( 0. امتیاز از )


صدای شیعه: به گزارش
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛ «این جور چیزها چنگی به دل نمی زند، قاضی. من به درد این جور کارها نمی خورم. مسئولیت، بی مسئولیت!»-دیالوگی از هداگابلر در برابر قاضی و همسرش»
 
هدا گابلر شخصیت اصلی نمایش در جایی از آن میگوید: بله، خدا می داند چقدر خوشحال می شدم اگر شخص سومی در این سفر همراه ما بود. آخ امان از این گفت و گوی تن به تن نکبتی!
 
در جای دیگری هدا گابلر در ادامه اظهار علاقه اش به رفت و آمد به خانه زوج های دیگر و برقراری دوستی با آدم هایی خارج از رابطه زناشویی می گوید:
 
«من دنبال این جور دوستی های سه گوش هستم اگر بشود اینطور گفت، دوستی هایی که موافق طبع همه طرف های ذی نفع باشد.»
 
هنرییک ایبسن درباره نمایش هدا گابلر می گوید:
 
در این نمایشنامه دیگر به آن مسائل کذایی کاری نداشته ام. مراد من فقط این بوده است که انسان ها را به تصویر کشم، حالات انسانی و تقدیرهای انسانی را که در حصار شرایط اجتماعی و تلقی های اجتماعی محصورند.
 
چرا «هداگابلر» متن مهمی است؟
 
خوب. با متن مهمی روبروییم. حاصل عمر تئاتری جناب هنریک ایبسن، نمایشنامه نویس مشهور و مهم جهان غرب است. یک تراژدی در چهار پرده.
 
هدا گابلر اثر مهمی است؛ چرا که آن را می توان هم عصاره هنر قلم ایبسن نامید و هم عصاره ای ملهم از روح پایان بندی حاکم بر زندگی پست مدرن جهان امروز.
 
جهان امروز می گوییم و انسان غربی را مراد می کنیم. انسانی که مدت هاست از قید و مرز دین و آیین گذشته و با دست و پا کردن یک معنویت سوراخ و باسمه ای راه را برای هرگونه عرض اندام شریعت در زندگی اش بسته و خیال خودش و ابلیس را راحت کرده.
 
انسان غربی و در اینجا خانم هداگابلر -همان طور خود نویسنده یعنی هنریک ایبسن می گوید «در این نمایشنامه دیگر به آن مسائل کذایی کاری نداشته ام. مراد من فقط این بوده است که انسان ها را به تصویر کشم، حالات انسانی و تقدیرهای انسانی را که در حصار شرایط اجتماعی و تلقی های اجتماعی محصورند»-می خواهد و باید از همین قید بندهای حداقلی قانونی و ظاهری هم رهایی یابد و حصارها را –هر حصاری- در هم شکند.
 
شخصیت اصلی این نمایش خواستار ارتباط سه گوش است. او شوهر دارد، ولی میل به رفت و آمد به خانه های دیگر و به قول خودش دوست شدن با آقای خانه را باب طبع می داند و این را راهی برای خارج شدن از جاده تکراری و خسته کننده زندگی زناشویی و به قول خودش این گفت وگوی تن به تن نکبتی می داند:
 
«بله، خدا می داند چقدر خوشحال می شدم اگر شخص سومی در این سفر همراه ما بود. آخ امان از این گفت وگوی تن به تن نکبتی!»
 
و این همان ارتباط سه گوش است که زندگی را برای  هداگابلر قابل تحمل می کند:
 
«من دنبال این جور دوستی های سه گوش هستم، اگر بشود اینطور گفت، دوستی هایی که موافق طبع همه طرف های ذی نفع باشد.»
 
عصاره فرهنگ مدرن؛ لیبرالیسم جنسی
 
البته بی نیاز به آوردن مصادیق دیالوگی و رفتاری نمایش و ورسیونی که از آن در ایران و در تالار تئاتر شهر «جمهوری اسلامی» به روی صحنه رفته که در فرهنگ رسمی ایران شنیع و وقیح و نوعی نشانه گذاری بی شرافتی محسوب می شود، هم می توان به مقادیری از نرم افزار فکری و سخت افزار اجرایی این اثر -احتمالا- فاخر و ارزشمند هنری دست یافت!
 
