(
امتیاز از
)
مساجد ساختارشکن؛ ابنیه شرک و نفاق
صدای شیعه: حضرت امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارشان، در تفسير آية 33 سورة احزاب «و لا تبرّجنّ الجاهليّة الاولي» ميفرمايند: «خود را مانند خودآرايي زنان عصر جاهليّت اوّل نياراييد.»[1]
تبرّج، به معناي «توسعه در ديدار» از کلمة «برج» گرفته شده است. به استناد کلام مرحوم علّامه طباطبايي در تفسير «الميزان»، تبرّج ظاهر شدن مانند ظاهر شدن برجها براي بينندگان آنهاست.[2]
شايد بتوان، «خودآرايي به قصد خودفروشي» را حاوي نزديکتØ! �ين مفهوم براي تبرّج جاهلي دانست.
«تظاهر» در معني خودنمايي، تخفيف يافتة تبرّج است. تمنّاي نمايش و ظاهرسازي. برونفکني ويژهاي که به تمامي در مقابل «خودداري، خويشتنداري، حياء و حتّي رازداري» قرار ميگيرد. نوعي نمايش بيمحاباي داشتهها در بر خلق روزگار.
اين نمايش همراه با تفاخر، آتش ميل و حسد را برميانگيزد و نفس تيز تک نهفته در کالبد کوچک هزاران پير و جوان را به مسابقهاي بزرگ فرا ميخواند.
تبرّج، ضدّ پوشيدگي و مخالف آن است از اين رو، مورد نکوهش حضرات معصومان(ع) و اهل خرد واقع شده و از مشخّصØ! �ت انسان عصر جاهليّت اوّلي به شمار ميرود. همان که واسپس قرنها در هيئت جاهليّت ثانوي آخرالزّماني بازگشت ميکند و در مقابل امام زمان(ع) و خاستگاه ايشان ميايستد.
حال چنانچه از منظر گشوده شده به وسيلة قرآن کريم؛ يعني «نهي» و «نکوهش» تبرّج و تظاهر به حوزههاي فرهنگي و تمدّني گذشته و جاري بنگريم، درمييابيم که، شهرها نمايشگاه تبرّج و تظاهرند. خانهها، لباسها و وسايل نقليه که چونان برجها در خودنمايي، خودآرايي، تظاهر و خودفروشياند، جملگي فاقد صفت پوشيدگياند و چون شيشه همة اندوختهها و پنهاني&zwnj! ;ها را نمودار ميسازند.
کوچهها و محلّهها و جملة آنچه که در گسترة شهر قابل شناسايياند جلوات اين صفات مذموم را در خود دارند و همراه خود فرا روي هر رهگذري به نمايش ميگذارند.
به زبان ديگر، در عصر آخرين، شهر و کوي و برزن، محلّ ظهور تمام قدّ تبرّج است.
بناهاي برکشيده تا سقف آسمان، در رقابتي سخت، بر يکديگر فخر ميفروشند. برتري خود را مينمايند و شکوه و رنگ و روي خود و تمنّاي سازندگان و صاحبان خود را جلوهگر ميکنند. قدر خويش عرضه ميکنند تا چشم و دل خريداران و طالبان را اسير خود کنند.
هر ساختمان، نحو! ي خودنمايي و حرص جاويد صاحبش براي تظاهر را در خود پنهان داشته است.
پاساژها، مغازهها، ويترينها و... جملگي رنگهايي را جلوه ميدهند تا در رقابتي بيپايان، طبع تظاهرطلب آيندهها و روندها را بيارايند. به همان سان که اطعمه و اشربه و البسه بر ساحت اين تظاهر ميافزايند. جملگي، از جايگاه و شأن خود خارج شده و مبدّل به ابزار تبرّج و تظاهر شدهاند.
