(
امتیاز از
)
تيزبيني آيت الله کاشاني در پيش بيني کودتاي 28 مرداد
صدای شیعه: تاريخ معاصر ايران حامل رويدادهاي غمانگيزي از دخالت بيگانگان در ايران بوده و هست که در بين آنها رد پاي انگليس از بقيه پررنگ تر ديده ميشود. سابقه دخالتهاي انگليسيها از دوران حکومت صفويه آغاز ميگردد و در دوران قاجار از جنگهاي ايران روس، جدايي هرات از ايران، قراردادهايي مانند رويتر، رژي 1907، 1915، 1919 و غيره انگليسها رکورددار بوده و دخالتهاي انگليس در جنبشها و نهضتها بويژه در قيام عدالت خواهي مردم که آنرا به مشروطه خواهي تبديل کرده و فرجام آن به کودتاي 1299 انجاميد، جنگ جهاني اول و حاکم کردن عناصر فراماسونري پس از سقوط رضا خان مانند محمد علي فروغي ادامه يافت تا جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت با قدرت ملي ايران به رهبري روحانيت که نماد آن آيتالله سيد ابوالقاسم کاشاني بود طرح شد و اوج گرفت.
سالها بود که طبق قراردادهاي ننگين، شرکتهاي انگليسي امتياز بهرهبرداري از مخازن نفتي ايران را گرفته و سرمايه ملي ايران را به يغما ميبردند. عناصر خود فروخته انگليسي نيز مانند سپهبد رزم آرا - نخست وزير وقت - طرح ملي شدن نفت را در مجلس شوراي ملي به تمسخر گرفت و گفت ايراني که ننميتواند يک لولهنگ (آفتابه ) بسازد چگونه ميتوتند بر نفت خود مسلط باشد . بعد از چندي خليل طهماسبي با حمايت معنوي آيتالله کاشاني، رزم آرا را هدف گلوله قرار داد.
انگليسيها از اين اقدام شجاعانه و حماسي خليل طهماسبي به شدت وحشتزده شدند چاره را در اين ديدند که به محمد مصدق عنصر ملي مسلک از خاندان قاجار چراغ سبز نشان داده تا نخست وزيري را بپذيرد و با اين کار عمل ملي شدن صنعت نفت در ايران را بدست بگيرد.
آيتالله کاشاني که از پايگاه اجتماعي بسيار وسيعي در سطح کشور برخوردار بود و عنصري انقلابي و چهره مبارزي در برابر انگليس شناخته شده بود، رهبري و هدايت عامه مردم را بدست داشت. او با هوش و ذکاوت سياسي که از آن برخوردار بود بسيار محکم با انگليسيها برخورد ميکرد . يکي از نمادهاي مهم آن واقعه 30 تير سال 1331 بود .در اين واقعه مصدق بدون هماهنگي با آيتالله کاشاني از سمت نخست وزيري استعفا داد و شاه فورا يک عنصر انگليسي تمام عيار به نام احمد قوام را به عنوان نخست وزير جايگزين نمود و اوضاع به نفع انگليسيها رقم خورد.
آيتالله کاشاني به عنوان يک نخبه با بصيرت اقدام به موقعي انجام داد و با صدور اطلاعيهاي اعلام کرد: «... به عرض اعلي حضرت برسانيد، اگر در بازگشت دولت مصدق تا فردا اقدام نفرماييد دهانه تيز انقلاب را به جلوداري شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد.»
فشار انقلابيون و کفن پوشان که آيتالله کاشاني در پيشاپيش آنان بود تا عصر آن روز شاه را وادار به عقبنشيني کرد تا قوام را بر کنار کرد و مصدق بار ديگر به قدرت بازگشت و نخست وزير شد.
انگليس که در اين ماجرا ضربه سنگيني خورده بود به اتفاق آمريکا طرح کودتا عليه ملت ايران را تدارک ديد، اولين اقدام ايجاد اختلاف بين کاشاني و مصدق بود که به آن دامن زده شد و دور شدن مصدق از کاشاني جزء يکي از دستورالعملهايي بود تا زمينه سقوط نهضت فراهم گردد.
آيتالله کاشاني با تبحر سياسي که داشت به سرعت بوي توطئه کودتا را با شامهاش حس کرد و طي نامهاي به مصدق هشدار داد و به عنوان يک سند تاريخي اعلام کرد:
«حضرت نخست وزير معظم جناب آقاي دکتر مصدق داماقباله! عرض ميشود، گرچه امکاني براي عرايضم نمانده ولي صلاح دين و ملت براي اين خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصي است و علي رغم غرض ورزيها و بوق و کرناي تبليغات شما خودتان بهتر از هر کسي ميداند که هم و غمم در نگهداري دولت جناب عالي است که خودتان به بقاء آن مايل نيستيد، از تجربيات روي کار آمدن قوام و لجبازيهاي اخير بر من مسلم است که ميخواهيد مانند سيام تير کذايي يک بار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد. حرف اينجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراي رفراندوم نشنيديد و مرا لکه حيض کرديد، خانهام را سنگباران و ياران و فرزندانم را زنداني فرموديد و مجلس را که ترس داشتيد شما را ببرد بستيد و حالا نه مجلسي هست و نه تکيه گاهي براي اين ملت گذاشتهايد.زاهدي را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطايف الحيل خارج کرديد و حالا همانطور که واضح بوده در صدد باصطلاح کودتا است. اگر نقشه ما نيست که مانند سيام تير عقبنشيني کنيد و به ظاهر قهرمان زمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيح نيست که همانطور که در آخرين ملاقاتم در دزاشيب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمريکا ما را در گرفتن نفت از انگليسيها کمک کرد و حالا به صورت ملي و دنيا پسندي ميخواهيد بدست جنابعالي اين ثروت ما را به چنگ آورد اگر واقعا با ديپلماسي نميخواهيد کنار برويد اين نامه من سندي است، در تاريخ ملت ايران که من شما را با وجود همه بديهاي خصوصيتان نسبت به خودم از وقوع حتمي يک کودتا بوسيله زاهدي که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جاي هيچگونه عذرموجهي نباشد اگر براستي در اين فکر اشتباه ميکنم با اظهار تمايل شما سيد مصطفي و ناصر قشقائي را براي مذاکره خدمت ميفرستم خدا به همه رحم بفرمايد ايام بکام باد. سيد ابوالقاسم کاشاني».
مصدق اما در همان روز در پاسخ نوشت: «اينجانب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم.»
يک روز بعد از نامه تاريخي آيتالله کاشاني طرح کودتا عملياتي شد همه مليها و مذهبيها کنار زده شده و آمريکاييها و انگليسيها زمام امور را در دست گرفتند. در اولين اقدام مصدق دستگير، زنداني و سپس تبعيد گرديد.
آيتالله کاشاني خانه نشين شد و از همه طرف در فشار روحي و رواني قرار گرفت انگليسيها از تبليغات و تخريب شخصيت او هيچ کم نگذاشتند. او که در حقيقت به معني کامل کلمه «رهبر يک نهضت» بود از هر جهت مورد تهاجم قرار گرفت و در اوج مظلوميت بود چنانچه امام راحل نيز در ايام پس از انقلاب درباره او فرمودند:
«شروع کردند به جوسازي، آنطور جوسازي کردند که يک سگ را عينک به آن زدند... از طرف مجلس آوردند اين طرف و به اسم آيتالله .... من خودم در يک مجلسي بودم که مرحوم آقاي کاشاني وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هيچ کس پا نشد، من پا شدم.... و من جا دادم به ايشان.... اين جو را درست کرده بودند براي آقاي کاشاني که ديگر از منزلش نميتوانست بيرون بايد، در يک اتاقي محبوس بود در منزلش طوري که نميتوانست بيرون بيايد». (1)
آيتالله کاشاني سالهاي آخر عمر خود را با سکوت مظلومانهاي سپري کرد تا اينکه در 14 اسفند 1340 رحلت نمود. اين شخصيت کم نظير در تاريخ سياسي ايران جاي تقدير و تحسين او هنوز خالي مانده است.
اکنون که در آستانه پنجاهمين سالگرد رحلت اين مجاهد خستگيناپذير قرار داريم حق اين است که دستگاههاي فرهنگي، تاريخي نسبت به بزرگداشت پنجاهمين سالگرد او اهتمام کنند و حداقل با برگزاري کنگرهاي شخصيت او را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و از عظمت شخصيت علما، سياسي، فرهنگي، اجتماعي، فقهي و مبارزاتي و نقش تاريخي براي ملت ايران و جهان تقدير کنند.
1-سخنراني امام در 62.9.26
انتهای پیام