( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان در ستون یادداشت روز امروز خود در این روزنامه در مطلبی با عنوان «او بود که دید» به بررسی مسئله غدیر، ولایت فقیه و جدایی دین از سیاست پرداخته است.

متن کامل یادداشت شریعتمداری را در زیر می‌خوانید:

1- رسول خدا(ص) از آخرین سفر حج خود- حجه الوداع- به مدینه بازمی گردد. جماعت انبوهی از مسلمانان حج گزار ایشان را همراهی می کنند. جمعیت به منطقه «جحفه» رسیده است. رسول خدا(ص) به گونه ای غیرمنتظره، در کنار برکه ای خشک- غدیرخم- توقف می کنند. از این نقطه راه کاروانیان که عازم مناطق مختلف هستند، از هم جدا می شود. آنها که نزدیکتر ایستاده اند از حالات رسول خدا(ص) احساس می کنند که آیه ای نازل شده و دستور تازه ای رسیده است. پیامبر(ص) ندا می دهند که جلوتر رفته ها بازگردند و برجای بمانند تا آنان که نرسیده اند نیز از راه برسند. خدایش فرموده است «ای پیامبر! آنچه از خدا بر تو نازل شده است را اعلام کن! که اگر چنین نکنی، رسالت خود را انجام نداده ای». جماعت به حیرت فرو می روند. بعد از آن همه مرارت ها، جنگ با دشمنان، آزار و اذیت دیدن ها، ایمان آوردن فوج فوج انسان ها و نهایتا استقرار دین حنیف خدا، دیگر چه چیزی باید ابلاغ شود که اگر نشود، گویی رسول خدا(ص) رسالت خود را به انجام نرسانده است؟! موضوع تازه، به یقین، یکی از احکام عبادات شخصی و فردی و امثال آن نیست، باید بسیار فراتر از آن باشد که بدون آن، رسالت رسول خدا(ص) انجام نگرفته است!

2- در گرماگرم جنگ احد، هنگامی که شایعه شهادت رسول خدا(ص) بر زبان ها افتاد، جماعتی از مسلمانان که در غروب عمر رسول خدا(ص)، پایان عمر اسلام و آنچه را که او آورده بود، می دیدند، دست از کارزار کشیدند و از میدان نبرد بیرون خزیدند، با دلشوره ای دل آزار از سرانجام و عاقبت کار. در آن بحبوحه، خدای مهربان به کلامی از وحی که خالی از ملامت نیز نبود، آنان را دلداری داده و فرمود؛ «محمد(ص) رسول خداست و پیش از او نیز پیامبرانی بوده اند، اگر رحلت کند یا به شهادت برسد، آیا به گذشته ها بازمی گردید؟» 144 آل عمران. در پی این پیام، دل ها آرام گرفت، مؤمنان پیشانی شکر بر زمین سائیدند و سرانگشت ملامت به دندان گزیدند که چرا از این نکته غافل بوده اند.

مدت ها پیش از آن هم، اشراف حجاز که با ظهور اسلام، حاکمیت اشرافی و سلطه جبارانه خود بر مردم مظلوم آن سامان را از دست داده بودند، این خیال خام را در ذهن خود می پروراندند که محمد(ص) فرزند پسر ندارد و بی «عقبه» و «ابتر» است، از این روی وقتی رخت از دنیا برمی بندد، آنچه با خود آورده هم روی به افول می گذارد. در آن هنگام نیز خدای مهربان و منان، مومنان را به «کوثر» بشارت داده و خطاب به رسول خود فرموده بود «ان شانئک هوالابتر... دشمن تو بی دنباله و بی عقبه است».

3- اواخر سال 1360- 1981- کتابی با عنوان «دین و سیاست» به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی در آمریکا به چاپ رسیده و یکی از دوستان نسخه ای از آن را برای شورای فرماندهی سپاه فرستاده بود. مدتی بعد نسخه های انگلیسی و عربی این کتاب نیز با تیراژی قابل توجه در کشورهای اسلامی منطقه توزیع شد. از سردبیران چند روزنامه نسبتا مطرح و پرتیراژ در پاکستان، اندونزی و برخی کشورهای عربی خواسته شده بود ضمن معرفی کتاب، چکیده ای از مطالب آن را در روزنامه تحت مسئولیت خود به دست چاپ بسپارند. اصرار نویسنده کتاب بر ضرورت جدایی دین از سیاست بود و استدلال ها، همان دلایل دم دستی و بی پایه ای بود که طرفداران این نظریه طی سالیان متمادی به آن استناد می کردند. اما در بخشی از این کتاب به نقل از یک پژوهشگر شرق شناس آمریکایی به نکته ای اشاره شده بود که با موضوع این نوشته ارتباط مستقیم دارد و مصداق بارز این کلام که؛ «الفضل ما شهد به الاعداء. فضل و کمال آن است که دشمنان نیز به آن گواهی دهند». مضمون آنچه به نقل از شرق شناس آمریکایی آمده بود این است؛