شهرها، مملوّ از مردميند که از صبح علي الطّلوع در نمايشند. دميدن خورشيد، سرآغاز مسابقة بزرگ تجربه شدة عهد جاهلي است که در صورتي نو بازگشت کرده. شايد از همين روست که شهرها، باعث تباهي و فساد اخلاقي و فرهنگي انسانها هستند. چنان که ابن خلدون اندلسي، در «المقدّمه»، معتقد است: شخصيّت انسانها را نوع معيشت آنها ميسازد. او حتّي از بسياري جهات زندگي باديهنشين را مقدّم بر شهرنشيني ميشناسد و معتقد است دلاوري، دينداري، شجاعت، اخلاق و فطرت پاک در شهرها روي به نابودي ميگذارد و حتّي معتقد است تمامي اين صفات پسنديده در شهر روي به ضعف ميگذارد تا آنکه به کلّي نابود ميشود و حتّي شهر و زندگي شهري را عامل انحطاط و انقراض دين و دولت ميشناسد.
شهر و خيابان، پاساژها، مغازهها، برجها و محلّهها، همه از يک جنسند و حامل صفاتي مشترک. جملگي، باطن انسان جاري در عصري را به نمايش ميگذارند که چون عهد جاهلي اوّلي، بر مدار تظاهر و تبرّج ميگردد. همه چيز و همه کس ذيل تظاهر و تبرّج قابل شناسايي است و ما به غلط، تبرّج را تنها در آرايش گيسوان دخترکان جستوجو ميکنيم. چنان که در غفلت تمام، چشم را بر نقش بنيادين شهرسازي، معماري و خانهها در شکلگيري شخصيّت مردم و تربيت نسلها ميبنديم و جملگي را خنثي و بيتأثير ميانگاريم.
روزي، رسول اکرم(ص) در گذر از محلّهاي، ساختمان بلند و قبّه مانندي را مشاهده کرد. اØ! ² همراهان نام صاحب بنا را پرسيد. گفتند: از مردي انصاري است.
چندي بعد، وقتي آن مرد به ديدار حضرت رسول الله(ص) آمد، حضرت از وي روي برتافت و ناراحتي خود را از احداث آن بنا آشکار ساخت. نبيّ اکرم(ص) ساخت اين گونه ابنيه را دردسرساز و براي مردم زحمتآفرين ميشناختند.[3]
در تمدّن اسلامي، «پوشيدگي» صفت بارز ابنيه و مورد توجّه فرهنگ نبوي و علوي است، همان که در معماري، شهرسازي و ساخت مسکن نمودار ميشود. در مقابل، «برهنگي» و «عرياني» که «صفت ذات» فرهنگ و تمدّن غربي است.
اين کلام حضرت مصطفي(ص) است که فرمودند: «خانة هر کس حرم اوست.»[4] از همين رو ايشان، خانة مردم را چونان مسجدالحرام امانگاه ميشناختند و ميفرمودند:
«خانة هر کس، وقتي صاحبش در آن بماند و در را ببندد و نيز مسجدالحرام امانگاه است.»[5]
فرهنگي که معلّم آن، خانه را «امانگاه» چونان بيت الله الحرام معرفي ميکند، «پوشيدگي» را صفت جدايي ناپذيرش ميشناسد. تا آنجا «ديه» را از نابيناکنندة چشم خاطر برميدارد. حضرت امام صادق(ع) فرمود:
«هر کس بدون اجازه به خانهاي نگاه کند در چنين حالي اگر چشمش را معيوب سازند، ديهاي بر آنان نيست.»! ;[6]
با اين وصف، چگونه ميتوان تصوّر کرد که دعوت کنندة اين فرهنگ نبوي و علوي، «تبرّج و تظاهر و تزاحم» عفن مندرج در برجسازي و حتّي معماري مساجد مدرن شهر ما را که در خود و با خود جز آلودگي اخلاقي و زحمت خلق روزگار و پردهبرداري از محارم ندارند و حتّي سجده و کرنش در پيشگاه شيطان ميکنند را امضا کند؟
معماري مدرن و برجسازي نوين، به دليل خاستگاه فرهنگياش دريافت و نگاه اومانيستي و ليبراليستي حاکم بر مهندسان و معمارانش، «اذن دخول» از همة خانهها و خلوتکدهها و محلهاي امن مردم برميدارد. درست به همان صو! رت که در عصر جاهليّت مرسوم بود. ساکنان «حجاز» عصر جاهليّت اوّلي، رسم کسب اجازه براي داخل شدن به خانهها را برداشته بودند تا آنکه در وقت بعثت قرآن اعلام داشت: «اي ايمان آورندگان به خانهاي غير از محلّ سکونت خود، بدون آنکه اجازه گرفته و بر ساکنانش سلام کرده باشيد، داخل نشويد. اين برايتان بهتر است، باشد که پند گيريد.»[7]
چگونه ميتوان در امنيّت و آرامش زيست وقتي که بر فرش کوي و برزن و همجوار با متجاوزان و متعديّان نشسته باشي؟
مگر جز اين است که در ازدحام «برجها و پنجرهها»، همگان را بيپرده و حفاظ در معرض تيرهاي زهرآلود نگاه نامحرمان قرار دادهايم؟ در اين موقعيّت، آسايش و آرامش و امنيّت کيميايي است نايافتني. گوهري که بيآنکه دربارهاش بينديشيم به بهايي اندک از دست داديم.
آمده است که ابوسعيد خدري، روبهروي خانة حضرت رسول اکرم(ص) ايستاده و در آن موقعيّت اذن ورود ميخواست، از رسول خدا(ص) شنيد که فرمود: «روبهروي در اجازه نگير.»[8]
امنيّت محارم و اهل خانه تا آنجا پاس داشته ميشود که حتّي براي «نحوة اذن دخول به منازل» نيز شرايطي تعيين شده است تا چه رسد به آنکه، به بهانههاي صرفاً اقتصادي غيرقابل دفاع، هÙ! �ة شروط را حذف کرده و چونان عهد جاهلي، مردم را بيدفاع در برابر تيرهاي زهرآگين چشمها قرار دهيم. تيرهايي که هر يک به نحوي اهل خانه را مضروب و مجروح ميسازند.
آن زمان که در قرائت دعاي شريف ندبه، ندبهکنان ميخوانيم: «اين هادم ابنية الشرک و النّفاق» و به زاري تجديدکنندة فرايض و سنن و منهدم کنندة ابنية برکشيده بر شالودههاي شرک و نفاق را فرا ميخوانيم و جستوجو ميکنيم، انديشه کردهايم که امام(ع) در وقت ظهور کبرا با تعطيلکنندگان فرايض و سنن و سازندگان ابنية شرک و نفاق چه معاملهاي ميکند؟
بدون مر! اعات ادب منتظران حقيقي، بدون آمادگي براي احياي فرايض و سنن و بدون عزم جدّي براي پيگيري خطّ مشيّ فرهنگ حقيقي نبوي و علوي که به تمامي در فرهنگ مهدوي متجلّي ميشود، قرائت اين ادعيه وبال گردن ما ميشود. هماره، بيآنکه متذکّر باشيم، با قرائت ادعيه و اذکار، در مقابل خداوند و حضرات معصومان(ع) متعهّد به عهد ميشويم و خود را در معرض پيمانها قرار ميدهيم، بيآنکه خود را مکلّف به اجراي آن پيمانها و وفا به آنها بشناسيم. از همين مجرا حجم بزرگي از ابتلائات سوء حاصله از گسست عهد و پيمانها را به جان ميخريم.
گاهي اين گونه خواندن&! zwnj;ها به ما را به مرز دغل با حجّت حيّ خداوند ميرساند.
