همه مردان را به آغوش کشيده و ابراز علاقه نموده است. در هنگام خواندن سرود زن و مرد نامحرم دست يکديگر را گرفته و آواز خوانده تا به شور و شوق، رسند. در مراسم تمرين مردن، زير بدن رهرو را ديگر نامحرمان گرفته و او را به دوش خود حمل نموده و بدن وي را لمس مينمايند.
در اردوها حجاب را رعايت نکرده، ارتباط صميمي داشته و به کنار دريا نيز ميرفتهاند و در هر صورت در Tsm چيزي به عنوان حجاب و محرم و نامحرمي وجود ندارد.
**انحرافات سياسي
*انزواي سياسي در افراد
TSM قبل از هر چيز با کشاندن افراد عضو به درونگرايي و انزوا و خودپردازي افراطي، نوعي انزواگرايي به ويژه در مسايل سياسي و پيراموني افراد ايجاد نموده است. لکن با تخريب مباني اعتقادي آنان و سپس ايجاد مباني انحرافي خود، نوعي بينش جديد و دلخواه سياسي در آنان به وجود آورده است بطور مثال با دور شدن از اعتقادات عميق اسلامي و احکام الهي، مسايلي چون جهاد و مبارزه با بيعدالتي و استکبار، شرکت در مراسم سياسيـ عبادي در سطح اجتماع از يک طرف و از طرف ديگر ايجاد بناهايي چون گرفتاري افراد در کالبد بعدي به لحاظ اعمال هر دوره و نبودن بهشت و جهنم و عقاب و ثواب، لزوم درونپردازي، رسيدن به عشق، دوري از درگيري و بالاخره لزوم تحقق درد و رنج زندگي (شبيه نظرات بودا) و ديگر مسايل باعث دوري افراد از سيستم حاکميا و عدم شرکت در مسايل سياسي ميگردد.
*يارگيري و ايجاد شعبات
فرقه TSM با گسترش فعاليتهاي خود، سعي بر يارگيري به ويژه در ميان افراد دلخواه داشته است. توجه به افراد متمکن مالي، متخصص در مسايل فني به ويژه روانشناسي و با بهاء دادن به افرادي خاص، سعي در ايجاد شعبات متعدد در شهرها و کشورهاي مختلف داشته که نشان از نوعي فعاليت سيستمي و تشکيلاتي TSM است و با رشد خزنده، خواهان تشکيل شجرهاي تنومند در بدنة تشکيلاتي خود ميباشند.
بيان اينکه اگر استاد اشرفي پنج هزار رهرو داشته باشد به ايران خواهد آمد بسيار قابل تأمل و گوياي همين مسئله ميباشد. چرا اشرافي به دنبال ايجاد فرقهاي با بدنهاي به اين وسعت ميباشد!؟
ايجاد نوعي رهبري کاريزماتيک با حيلهگري و سوءاستفاده از مسايل شخصي افراد و معرکهگيري از سوي استاد اشرفي به نحوي که گويا مسايل شخصي افراد ميبيند آن هم از آن فاصله دور يعني آمريکا!! و نيز ايجاد نوعي شخصيت مافوقالطبيعهاي در ذهن رهروان گمراه و نادان خود و ديگر مواردي در اين خصوص، رهروان را تبديل به سربازان مطيع و گوش به فرمان استاد اشرفي و تشکيلات TSM نموده و طبعاً در هنگام واگذاري هر گونه مأموريت و يا ابلاغ هر گونه فرماني يا دستوري آنان را به سوي هدف مورد نظر خود هدايت خواهد کرد.
*ارتباط با افراد يهودي
ارتباط استاد اشرفي با افراد يهودي نيز يکي از موارد بسيار قابل توجه دربارة TSM ميباشد. همانگونه که بيان شد، مرکزيت TSM در کشور آمريکا بوده و توسط استاد اشرفي اداره شده و يکي از شاخههاي مهم آن نيز شاخة نيويورک است. برابر بررسيهاي انجام شده، نفر دوم در آمريکا پاسخگوي ايميلهاي شخصي استاد اشرفي در غياب وي به رهروان ميباشد. خانم سرور حسيني (رستگار) فرد ايرانيالاصل يهودي مقيم آمريکا و دوست صميمي وي بوده که هر روز در منزل او حضور به هم ميرساند. فرد مورد اشاره در مواردي به ايران آمده و به همراه خواهر استاد اشرفي در کلاسهاي TSM حضور يافته و گويي به عنوان ارزيابي و بررسيکننده جلسات از آنجا ديدن کرده است. همچنين يکي از افراد مؤثر و ظاهراً مسئول شاخة نيويورک فردي به نام ايزاک (اسحاق) يهودي است که استاد اشرفي وي را خيلي قبول داشته و در مواردي از وي نام برده است. ارتباط تشکلات منحرف، مانند بهائيت، فراماسونري، وهابيت و... با تشکيلات صهيونيستي اسرائيل و يهود نکتة قابل توجهي است که در TSM شواهد آن ديده ميشود.
*پايگاه اصلي در آمريکا
اصل حضور و تأسيس مرکزيت TSM در آمريکا نيز مسئلهاي قابل توجه است. با توجه به دشمنيهاي ديرينة حکومت آمريکا با انقلاب اسلامي ايران و بهرهگيري از راهها و حربههاي گوناگون بر عليه نظام و جمهوري اسلامي شکلگيري و هدايت مرکزي TSM از داخل آمريکا امري مهم است چرا که به راحتي توانسته با هزاران نفر در ايران ارتباط گرفته، با تکتک آنان گفتگوهاي اينترنتي و يا ايميلي داشته، آنان را ارزيابي، جذب و هدايت نمايد. مسلماً حکومت آمريکا و سرويسهاي اطلاعاتي آن بر اينگونه ارتباطات نظارت داشته و به احتمال زياد از آن بهرهجويي مينمايند.
انتهای پیام