«وقتی بر ضرورت جدایی دین از سیاست تاکید می شود و این نظریه مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، نه فقط عامه مردم بلکه همه صاحبنظران نیز چنین تصور می کنند که منظور از جدایی دین و سیاست، همزیستی مسالمت آمیز «دین» با «سیاست» است و این که هر یک از آنها در حوزه و بستر مربوط به خود قرار گرفته و در امور یکدیگر دخالت نکنند. یعنی «قیصر» پادشاهی کند و «پاپ» به امور دینی مردم بپردازد. پیدایش این تصور اگرچه در اروپای بعد از «رنسانس» و عبور از «قرون وسطی» به علت ساختار «مسیحیت» چندان دور از انتظار نبوده است ولی «اسلام» ماهیت دیگری دارد و هنگامی که بر جدایی دین از سیاست تاکید می شود، منظور آن است که «دین» به نفع «سیاست» خودکشی کند و از صحنه زندگی انسان ها بیرون برود...»

وی در توضیح این برداشت خود از جدایی دین و سیاست می گوید «دین و مخصوصاً دین اسلام درباره مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه ساکت و بی نظر نیست، بلکه در این عرصه، صاحب نظر و دستور العمل است. آموزه های سیاسی و اجتماعی اسلام بارها بیشتر و انبوه تر از آموزه های مربوط به عبادات شخصی مسلمانان است، بنابراین عرصه سیاست، فقط جای یکی از دو مقوله «دین» و «سیاست» است و مفهوم واقعی جدایی دین از سیاست که ما خواستار آن هستیم، خودکشی کردن دین به نفع سیاست است.» و اما، همین شرق شناس آمریکایی در کتاب یاد شده می گوید؛ «فقط خمینی به این نکته پی برده و می داند که معنای واقعی جدایی دین از سیاست، خودکشی دین و حذف آن از زندگی انسان هاست».

4- امام راحل ما (ره) در باره «غدیر» می فرمایند؛ «ولایتی که در حدیث غدیر آمده است به معنای حکومت است، نه به معنای مقام معنوی... زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسئله این نیست. مسئله این است که به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر علیه السلام در حکومت در پیش گرفته است باید روش ملت ها و دست اندرکاران باشد. قضیه غدیر، قضیه جعل- تشکیل- حکومت است. این است که قابل نصب است و الا مقامات معنوی قابل نصب نیست.»

5- و حالا، جماعت حج گزار در بازگشت از حجه الوداع، در اطراف برکه ایستاده اند و در انتظار شنیدن پیامی که قرار است رسول خدا(ص) اعلام کند، این پا و آن پا می کنند، اینجا منطقه ای خشک و بی آب است و معمولا هیچ کاروانی در این نقطه منزل نمی کند. کم کم، جلوتر رفته ها بازمی گردند و عقب تر مانده ها، از راه می رسند. به دستور پیامبرخدا(ص) جهاز شتران را روی هم می گذارند و چیزی به بلندای یک منبر می سازند. رسول خدا(ص) بر فراز منبر می رود، دست علی(ع) را در دست دارد. علی(ع) را همه می شناسند، نیازی به معرفی ندارد. پیامبر اکرم(ص) ندا برمی دارد و افرادی که با فاصله از هم در میان جمعیت ایستاده اند صدای پیامبرخدا(ص) را به گوش آنان که دورتر ایستاده اند، می رسانند. «هر که مرا مولای خویش می داند، پس از من، علی مولای اوست»... غریو شادی از جمعیت برمی خیزد، وعده خدا راست بود، دشمنان رسول خدا(ص) بی عقبه اند، رفتن رسول خدا(ص) و محروم شدن از وحی اگرچه سخت و ناگوار است، اما، با رحلت او، اسلام عزیز می ماند. آخر، بدون برقراری حکومتی که ولی خدا بر آن حاکم باشد، آموزه های حیات آفرین اسلام چگونه می تواند از عرصه نظر به میدان عمل وارد شود؟!