شکستن عهد خداوند و رسول خداوند(ص)، حسب سنّت الهي، نتايجي همچون مسلّط شدن دشمنان و منقطع شدن برخي نعمتها را در پي دارد. چنان که فرمودهاند: «... و لم ينقضوا عهدالله و عهد رسوله الّا سلّط الله عليهم عدوّهم...»[9]
عهد و پيمان خدا و رسولش را نشکستند جز آنکه خدا، دشمن آنها را بر آنها مسلّط کند و برخي از آنچه را دادند از آنها بگيرد.
در حديث ديگري آمده است: هر که با امام دغلي و عهدشکني کرده، روز رستاخيز با دهان کج وارد محشر شود تا به دوزخ رود.[10]
اشاره به «ابنية شر! ک و نفاق» و انهدام آنها در وقت ظهور، در وجهي اشاره به برکشندگان و سازندگان منافق و مشرک اين ابنيه دارد، امّا در وجهي ديگر، اشاره به بر کشيده شدن اين ابنيه بر بنيادهاي شرک و نفاق در حوزة فکري و فرهنگي دارد که بيگمان در هر دو صورت اين ابنيه، موجد شرکت و نفاق خفي و جلي در حوزة فرهنگ و حيات مادّي مسلمانانند.
مگر جز اين است که «تبرّج»، «تظاهر» و بالأخره «ريا»، در خود لايههايي از شرک و نفاق را دارا هستند و باعث آن است؟ سخن اين نيست که در ميان ما، مشرکان و منافقان در کسوت معمار و شهرساز، ابنية ما را بر کشيدهاند؛ بلکه س! خن بر سر ابتناي اين معماري و شهرسازي بر بنيادهاي نظري مشرکانه و منافقانه است. حتّي اگر مؤمني مسلمان آن را بر کشيده باشد. از همين رو، به مصداق «از کوزه همان برون تراود که در اوست» صورت بنا، مظهر باطن شرکآلود آن و لاجرم مقوّم و مبشّر نفاق و زندگي مشرکانه در عرصة زمين است.
ابوهاشم جعفري ميگويد: در خدمت امام حسن عسکري(ع) بودم که ايشان فرمودند: «هنگامي که قائم ما قيام کند، دستور ميدهد منارهها و مقصورههاي مسجد ويران شود.» با خود گفتم که چرا چنين کند که امام جوابم فرمود: «چون اينها بدعتهايي است که هيچ امام و پيامبرÙ! Š آن را مرسوم نکرده است.»[11]
علّامه مجلسي در توضيح اين حديث ميفرمايد: «زيرا اشراف داشتن و مسلّط بودنِ خانههاي مردم حرام است.»[12]
آنکه با مناره و مقصورة مساجد مشرف و مزاحم چنين کند، با برجهاي شيطاني و آلوده به تبرّج جاهلي چه خواهد کرد؟ بيمراجعه به حتّي يک روايت و خطّ مشي ارائه شده توسط حضرات معصومان(ع) ميتوان به مدد همين علوم کمي مدرن، تبعات اين معماري را بر جسم و جان ساکنان شهر دريافت.
گويا، به خود رها شدهايم. خود را بيامام، بيسنّت و بيحکم ميشناسيم که چنين شهر و ديار خود را آلوده و به تبع! آن خلق مسلمان را بيمار، فرسوده و مبتلابه عذاب دنيوي و اخروي ميسازيم.
آن زمان که مسئولان يکي از مهمترين مساجد منسوب به نام مقدّس صاحب الزّمان(ع) در غفلت تمام صدها ميليارد تومان وجه رايج را صرف ساختن عظيمترين و رفيعترين منارهها ميسازند، تکليف ساير خلق روزگار معلوم است. اگر تنها و تنها روايت ابوهاشم جعفري را ميخوانديم دست از ناپرهيزکاري ميکشيديم و عصاي احتياط به دست ميگرفتيم.
در پي درج مستندات مربوط به ساخت و ساز بناهاي هرمي در «تهران» و برخي ديگر از شهرهاي «ايران»؛ همچون «مشهد»، «شيراز»، «رشت» و سايرين، شوراي محترم شهر تهران، ساخت و ساز بناهاي هرمي شکل را در شهر تهران ممنوع اعلام کرد.
ضمن قدرداني از اين اقدام شايستة اعضاي شوراي شهر، اميد ميرود که شهرداران و شوراهاي ساير بلاد نيز همچون تهران و با تأسّي به اين اقدام، دستور توقّف صدور پروانه و ساخت اين بناها را که خاستگاهي شيطانپرستانه دارد، صادر کنند.
امّا جاي تأسّف است که بدعت نويني در کار ساخت و ساز مساجد در ايران شکل گرفته است. اين بدعت با الگوبرداري از سبک معماري پست مدرن در ساخت مساجد قوّت گرفته است. گام اوّل در ساخت گنبد مسجد حضرت ابراهيم(ع) در محلّ برگزاري نمايشگاههاي بين المللي برداشته شد و از آن پس، تجربههايي جديد در شهر تهران صورت گرفته است که از جملة آنها به مسجدي منسوب به نام مبارک حضرت صاحب الزّمان(ع) در خيابان وليّ عصر(عج) و مسجد ديگري مزيّن به نام مبارک عليّ بن موسي الرّضا(ع) در خيابان انقلاب تهران ميتوان اشاره کرد.
مسجد امام رضا (علیه السلام) واقع در تقاطع خیابان انقلاب اسلامی با خیابان شهید نامجو
مسجد قدس واقع در سعادت آباد
مسجد حضرت ابراهیم (ع) واقع در نمایشگاه بین المللی تهران خیابان سئول
اگرچه در اين مساجد مايهها و نمادهايي از معماري ايراني و اسلامي به کار رفته و عناصري از همچون باغچه، گره چيني و... در کار زيباسازي اين مسجد و آرايش فضاي بيروني وارد گشته است؛ ليکن به دليل اتّکاي اصلي معماري بر بنيادهاي فکري اومانيستي و انسانمداري، روح حاکم بر اين بنا نمايشگر نوعي بروننگري ويژه و به عبارت «مذهب ظاهر» مطلوب انسان غربي است که در حوزة فرهنگي خودبنيادي و اومانيستي سير ميکند. همين امر، اين بناي عبادي اسلامي؛ يعني مسجد را از روح و جايگاه اصلي خود خارج ک! رده است. به قول يکي از نويسندگان، همين وجه مشخّص باعث گشته تا بنا، پيش از آنکه نمازگزاران را دعوت به خداوند يکتا کند، دعوت به خودش ميکند.
اين منتقد کلام شايستة خود را چنين مينگارد:
بناي حاضر که به صراحت به سبک معماري پست مدرن ديکانستراکشن / فولدينگ / برش کيهاني (کاسموژنيک) طرّاحي شده، به طور مستقيم فلسفة ديکانستراکشن و فولدينگ را فرياد ميزند. شايد هيچ گاه معماري را به اندازة اين سبک، به يک گرايش فلسفي نزديک نبينيم.[13]
در پارادايم خداگرايي، مسجد جايگاه سجده و بندگي خداست. در پارادايم انسانگرايي، آنجا که خدايي نيØ! �ت، مسجد جايگاه سجده و بندگي کيست؟ مضحک بودن چنين تقليدي در اينجا بيشتر خود را نشان ميدهد که «مسجدي به سبک اومانيسم» که سبک معماري ديکانستراکشن آن را پرورانده، زاييدة توهّمات ذهني ژاک دريدا، فيلسوف پست مدرن فرانسوي است. بنابراين فلسفة ديکانستراکشن که فلسفة ايهام، آشفتگي، ابهام، دوگانگي، عدم ثبات، تزلزل، فريب، عدم سودمندي چند معنايي و تناقض است، نميتواند به عنوان مباني نظري معماري يک مسجد استفاده شود.[14]
همچنين فلسفة فولدينگ[15] که حاصل ذهنيّات ژيل دلوز، فيلسوف پستمدرن فرانسوي است، ابهامانگيزي، عدم وجود ارحجيّت دØ! ± هيچ چيز، نفي سلسله مراتب عمودي و تأکيد بر حرکت افقي را به دوش ميکشد.
به راستي در معماري يک مسجد که بنايي براي يقين و توحيد است، چه جايگاهي براي فلسفة ايهام و دو پهلويي و عدم ثبات و تزلزل است؟[16]
در سالهاي آخرين دهة هفتاد خورشيدي، آن زمان که جماعتي انديشة واسپگرايي را در سر ميپروردند و سعي در تضعيف تدريجي حوزة فرهنگي ديني و انقلابي ميکردند، با نشانه روي پايگاههاي اصلي انقلاب اسلامي؛ يعني مساجد، تأسيس فرهنگسراها را به سبک فرانسويان عصر، زيرکانه در دستور کار شهرداري تهران قرار دادند. آنها اين حرکت را از سنّتيت! رين مناطق جنوب شهر تهران آغاز کردند. جالب آنکه به تقليد از فراماسونرهاي فرانسوي که براي اوّلين بار قصّابخانة پاريس را به فرهنگسرا تبديل کردند، قصّابخانة قديمي شهر تهران را در حاشية ميدان بهمن بازسازي و تبديل به فرهنگسرا ساختند.
جاي شکر باقي ماند که دست به ترکيب مساجد نزدند و اجازه دادند اين نردبانهاي آسمان در اقصا نقاط شهر بمانند تا شايد ضامني براي اتّصال و ارتباط زمين و زمينيان با عالم مأورايي و قدسي باشند.
جاي تأسّف است که در اثر غفلت مزمن در حوزة مطالعات فرهنگي و ضرورت انقلاب فرهنگي فراگير، فراماسونرها و فراماسونزدهها، با سوءاستفاده از شرايط موجود، با گستاخي تمام بنيادهاي اصلي معماري را هدف قرار دادند. آنها در گام نخست از غفلت گروههاي کارشناسي شهرداريها به تأسيس بناهاي هرمي مشغول آمدند و پس از آن تجربة فراگير در گام دوم به سراغ مساجد آمدند.
در هيچ يک از ادوار گذشته، امکان اين گستاخي و ساختارشکني فراهم نبود، چنان که امروز امکان آن فراهم آمده است.
در گوشه گوشة شهر تهران، شاهد بر کشيده شدن مساجدي هستيم که در معماران آنها در يک ساختارشکني گسترده، بناهاي توحيدي عبادتگاههاي مسلمانان را در هم شکسته و مساجد را متّکÙ! Š و مبتني بر بنيادهاي اومانيستي و معتقدات مجامع شيطانپرست فراماسونري برميکشند.
چنان که اشاره شد، معماران اين شهر بيپاسبان و نگهبان، با ساختارشکني ويژهاي، در تلاشند تا در سکوت سنگ، سيمان و فولاد، هر گونه نداي توحيدي و حقيقت آسماني را که منکر شرک و چند گونهپرستي را انکار کرده و پلوراليسم را فرياد کشند.
در آنچه که از آن به عنوان فلسفة ديکانستراکشن[17] ياد ميشود و معماران نوظهور ما بر پايههاي آن سبک معماري مساجد تهران را استوار ساختهاند، تلاش ميکنند تا هر گونه ادّعايي را که سعي ميکند نوعي حقيقت ثابت ! و يگانگي را در آفرينش هستي و تنظيم مناسبات انساني را اعلام و اثبات نمايند، نفي و در عوض، با ساختارشکني، نوعي پلوراليسم را جايگزين آن سازند. اين ساختارشکني از طريق معماري توسط فرانک گري، معمار آمريکايي کاناداييتبار پايهگذاري شد.