وقتی آنچه در فرهنگ دینی از آن به اباحه یاد می شود، ماده اولیه و زمینه و شالوده اندیشگی و رفتاری یک تئاتر یعنی یک زندگی است و وقتی لیبرالیسم جنسی و عبور از مرزهای اخلاقی در ساحت شرع و عرف متشرع و یا حتی عرف غیر متشرع اما پابند به اصل حفظ بنیان خانواده متن و بطن یک تئاتر را تشکیل می دهد و آنگاه این اثر با رعایت تمام حمایت ها از سوی مسئولان تئاتری کشور به روی صحنه می رود، جای تردید و ترددی باقی نمی ماند که آب از سرچشمه گل آلود شده است.
 
واقعیت آن است که هداگابلر حتی در متن نمایشنامه گویا و جویا هویت بی ریشه و مستحیل لیبرالیسم جنسی است و برای تنبه و تذکر این مسئله اصلا نیازی به اجرای صحنه ای نمایش نیست و با خواندن متن نمایشنامه و حتی خلاصه داستان آن هم می توان به بطن کار پی برد.
 
«مسئولان فرهنگی»؟ ترکیبی لوده و سخره پیشه و بی ریشه
 
خیلی جذاب است در چنین موقعیتی بدانیم ماشین توجیه تراش مسئولان بی خبر و غافل و توجیه المسائل حضرات ناظر چه در آستین دارد و برای پاسخ به ما آدم های سمج چه دست و پا می کند.
 
گرچه در این میانه باید تکلیفی هم برای مسئولان «با» شرفی جست که به زبان با زبانی یا بی زبانی از اجرای این تئاتر حمایت کردند چه در پشت صحنه با بستر سازی و حمایت و چه در روی صحنه با لفاظی و عنایت. البته حمایت و عنایت کلمات هم قافیه دیگری هم دارند مثلا خباثت و خیانت که انشاءالله جایشان اینجا نیست و مثل همیشه حتما گربه است!
 
تمام دعوای حضرات بر سر شریعت و فقه است والا دروازه فراخ و پاچه گشاد طریقت و حقیقت مدت هاست که از سر و کول سرکار خانم مدونا هم عرض اندام می کند و آگهی می دهد.
 
زمانه ای که در آن هر روز یک عرفان نوظهور توسط مومنان مسجد ندیده پدیدآمده و روانه بازار مکاره طریقت سبیلی دیروزی و گیس بلند امروزی می کند، در واقع طریقتش از متن شکم و اسافل شکم می گذرد و حقیقتش هم در اوج ارضای جنسی پیران معنویتش در حال حامله کردن دخترکان بی شعور و فریب خورده در گعده های پر دود و دم حضرات شکل ی گیرد و دست آخر همه چیز هم به پای پدیده مبهم و بی در و دروازه ای به نام حقیقت و معنویت نوشته می شود. همان چیزی که از دل تجاوزهای جنسی پیرسگ های منقل و وافوری و دود و دمی در بتکده عرفان های نوظهور در می آید، وقتی ناموس مردم را قربه الی الله هتک می کردند!
 
معنویت را تعریف کنید و شکل آنرا بکشید
 
و این هم نتیجه عرفان امروزی که عده ای بی سواد ابله و عده ای باسواد بی شرف، تحت عنوان گل و گشاد و بی حساب و کتاب «معنویت» تقدیم حضور جامعه امروز و انسان مدرن اش کرده اند.
 
هداگابلر ارتباط را خارج از مدار زناشویی و فارغ از محدوده خانواده می جوید و این همان اباحه و لاقیدی است که بنای لیبرالیسم جنسی بر آن شکل گرفته و رشد می کند.
 
نمایش هداگابلر در مرکزی ترین و مهمترین مرکز هنری ام القرای جهان اسلام یعنی تئاتر شهر تهران می تواند قابل توجه آدم های ابله و احمقی باشد که سال هاست گمان می کنند اگر یک قدم در مقابل غرب و فرهنگش عقب بنشینند یک گام جامعه را راحتتر به جلو می برند و حواسشان نبوده و نیست که غرب و فرهنگش بر خلاف ذهن کوته فکر آنها حد یقفی ندارد و برای کوتاه آمدن یا نیامدن از این حضرات اجازه نمی گیرد.
 
به نظر می رسد در حوزه فرهنگ و هنر اوضاع قدری وخیم است. اگر کسی می تواند به مسئولان خبر دهد!

انتهای پیام
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

0/700
Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر