در مکه درک کردم که دورت بگردم فقط مال خداست
صدای شیعه: بازیگری را با تئاترهای دانشآموزی آغاز کرد و به واسطه یکی از اقوام مادریاش برای بازی در سریال "روزهای یادماندنی" دعوت به کار شد. هر چند پس از آن در چندین کار تلویزونی هم حضور یافت اما این پری "اغماء" و اشرفالسادات "مثل هیچکس" بود که او را به چهرهای شناخته شده در میان مخاطبان تلویزیون بدل کرد. او این روزها با نقش عارفه در "قفسی برای پرواز" و پری در "قتل در ساختمان85" به قاب تلویزیون آمده است. به همین بهانه به گفتوگو با او نشستیم و در ادامه نفیسه روشن از حج برایمان گفت و پیام این سفر معنوی.
خانم روشن شما از آن دسته بازیگرانی هستید که فضاهای مختلف تاریخی، اجتماعی، طنز و دفاع مقدس را تجربه کردهاید. چه فاکتورهایی را برای حضور در یک اثر مدنظر قرار میدهید؟
نقش و اثرگذار بودن آن، کارگردان، عوامل پشت دوربین و سیطره مخاطبانی که کار آنها را هدف قرار داده است مجموعه مولفههایی است که در قبول و پذیرش یک نقش برایم مهم است.
مهدی فخیمزاده، کارگردان باوسواس و پردقتی است و به نظر میرسد کار کردن با او سخت باشد. کار با وی در سریال "ساختمان 85" را چطور ارزیابی میکنید؟
فخیمزاده کارگردانی صبور و خوشخلق است که هر همکاری با او پلکانی است برای ترقی؛ در واقع کار کردن با ایشان به مثابه حضور در کلاس درس است. در این سریال بعد از ضبط هر پلان از گروه بازیگران دور ایشان حلقه میزدیم تا نکتهای از آموزههای سینمایی را از ایشان یاد بگیریم.
تا جایی که میدانم نگارش فیلمنامه حین کار انجام شد؛ بیخبری از سرنوشت کاراکتر و بیاطلاعی از سیر شخصیت در داستان، در ایفای نقش تاثیرگذار نبود؟
خوشبختانه مهدی فخیمزاده نسبت به متن و شخصیتپردازیها اشراف کامل داشت و زمانی که ما سوالاتی از سرنوشت شخصیتها و ماجرای داستان قسمتهای آتی سوال میکردیم ایشان به راحتی جزئیات داستان را شرح میدادند.
اساسا فکر میکنید شخصیت پری و آدمهای داستان "ساختمان 85" چقدر قابلباورند؟
به اعتقاد من نقشهای این مجموعه تلفیقی از شخصیتهای جدی، باورپذیر و فانتزی است به عنوان مثال پری، کامران، خانواده پری و... قابل باورند اما برخی شخصیتها مثل کیوان شاید دور از ذهن باشند و کمتر مابهازای بیرونی داشته باشند.
بهترین منتقد کارهایتان چه کسی است؟
بهترین منتقد را مخاطبان میدانم و علاقمندم کارم را از قاب دید یک بیننده روتوش کنم تا با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار کند. انصافا بینندگان ریزبینی و نکتهسنجی خاص خودشان را دارند هرچند که برخی از آنها در مواجه با بازیگران به جای نقادی و اظهارنظر در خصوص بازی بازیگران به قضاوت در خصوص ظاهر بازیگران همکار ما میپردازند که بسیار هم آزاردهنده است.
فکر میکنید مخاطب بیشتر به واسطه کدام یک از نقشهایتان شما را دیده است؟
سریالهای "اغماء" و "مثل هیچکس" بیشتر در ذهنشان نقش شده است و از سریالهای در حال پخش هم با توجه به بازخوردی که از مخاطبان در سفر حج دیدم، میتوانم بگویم بییندگان شهرستانی با نقش عارفه در مجموعه تلویزیونی "قفسی برای پرواز" ارتباط بیشتری برقرار کردهاند و در مقابل مخاطبان تهرانی به خاطر حضور آقای فخیمزاده بیشتر بیننده سریال "ساختمان 85" بودهاند.
تصور خودتان از علت این ارتباطگیری مخاطب با سریال "قفسی برای پرواز" چیست؟
شاید به خاطر قصه عامهپسند و درام رمانتیکی است که این سریال دارد. به هر حال دفاع مقدس بخشی از زندگی مردم کشور ما است اما به تصور من عمده دلیل جذابیت آن جنبه احساسی داستان و درام عشقی و تعقیب و گریز احساسی بین دختر جنوبی و پسر تهرانی است که در داستان "قفسی برای پرواز" شکل گرفته است.
دوره پرکاری را در عرصه بازیگری داشتید و آنطور که شنیدهایم این روزها مشغول بررسی پیشنهادهایی هستید که برای حضور در آنها دعوت شدهاید اما میخواهیم قدری از دنیای بازیگری فاصله بگیریم و برایمان از دغدغه روزهای اخیرتان بگویید و قصه کعبه و دعوت صاحبخانه. چقدر این سفر همان چیزی بود که تصور داشتید.
من هم مثل اغلب مردم تصویر کعبه را دیده و وصف خوش حاجی شدن را شنیده بودم اما زمانی که برای اولین بار چشمام به خانه خدا افتاد تازه عظمت، شکوه و جلال خدا را درک کردم. دلم سوخت از اینکه ما آدمها بعضی اوقات چقدر در حق خدا ظلم میکنیم و او چه مهربانانه همه بندگانش را میپذیرد. همه مناسک حج، منا، عرفات، رمی جمرات و پیادهرویهای مسافت طولانیاش پر از درس است. آنجا فهمیدم که دورت بگردم فقط مال خداست و دلتنگی مال صاحب کعبه است و اوج این حس زمانی بود که لحظه وداع از مکه رسیده و تصور میکردی که میخواهند عزیزترین داشتهات را از جانت جدا کنند.
کدام لحظه از این سفر به مداقتان خوشتر آمد؟
قشنگترین لحظه، همان لحظهای بود که کعبه را برای اولین بار دیدم؛ جایی که آدم بیاختیار سجده میکند و به درک این باور میرسد که سجده کردن فقط برای خداست. انگار با همان سجده همه غمهایم زائل میشود و خدا زندگی تازهای به تو میدهد.
توصیف نفیسه روشن از سفر حج در یک جمله!
اصلا قابل وصف نیست؛ قطعهای از آسمان و بهشت، فضایی لبریز از عاطفه، دعا و مهر و لبخند. در مواجهه اقوام مختلفی که بدون زبان مشترک و کمترین وجوهات زمینی دور خانه خدا میگردند تنها لبخند و عاطفه است که ردوبدل میشود و اوج همراهی، همدلی و همیاری را میتوان در آن تماشا کرد.
با توجه به شهرت و شناخته بودن چهرهتان با اتفاقی متفاوت مواجه نشدید که برایتان خاطرهساز باشد؟
در مجموع زمانی که کاروان ما دور خانه خدا طواف میکرد بازخورد مردم جالب بود که این افراد هم از جنس خودشان و باورهایشان هستند؛ اما گاهی دردسرهای خاص خودش را دارد. کوه جبل الرحمه جایی که آدم و حوا پس از رانده شدن از بهشت به آنجا فرود آمدن فضای عجیب و متفاوتی دارد، صبح زود با حالی متفاوت در خلوت خودم مشغول رازونیاز با خدا بودم که فلاشهای متواتر یک دوربین من را از آن حال و هوا خارج کرد خیلی شاکی شدم که در خلوت با خدا هم از سرک کشیدن این دوربینها در امان نیستی. هرچند عکاس یکی از خبرگزاریها در مقابل اعتراض من، عذرخواهی کرد و گفت اینقدر این لحظه شما روحانی بود که از دلم نیامد در قاب دوربین ثبتش نکنم اما من خیلی شاکی بودم که با این نور فلاشهایش من را از یک خواب شیرین بیرون کشیده است.
به اعتقاد شما این سفر چه پیام و تاثیری بر کاروان هنرمندان داشت؟
طبق این باور که اگر چیزی بر ذهن انسان بنشیند، باورش میشود و چیزی که باور انسان شد رفتارش را میسازد و رفتار انسان جزئی از شخصیتاش میشود، وقتی یک هنرمند این مکانها را از نزدیک درک و لمس میکند با توجه به احساس قویای که دارد در نهایت بر اعمالش تاثیر میگذارد و جزء شخصیتاش میشود. وقتی هم شخصیت یک هنرمند خدایی و روحانی شد مسلما هم در اثرش و هم در جایگاهش در میان مخاطبان اثرگذار خواهد بود. به امید این که این تاثیرات همیشگی باشد.
اما دریافت مهمترین پیام برای زمانی بود که در عرفات در جای گرم همه روی یک زیلو استراحت میکردیم و حتی امکانات رفاهی و بهداشتی به قدر نیاز یک زندگی معمول وجود نداشت. این باور را درک کردیم که ما آدمها چه سرشناس باشیم و مشهور، چه پولدار باشیم یا ناشناخته و ندار؛ همه بالاخره در یک مکان آرام خواهیم گرفت و منزل ابدیمان یکی است و زمانی که در مقابل خدا حاضر میشویم او به مشهور بودن یا نبودن ما کاری ندارد و همه بندگان برایش از لحاظ شهرت و مقام یک جایگاه دارند. از گفتوگو با همه اعضای کاروان رسیدن به آرامش عظیم درونی بر اثر این باور را میشد احساس کرد.
شیکه ایران
انتهای پیام