آن سان که از اين فلسفه برميآيد، هيچ چيز به چيز ديگري ارجحيّت ندارد و با مفهوم اوج و تعالي و حرکت از کثرت به وحدت در معماري اسلامي، متناقض است به همين دليل نيازي به گنبد و گلدسته که بينانگر حرکت از کثرت به وحدت و عروج و تعالي و اوجگيري اثر معماري اسلامي نبوده است.
در فلسفة فولدينگ، فيلسوف فرانسوي نيز اين موضوع و مفهوم به زبان ديگري بيان ميوشد.
Fold؛ يعني چين و لابههاي هزار تو؛ يعني هر لايه در کنار لاية ديگر. همه چيز در کنار هم. هيچ لايهاي بر لاية ديگري ارحجيّت ندارد و Folding فولدينگ، به معني عمودگرايي، نفي هر گونه سلسله مراتب و طبقهبندي، نظامي که افقيگرايي را جايگزين نظام سلسله مراتبي ميکند.
در اين دريافت، هيچ انديشهاي ارجحيّت پيدا نميکند. تفسيري بالاتر و فراتر از ديگري نيست. همه چيز افقي است. به عبارت ديگر، فلسفة فولدينگ سعي ميکند تا منطق دو ارزشي را با ديکانسترانت و ساختارشکني، تب! ديل به منطق کثرت و تباين نمايد.
همين مقدّمه کافي است تا سؤال شود:
چه نسبتي ميان معماري يک مسجد و اين سبک از معاري وجود دارد؟
چه عواملي سعي در ساختارشکني و انقلاب در معماري مساجد اين ديار اسلامي ميکنند؟
چرا گمان ميکنند در شهر کوران به سر ميبريم و چشمان همة خلق روزگار بر آنچه ميکنند، بسته است؟
چگونه است که شوراي شهر تهران، از داشتن مجمعي فرهيخته و فرهنگي براي بررسي شيوههاي معماري مهمّ شهري خود را مستغني ميشناسد؟
چه کسي يا کساني موظّف و مکلّف به جلوگيري از اين بدعتهاي آشکارند؟
آيا آنها خود را براي مؤاخذة صاحب اصلي شريعت مهيّا کردهاند؟
اين همه، صرفنظر از نقشي است که معماري نوين و متّکي بر انديشههاي اومانيستي ! و شيطانپرستانة معماران فراماسون در گشودن دست نيروهاي شيطاني بر حيات و جسم و جان ساکنان اين شهر بيدفاع دارد. بگذريم، اين سخن بگذار تا وقت دگر.
اسماعيل شفيعي سروستاني
رادیو معارف 28 آبان 1389
[1]. بحارالأنوار، ج 22، ص 189.
[2]. الميزان، ج 16، ص 309.
[3]. به نقل از فصلنامة فرهنگ کوثر، شمارة 50، ص 56.
[4]. نهج الفصاحه، ص 331، ح 1582؛ خصال شيخ صدوق، ج 1، ص 122.
[5]. دکتر آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، ص 561.
[6]. وسائل الشّيعه، ص 50.
[7]. سورة نور، آية 27.
[8]. تفسير مجÙ! �ع البيان، ج 14، ص 135.
[9]. بحارالأنوار، کتاب ايمان و کفر، ج 5، ص 199، ح 1.
[10]. امام صادق(ع) از قول رسول خدا(ص)، همان، ح 5.
[11]. غيبت شيخ طوسي، ص 123؛ مناقب بن شهر آشوب، ج 4، ص 437.
[12]. روضة المتّقين، ج 2، ص 109.
[13]. ابراهيم ارجمندي، مسجد امام رضا(ع)، معماري پست مدرن، مشرق نيوز.
[14]. همان.
[15]. Folding.
[16]. مشرق نيوز.
موعود
انتهای پیام