(
امتیاز از
)
وقتي سروش دامادش را عزيزتر از اهلبيت پيامبر ميداند
صدای شیعه: محمدکاظم انبارلويي در سرمقاله امروز يکشنبه روزنامه رسالت نوشت:
يزيد پسر معاويه را همه ميشناسند. او سه سال سلطنت کرد. او يک شرابخوار، ميمون باز، قمار باز و زنباره بود. کارنامه سه ساله حکومت وي ننگينترين دوران تاريخ اسلام است. او سال اول حکومتش امام حسين(ع) از نواده پيامبر(ص) را به همراه 72 تن از اصحاب وفادارش را به فجيعترين شکل ممکن در کربلا به شهادت رساند. در سال دوم حکومت به مدينه، مدفن پيامبر اسلام حمله کرد و ضمن غارت مدينه و قتل عام هزاران نفر، تجاوز به 12 هزار دختر از اهالي مدينه را بر لشکريانش مباح دانست. او سال سوم به مکه حمله کرد و با منجنيق خانه خدا را به آتش کشيد و ويران کرد و در همين سال بود که مرگ گريبانش را گرفت و به درک واصل شد.
به همين دليل يزيد مورد لعن و نفرين مسلمانان و علماي اسلام است و شيعيان در زيارت عاشورا او و يارانش را از باب تبري لعن و نفرين ميکنند و تولي خود را به ائمه معصومين بويژه امام حسين(ع) از باب يک عمل عبادي و سياسي اعلام ميکنند.
سهشنبه شب هفته گذشته راديو بيبيسي به قرائت يک بيانيه از مفتيان جريان روشنفکري يعني دکتر عبدالکريم سروش پرداخت. وي در اين بيانيه تصريح کرده است:
«بار خدايا از غزالي آموختهام که هيچ کس را لعنت نکنم حتي يزيد را! اما فروتنانه از تو رخصت ميطلبم که به جمهوري... اسلامي ايران لعن و نفرين بفرستم»!!
بيبيسي بعد از قرائت اين بيانيه مصاحبه تلفني با وي را که اکنون در ايالت مريلند آمريکا زندگي ميکند، پخش کرد. او علت صدور اين بيانيه را شکنجه دامادش ذکر کرد که اکنون سالم و سرحال در خارج از زندان است و توانسته با پدر زن خود يعني عبدالکريم سروش در مريلند آمريکا ارتباط برقرار کند.
سروش در داوري نسبت به آنچه در مورد دامادش رخ داده است اصلا نيازي نميبيند در دادگاه صحرايي که براي کل ملت ايران تشکيل داده و حکم به لعن و نفرين داده، حرف متشاکي را بشنود. او قطع و يقين ميداند که چنين حادثهاي رخ داده است. او حتي حدس نميزند که دامادش که اکنون به راحتي با او ارتباط برقرار کرده شايد قدري غلو کرده باشد.
اما او در قضاوت خود ترديد ندارد. فرض ميکنيم ادعاهاي دامادش صحت داشته باشد و بازجوي او مرتکب خلاف شده باشد. آيا چنين حکمي از سوي يک مفتي روشنفکري معقول است؟
دامادش مدعي است او را يک شب در سردخانه با مردگان گذاشته و به او گفتهاند همسرش هرزه و هرجايي است و نيز به او گفتهاند بايد در تلويزيون بگويد سروش مخالف دين است. اين کل ادعاي دامادش است که اکنون سالم و سرحال در بيرون زندان زندگي ميکند. آيا اين خلافها بالاتر از جنايات يزيد است که دستش به خون پاک اهل بيت پيامبر اکرم و قتل عام مکه و مدينه آلوده شده است؟ در اين داوري ميبينيم آقاي سروش براي دامادش نه تنها عصمت قائل است بلکه جان او را عزيزتر از جان اهل بيت پيامبر و مردم مکه و مدينه که در سال دوم و سوم خلافت يزيد مظلومانه مورد قتل عام قرار گرفتند ميداند. من نميدانم آمريکاييها چه ناني به سروش ميدهند که او را به صدور چنين حکمي کشانده است.
در حالي که به اعتراف آقاي سروش دامادش اصلا به خدا اعتقاد ندارد!!
سروش در بيانيه خود تصريح کرده است که؛ وقتي به دامادم گفتم خدا از آنان نگذرد، دامادم گفت: «اسم خدا را نبر خدا نيست، خدانيست، خدانيست»!
کسي که از کمترين درجه عقلانيت و بهره هوشي برخوردار باشد ميداند براي اثبات ميزان دينداري آقاي سروش نيازي به شکنجه دامادش نيست.
آثار سروش و مفاد همين بيانيه اين ميزان را نشان ميدهد. بر فرض اگر دامادش چنين مطالبي را که ادعا کرده ميگفت يک ريال هم ارزش انتشار نداشت.
آنچه نگارنده را وادار کرد چنين يادداشتي را بنويسم اين بود که هشدار دهم انقلاب گرفتار چه جماعتي است. رونمايي از جماعتي که پرچم روشنفکري را بردوش دارند و مدرنيته را نمايندگي ميکنند براي ملت ما خيلي مهم است. اکنون که مردم به آنها پشت کردهاند کارشان به لعن و نفرين و صدور فرمان خشونت عليه ملت رسيده است. کينه آنها از اسلام و انقلاب اسلامي يک کينه شتري است.
عدهاي از روي دلسوزي و شفقت ميگويند بايد يک فضاي آرام و باز را براي نقد گشود که هر کس حرفي دارد بزند. اين جماعت از اين مهم غافل هستند که فضا را جريان روشنفکري وابسته به غرب، بسته است والا فضاي نقد در جمهوري اسلامي هميشه باز بوده است. اين جريان قلابي به اسم جريان روشنفکري اکنون به هواداران خود جنگ چريکي شهري و نحوه به آتش کشيدن و غارت مغازهها و اموال عمومي را آموزش ميدهد بعد هم با پر رويي يزيد مدل سال 60 هجري را تبرئه ميکند تا بتواند در سايه اقتدار يزيد زمان يعني آمريکا، مرتکب همان جناياتي شود که سال 61 هجري در کربلا شد. اين جماعت حرفي جز لعن و نفرين ندارند.
وقتي طرف در بحث و نقادي کم ميآورد، دُز رقابت را آن قدر بالا ميبرد که يک فضاي آشتي ناپذير ايجاد کند. در اين فضا نقد و نقادي ميميرد و جاي خود را به فحاشي و هتاکي و لعن و نفرين ميدهد. بيانيههاي سروش، کروبي، موسوي و... يک ادبيات دارد که توسط سرويسهاي امنيتي آمريکا و انگليس براي ايجاد يک سامانه ديکتاتوري در ايران ديکته ميشود. مردم و روشنفکران واقعي و بويژه روحانيت و مراجع زير بار اين ديکتاتوري نميروند.
ما در مواجهه با جريان روشنفکري وابسته، با جماعتي روبهرو هستيم که تخم کفر و نفاق و الحاد در بستر فکري جامعه ميکارند که محصولي جز خشونت و خونريزي ندارد.
اين جماعت بيش از 25 ماه است با ريختن توي خيابانها، آشوب و کشتن بيگناهان را در دستور کار دارند و کمر به قتل جمهوري اسلامي بستهاند.
ما در حوزه نقد سياست، فرهنگ، حقوق، فلسفه و... با اين جماعت که وارد ميشويم، جز فحاشي و لعن و نفرين و دعوت به محاربه با نظام و مردم، صدايي ديگر از آنان نميشنويم.
انتهای پیام