بدون برپایی حکومت اسلامی، باز هم، «اسلام» همان نسخه شفابخش است که بود. اما «شفا» بدون عمل به نسخه شفابخش ناممکن است. اگر حکومتی که حاکمی «عالم» و «عادل» بر تارک آن نشسته است، در میان نباشد، چگونه می توان «باید»ها را از چنگ اندازی آنان که نمی پسندند بیرون آورد و «نباید»ها را از دست اندازی نابکاران بدخواه دور داشت؟

6- انبوه جمعیتی که در غدیرخم گرد آمده اند، با اشاره رسول خدا(ص) سکوت می کنند. پیامبر اکرم(ص) سخن دیگری برای گفتن دارند. بعد از انتصاب ولی امر خویش و معرفی او به مردم، دیگر چه سخنی در میان است؟ رسول خدا(ص)، ادامه آیاتی که به ایشان وحی شده است را اعلام می فرمایند؛

«امروز کافران از «زوال» دین شما ناامید شدند، بنابراین از آنها بیم نداشته باشید، بلکه از «نافرمانی» من بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و پذیرفتم که اسلام دین شما باشد.»

7- امام راحل(ره) می فرمود دوسوم فقه، سیاسیات و اجتماعیات است و فقط یک سوم آن به امور شخصی و تکالیف فردی اختصاص دارد. این واقعیت با مروری گذرا بر آموزه های اسلامی نیز به آسانی قابل درک است. باز هم، حضرت امام(ره) می فرمودند، «ولایت فقیه» ادامه ولایت رسول خدا(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام است و ضرورت آن از جمله امور بدیهی است که تصور آن باعث تصدیق خواهد بود. با این توضیح ساده و خالی از ابهام که؛ قوانین «اسلام» برای پیاده شدن است و اجرای آن نیاز به حکومت دارد. در رأس این حکومت باید کسی باشد که اولا؛ از قوانین اسلامی به خوبی آگاه باشد(فقیه)، اما علم و آگاهی به تنهایی کافی نیست و کم نبوده و نیستند عالمانی که از حق عدول کرده اند. بنابراین، حاکم اسلامی باید علاوه بر آگاهی دقیق از قوانین اسلامی، «عادل» نیز باشد. سپردن زمام جامعه اسلامی به دست «فقیه عادل» همان «ولایت فقیه» است بنابراین به آسانی می توان نتیجه گرفت، کسانی که با اصل «ولایت فقیه» مخالفت می کنند، چه بخواهند و بدانند و چه نخواهند و ندانند، با «اسلام» مخالفت کرده اند. چرا که در خوشبینانه ترین حالت- بخوانید ساده لوحانه ترین برداشت- با پیاده شدن آموزه های اسلامی مخالفت ورزیده اند! که گونه ای دیگر از مخالفت با اسلام است. آنهایی که تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور حضرت بقیه الله-ارواحنالتراب مقدمه الفداء- را نفی می کنند نیز، اگر ریگی در کفش نداشته باشند- که برخی از آنها دارند- بی آن که متوجه باشند، معتقد به تعطیلی قوانین اسلامی هستند! و... آیا حالت دیگری هم قابل تصور است؟! به یقین پاسخ منفی است.

حضرت امام(ره) طی سخنانی که به مناسبت عید غدیر در جمع مسئولان و کارگزاران نظام ایراد فرموده اند- شهریور56- بعد از استدلالی روشن و خالی از ابهام نتیجه می گیرند؛

«این بازیگرها آمدند و این طور کردند که ماها هم باورمان آمده بودکه دین چکار دارد به سیاست، سیاست مال امپراتورها. این معنایش این است که تخطئه کنیم خدا را و رسول خدا را و امیرالمومنین را، برای این که حکومت سیاست است، حکومت که دعا خواندن نیست، حکومت که نماز نیست، حکومت روزه نیست. حکومت، حکومت عدل، اسباب این می شود که اینها اقامه بشود، اما خود حکومت یک دستگاه سیاسی است. آن که می گوید دین از سیاست جداست، تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدی را کرده است.»

عید غدیر بر همگان و مخصوصا مردم شریف ایران اسلامی که بعد از هزار و چندصد سال، بار دیگر پرچم ولایت را برافراشتند، سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافتند و طرحی نو بر پایه حاکمیت اسلام ناب محمدی(ص) درانداختند، پیشاپیش مبارک باد.
 

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر